بخشی از مقاله
نمونة شهرهاي تاريخي ( يزد )
مجموعه شهر : در نخستين بازديدها از كل مجموعة شهر دو بخشي قديمي و بخش جديد قابل تشخيص بود. با پيشرفت تدريجي كار معلوم شد كه ميان سه بخش عمده مي توان تمايز قائل شد :
1) بخش تاريخي شهر، شامل بخشي قديمي و دروني شهر مربوط به پيش از قرن نهم هجري قمري ( زمان تأليف تاريخ يزد)
2) بخش تاريخي شهر، شامل بخش مياني كه مجموعة شهر را تا استقرار حكومت پهلوي در سال 1299 نشان مي دهد.
3) بخشهاي جديد و بيروني كه عمدتاً بيرون ديوارهاي تاريخي شهر شكل گرفته است. گسترش اين بخشها به ويژه در فاصله 57- 1347 سرعت گرفت و در دوران انقلاب اسلامي بر سرعت آن افزوده شد.
اين تقسيم بندي تاريخي به صورتي با تركيب كالبدي شهر نيز هماهنگ است. بخش دروني داراي تركيبي فشرده، بخش مياني تركيبي نسبتاً باز و بخشهاي جديد گوناگون است. همچنين اين تقسيم بندي در ديگر شهرهاي كه در اين پژوهش بدانها اشاره شده كم و بيش صادق است.
بخشي تاريخي شهر. شهر يزد برجسته ترين نمونه اي است كه ساخت آن علي رغم تغييرات عمدة اواخردهة چهل به بعد، مي تواند روشنگر تركيب فضايي يك شهر سنتي ايراني در دورة اسلامي باشد. در سه دهه پيش هنوز نشاني مبتني بر پيشرفت حرفه هاي سنتي و تجارت و رونق شهر و تخصص پيشه وران و سلسله مراتب در سازمانهاي صنفي ديده مي شد، كه در اين بخش به مواردي اشاره شده است. ويژگيهاي اين شهر موجب گرديد كه در جريان مطلاعات نظم فضايي و ساخت شهر و معماري نواحي گرم و خشك و نيز در بررسيهاي تطبيقي، همواره يزد به عنوان نمونه و پايه مورد بررسي واقع شود. در اينجا ابتدا تغييرات كالبدي شهر را در ادوار مختلف تاريخي- تطبيق متن كهن با وضع موجود شهر- با تأكيد بر دورة رونق شهر مورد مطالعه قرار مي دهيم و سپس به تحليل عناصر و نظم فضايي شهر مي پردازيم.
2-1 يزد. هسته مركزي شهر، حدود قلعة دورة آل كاكويه در بالا و سمت چپ عكس به چشم مي خورد. خيابان مسجد جامعه و خود مسجد جامع در پائين ديده مي شود . قسمتي از خيابان پهلوي سابق ( اولين خيابان يزد) كه تقريباً جهت شمال شرقي جنوب غربي دارد پيداست. حدود جنوبي قلعة قديمي ( شمال مسجد جامع) از بين رفته، و در سال 1352، خياباني ( خيابان سيد گل سرخ) در حد غربي قلعه احداث شد، كه كارهاي ساختماني آن چند سال متوقف شده بود. بافت بسته و متراكم محلة قديمي فهادان و محله هاي مجاور در خور توجه است.
در قرن پنجم شهر مقر حاكم نشين يكي از سلسله هاي كوچك محلي به نام آل كاكويه بوده است. در اين دوره تغييرات كالبدي روشني درشهر به وجود آمد. در سال 432 هجري ديواري گرد شهر كشيده شد، و چهار دروازه به نامهاي درب كيا، درب قطريان، درب مهريجرد و درب كوشكنو ايجاد گرديد
در حال حاضر محل اين دروازه ها در شهر قابل شناسايي است. حاكمين اين خاندان همچنين اقدام به ايجاد عناصر ديگري در شهر نمودند. ابويعقوب محله اي در شهر بنا كرد كه امروز به همين نام – محلة ياقوبي – شناخته مي شود.
در دوره اتابكان يزد قرون ششم و هفتم نيز حكام شهر به ساختن محلات روستايي، باغها، قصر، بازار، مدارس علميه، سراها و دروازه اقدام نمودند. قريه اي در جانب شرقي شهر كه امرزو به نام مريم آباد شناخته مي شود، توسط مادر اسفهسالار قطب الدين ابو منصور
( متوفي 642 هـ) ايجاد گرديد و در آن زمان مرياباد ناميده مي شد. دروازه اي نيز كه امروز محل آن قابل شناسايي است و محلة آن به نام مالمير شناخته مي شود به دستور مادر امير بنا گرديد.
در دوران حكمراني آل مظفر در قرن هشتم هجري نيز ساخت كالبدي شهر دچار تغييرات بسياري شد. محمد بن مظفر امير مبارزالدين محمد در شهري ديگري به دستور امير چخماق و فرزندانش ايجاد گرديدند كه امرزو برخي از آنها باقي مانده اند. اين عناصر عبارتند از : بازار علي آقا در دورازة مهريجرد 815 هـ ؛ بازار خواجه شمس الدين ؛ مسجد جامع در خارج شهر در محلة سرريگ. 770 و 818 هـ؛ بقعة سيدركن الدين 815 و 843 هـ؛ مدرسه ضيائيه سرپلك 788هـ، مدرسة خانزابنت محمد بن مظفر بيرون دروازه در محلة سراب نو با خانقاه و مقبره 700 هـ، و مزار پير برج نزديك به برج دروازة مهريجرد.
آثار دوره صفويه درشهر يزد معدود است. در اين دوره بيشتر فعاليتهاي حكام و سلاطين وقت به ويژه در اصفهان متمركز بوده است. در يزد مجموعه شاه شامل ميدان بزرگ كه تكيه بوده، مسجد و مدرسه شاه طهماسب متعلق به دوره صفوي است. اين مجموعه امروز تقريباً به كلي از هم پاشيده شده و در دو نوبت خيابان كشي، تكيه به صورت محوطة تقاطع دو خيابان در آمده است.
بعد از صفويه تا دوره آخر دگرگوني شهر در دهه هاي اخير به ويژه مي توان از كارهاي محمد تقي خان يزدي معاصر شاهرخ ميرزاي افشار و كرميخان زند ياد كرد. منجمله باغ دولت آباد كه در سال 1160 به فرمان محمد تقي خان بنا شد و مدتها نيز محل اقامت كريمخان بود. در زمان وي و فرزندانش همچنين عناصر ديگري ماند بازارخان، مدرسه خان، قيصريه خان و ميدان مشهور خان احداث گرديدند . در دوره قاجاريه به ويژه اعيان شهر خانه هاي باشكوهي براي خود ساختند كه از جمله مجموعة عربها را مي توان نام برد.
همانطور كه مي بينيم حكام شهر كه در ادوار مختلف ادارة كامل منطقه را از نظر اقتصادي اجتماعي زير نظر داشته اند، در دگرگوني ساخت مركز حكومتي نيز داراي نقش اساسي بوده اند. تاريخهاي محلي از كار و وضع زندگي مردم اطلاعات چنداني به دست نمي دهند، اما از متن آنها به نحوه كار در عناصر توليدي شهر تاريخي مانند كارگاهها كه فضاي فعال آنها جريان صدها سال كار يكنواخت را نشان مي دهد و امروز نيز برخي از آنها به جا مانده، مي توان پي برد. اطلاعات معتمدين محلي كه زندگي نيم قرن پيش را به خوبي به ياد دارند، تصويري از نحوه فعاليتهاي اقتصادي و توليدي در شهر و زندگي اجتماعي فرهنگي مردم و همچنين نحوه عملكرد عناصر شهري به دست مي دهد كه در اينجا مورد بررسي قرار مي گيرد.
ساخت شهر يزد.
بررسيها نشان مي دهد كه در گذشته شهر يزد داراي محلات متعددي بوده است. محلات شهر جايگاه زندگي طبقات اجتماعي مختلف، صاحبان مشاغل گوناگون و پيروان اديان مختلف بوده است. روابط نزديك اقتصادي اجتماعي نظام محله اي ويژة شهرهاي دورة اسلامي و شيوة توليد كارگاهي بر نظم اجتماعي فضايي شهر تأثير داشته است. به طوري كه دريك محله بخشهاي اعيان نشين- صاحبان كارگاههاي خصوصي- و طبقة اجتماعي متوسط كنار هم قرار داشته و يا دو محله متعلق به اعيان و متوسط شهري كنار هم قرار مي گرفته است. خانه هاي اعيان نشين معمولا مشخص و مانند مراكز محلات در تقاطع و يا در مسير گذرهاي اصلي قرار داشته است.
حدودك يك قرن پيش شهر يزد داراي 6 محلة زردشتي نشين بوده كه در شهر و يا اطراف شهر به صورت مجموعه و يا محلات روستاي وجود داشته اند و امروز (1353) نيز باقي هستند. زردشتيان به طور عمده به زراعت اشتغال داشتند و در محله هاي خود در داخل شهر داراي زمينهاي مزروعي بودند. آثار اين زمينها امروز نيز باقي است و بخش عمده زمينهاي باير شهري را در محلات زردشتي نشين تشكيل مي دهد. در مجموع مي توان گفت كه جز در موارد اقتصادي از لحاظ روابط اجتماعي جامعه زردشتيان جامعة بسته اي بوده است و اين به ويژه در تركيب كالبدي شهر به چشم مي خورد.
در محلات شهر يك نفر از بزرگان محله از طرف اهالي انتخاب مي شد كه نقش رئيس محله را داشت بزرگ محله را گاهي كلانتر مي ناميدند، كه در اين صوتر نقش وي مهم تر بود. بزرگ محله رابطي مابين مردم محله و حاكم شهر به شمار مي رفت كه ممكن بود در امور جاري از طرف مردم را بگيرد و يا طرف حكم را. اما چون كلانتران نقش ماليات گيري به عهده داشتند معمولا طرف دولت را مي گرفتند. استادان نساج در محلاتي كه ساكنان آنرا عمدتا نساجان دستباف تشكيل مي دادند به سمت بزرگ محله انتخاب مي شدند. براي نمونه از محلة شاه ابوالقاسم يزد مي توان نام برد كه نساجان دستباف متعلق به طبقات بالا و متوسط اجتماع اكثر ساكنين آنرا تشكيل مي دادند. استاد نساجي كه به عنوان بزرگ محله انتخاب مي شد، با اعتباري كه در بازار دشت از ورشكستگي نساجان محلة خود در شرايط بحراين جلوگيري مي كرد. چنين روابطي در واقع به مديون شدن نساجان جزء به نساجان معتبر مي انجاميد. اين وابستگي شكلي از انحصار كوچك، در مقياس محلي را در پي داشت.
در محلات ديگر شهر يزد زارعان، پيله وران، تاجران، شالبافان و غيره سكونت داشتند. صنايع گوناگوني مانند ترمه بافي، نساجي، صباغي (رنگرزي) طناب بافي، عصاري ( روغن كشي)، قالي بافي ، حناسابي، قندريزي،
- نظم فضايي شهرهاي تاريخي ايران
ساختار شهرهاي تاريخي ايران كه در اين پژوهش بررسي شده، نشان مي دهد كه محيط شكل گيري اين شهرها، موجب پيدايش ويژگي هاي مشتركي شده است. دو علت عمده را مي توان براي اين امر در نظر گرفت. يكي ساختار فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در جامعة اسلامي و ديگر شرايط نظم دهندة آب و هوايي در اقليم گرم و خشك ايران تركيب كالبدي – فضايي عوامل شكل دهنده بدين صورت پديدار شده است:
1- مجموعه شهر 2- مركز شهر شامل بازار و مسجد جامع 3- شهر 4- مراكز محلات 5- برخي فضاهاي شهري شامل گذرهاي اصلي، ميدانها، تكيه ها و حسينيه ها 6- ارگ شهر
2. مجموعة شهر: مجموعة شهر با اندازه اي مطلوب، داراي مقياس و قابل دسترسي و قابل درك بوده، اين مجموعه همچنين با اجزايي به صورت كل دهرم تنيده، محصور با ديوار و برج و بارو و دروازه ها، با كوچه پسكوچه هاي باريك و ارتباط تنگاتنگ داراي ساختاري فشرده بوده است.
2. مركز شهر: ساختاري مرتبط الاجزاء كلي هماهنگ، تركيبي يكپارچه، همراه با فراواني عناصر عمومي در مواردي شامل مسجد جامع، مدارس علوم ديني امامزاده ها، ميدانها و بازار شهر مركب از راسته ها با عناصر عملكردي گوناگون مانند تيمچه ها، سراها، كاروانسراها، قيصريه ها، كارگاهها و حمامها بوده است.
3. محلات : اجزايي از ساختار كلي شهر، به گونه اي ادغام در كل شهر، سكونتگاه فقير و غني و محل صاحبان پيشه هاي گوناگون و برخي اقليتهاي مذهبي بوده است.
4. مراكز محلات شامل مسجد و بازارچه و ميدانچه و تكيه و حسينيه و عناصر ديگري در مقياس محلات كه هر چند به خودي خود ارزش معماري خاصي نداشته اند، اما در اتحاد با ساير اجزاء مجموعه هايي مطلوب بوده اند.
5. فضاهاي ارتباط دهنده مشتمل بر گذرهاي اصلي، ميدانها، تكيه ها و حسينيه ها
6. ارگ شهر مركز حكومتي، ديواني و اداري شهر
گوهر ساختار شهر مبتني بر وحدت شكلي بوده به گونه اي كه ميان عناصر مجموعة شهر صورتي از پيوستگي و ارتباط فضايي وجود داشته وتركيب منسجمي ايجاد مي كرده كه مي توان آن را به صورت يك اصل بيان نمود:
« ساختار كالبدي شهرهاي تاريخي ايران بر پيوند فضايي ميان عناصر مجموعة 1) مركز شهر و 2) مراكز محلات، از طريق يك رشته فضاها و عناصر ارتباط دهنده : 3) گذرهاي اصلي و 4) ميدانها استوار است.»
اين ساختار چنان كه نقشه ها و تصاوير تحليلي شهرها نشان مي دهد به ويژه از اوايل قرن حاضر به تدريج تغيير كرده، انسجام و ارتباط ميان عناصر از بين رفته، مفهوم رندگي محله اي دگرگون شده و فضاها و فعاليتها تغيير كرده است. تنها نمونه اي كه هنوز مي توان اين نظم را تا حدودي در بخش تاريخي آن ديد شهر يزد است و در اين فصل تصوير خلاصه شده اي از آن آورده شده است.
2. 42 يزد. اين نقشه كه يك مرحله خلاصه شده تصاوير 2، 7، 2. 8 مي باشد. كاملترين صورت بيان نظم فضايي در شهرهاي تاريخي ايران است كه تا اينجا دربارة آن سخن رفته است. علي رغم ايجاد چند خيابان درطول چند دهه، هنوز ارتباط فضايي ميان مركز شهر و مراكز محلات از طريق گذرهاي اصلي به چشم مي خورد.
تأثير عوامل آب و هوايي
منطق شكل و فضاي معماري و بافت شهر در برابر مسايل آب و هوايي
در بررسي تركيب معماري و بافت شهرها و روستاهاي نواحي گرم و خشك، به اين مورد مهم پي مي بريم كه، عامل آب و هوا در شكل منطقي دادن به بافت شهرها و تريكب معماري اين نواحي نقش عمده اي داشته و مسايل آب و هوايي هميشه به صورت مشكلات حاد براي مردم اين نواحي مطرح بوده است. اين مشكلات در طول هزاران سال مردم را به يافتن راه حلهايي هدايت نموده كه به طور حيرت انگيزي جنبه هاي آزار دهنده آب و هوايي را كم مي كند، و از جنبه هاي راحتي بخش آن بهره مي گيرد.
مشكلات عمده اي كه مردم نواحي گرم و خشك را به چاره جويي وا داشته، چنين بوده: آفتاب سوزان و گرماي زياد، درجه حرارت بالا در روز و پائين در شب ( نوسان حرارتي روزانه به ويژه در تابستان)، تابستانهاي خيلي گرم و زمستانهاي سرد، هواي خشك در نتيجه كمي بارندگي و كم آبي، و وجود طوفانهاي پرگرد و خاك و گرم و احياناً شني.
از آنجا كه مرزهاي اقليمي ارتباطي با مرزهاي سياسي ندارد، و خصوصيات آب و هوايي براي مردمي كه در نواحي اقليمي همانندي زندگي مي كنند، مسايل مشابهي را مطرح مي نمايد. از اين رو راه حلهايي كه مردم نواحي گرم و خشك در سرتاسر جهان، براي پاسخگويي به مشكلات اقليمي پيدا كرده اند، اگر چه از نظر شكل متفاوتند، اما از نظر معني يكسانند.
يكي از موارد ارزنده اين راه حلها، براي جواب گفتن به مشكلات ناشي از مسايل آب و هوايي در اقليم گرم و خشك ايران به چشم مي خورد. علاوه بر ضرورت امر دفاع در برابر حملة مهاجمان به شهر و روابط اجتماعي اقتصادي داخل شهر قلعه اي، كه سهمي در شكل پيچيده و بسته شهر و همچنين روستاهاي اين نواحي دارد، كم كردن تماس با گرما، و آفتاب تند تابستان، به خصوص تهية سايه، نقش عمده اي را در تركيب فشرده و بسته مجموعه ها دارا بوده است. مجموعة روستا يا شهر به صورت توده اي متراكم به نظر مي رسد كمترين سطح نمايان و رو به آفتاب پيش بيني شده است. روزنه ها كوچك است.
جهت قلعه در اين اقليم كه طبعاً جهت كوچه هاي اصلي، و جهت قسمت تابستان نشين خانه ها را شامل مي شده، با توجه به بركنار بودن از آفتاب گرم بعد از ظهر تابستان و در امان ماندن از بادهاي گرم و طوفاني، موقعيت زمين و بهره گيري بيشتر از آب بوده است.
يك نمونه كه نسبتاً سالم به ما رسيده، هسته مركزي شهر يزد است كه « محلة فهادن» را شامل مي شود. هستة مركزي شهر كنوني كه در دوران پيش از اسلام احتمالاً قصبه اي بيش نبوده، بايد بخشي از شهر آل كاكويه باشد كه در بخش اول بدان اشاره شد. اصطخري اطلاعاتي را تا قرن چهارم هجري، در مورد جغرافياي تاريخ ناحية يزد، كه مراكز كثه، ميبد، نائين و فهرج را شامل مي شده، به دست مي دهد.
جهت قلعة قديمي دوره آل كاكويه، جهت گذرهاي اصلي است، و تقريباً جهت شمال جنوب دارد. گذرها به خاطر باريك بودن و بلند بودن ديوارهاي دو طرف در بعد از ظهرهاي گرم تابستان پر از سايه است. اين خصوصيت را در بيشتر شهرهاي اقليم گرم و خشك ايران مي توان ديد.
مجموعه هاي شهري و روستايي فشرده و متراكم است، و اين از نفوذ گرماي تابشي به داخل مجموعه جلوگيري مي كند. جان پناه بلند بامها، علاوه بر اينكه خانه را از انظار محفوظ مي دارد و مانع مناسبي است در مقابل باد نامطلوب، روي بامها و كوچه ها سايه مي اندازد و كوچه ها و حياطها را گودتر مي كند. اين بسته بودن، گود و پر سايه بودن تماس مجموعه را با گرماي خارج كم مي كند.
رنگ روشن كاهگل به نوبه خود گرماي تابيش را باز مي گرداند. شكل گندبي باممها، گذشته از اينكه منطق ساختماني دارد و در اين مناطق كه چوب كم يافت مي شود، پوششي است مقرون به صرفه، و به سادگي در اثر مهارت سازندگان دهانه هاي وسيعي پوشيده مي شده است. در نواحي گرم و خشك به نحوي مطلوب جوابگوي مشكل گرماي تابيش و پس دادن گرماي شبانه است.
ديوارها و بامهاي كلفت از نفوذ گرماي تابشي به داخل جلوگيري مي كند. مجاورت خانه ها، حالت حفاظت در توده را به وجود مي آورد. حياط را سايه مي گيرد. بدين ترتيب گوديهاي خنكي ايجاد مي شود كه واحدهاي مسكوني را از هواي داغ بيرون، متوجه درون يعني حياط مي كند.
اين نظم فضايي از نيازهاي زيستي ناشي مي شود. هواي سرد، هنگام شب به داخل حياطهاي گود ته مي نشيند. تا مدتي در طول روز هواي حياط، به خصوص در قسمت پشت به آفتا خنك است. ايوان يا تالار بخش اصلي خانه ها در شهر يزد رو به شمال شرق واقع شده است. اين خصوصيت در بيشتر شهرهاي اين نواحي به چشم مي خورد. جهت شمال شرقي بخشي اصلي خانه يعني بخش تابستان نشين باعث مي شود كه اين قسمت عمدتاً در سايه قرار گيرد. روبروي اين بخش، در سمت ديگر حياط قسمت زمستان نشين ساخته شده، كه از آفتاب مطبوع زمستان بهره مي گيرد. صاحبخانه بسته به وسع و توانايي مالي دو طرف ديگر حياط را مي ساخته است. خانه هايي را كه حياط در مركز و چهار طرف آنرا ساختمان گرفته، چهار فصل، مي نامند. ولي آنچه كه اهميت دارد و معماري در ساختمان آن به كار رفته عمدتاً همان قسمت تابستان نشين مي باشد.
ايوان در قسمت تابستان نشين فضاي نيمه بازي را تشكيل مي دهد، كه عصرهاي تابستان همين كه آفتاب از ديوار مقابل بالا مي رفته، مورد استفاه قرار مي گرفته است. كف ايوان را دو يا سه پله و در بعضي موارد، چند پله بلندتر از كف حياط مي گرفته اند، به طوري كه ايوان به حياط مسلط مي شده است. در اين اختلاف ارتفاع، هواكشهاي سردابي را كه زير قسمت تابستان نشين قرار مي گرفته، پيش بيني مي نموده اند. سرداب معمولاً زير ايوان و پنج دري وسط پيش بيني مي شده و در بعد از ظهرهاي گرم تابستان اين قسمت مطلوب ترين محل براي استراحت بوده است.
هر چند كه در بعضي شهرها و روستاهاي نواحي گرم و خشك بسته به وضع زمين و وجود باد مطلوب، ايوانها را به سمت باد خنك مي ساخه اند، و اين مورد را مي توان در شهرهاي ساحلي شمال آفريقا و شهرهاي ساحلي خليج فارس- نمونه بندر عباس- مشاهده نمود، كه ايوانها و هواكشها به طرف نسيم خنك دريا واقع شده اند، اما در بيشتر موارد، به خاطر بسته بودن و فشرده بودن مجموعه، بيشتر از راه بادگيرهاست كه شهر تنفس مي كند.
بادگير نشان ويژة معماري در بيشتر شهرهاي نواحي گرم و خشك است. فقط به خاطر كوهپايه بودن موقعي مجموعه، كه شهر در اين حالت نسبتاً خنك است، و يا برعكس وجود بادهاي گرم و طوفاني است كه ممكن است شهر بدون بادگير باشد. نمونة كامل بادگير را مي توان در شهرهاي كاشان و يزد ديد.
در حاليكه وجود بادهاي مطلوب از طرف كركس كوه در كاشان ساختن بادگيرهاي بلند و چهار طرفه را مطرح نموده است. در آران كه از توابع اين شهر است، و به فاصله كمي از آن در طرف شمال شرقي شهر واقع شده، به ندرت به بادگير بر مي خوريم، و بادگيرهاي موجود نيز اغلب كوتاه است. در اينجا به خاطر وجود بادهاي پرگرد و خاك كويري، بادگيرخوب كار نمي كند، و در عوض مكشهايي كه به جاي بادگير پيش بيني شده هواي سردابها را خنك تر مي كند. جريان هوا در خانه بدين صورت است كه، دهانة سرداب زير ايوان ساخته مي شود و مختصر جريان هوا در حياط از راه دهانة سرداب به سرداب، و به وسيله دو يا يك مكش به بالا كشيده مي شود. در نمونة خاه اي درشهر آران، اين شكل جريان هوا نشان داده شده است.
بادگير در خانه، معمولاً در محلي قرار مي گرفته كه با توجه به وسعت خانه و تعداد آن، قسمت تابستان نشين را خنك كند. اطاقي را كه بيشتر در تابستان مورد استفاده بوده، بادگير مي گذاشته اند. يك حالت قرار گرفتن بادگير درست در محور اطاق پنج دري وسط يا در دو طرف آن، و يا در محور تالار بوده كه معمولاً به سرداب در زير نيز راه داشته است. در يزد با اين نمونه زياد مواجه مي شويم. به مواردي نيز مي توان برخورد كه بدون استفاده از بادگير خانه را خنك مي كرده اند. نمونة اين، خانه هاي سبك چهار صفه، در زواره است. در اينجا، وسط ساختمان، بالاي چهار طاقي وسط، يك هواكش قرار دارد كه چهار طاقي را نيز روشن مي كند.
در شهرهايي كه باد مطلوب جهت مشخصي دارد، به بادگير يك طرفه برخورد مي كنيم. رديف بادگيرهاي كه بالاي خانه ها و بناهاي شهر طبس به چشم مي خورد، يك طرفه است. مجموعه عقدا نيز از همين نوع است. در طبس بيشتر ايوانها و بادگيرها به سمت باد مطلوب كه از طرف شمال مي وزد ساخته شده و شهر جهت محسوسي به خود گرفته است. در مجموعة عقدا نيز اين خصوصيت ديده مي شود.
چون معمولا جهت وزش بادهاي خنك و بادهاي طوفاني درشهرهايي كه مثال آورده شد، مخالف هم است. لذا وقتيكه بادهاي طوفاني بر پشت بادگيرها مي وزد، اين بادگيرها، كار مكش انجام مي دهند، و هواي داخل را بيرون مي كشند.
نحوه بهره گرفتن از بادهاي تند و طوفاني را مي توان در آسيابهاي بادي مشاهده نمود. در مسير شهرهاي خراسان در شرق كوههاي با خزر به طرف كوهپايه قائنات و تا زايل به استفاده هاي حيرت انگيزي بر مي خوريم كه در نهايت سادگي، از بادهاي 120 روزه سيستان براي ساختن آسيابهاي بادي نموده اند. اين آسيابها هنوز هم در بعضي نواحي كه آسياب موتوري به كار نيفتاده مورد استفاده است. چون معمولا اين آسيابها به طور منظم كنار هم قرار مي گرفته و گاهي تا كي كيلومتر طول مجموعه آنها بوده، از اين رو مانع خوبي در مقابل بادهاي سريع و ناراحت كننده براي مجموعة جلو خود بوده و در يك آن دو كار مفيد انجام
- تركيب بام گنبدي و طاق
گنبد. بامهاي گنبدي، به علت برجستگي كه دارند، همواره در معرض وزش نسيم قرار مي گيرند. اين در كم كردن گرمايي كه بام در اثر تابش شديد آفتاب مي گيرد مؤثر است. هنگام شب نيز گرمايي كه بام پس مي دهد، به ترتيبي كه گفته شد سريعتر برطرف مي گردد.
در بامهاي گنبدي يا استوايي چون شدت تابش آفتاب بر تمام رويه بام يكسان نيست، هميشه قسمت 3 گرماي كمتري نسبت به قسمت 1 دريافت مي كند، و اين در تقليل درجه حرارت زير گنبد تأثير دارد، به خصوص كه اگر گنبد داراي ساقه نيز باشد.
در معمار ايران با اختراع گنبد دو پوسته اي مسئله بالا را به طريق جالبتري حل كرده اند. بدين معني كه عمل عايق سازي فضاي بين دو پوسته باعث مي شود كه پوستة داخلي نسبت به پوستة خارجي سرد باشد. اين طرز عمل در معماري اماكن عمومي بيشتر به چشم مي خورد، جائيكه ازدحام جمعيت و آمد و شد زياد بوده است. معماران ايراني همواره به دنبال راه حلهاي بهتري براي خنك نگاه داشتن زير گنبد در تابستان و بالعكس گرم بودن آن در زمستان مي گشته اند.