بخشی از مقاله
چکیده:
اگرچه تجربه های کشور های گوناگون در زمینه مرمت و احیا می تواند بسیار مورد توجه قرار گیرد، اما در شهرسازی ایران نوعی مسخ شدگی و از خود بیگانگی در این مورد روی داده است، به گونه ای که شهرسازان و برنامه ریزان می خواهند همان تجربیات را بدون در نظر گرفتن زمینه های بافت های فرسوده کشور وارد نظام شهرسازی ایران کنندبراساس آخرین متدها و جدیدترین مصالح از سویی و تحولات شگرف و غیرقابل باور درزمینه های فنی و شهرسازی از سوی دیگر ، روز به روز انتظارات و توقعات شهروندی را جهت ایجادفضاهای زیستی و سکونتی که برآورد کننده همه نیازها و رفاهیات آنها باشد را بالا برده است. شکل گیری بافتهای شهری وتغییرات فیزیکی صورت گرفته در گذر زمان فی الواقع انعکاس و تصویری از مجموعه علل اجتماعی،اقتصادی، انسانی و طبیعی بوده که در یک قلمرو جغرافیایی ظهور و بروز پیدا می نماید قوانین و مقررات نیز در کشور ما به درستی نه ضمانت اجراء دارند و نه اجراء می شوند. عدم کار کارشناسی در مراتب بالا دست قانون گذاری کشور، عدم دید درست قانون گذاران، وجود سیستم های بروکراتیک و دیوان سالار میانی که تمتم وقت خود را به جای کار کارشناسی و فهم درست قضایا به سیاسی کاری در زمینه های مختلف بافت فرسوده می پردازند و عدم هماهنگی بین سازمان های ذی مدخل در امر احیاء بافت های فرسوده شاید از مهمترین نمونه های مشکلات در روند احیاء بافت ها باشد. همچنین سیاست گذاری های دوگانه و مغایر در احداث واحدهای مسکونی ارزان قیمت و گسترش روز افزون محدوده خدماتی شهرها باعث گردیده عملاً محدوده بافتهای فرسوده کهعمدتاً در مناطق مرکزی شهرها واقع گردیده و از زیر ساختهای مناسب شهری نیز برخوردارند،ازدید دست اندکاران وسیاست گذاران امر توسعه مسکن مخفی مانده و عملاً به فراموشی سپرده شده اند. در این مقاله سعی شده است که ابتدا با آسیب شناسی مسئله به ضرورت نوسازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری از ابعاد مختلف پرداخته و سپس مشکلات ، موانع ونارسائیهای پیش روی بررسی و درخاتمه راهکارها و پیشنهادات لازم ارائه گردد.
واژگان کلیدی : بافت فرسوده ، نوسازی ، بازسازی ، بهسازی
-1 مقدمه:
در سالهای اخیر با توجه به تحولات سریع علمی و فنی و به تبع آن دگرگونی در ساختار کالبدی ،اقتصادی و اجتماعی شهرها و همچنین مطرح شدن نظریه توسعه پایدار شهری، اهمیت نوسازی واحیاء بافتهای فرسوده و ناکارآمد بیش از پیش مشخص می گردد. آنچه مسلم است اینکه ساختاری کالبدی شهرها متأثر از جریانات طبیعی ، اجتماعی و اقتصادی بتدریج دچار تغییر و فرسودگی گردیده و ضرورت بازسازی و نوسازی آنها در طول ادوار مختلف احساس گردیده است. در طول دهه های اخیر اثر بخشی و تقابل عوامل اقتصادی – اجتماعی و جمعیتی بر یکدیگر ، ضمن تغییر در فضای ساخته شده شهری، نواحی اطراف را نیز در مقیاسی وسیع با سیمای
کاملاً جدید فضای کالبدی شهر افزوده و بدین ترتیب تعادل و پیوستگی سنتی فضای کالبدی و نقش عناصر مهم آن در هم شکسته شده است. در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ بافتهایی شکل گرفته اند که عمدتاً بدلیل نوع مصالح و نازل بودن کیفیت ساخت آنها شرایط لازم را جهت ایجاد یک زندگی امن ، آسوده ومرفه را نداشته و همین موضوع باعث گردیده بسیاری از ساکنین اصیل و بومی علی رغموابستگی های زیاد و صرفاً بدلیل ضعفهای ساختاری و کارکردی در این محلات و عدم تأمین نیازهای حداقلی خود، با مهاجرت از این بافتها زمینه استقرار ساکنین غیربومی را بجای خود فراهم ساخته و به دلیل ایجاد مسائل خاص اجتماعی، تشدید در تخریب و فرسودگی این بافتها راموجب گردند. دشواریهای ناشی از عملیات اجرائی، مسائل و نارسائیها حقوقی و قانونی، محدویتهای مربوط به میراث فرهنگی ، هزینه های مربوطه به تملک زمین در مقایسه با زمینهای در اختیار انبوهسازان که اغلب به صورت رایگان تحویل می گردد، مشکلات مربوط به انجام توافق به دلیل تعددورثه، وجود املاک مخروبه و بلا صاحب ، انگیزه سرمایه گذاران، بخشهای تعاونی و اشخاص را جهت سرمایه گذاری در این بافتها کم نموده و همین موضوع باعث بی توجهی و رها شدگی آن در نزدمدیران شهری گردیده است. [3]
-2 تعریف بافت فرسوده:
نحوه استقرار واحدها و عناصر معماری- شهری و شبکه ارتباطات در کنار یکدیگر موجب تکوین ترکیبی متشکل از فضاهای خالی و پر موسوم به بافت می شود.[1] از انواع بافت های موجود در شهرهای ایران بافت های قدیمی و فرسوده را می توان نام برد. بافت های فرسوده تظاهر نوعی بیماری در ساختار مجموعه های زیستی و عموماً مناطق شهری محسوب می گردند، بارزترین مشخصه اینگونه بافت ها عدم هماهنگی با سیستم شهری و ناکارامدی در آن است، عوامل چندی در بروز و شکل گیری آن ها دخیل اند که از آن میان می توان به عدم پیروی از یک برنامه ریزی جامع منسجم، معضلات عملکردی، عوامل محیط طبیعی و عوامل انسانی و ... اشاره کرد.
کاهش ارزش های کمی و کیفی محیط زیست در این محدوده ها و میل به عدم تغییر و تحول حالت فرسودگی و ناکارآمدی را بر بافت مستولی می کند و بدین ترتیب بافت فرسوده شهری بعنوان بازتابی از تاثیر عوامل مخرب شکل می گیرد و به صورت فضایی که به تدریج متعلق به همه کس و غیر قابل سکونت برای هر کس باشد به حیات خود ادامه می دهد.
در ادبیات شهرسازی جهان عناوین مختلفی به بافت های دارای مشکل اطلاق شده است، شهر درونی[2] یکی از نام هایی است که به نوعی به آن ها اشاره می کند: در دهه های 1960 و 70 برنامه ریزان و طراحان شهری از محدوده های مابین مرکز شهر و حاشیه شهر با این عنوان یاد می کردند، در دهه 1970 نیز مسایل شهری به عنوان مسایل درونی شهر مطرح می شد. رفته رفته این اصطلاح در مورد مناطقی که از سیستم طبیعی رشد و توسعه شهر بازماندند بکار رفت. شهر درونی به منطقه ای اطلاق می شود که دارای خانه های فقیر، میزان بالای بیکاری، اجتماعات ناپایدار و مشکلات اجتماعی باشد. در سال 1989 کالین
اصطلاح برای اشاره به مناطق فقیر شهری استفاده شود. در این ایده شهر درونی بیشتر از یک محدوده شهری بود و به محدوده هایی که افراد فقیر و مهاجران کارگر و خارج از چرخه اقتصادی شهر بود و در اصطلاح »محدوده گذار«[4] اطلاق می شد. بر اساس تحقیقاتی که در سال 1999انجام شد، در ذهنیت عمومی مردم شهر درونی محلی بود که معتادان در آن حضور دارند، اصلاً نمی شود ماشین در آن پارک کرد و ... [6] سکونتگاه فقیر نشین از دیگر واژه هایی است که به سکونتگاه های با وضعیت نا مناسب کالبدی اجتماعی و اقتصادی اشاره می کند. در