بخشی از مقاله
انقلاب اسلامی ایران
انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن و نظیر این معانی است قرآن مجید هم این کلمه را هر جا بکار برده به همین مفهوم به کار برده است نه به مفهوم اصطلاحی رایج آن در امروز ماده انقلاب تقلیب، منقلب، ینقلب و امثال اینها در قرآن آمده است.
از جمله: و من ینقلب علی عقیبه فلن یضرا… شیئا … (آیه 144- سوره آل عمران) و ما محمد رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم )144-آل عمران).
این آیه در جنگ احد در آن هنگام که شایعه شد رسول خدا کشته شده است و بدنبال آن عدة زیادی از مسلمانان فرار کردند نازل شد. آیه خطاب به مؤمنان می گوید محمد پیامبری بیش نیست که قبل از او هم پیامبران دیگری بودند یعنی هر پیامبری که آمده است مردن دارد کشته شدن دارد محمد برای شما از جانب خدا پیامی آورده است خدای او زنده است اگر فرضاً بمیرد یا کشته شود آیا شما باید به عقب برگردید.
در اینجا حرکت اسلامی به تعبیر قرآن حرکت به جلو است و بازگشت این گروه از دین به معنی برگشت به عقب و یا انقلاب است. انقلاب در تعبیر قرآن یعنی رو در جهت پشت قرار گرفتن و پشت در جهت رو …
فلاسفه انقلاب را به جایی می گویند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد انقلاب در عربی معنای ثوره و در اصطلاح انگلیسی به معنای «رولوسیون» است. انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر.
انقلاب به معنای نوعی شدن است. و در هر اصطلاحی لغوی، فلسفی و فقهی امری است از نوع فعل لازم.
انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟
1 - فرق انقلاب اسلامی یعنی انقلابی که ماهیت اسلامی و راه اسلامی و هدف اسلامی دارد با اسلام انقلابی
(اصطلاح " اسلام انقلابی " به وسیله گروههای فرقان و منافقین رایجشد البته ممکن است افراد دیگری نیز این اصطلاح را به کار برده باشند بدون آنکه مقصود آنها را در نظر داشته باشند) یعنی اسلامی که ماهیت و راه و هدف انقلابی دارد به عبارت دیگر فرق میان آنجا که اسلام هدف و معیار انقلاب است باآنجا که انقلاب ، هدف و معیار اسلام است .
2 - نقش وارد کردن خود آگاهی طبقاتی و تضاد طبقاتی در شعور مردم و اینکه از نظر اسلام انقلابی یگانه راه همین است برخلاف انقلاب اسلامی که به هویت اسلامی و هویت الهی قائل است .
3 - راجع به ریشه مذهب ، از دیده اسلام انقلابی ، خود اسلام و مذهبراستین تاریخ خاسته از طبقه محروم است و همیشه جنگها جنگ مذهب علیهمذهب بوده است و کفر خود مذهب است نه بی مذهبی ، و اینکه اسلام همواره دعوت به جنگ با مذهب کفر کرده است نه به جنگ با لامذهبی مثلا ماتریالیسم و مارکسیسم که این جنگها اختراع مذهب شرک است !
4 - یکی از تفاوتهای این دو بینش قضاوت درباره اخلاق است از نظر اسلام انقلابی ، مبارزه محور است ، آنتی تز بودن ، محور و اساس است، بر خلاف انقلاب اسلامی .
5 - تفاوت دیگر در خوشبینی و بدبینی نسبت به گذشته و تاریخ است ازنظر اسلام انقلابی گذشته سراسر ظلم و ظلمت و تاریکی است و جهان تاکنون به ناحق و باطل برپا بوده است ، بر خلاف انقلاب اسلامی که معتقد است همواره غلبه با حق است .
6 - تفاوت دیگر در آینده تاریخ است که هر دو به آینده تاریخ و بشریت خوشبینند اما اسلام انقلابی آینده را و پیروزی را از محرومین میداند و انقلاب اسلامی از انسان مؤمن عامل به رشد فکری و اخلاقی و پیوستگی به عقیده و ایمان رسیده .
7 - از نظر اسلام انقلابی در طول تاریخ همواره مذهب علیه مذهب میجنگیده نه مذهب علیه لامذهبی ، و اکنون نیز وظیفه مذهب جنگیدن علیه مذهب است پس مذهب توحید و شرک همواره در برابر یکدیگر بوده اند نه مثلا اسلام و مسیحیت یا یهودیت ، یا اسلام و الحاد ، اسلام و ماتریالیسم که این جنگها انحراف است !
8 - از نظر اسلام انقلابی خاستگاه مذهب توحیدی محرومینندو خاستگاه مذهب شرک ، اغنیا و مترفین ، و جنگ مذهب با مذهب همین جنگ دوطبقه است !
فرق انقلاب با کودتا
فرق انقلاب با کودتا این است که انقلاب ماهیت مردمی دارد ولی کودتا چنین نیست در دومی ، یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو ، در مقابل اقلیت دیگری که حاکم بر اکثریت جامعه است ، قیام میکنند و وضع موجود را در هم میریزد و خود جای گروه قبلی قرار میگیرد و این استقرار ارتباطی به صالح یا ناصالح بودن کودتاگران ندارد آنچه که اهمیت دارد اینست که در کودتا اکثریت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند.
ما ایرانیها در دوره عمر خودمان ، کودتاهای زیادی دیده ایم اگر چه دست اندرکاران آنها ، نام انقلاب روی عمل خود گذاشته اند در 1952 میلادی در مصر ، چند افسر که رأس آنها ژنرال نجیب و جمال عبدالناصر قرار داشتند علیه حکومت موجود کودتا کردند اما در جریان این کودتا که به انقلاب مشهور شد ، مردم مصر ، بپانخاستند و این بود که با رفتن آن افسران ، کان لم یکن شیئا مذکورا ، گوئی هیچ چیز وجود نداشتهاست در ایران خودمان ، در سال 1299 سید ضیاء و رضاخان کودتا کردند.
یکی از خیابان های تهران در روز کودتا
اما در این مورد هم مردم از حساب خارج بودند در تاریخ معاصر در چند قرن اخیر ، غیر از معدودی از تحولات عمیق اجتماعی نظیر انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب اکتبر و چیزی که بشود نام انقلاب بر آن گذاشت واقع نشده است تازه حتی در انقلاب روسیه و یا در انقلاب چین ، ارتشی قوی و منظم در کنار مردم وجود داشت در میان این کودتاها و شبه انقلابها ، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب بهتمام معنی واقعی است که در واقع اگر قرار باشد نظیری برای آن پیدا کنیم ، شاید بتوانیم انقلاب صدر اسلام را مثال بزنیم ماهیت انقلابی این انقلاب ، از بسیاری از انقلابهای اصیل در تاریخ ، اصیلتر است در این انقلاب ، توده مردم یک سرزمین ، اکثریت افراد یک ملت ، از زن و مرد و پیر و جوان ، با دست خالی ، اما با روحیه ای انقلابی علیه یک رژیم قدرتمند قیام کردند و به پیروزی رسیدند.
در نقطه مقابل انقلاب ، اصلاح قرار داد معمولا تغییراتی که در یک جامعه روی میدهد ، اگر بنیادی نباشد ، یعنی جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم ، دگرگون نسازد ، بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع بوجود آورد اصلاح مینامند انقلاب و اصلاح تنها در مورد اجتماع صادق نیستند بلکه درباره افراد نیز صدق میکنند گاهی دیده میشود که وضع سلوک اخلاقی و رفتار اجتماعی یک فرد نسبت به گذشته بهتر میشود و اما گاهی نیز ، اساسا دگرگونی روحی در افراد پیدا میشود ، آنچنانکه گوئی این آدم امروز همان فرد سابق نیست توبه در اصطلاح بمعنی ایجاد یک انقلاب روحی و یک دگرگونی بنیادی در طرز عمل و سلوک و رفتار است.
چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران
-=انقلاب اسلامی ایران علل چهارگانه وقوع انقلاب را، در نوع نیرومند آن نشان داد: =-
1-نارضایتی عمیق از شرایط حاکم با شاخص هایی مانند خستگی و تنفر مردم از وعده تکراری و دروغین رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ شاه و شعارهای طردکننده رژیم مانند مرگ بر شاه و نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، آشکار بود. برخلاف همه یا بیشتر انقلابهای معاصر که تنها گروههای خاصی در آنها شرکت داشتند در ایران اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور از رژیم پهلوی ابراز تنفر می کردند. با توجه به این واقعیت که ناخشنودی مردم با جنبه های فکری و عقیدتی آمیخته گردید می توان گفت نارضایتی در ایران از دیگر انقلابهای معاصر شدیدتر و عمیق تر بود.
2-گسترش و پذیرش اندیشه و ایدئولوژی جدید جایگزین در انقلاب اسلامی با شاخص شعارهای انقلابیان در بیان آرمان های جدید که در تظاهرات های خیابانی، سخنرانی ها و نوشته های زمان وقوع انقلاب دیده می شد و بی توجهی همگانی به شعارهای گروههای غیر اسلامی به رغم تبلیغات گسترده آنها قابل مشاهده بود. به طورکلی، در پی شکست مارکسیسم و ناسیونالیسم، با تلاش گروههای اسلامی، اندیشه احیای دین و بازگشت به خویشتن روز به روز نیرومندتر شد و کسانی که در انقلاب شرکت جستند به اینکه ایدئولوژی اسلامی باید جایگزین ایدئولوژی قدیم حاکم گردد، معتقد گردیدند.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمانهای انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلابهای
معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند. افزودن بر این اصالت فرهنگی ایدئولوژی انقلاب ایران از تفاوتهای عمده انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای معاصر است.
3-در وقوع انقلاب اسلامی، وجود نوعی رهبری ویژه همراه با ساختارهای خاص نقش آفرین مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی نیز آشکار بود.
رهبری هوشمند و بلامنازع امام خمینی، اعتماد خاص مردم به وی و پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم وضعی استثنایی پدید آورد و به موفقیت سریع در برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمانهای انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی انجامید. شعارهایی مانند «نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است» «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» بر پذیرش همگانی رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی گواهی دهد.
4-روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخصهایی چون عدم تسلیم انقلابیان در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم شاه؛ (مانند تغییر نخست وزیران، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای کنترل شده مطبوعات) و بی توجهی آنان به اقدامات سرکوب گرانه (مانند حکومت نظامی) مشخص می شود.
برای کاوش در زمینه چگونگی وقوع انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر باید به تاریخ کشور مرجوع کرد. از سوی دیگر، در بحث چگونگی وقوع انقلاب، توجه به ماهیت انقلاب بسیار راه گشا می نماید. ماهیت دینی انقلاب اسلامی و پیروزی سریع آن که با این ماهیت ارتباط داردبازگو کننده نقش مهمتر تعدادی از علل مربوط به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی است.
علتهایی مانند دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ویژگی ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن، نهضتها و حرکتهای شیعی گذشته، مراسم مذهبی (عزاداری در ماههای محرم و صفر به ویژه روزهای تاریخی تاسوعا و عاشوراحسینی)، نهاد روحانیت و ارتباط دائمی آن با مردم و رهبری هوشمند و قاطع امام خمینی. در حقیقت فرهنگ مذهبی مردم ایران به رغم نمودهای آشکار فرهنگ پرزرق و برق غربی، نهادهای فرهنگی تاریخی و رهبری امام خمینی در ایجاد و پیروزی سریع انقلاب نقش اساسی داشت.
نقش اسلام درتکوین و پیروزىانقلاب ایران
اسلام در شکلگیرى و تکوین انقلاب نقش اساسى و تعیین کننده داشته است. منظور از اسلام در این فیش «مکتب تشیع» است که مذهب رسمى جامعه ایران قلمداد مىشود و مشتمل بر جهانبینى و نظام فقهى، حقوقى، سیاسى و اخلاقى خاص خود مىباشد. با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبیین فرضیه فوق، بحث را در محورهاى ذیل پى مىگیریم:
• سرشت دین و انقلاب
• خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
• اسلام زدایى رژیم گذشته و واکنش نیروهاى مذهبى
• رهبرى
• نقش مساجد
• نمادهاى اسلامى
• روحیه شهادتطلبى و ایثار
سرشت دین و انقلاب
گفتگو پیرامون موضوع این نوشتار مبتنى بر یک سلسله فرضهاست; از جمله پذیرش این مطلب که اسلام با سیاست آمیخته است و این دو یکى هستند. مساله دیگر بحث قلمرو دین است. بحث در این است که سرشت و ماهیت دین نسبتبه تغییرات اجتماعى و انقلاب چیستبه دیگر سخن، آیا قلمرو و گستره دین شامل پدیدههایى چون انقلاب نیز مىشود؟ و آیا دین مانع انقلاب استیا برانگیزاننده آن؟
دیدگاههاى متعددى پیرامون این مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگویى به نیازهاى روحى و فردى قلمداد مىکنند. بر اساس این پندار، دین یک سلسله تعالیم اخلاقى و پند و اندرز است. در این رویکرد، دین نظامى از باورها و ایدههاى مجزا و فارغ از موقعیتهاى اجتماعى و سیاسى جامعه است. این تلقى بیشتر با آیین تحریف شده مسیحیت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدایى دین از سیاست شد، منطبق است. اسلام با این نگرش به شدت مخالف مىباشد.
دیدگاه دیگر نسبتبه دین نگرش محافظهکارانه دارد. تحلیل مارکسیستى از دین در این چارچوب قابل ارزیابى است. بر اساس این رویکرد، دین تنها در خدمتبرخى از اقشار جامعه مىباشد. یکى دیگر از دیدگاهها نگرش مثبت و خلاق نسبت به دین است. (2)
بر اساس این رهیافت، دین کارکردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مىگذارد و دربردارنده راهبردهایى به منظور تاثیرگذارى بر همبستگى و یکپارچگى اجتماعى و تنظیم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس این دیدگاه، مذهب مىتواند میزان خشونت در جریان انقلاب را افزایش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدایى دین از سیاست صورت گرفت. لذا، در تکوین این انقلاب، آیین مسیحیت نقشى نداشت و رهبران این انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سیاسى منع مىکردند، بلکه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزایى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد کردند. (3)
همچنین در صدد تبیین این مساله هستیم که انقلاب اسلامی نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ریشه این انقلاب از اسلام است و با هدف احیاى دین و حاکمیت ارزشهاى دینى در عرصه اجتماع شکل گرفت.
خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگىها و مشخصههاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوهها و راهکارهاى عملى دگرگونسازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مىدهند. اسلام در کارپردازى روشها و شیوهها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاکها و معیارهاى ویژهاى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مىباشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمىشمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوههاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهامبخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهانبینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد. (4)
قرآن کریم مىفرماید: مردم و جامعه تغییر نمىکنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. (5)
ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهانبینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالتهاى مهم پیامبران و رهبران الهىعلیهمالسلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مىکند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مىدهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع بهگونهاى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیهمقتدرترینظالمهاراتوجیهمىکند. (6)
اعتقاد به حیات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت طلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهمالسلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از اینرو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضعگیرى سیاسى - مبارزاتى ائمهعلیهمالسلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روشهاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد. در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد. استاد شهید مطهرىرحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینههاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیمهاى ضد دینى به شمار مىرود. (7)
شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالت خواهى از ملاکهاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مىدهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آیندهاى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
اسلام زدایى رژیم گذشته و واکنش نیروهاى مذهبى
در روند شکلگیرى انقلاب در ایران، اسلامزدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخصهاى متمایز کننده آن به شمار مىرود. بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیتحکمرانى مىباشند. با شکلگیرى جنبشها و نهضتهاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مىرفته است. در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلامزدایى و سنتستیزى از اصول ثابتسیاسىاش محسوب مىشد. محورهاى عمده اسلامزدایى رژیم گذشته را مىتوان در موضوعهاى ذیل برشمرد:
ملىگرایى
از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مىرفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملىگرایى ناسیونالیسم، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مىکند جایگزین آن نماید. از اینرو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملىگرایى استوار گردسده بود. ملىگرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلامزدایى را وجهه همتخود قرار مىداد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستانگرایى مىپرداخت. محورهاى مهم باستانگرایى، که در جهت اسلامستیزى مطرح شده است، بر سیاستهاى ذیل استوار بود:
الف اسطورهسازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مىشد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایرانزمین معرفى مىگردید. (8)
ب برگزارى جشنها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشنهاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینى رحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید. (9)
ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله بهگونهاى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقبماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژههاى عربى: یکى از ابعاد باستانگرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژههاى عربى بود. هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود. این سیاست در بسیارى ازکشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود. رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مىگرفت و با انتشار کتابهایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مىشد، در القاى بىدینى، پوچگرایى و شبهه تلاش داشت. از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشیدى مطلق» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مىباشد. نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلامزدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت. (10)
دامنزدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهتبود که با هدف بىتفاوتسازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مىگرفت. (11)
تقویت ادیان ساختگى و تحریک اقلیتهاى دینى از دیگر مظاهر اسلامزدایى آن رژیم به شمار مىرفت. گسترش روابط با اسرائیل و حمایت از بهاییان نیز از سیاستهاى مهم آن رژیم بود که موجب اعتراض شدید حضرت امام خمینى قدس سره قرار گرفت.
وابستگى و غربزدگى
در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شدهاند، (12)
رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد. از اینرو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مىداد. تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینى رحمه الله و مردم شد، از نمونههاى مهم این امر به شمار مىرود.
رهبرى
رهبرى از دیگر شاخصهاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مىشود. رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینى رحمه الله تبلور یافته بود. رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگکننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مىکند. در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلابها دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روانشناختى مورد ارزیابى قرار مىدهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مىکند:
دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریهپردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشههاى دیگران مىپردازند.
دسته سوم: مصرفکنندگان آن.
رهبر، نظریهپرداز انقلاب است و ویژگىهاى شخصیتى
او،قدرتونفوذکلامشازعواملمهمجلبوفادارىمردممىباشد. (13)
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است. حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتىاند که صرفنظر کردن از آن ممکن نیست. از بین بردن موانع استفاده از شیوههاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است. (14)
از ویژگىهاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویتبود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود. پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست» از دیگر ویژگىهاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد. مخاطبان رهبرى، تودههاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروههاى خاص. امام خمینىقدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختىهاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضتبر آن پافشارى نمودند. در مقایسه با نهضتهاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیتبرخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند. رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهانبینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مىشد - وجههاى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیتبرخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد. از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد. در این راستا، تمسک به «تقیه» براى کند کردن حرکت انقلابى در سالهاى آغاز نهضت تحریم گردید. از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیانکننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگىهاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است. پیامهاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکلگیرى انقلاب داشته است. تحلیل محتواى این پیامها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مىشد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است. مهمترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیهها بدان پاى مىفشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مىکوشید.
.با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکلگیرى نهضت، مشاهده مىکنیم که نخستین مخالفتها از سوى امام خمینىقدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمنهاى ایالتى و ولایتى» آغاز شد. در جریان همهپرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردمدرشهرهاىگوناگونگردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاستهاى ضد اسلامى رژیم بود. شهادت فرزند امام راحلرحمه الله در سال1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مىرود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال1357 گردید.
نقش مساجد
نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصههاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مىرود. مساجد یکى از کانونهاى مهم تجمع و تبادل پیامهاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مىشدند. در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریهپردازان انقلاب بر آن تاکید کردهاند. از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروههاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد. چارلز تیلى، از جمله نظریهپردازان انقلاب، معتقد است که انقلابها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامدهاند. وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد. (16)
سازمان باید قادر باشد که ارتباط منظمى میان انقلابیان با یکدیگر، انقلابیان با توده مردم و این دو با رهبرى ایجاد کند. رسالت دیگر سازمان، اطلاعرسانى و ابلاغ پیامهایى است که دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامهریزى و هدایت توده مردم دارد. به هر میزان که رهبر از کمیت و کیفیت نیروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژیم نیز اطلاعات کافى داشته باشد، دقیقتر عمل خواهد کرد و ضریب خطاى کمترى خواهد داشت.
در تکوین انقلاب اسلامى، نهادهایى چون مساجد نقش سازماندهى نیروهاى درگیر با رژیم را ایفا مىکردند. مساجد، که یکى از تجلیات فرهنگ اسلامى محسوب مىشوند، در بقاى اولیه آنها در صدر اسلام نیز، علاوه بر آنکه به مثابه کانونى براى عبادات محسوب مىشدند، مرکز فعالیتهاى اجتماعى نیز به حساب مىآمدند. از سوى دیگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نیز مساجد از اولین کانونهایى بودهاند که مورد تخریب و هتک حرمت قرار گرفتهاند. (17) مسجد در طول تاریخ اسلام از همان آغاز، کانون عبادت، آموزش، پایگاه قضایى و داورى منازعات، کانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پایگاه جهاد و حرکتهاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافهها و تغییر در مفاهیم دینى و به دنبال افول تمدن اسلامى، کارکردهاى مسجد نیز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزایى در غرب نیز منجر به دینستیزى در عرصه اجتماع گردید. مسجد در چند قرن اخیر، صرفا کانونى در جهت عبادت تلقى مىشده است. نهضت احیاگرى حضرت امام خمینىرحمه الله، که موجب احیاى مفاهیم، نمادها و تحلیلهاى اسلامى بود، موجب تحول در کارکرد دین و ایفاى همان نقشهاى اولیهاى گردید که مسجد داشت. امام راحلقدس سره در این زمینه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکتهاى اسلامى بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام (حرکت مىکرده است) و همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است.» (18)
از دیدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند که باید از آنجا به دشمن شبیخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; یعنى مرکز تجمعى براى نمازهاى جماعت، که نمایشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعمیق بینش سیاسى - فرهنگى و مذهبى مردم. امام امترحمه الله در این زمینه در سال1357 در پیامى اعلام مىکنند که گویندگان در مساجد وظیفه دارند مصایب رژیم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابیان است. از اینرو، رژیمهاى حاکم بر کشورهایى نظیر مصر، الجزایر و سایر کشورها مىکوشند مساجد را تحت کنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طریق دولت منصوب نمایند. نتیجه آن که نقشى که مساجد در شعلهور ساختن و گرم نگهداشتن انقلاب تا پیروزى آن به عهده داشتند و تعرضى که رژیم به برخى مساجد داشت، که منجر به تعطیلى و بستن برخى حسینیهها و مساجد و آتشزدن بعضى از آنها گردید، نشاندهنده ماهیت انقلاب و به عبارت دیگر، نقش اسلام در تکوین و شکلگیرى انقلاب است. در سالهاى پیش از انقلاب، برخى از مساجد به دلیل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابیان در آنها، از شهرت ویژهاى برخوردار بودند. در شهرها و مراکز استانها مساجد خاصى کانون اصلى و مرکز تجمع انقلابیان بود و مساجد کوچکتر نقش پایگاههاى نیمه فعال را ایفا مىکرد.
نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مىشوند. تاسوعا، عاشورا و اعیاد اسلامى از جمله این نمادها هستند. رژیم پیشین مىخواست روزهایى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جایگزین معرفى کند و این نمادها را، که ریشه در اسلام و فرهنگ ایران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بین ببرد. نمادهاى اسلامى از دیگر شاخصهایى است که بیانگر نقش اسلام در تکوین انقلاب است. بزرگترین اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسینى شکل گرفته است. قیام 15 خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایى این روز شرکت کردند که موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم یادبود براى شهدا از دیگر نمادهاى دینى است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. این کار از سال1356 شروع گردید. یک نویسنده خارجى در این زمینه مىنویسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترین نمونههاى استفاده از سنتهاى شیعى در جهت اهداف سیاسى بود.» (24)
حضرت امام خمینىرحمه الله با توجه به نقشى که محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنتهاى آن تاکید فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مىشمردند. (25) حمید عنایت نیز در این زمینه مىنویسد: «امام خمینى شاید بیش از هر متاله شیعه، که داراى منزلتى قابل قیاس با وى باشد، خاطره کربلا را با احساس جارى از ضرورت سیاسى به کار گرفت.» (26)
به این ترتیب، مىتوان نتیجه گرفت که نقطه آغاز انقلاب، موقعیتها و ایامى بود که در آن انقلاب شتاب فزایندهاى به خود مىگرفت. ایام و موقعیتهاى مذهبى متعلق به اسلام نظیر تاسوعا، عاشورا و اربعین امام حسینعلیهالسلام از این قبیل بود.
انقلاب اسلامى در میان انقلابهاى بزرگ جهان
مقایسه انقلاب اسلامی ایران با انقلاب فرانسه و روسیه که بزرگترین انقلابهای معاصر اروپا و جهان خوانده شده و منشاء رواج گفتمان لیبرالیستى و سوسیالیستى در قرنگذشته شدند، نشان مىدهد که چگونه انقلاب اسلامى ایران، از جهات متعدد،عمیقتر، جدىتر و مردمىتر از آن دو بوده و گفتمان سومى را به بشریت معاصر عرضهکرده است.
سعى شده که انقلاب اسلامى با انقلابهاى فرانسه و روسیه که از بزرگترینو معروفترین انقلابهاى جهان مىباشند در وجوه اقتصادى، سیاسى و اجتماعى مقایسهشود.
• موقعیت اقتصادى رژیمهاى پیش از انقلاب
• اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب
• پیچیدگى و استحکام رژیمهاى قبل از انقلاب
• قدرت اجتماعى
موقعیت اقتصادى رژیمهاى پیش از انقلاب
در فرانسه در دوران قبل از انقلاب 1789 نشانههاى روشنى دال بر وخامت موقعیت اقتصادى از هر لحاظ وجود داشته و این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب، دچار مشکلات و بحرانهاى مالى و اقتصادى فراوانى بودکه روزبروز بر دامنه و ابعاد آن افزوده مىگشت.
شرایط اقتصادى در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبى نداشت. دو جنگخارجى که در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهاى اقتصادى افزود، رکود اقتصادى که تا سال 1909دوام داشتشرایط ناگوارى را براى کارکنان و دهقانان ایجاد کرده بود، از یک سو بیکارى را سخت دامن مىزد واز سوى دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتى کهدر این دوران کارگران راه مىانداختند عمدتا ماهیت اقتصادى داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شمارهشرکت کنندگان در اعتصابات افزوده مىگشت.
حال آنکه در ایران، در اواخر حکومتشاه رژیم، ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادى که در تمامسلطنت 57 ساله رژیم پهلوى بىسابقه بود به سر مىبرد. با افزایش سریع و غیر قابل پیشبینى درآمد نفت ،رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکى از دولتهاى ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانى را به یک جامعه کاملامصرفى تبدیل کرده بود. (3) بدین ترتیب ملاحظه مىگردد در حالى که دولتهاى فرانسه و روسیه از نظراقتصادى در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشکستگى نهایى قرار داشتند دولت ایران با توجهبه افزایش ناگهانى و غیر قابل پیشبینى قیمت نفت از نظر ذخائر ارزى و توانائیهاى مالى در مطلوبترین ومناسبترین شرایط اقتصادى در تاریخ خود بوده است.
اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب
از مهمترین و در عین حال محسوسترین ابزار قدرت و اعمال حاکمیت هر رژیم سیاسى به ویژه نظامهایىکه با بحرانها و فشارهاى داخلى مواجه مىباشند و نیاز به تهدید و ارعاب و احیانا سرکوب حرکتهاى معارض ومخالف خود را دارند قدرت نظامى آنها مىباشد. هر گاه در یک نظام سیاسى، قدرت نظامى از انسجام لازمبرخوردار نباشند و روحیه خود را در اثر شکستیهاى پى در پى از دستبدهد و همچنین دولتبخاطرمشکلات اقتصادى امکان تامین تدارکات و خواستههاى آنها را نداشته باشد و در نهایت قدرت نظامى اعتقاد وایمان خود را به رژیم سیاسى از دستبدهد نه تها قدرت سیاسى قادر به بهرهبردارى از چنین نیروى نظامىبراى سرکوب قدرت اجتماعى معارض نخواهد بود، بلکه خود بصورت یک مدعى خطرناک درآمده و احیانا بهگروههاى اجتماعى مخالف خواهد پیوست و احتمال سقوط قدرت سیاسى را شدیدا افزایش خواهد داد.
فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت 26 سال در جنگ و منازعات مهم بینالمللى بوده است ودر این منازعات جز یک ایالت، نه تنها چیزى بدست نیاورده، بلکه شکستها و خسارتهاى عظیم مالى، جانى وارضى به همراه داشته و قابل پیشبینى بود که افسران ارتش نسبتبه سرکوب مقاومت در دورهاى که بحرانبرعلیه مقامات دولتى افزایش یافته بود بىعلاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسى و اجتماعىشد به طورى که نهایتا هر حرکت محدودى را براى سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن مىساخت و زمینه را براى پیروزى انقلاب فرانسه مهیا کرد.
موقعیت نظامى روسیه نیز در اروپا بدلیل جنگهاى کریمه و جنگ 1905 تغییر کرده بود. کشورى که در1815 تنها قدرت قوى قاره اروپا بود و بعد از 1848 به نظر مىرسید که هنوز فاصله زیادى با سایر قدرتهاىاروپایى داشتبعد از جنگ کریمه به حد یکى از چند قدرت مساوى، تنزل یافت و تا زمانى که تزار در سنپطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت 1815 را پیدا نکرد. جنگ جهانى اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکى بهمرزهاى روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشترى در داخل کشور بر جاى گذاشتبطوریکه قواى نظامى این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان کستخورده و بازگشته از جبهه را بصورتمدعیانى براى قدرت سیاسى حاکم درآورد و به همین علتبود که انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانىاول بوجود آمد.
با این ترتیب ملاحظه مىگردد که نظام سیاسى حاکم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروى نظامى و قواىمسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسى با خود نداشتند بلکه ارتشى شکستخورده، روحیه از دست داده وعاصى شده از نظام با پیوستن به کارگران اعتصابى نقشى مهم در پیروزى انقلاب بازى کردند.
اما ارتش شاهنشاهى ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل 57 سال قبل از پیروزى انقلاب درهیچ جنگ خارجى مهمى شرکت نکرده بود. بیش از هر پادشاهى در ایران محمدرضا شاه به نیروهاى مسلحتوجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهاى مسلح، احساس مىکرد که یک ارتش قوى و نیرومند و در عین حالوفادار به پادشاه، نه تنها مىتواند نظام سیاسى او را در قبال مخالفین داخلى حفظ کند بلکه با توجه به جاهطلبیهایش مىتواند ابزار و اهرم لازم را براى دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بینالمللىاو فراهم نماید.
مىتوان با قاطعیت ادعا کرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامى با توجه به شکستهاى پى در پى در جنگهاىمتعدد ضعیفترین و نامطمئنترین وضعیتبوده و ارتشهاى آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسى حاکمنمىکردند بلکه نسبتبه انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها مىپیوستند، در حالیکه ارتش ایران دربهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایى و آن هم به صورت پراکنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبتبه نظام وفادار باقى مانده و اکثرا در سرکوب انقلابیون نیز کوتاهى نکردند. (4)
کشورهاى مورد بررسى ما هر سه از جمله کشورهایى هستند که نه تنها داراى موقعیت استراتژیکى مهم وحساس مىباشند بلکه بعنوان قدرتهاى بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب مىشوند و در طول تاریخ نقش فعالىدر روابط بینالملل جهانى و منطقهاى بازى کرده و مىکنند. بدیهى استکه در قبال تحولات انقلابى این کشورها چه قبل از پیروزى و چه بعد ازپیروزى کشورهاى دیگر بویژه کشورهاى همسایه و ذینفع عکسالعملنشان داده و به نفع قدرت سیاسى حاکم و یا بالعکس در جهتحمایت ازگروههاى اجتماعى معارض فعال مىگردند. در نتیجه مسئله واکنشبینالمللى از جمله عوامل مهمى است که در بررسى قدرت و توانائیهاىرژیم سیاسى حاکم قبل از انقلاب ضرورت دارد که مورد توجه و دقت کافىقرار گیرد.
در فرانسه قرن 18 با توجه به جنگهاى طولانى که لویى پانزدهم وشانزدهم با کشورهاى همسایه خود منجمله اتریش، روسیه، انگلیس و اسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانى دوران انقلاب از حمایت آنهابرخوردار نبود بلکه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویى شانزدهم تلاش کرده و متقابلا به حمایت از گروههاى معارض و مخالفبرخواستند.
روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانى با فرانسه نداشتبدین معنا کهجنگ جهانى اول و درگیرى مستقیم روسیه تزارى در جنگ با آلمان،عثمانى و ژاپن دشمنى این دولتها بویژه دولت قدرتمند و نوپاى آلمان رابرعلیه خود داشتبه طوریکه لنین با حمایت و امکانات فراهم شده ایندولت توانستبه انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویکى اکتبر 1917 را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینکه دولتهاى روسیه تزارىیعنى فرانسه و انگلیس خود مستقیما با آلمان و متحدینش درگیر بودندامکان هیچ نوع حمایتى از تزار روسیه در شرایط بحرانى نداشتند.
اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یک دهه قبل ازسقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبى با توجه بهپایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامش (5) و همزیستىمسالمتآمیز از حمایت کامل دو ابرقدرت، و قدرتهاىبزرگ و منطقهاى، تا آخرین روزهاى حکومتش برخورداربود و متقابلا انقلابیون ایران از هیچگونه حمایتبینالمللى برخوردار نبودند.
با این ترتیب در حالیکه دولتین فرانسه و روسیه ازنظر حمایتبینالمللى در شرایط نامناسب به سرمىبردند و دول اروپایى اغلب نسبتبه رژیمهاى این دوکشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدى نداشته وبعضا تخاصم بودند و نه تنها هیچگونه حمایتى ازنظامهاى سیاسى در آن شرایط نکردند بلکه در مواردى بهحمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر درشرایط مطلوبى به سر مىبرد.
پیچیدگى و استحکام رژیمهاى قبل از انقلاب
در هر نظام و سیستم سیاسى وجود ابزارهاى قدرتاز جمله قدرتهاى اقتصادى، نظامى