بخشی از مقاله
مقدمه
در این تحقیق سعی بر این بوده است به جهت بررسی و شناخت صنایع دستی و صنايع دستي استان فارس مطالعاتی صورت گیرد که حاصل این بررسی در قالب 3 فصل ارائه ميشود. در (فصل اول) كليات صنايع دستي ودر فصل دوم به بررسي صنایع دستی استان فارس و در فصل سوم به رشته گرافيك و تاريخچه و طراحي گرافيك در ايران مورد بررسي قرار مي گيرد .
تعریف صنایع دستی
از مجموعه تعاریف صنایع دستی، به نظر می رسد تعریف زیر كه توسط گروهی از كارشناسان سازمان صنایع دستی ایران ارائه گردیده، دقیق تر و جامع تر باشد؛ چرا كه با وضعیت فعلی این صنعت و هنر ارزنده انطباق بیشتری دارد: صنایع دستی به مجموعه ای از هنرها و صنایع اطلاق می شود كه به طور عمده با استفاده از مواد اولیه ی بومی و انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید به كمك دست و ابزار دستی محصولاتی ساخته می شود كه در هر واحد آن ذوق هنری و خلاقیت فكری صنعتگر سازنده به نحوی تجلی یافته و همین عامل، وجه تمایز اصلی این گونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشینی و كارخانه ای می باشد.
ویژگی ها
با توجه به تعریف فوق و سایر تعاریفی كه برای صنایع دستی ارائه شد، می توان ویژگی های زیر را برای محصولات دست ساخته قایل شد:
1-انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید، توسط دست و ابزار و وسایل دستی، برای تولید هر یك از فراورده های دستی مراحل متعددی طی می شود ولی انجام كلیه ی این مراحل به وسیله ی دست و ابزار و وسایل دستی الزامی نبوده و چنانچه تنها قسمتی از مراحل اساسی تولید به این طریق انجام شود، محصول تولید شده با توجه به مواردی كه در تعریف ذكر شد، صنایع دستی محسوب می گردد.
2-حضور مؤثر و خلاق انسان در تولید و شكل بخشیدن به محصولات ساخته شده و امكان ایجاد تنوع و پیاده كردن طرح های مختلف در مرحله ی ساخت این گونه فراورده ها.
3- تأمین قسمت عمده ی مواد اولیه مصرفی از منابع داخلی.
4- داشتن بار فرهنگی (استفاده از طرح های اصیل، بومی و سنتی).
5-عدم همانندی و تشابه فراورده های تولیدی با یكدیگر.
6-عدم نیاز به سرمایه گذاری زیاد در مقایسه با سایر رشته های صنعت.
7-دارا بودن ارزش افزوده ی زیاد در مقایسه با صنایع دیگر.
8-قابلیت ایجاد و توسعه در مناطق مختلف (شهر، روستا و حتی در جوامع عشایری.
9-قابلیت انتقال تجربیات، رموز و فنون تولیدی، سینه به سینه و یا مطابق روش استاد و شاگردی
طبقه بندی صنايع دستي
در زمینه ی طبقه بندی صنایع دستی نیز باید گفت كه این طبقه بندی به صورت های مختلف از جمله براساس مواد اولیه ی مصرفی یا شیوه و روش ساخت آن می تواند صورت پذیرد. در اینجا طبقه بندی انجام شده توسط كارشناسان سازمان صنایع دستی ایران كه به طور عمده بر مبنای روش و تكنیك ساخت این گونه محصولات به عمل آمده است، ذكر می گردد:
1-بافته های داری :
محصولاتی كه به كمك دارهای افقی یا عمودی مستقر در زمین در زمان بافت، تولید می شود، بافته های داری محسوب می گردند مثل قالی، گلیم، زیلو و نظایر آن.
2-دستباف : (نساجی سنتی)
فراورده هایی كه به كمك دستگاه های ساده و سنتی بافندگی (دستگاه ویژه ی بافت جاجیم، دستگاه دووَردی، دستگاه چهاروردی و ژاكار دستی) تولید می گردد، دستبافی محسوب می شود، نظیرجاجیم، زری،ترمه، شال و ... از جمله خصوصیات این رشته از صنایع دستی، این است كهاولاًكلیه مراحل سه گانه بافندگی، ایجاد دهنه كار، پودگذاری و دفتین زدن (آلتی است فلزی، دارای دسته ای شبیه شانه كه نساجان هنگام بافتن پارچه آن را در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده به هم پیوسته و محكم گردد.) با حركات دست و پا انجام می شود، در ثانی، امكان استفاده از پودهای رنگی به میزان نامحدود و همچنین تنوع طرح بافت با دراختیار داشتن كنترل حركات وَردها میسر می گردد كه این امر نشانگر حضور مؤثر و خلاق انسان در تولید است.
3-بافتنی :
انواع مصنوعاتی كه با كمك میل، قلاب و نظیر آن و با الیاف طبیعی تولید می شود، جزء بافتنی ها به حساب می آید نظیر دستكش، جوراب، كلاه، شال گردن و ...
4-روكاری: (رودوزی):
كلیه ی مصنوعاتی كه از طریق دوختن نقوش سنتی بر روی پارچه های بدون نقش و یا كشیدن قسمتی از نخ های تار و پود به وجود می آید، در گروه « رودوزی» و یا «روكاری» جای دارد. نظیرسوزن دوزی،قلاب دوزی،ملیله دوزی،خوس دوزی،گلابتون دوزی،پته دوزیو ...
5- چاپ های سنتی:
كلیه پارچه هایی كه به وسیله قلم مو، مهر و نظایر آن رنگ آمیزی شده و نقشمی پذیرد جزء چاپ های سنتی به حساب می آید مانند چاپقلمكار وچاپكلاقه ای (باتیك)
6-نمدمالی:
انواع مصنوعاتی كه بر اثر درگیری و متراكم نمودن پشم و كرك در شرایط فنی مناسب از طریق ورز دادن تهیه می شوند، جزء گروهنمدمالی می باشند. نظیر كلاه نمدی، پالتوی نمدی، نمد زیرانداز و نمد پادری.
7- سفالگری و سرامیك سازی :
به محصولاتی كه با استفاده از گِل رُس و همچنین گِل حاصله از سنگ كوارتز و خاك كائولن، به كمك دست و چرخ سفالگری ساخته و سپس پخته می شود، سفال و سرامیك اطلاق می شود. برای تكمیل اشیاء ساخته شده، برحسب سنت و رسوم، روی آنها نقاشی، كنده كاری و یا نقوش برجسته ایجاد می كنند و از لعاب مناسب برای پوشش سطح اشیاء استفاده می گردد. محصولات تولید شده ی این گروه شاملانواع پارچ و لیوان ظروف غذاخوری، گلدان و ...می باشد.
8- شیشه گری:
محصولاتی را كه از طریق شكل دادن مواد معدنی ذوب شده نظیر سیلیس و خرده شیشه كه با تركیبی از این دو و با استفاده از روش دمیدن توسط لوله ی مخصوص و با به كارگیری ابزار دستی شامل انبر، قیچی و غیره حاصل می شود،شیشه دست ساز می نامند كه شامل مراحل تكمیلی و تزئینی، نظیر نقاشی و تراش هم می گردد.
9-تولید فراورده های پوست و چرم:
محصولاتی كه با استفاده از پوست و چرم دباغی شده به شیوه سنتی تولید می گردد، نظیر پوستین، كلاه پوستی،چاروق، محصولات تكمیلی چرمی (نظیر تلفیق چرم با محصولات دستباف) جزء این گروه هستند.
10-ساخت محصولات فلزی وآلیاژ: فراورده هایی كه به شیوه سنتی و با استفاده از ابزار دستی و انواع فلزات (مس، نقره، طلا و آهن) و انواع آلیاژها (برنج و ورشو) تولید می گردد نظیر انواع ظروف خانگی، چاقو، قندشكن، قلم تراش، قفل و ... جزء این گروه می باشند.
11- قلمزنی، مشبك كاری، حكاكی روی فلزات و آلیاژها:
هنر– صنعتی است كه طی آن طرح ها و نقوش سنتی با استفاده از قلم، چكش و سایر ابزار دستی بر روی اشیاء ساخته شده از فلز با آلیاژ شكل می گیرد.
12- سنگتراشی ، حكاكی روی سنگ و معرق سنگ:
شامل مصنوعاتی می گردد كه مواد اولیه اصلی آن را انواع سنگ ها نظیر فیروزه، مرمر، یشم، سنگ سیاه، سنگ سفید(آلاباستر) و ... تشكیل می دهد و به كمك ابزار و وسایل مختلف تراشیده یا حكاكی می شود نظیر انواع ظروف، پایه ی چراغ، قاب عكس، انواع نگین و ...
13- خراطی چوب:
خراطی، شیوه ای از تولید محصولات چوبی است كه طی آن و توسط ابزار و وسایل مختلف و به طور عمده به وسیله دستگاه خراطی، اشیائی نظیر انواع قلیان، گهواره، پایه آباژور و ظروف مختلف ساخته و پرداخته می شود.
14- ریزه كاری و نازك كاری چوب:
روشی از ساخت فراورده های چوبی است كه طی آن به وسیله ی وسایل نجاری نظیر ارّه، رنده، سوهان، مُغار و ... قطعات كوچك چوبی آماده شده به صورت روكش بر روی بدنه ی چوبی چسبانده و تحت فشار شكل گرفته اند و از این طریق انواع شكلات خوری، زیر سیگاری، قاب عكس و نظایر آن تولید و عرضه می گردد.
15-منبت كاری، كنده كاری و مشبك كاری چوب:
شیوه ای دیگر از تولید محصولات چوبی است كه طی آن طرح ها و نقوش سنتی با استفاده از قلم، چكش، مغار و سایر ابزار نجاری بر روی چوب های مرغوب و بادوام شكل می پذیرد.
16- حصیر بافی:
منظور از حصیربافی كه بامبوبافی، مرواربافی، تِركه بافی، چم بافی، سبد بافی و چیغ بافی را نیز شامل می شود، همان بافت رشته های حاصل از الیاف سلولزی (گیاهی) به كمك دست و ابزار ساده دستی است كه طی آن محصولات مختلفی نظیر زیرانداز، سفره ی حصیری، انواع سبد، انواع ظروف و ... تولید و عرضه می گردد . در مورد چیغ بافی ذكر این نكته ضروری است كه حین بافت، علاوه بر الیاف گیاهی از نخ پشمی رنگ شده نیز برای ایجاد نقوش و طرح های سنتی استفاده می گردد.
17- خاتم سازی:
روشی از تولید فراورده های چوبی است كه با استفاده از روكش حاصله از به هم چسباندن قطعات كوچك فلزات، استخوان و انواع چوب در اشكال و طرح های سنتی (بیشتر به صورت هندسی) و به كمك ابزار و وسایل مختلف، فراورده هایی نظیر انواع قاب عكس، جاسیگاری، شكلات خوری، میز، صندلی و ... ساخته می شود.
18-معرق كاری:
ترسیم طرح ها و نقش های سنتی بر روی زمینه ی چوبی یا سرامیك و خالی كردن داخل خطوط طرح ها و پركردن فضای خالی شده به وسیله قطعات آماده شده ی چوبی، سرامیك، فلزی، صدفی و سنگی را معرق كاری می گویند.
شوق فراگيري به صنايع دستي
صنايع دستي روستايي، ايلي - عشايري در مجموع به عنوان دست آفريده هاي ملي به جهت بهره بردن از ارزش هاي اصيل و سنتي و هنري و فرهنگي آن از گذشته هاي دور تا به امروز در بين زنان ماهر بافنده و مردم ميهن ما داراي جايگاه والايي است. سهولت در تهيه مواد اوليه طبيعي دست آفريده هاي روستايي، ايلي - عشايري به خصوص گبه هاي چشم نواز در آبادي ها و متن ييلاق و قشلاق و ابزارهاي سنتي و محلي بافت زيراندازها، شرايط مناسبي را براي شوق فراگيري پديد آوردن دستبافته هاي هنري به وجود آورده است.
از سوي ديگر نداشتن پيچيدگي در توليد اين گونه دست آفريده ها موجب گرديده است که درحال حاضر خانوارهاي کثيري در روستاها و مناطق دورافتاده و کوهستاني ايلي - عشايري براي توليد چنين دستبافته ها تلاش درخوري را به کار بندند. وسايل و ابزار مورد نياز براي بافت گبه عبارتند از: دار مخصوص گبه بافي، چنگک، قيچي، شانه کوب فلزي و چاقو. در اين ميان مهمترين و اصلي ترين وسيله همان دار گبه بافي است. زنان و دختران ماهر گبه باف، دار گبه را در اندازه هاي مختلف سفارش داده شده، به صورت افقي و برروي سطح کف محل بافت قرار مي دهند. دار گبه در مناطق روستايي بيشتر از جنس فلز بوده ولي در نقاط ايلي - عشايري به علت وفور درختان ستبر، دار گبه را از چوب مي تراشند. اکثر بافندگان گبه در بخش
هاي گوناگون عشايري کار ظريف دست آفريده گبه را بدون طرح و يا نقشه هاي از پيش تهيه شده به انجام مي رسانند. بعضي دختران عشايري که مهارت چنداني در پديدآوردن گبه ندارند، معمولا براي شروع کار گبه بافته شده اي را در مقابل ديدگان خود قرار مي دهند که در محل به اين شيوه «دستور» مي گويند. ولي مادران و مادربزرگ هاي باتجربه در مناطق ايلي - عشايري نيازي به طرح دستوري ندارند. آنان بافنده هاي قابلي هستند که ضمن بهره گيري از مناظر شيفته کننده طبيعت افسون گر، از سليقه هاي جذاب، تنوع جذاب رنگ هاي سحرآميز و نوآوري براي شکل دادن به تار و پود گبه استفاده مي کنند. همين نگاه ها در هنگام بافت و انتخاب رنگ ها، ترکيب بندي افسون کننده پرزها با تار و پود گبه سبب مي شود
دست آفريده هايي پديد آيد که داراي ويژگي هاي بسيار بوده و متفاوت با نمونه هاي قبلي ظاهر شود. چنين گبه هايي که هميشه با تنوع رنگ ها و نوآوري مستمر همراه بوده در بازارهاي ملي و بين المللي به خصوص در نمايشگاه هاي دست آفريده هاي خاوردور و کشورهاي اروپايي درخششي پرفروغ و ماندگار داشته باشد. دست آفريده هاي خلاق و رويايي براي تار و پود بافت شکيل و جذاب گبه از نخ پنبه اي طبيعي و نخ پنبه اي مخلوط با موي بز استفاده مي شود. زنان و دختران ماهر بافنده براي پود گبه هاي خوش نقش از پشم گوسفندان بهره مي گيرند و با دستان هنرمند خود اين پشم رمه هاي کوهستاني را مي ريسند و براي بافت گبه آماده مي کنند. مرغوب ترين پشم براي بافت انواع قالي و گبه هاي خوشرنگ، پشم دامنه هاي انتهايي کوهپايه هاي زاگرس در فراز استان فارس است که لطافت و استحکام آن زبانزد خاص و عام است. تعداد نخ هاي پود گبه به کار رفته در هر رج اين
دست آفريده هنري و چشم افسا که داراي ساختاري درشت است از سه تا هشت واحد و در انواع ريزتر گبه هاي نوع ظريف پتويي با مهارت فوق العاده حتي تا 14 پود در تغيير است. گبه براي عرضه در بازارهاي ملي و بين المللي در اندازه هاي عرض يک متر و بيست تا طول 2 متر و حداکثر 2 متر و 50 سانتيمتر بافته مي شود. براي پديد آوردن يک گبه خوشرنگ در اندازه 2 متر و 20 سانتيمتر طول با عرض 1 / 5 متر بافندگان ماهر قشقايي و دختران و زنان بختياري حدود هشت کيلوگرم پشم حلاجي شده گوسفند و تقريبا سه کيلوگرم موي بز را به هم مي آميزند. دست آفريده هاي خلاق و رويايي گبه معمولا در اصطلاح بافندگان درشت بافت است و بلنداي پود گبه دست کم تا يک سانتيمتر مي رسد. البته بعضي مصرف کنندگان
به تجار اروپايي و يا بازرگانان خاوردور سفارش هاي خاص از نظر طول و عرض، نحوه رنگ آميزي و نقش هاي ويژه ارائه مي دهند که ممکن است اين اندازه ها تغيير کند. هنرمند خالق و چيره دست گبه با چهره و سيمايي برخاسته از روايت هاي ايلي و مضامين طبيعي و حتي بيان حالات روحي خانوارهاي هميشه پراکنده در پهنه هاي کوهستاني، کنار آبشارهاي مصفا و سبزه زاران دشت و کوهپايه ها مي کوشد در بوم گبه، اين واقعيت هاي روحاني را تجسم بخشد. طرح ها و نقوش طبيعي گبه به گونه اي با افکار و حالات روحي و رواني پديدآورندگان اين نوع دستبافته هاي هنري هماهنگي دارد. بسياري از نقوش چشم افسا و افسانه اي گبه هاي پديد آمده در خانوارهاي ايلي - عشايري چنين است. نقوش دلربا و انعکاس يافته در
پهنه طبيعت سرگشته کوهستاني در متن گبه مشاهده مي شود، اما طراحي در قالي به گونه اي است که بافنده در چارچوب طرح دستوري که در مقابل ديدگان خود دارد کار مي کند، ولي پديدآورنده هنرمند گبه به سان يک موسيقيدان ماهر و دلنواز، با دست هاي باز بافت اين دست آفريده هنري را ادامه مي دهد. بايد گفت که نقش هاي جان گرفته بر متن گبه خودجوش است. اين نقوش چنان با سادگي و حتي بياني زلال و شفاف و آهنگين بر عرصه گبه مي نشيند که هارموني روح نواز چنين نقش هاي طبيعي و ماهر اصالت گبه هاي ايلي - عشايري را فرياد مي کند.
حکايت غم انگيز ترنج ايران
صنايع دستي ايران به عنوان نماد و تبلور فرهنگ غني اين سرزمين از ديرباز شهرتي جهاني داشته است. خمير مايه اصلي آثاري که به دست هنرمندان خلاق و سختکوش ايراني پديد آمده از عمق تاريخ کهن اين مرز و بوم نشات گرفته است. در اين ميان فرش دستباف ايراني با رنگ ها و نقشه هاي متنوع از جمله ترنج سرخ ارغواني، شکارگاه، فرش گلداني، فرش درختي، فرش گلداني لري، فرش راور، قاليچه خشمه و فرش پيچ مو و ... از جايگاه ويژه اي در صنايع دستي کشور برخوردار است. تا چندي پيش آوازه فرش ايراني، سراسر جهان از اروپا تا آمريکا و حتي شرق دور را در نورديده بود، به طوري که بسياري از فرش هاي تاريخي ايران زمين زينت بخش موزه هاي معتبر جهان است، اما هم اينک سرنوشت فرش دستباف
ايران حکايت غم انگيزي دارد، به طوري که در صورت ادامه روند کنوني آينده اي جز اضمحلال در انتظار اين هنر اصيل ايراني نخواهد بود. سرقت طرح هاي ايراني و تلفيق طرح هاي اصيل و زيباي ايراني با نيروي کار ارزان کشورهايي چون هند، پاکستان، چين، نپال و ... موجب شده تا فرش هاي بافت اين کشورها بسيار ارزانتر از بافت هاي داخل ايران باشد و امکان رقابت را از فرش هاي دستباف ايراني در بازارهاي جهاني بگيرد. اوج شکوفايي فرش ايران تا سال 72 بود و رکود آن نيز از سال 74 با ورود پاکستان، افغانستان، نپال، چين، هندوستان و ترکيه به بازار فرش شروع شد و در همين سال ها عده اي از کارشناسان ايراني براي توليد ارزان فرش در اين کشورها سرمايه گذاري کردند و تجربيات ارزشمند چندصد ساله بافندگان ايراني را
نيز به آنان انتقال دادند. گرچه صنعت فرش يکي از کهن ترين صنايع دستي کشور است، غير از تجار فرش، ساير عوامل و شاغلان اين بخش هرگز منزلت و جايگاه واقعي خود را در جامعه به دست نياوردند. صنعت قاليبافي در درون خود 20 شغل جانبي از جمله رنگرزي، چله کشي، نقشه کشي، تهيه نخ هاي کرکي و ابريشمي و فروشندگان فرش دارد، به طوري که نزديک به 10 ميليون نفر در سراسر کشور به صنعت و هنر قاليبافي و حرفه هاي جنبي آن اشتغال دارند.
بنابراين نقش فرش در اشتغالزايي و کسب درآمد براي بافندگان غير قابل انکار است. از آنجا که پيدايش رقيب، صنايع فرش دستباف ما در بازارهاي جهاني توانايي خود را از دست داده و متاسفانه از رتبه اول به رده 22 جهان نيز سقوط کرده، براي رونق بخشيدن به اين صنعت هنري و به ويژه صادرات فرش دستباف و ايجاد اشتغال براي جوانان، نياز به يک عزم ملي است. در اين عزم، برنامه ريزي، حذف مقررات و ضوابط دست و پاگير، هدايت و نظارت کارشناسانه و منطبق با نياز بازار ضروري است. سليقه سنجي، نيازسنجي، بازاريابي و به کارگيري مواد
اوليه مرغوب و بافت نقشه هاي مناسب بازار لازمه رونق بخشي به اين هنر ديرينه و صادرات فرش است. از طرفي وقت آن رسيده است که فرش ايران جايگاه گذشته خود را در بازار جهاني به دست آورد و براي دستيابي به اين هدف در گام اول رقباي فرصت طلب شبيه ساز بايد از گردونه بازار جهاني پس زده شوند و فرش ايران همچنان با کيفيت و اصالت جاي خود را باز کند. همچنين با توجه به اينکه اقتصاد و بازرگاني جهاني تغيير يافته است، ايران بايد وضعيت تجارت و ارتباطات تجاري خود را با سيستم جديد جهاني متناسب کند، زيرا امروزه ديگر صادرات فرش به شکل سنتي امکان پذير نيست. استفاده از شبکه اينترنت و ارتباطات خاص رايانه اي يکي از اين راه هاست. از طرفي اشتغال يکي از نيازهاي انکارناپذير جوانان است.
جوانان جهت رشد و ارتقاي پايگاه اقتصادي و اجتماعي خود به شغل نياز دارند و بحث اشتغال در جامعه ايران از مقوله هاي اساسي و خاص است. رشد سريع بيکاران و ناکام ماندن تلاش مسئولان براي مهار بيکاري موجب فراهم کردن جوي شتابزده براي دسترسي آسان و سريع به کار شده است. اين مسئله مديران و برنامه ريزان را براي تصميم گيري در تنگنا قرار داده و سبب شده است براي حل آن در سطح ملي، منطقه اي و محلي به مشاغلي روي آورند که نياز به نيروي انساني بالا و سرمايه گذاري اندک دارند. شغل بافندگي و صنعت فرش دستباف از جمله مشاغلي به حساب مي آيد که با کمترين سرمايه گذاري و امکان کسب مهارت طي حداکثر سه دوره کوتاه مدت در مقايسه با مشاغل ديگر، مي باشد .
صنایع دستی، آمیزهای از هنر و صنعت
امروزه تلفیق هنر و صنعت به وضوح در همه جای زندگی بشر دیده میشود، به معماری ساختمانها دقت کنید، مبلمان و دکوراسیون خانهها و... همگی آمیزهای از هنر و صنعت هستند، آمیزهای از دو مفهوم که در ظاهر معانی مختلفی دارند. صنایع دستی نیز محصول تلفیق هنر و صنعت است.ساخت صنایع دستی از گذشتههای دور وجود داشته، بنابراین نمیتوان آن را هنری امروزی بهشمار آورد، در آن زمان مردم بدون اینکه بدانند و آگاه باشند، هنر و صنعت زمان خود را درمیآمیختند، چنان که اشیاء زینتی و صنایع دستی بهدست آمده از اکتشافهای باستانشناسان، گواه این ادعاست که صنایع دستی در ابتدا برای رفع احتیاجات روزمره انسانها بهوجود آمد و به تدریج رشد و تکامل یافت و امروزه صنایع دستی هر منطقه، نشاندهنده فرهنگ و هنر آن منطقه است؛ طوری که از روی صنایع دستی بهدست آمده از اکتشافاتهای باستانشناسان میتوان به تمدن مردم آن دوره و همچنین
فرهنگشان و میزان پیشرفته بودن صنعت آن دوره خاص پی برد. با بررسی صنایع دستی در هر کشور یا منطقه میتوان با فرهنگ و صنعت مردم، استعدادها، مهارتها و خلاقیت افراد آشنا شد، این هنر بهعنوان نماد فرهنگی و تاریخی هرکشور نیز شناخته میشود و از این لحاظ دارای اهمیت است.صنایع دستی هر کشور، اهمیت ویژهای نیز در نظام اقتصادی آن کشور دارد. البته رونق این هنر در چگونگی بازاریابی آن است و باید روشهای سنتی معرفی صنایع دستی را فراموش کرد و از شیوههای امروزی در بازاریابی استفاده کرد. صنایع دستی هر کشور در جذب توریست نقش عمدهای دارد، جهانگردان برای شناخت تاریخ و فرهنگ هر کشور و هر منطقه به شناخت صنایع دستی آن منطقه میپردازند، البته بیشتر سعی
میکنند هنرهای سنتی یک کشور را بررسی کنند و از این طریق به تمدن گذشته مردم کشورهای مختلف پی ببرند و تاریخ باستانی آنها را مطالعه کنند، غیر از این میتوانند از این طریق از علایق و گرایشهای مردم سرزمینهای مختلف نیز آگاه شوند و از این موضوع در تجارت خود بهره ببرند. این موضوع هم به سود مردم آن کشور است و هم توریستها و نتیجه آن پیشرفت اقتصادی هر دو گروه از این طریق است.بررسی آثار صنایع دستی نقاط مختلف از جهات گوناگون برای محققان و مورخان دارای اهمیت است. غیر از شناخت ریشه تاریخی و تمدن باستانی مناطق مختلف، بررسی این آثار برای پژوهشگران از این جهت دارای اهمیت است که میتوانند به هنرها و همچنین صنایع موجود در دورههای گذشته پی ببرند و یا اینکه
یا صنایع امروزی نقاط مختلف جهان آشنا شوند.در مقایسهای که محققان میان کشورها رو به رشد و کشورهای پیشرفته انجام دادهاند، این نتیجه بهدست آمده است که در کشورهای پیشرفته، صنایع دستی، ساخت آن و پرداختن به این هنر به تدریج از میان رفته است و علت این امر نادیده گرفتن جنبههای اقتصادی و تجاری این هنر است. این کشورها بهدلیل اتکائی که به تکنولوژی پیشرفته دارند، این نتیجه بهدست آمده است که در کشورهای پیشرفته، صنایع دستی، ساخت آن و پرداختن به این هنر به تدریج از میان رفته است و علت این امر نادیده گرفتن جنبههای اقتصادی و تجاری این هنر است. این کشورها بهدلیل اتکائی که به تکنولوژی پیشرفته دارند، از پرداختن و اهمیت دادن به این هنر دوری میکنند و صنایع دستی
این کشورها تنها به بازماندههائی از گذشتگان خلاصه میشود که امروزه آنها را در موزهها نگهداری میکنند. در بررسی دیگری که در دورن کشورها صورت گرفته، این نتیجه تا حدودی برعکس است. در کشورهای مختلف بهطور کلی در نقاطی که دور از شهرها و ایالات بزرگ است، در گذشته صنایع و هنرهائی وجود داشته که اکنون دیگر نشانی از آنها نیست. در حالی که در شهرهای بزرگ بیشتر به این هنر توجه میشود و بهخاطر اهمیت اقتصادی و تجاری آن، مردم بهای بیشتری به آن میدهند.البته در بررسی که در میان کشورهای جهان
انجام شده، نتیجه ذکر شده، یک نتیجه کلی در مقایسه کشورها با هم است و واضح است که این نتیجهگیری ممکن است استثناهائی هم داشته باشد، از جمله این کشورها میتوان به ژاپن و چین اشاره کرد. ژاپن با وجود صنعت و تکنولوژی پیشرفتهای که در اختیار دارد، هنوز برای شناساندن خود به مردم کشورهای مختلف از صنایع دستی استفاده میکند و با معرفی صنایع دستی خود، سعی در شناساندن فرهنگ و تمدن گذشته خود دارد و معرفی این تمدن را بسیار مهمتر از معرفی تکنولوژی امروزی خود میبیند و علت آن نیز این است که تکنولوژی روز به خودی خود به مردم شناسانده میشود، اما معرفی تاریخ، فرهنگ و تمدن یک کشور اهمیت بالائی دارد. امروزه مردم سراسر دنیا، ژاپن را نه تنها با نام اکتشافات و
اختراعات جدیدش، بلکه با نام فرهنگ و تمدن گذشتهاش میشناسند و مردم ژاپن این امتیاز را مدیون هنر و صنایع دستی این کشور هستند.از این جهت صنایع دستی، هنر ملی یک کشور نیز محسوب میشود، چون به واسطه آن، میتوان سنتها، تاریخ، مهارتها، استعدادها و حتی طرز زندگی مردم را نیز شناخت.عدهای نیز بر این باورند که جنبه اقتصادی صنایع دستی بسیار مهمتر از جنبه فرهنگی آن است، این دسته دیدگاهشان را اینگونه بیان میکنند که صنایع دستی از این جهت از نظر اقتصادی بااهمیتتر است که برای فرد و کشور
سودآور است. چون برای معرفی و همچنین تولید انبوه، سرمایه کلانی لازم ندارد، صنایع دستی هر کشور در خارج از آن کشور طرفداران زیادی دارد، در نتیجه صادرات خوبی خواهد داشت و از این راه میتوان درآمد بالائی داشت و ارز فراوانی را وارد کشور کرد.صنایع دستی هر کشور به اندازه تمدن آن کشور قدمت دارد، اما اغلب مورخان منشأ پیدایش اولیه این هنر را دوره پالئولیتیک میدانند. به گفته مورخان در این دوره برای اولین بار انسان ضرورت پیدایش هنر در زندگی روزمرهاش را احساس کرد و توانست استعدادهای هنریش را نمایش دهد،
این حس هنری که بهصورت نظری در انسان وجود داشت در ابتدا بهصورت طراحی خطوط هندسی ساده و کمکم بهصورت حکاکی روی سنگها و تراشیدن چوب و استخوان نمایان شد. در آن زمان هنوز هنرها به شکل امروزی از هم تفکیک نشده بودند و اکثر هنرها مثل نقاشی و مجسمهسازی نیز جزء صنایع دستی به حساب میآمدند، علتش این بود که هر هنری که با دست بشر بهوجود میآمد و نشانگر ذوق هنری و استعداد درونی بشر بود صنایع دستی خوانده میشد.وقتی به تدریج فرهنگ تقریباً معنی امروزی خود را گرفت، تلفیق هنر و صنعت از جنبههای مهم هر فرهنگ محسوب شد و شکوفائی هنر و صنعت در کنار هم و تکثیر و گسترش آن باعث بالا رفتن ارزشهای یک فرهنگ و ایجاد خلاقیت و نوآوری در این امر موجب
افزایش ارزشهای فرهنگی یک ملت شد. اوریسا اولین منطقهای است که صنایع دستی به شکل امروزی در آنجا بهوجود آمد. مورخان زمان دقیقی را برای این پدیده ثبت نکردهاند، تنها در کتابها نام این مکان ثبت شده است. اوریسا نام منطقهای در هند است که برای اولین بار تولید صنایع دستی بهعنوان یک شغل از سوی مردم آن پذیرفته شد و این تنها مکانی بود که به هنر و صنایع دستی احترام میگذاشتند، از آن به نحواحسن استفاده میکردند و برای خلق هنری پویا و حفظ آن میکوشیدند.طرحهای اولیه صنایع دستی که در اوریسا تهیه
میشد، الهام گرفته از اسطورههای جهان و افسانههای فرهنگ و تمدن هند بود که بیشتر بهصورت نقاشی و مجسمهسازی ارائه میشد. البته تصویر این افسانهها به تدریج از حالت نقاشی بر روی سنگ و دیوار فاصله گرفت و بهصورت نقاشی روی سفال، اشیاء زینتی و شیشه تبدیل شد، مردم این منطقه سعی میکردند بیشتر افسانههای کشورشان را بهصورت حماسی به تصویر بکشند. با آغاز نقاشی روی سفال و اشیاء زینتی، کمکم هنر آن دوره به صنایع دستی امروزی نزدیکتر شد.صنایع دستی با مفهوم امروزی، وفاداری قابل توجهی به
تاریخ و فرهنگ گذشته دارد و این مورد را میتوان به وضوح در کلیه طراحیها، سبک ساختار، فرم و رنگهائی که در ساخت صنایع دستی بهکار برده میشوند، مشاهده کرد. کلیه این طرحها و روشها همگی بومی و طبیعی هستند و سازندگان آنها سعی کردهاند در آثارشان تاریخ کشور را به تصویر بکشند. ولی نه تاریخ و فرهنگ معاصر کشورشان را، چرا که این هنرها تاریخ و گذشته دور هر قوم و ملت است.صنایع دستی در هر کشور و هر ملت، تفاوتهای خاصی با هم دارند و هر کدام دارای شاخصههائی هستند که آنها را از هم متمایز میکند و این شاخصها به تلاش نسلهای گذشته هر ملت برای حفظ این هنر بازمیگردد، بهطوری که در این آثار بتوان جنبههای هنر و صنعت را در کنار هم دید و آمیزش این دو را به خوبی درک کرد.
جنبش هنر و صنعت
هر چند که صنایع دستی در ابتدا در کشورهائی بهوجود آمده است که تمدن قدیمیتری دارند، اما چون در اکثر این کشورها این هنر مورد بیتوجهی افراد قرار گرفته، کمکم ارزش خود را از دست داده و در خیلی از مناطق صنایع دستی به کلی از بین رفته است و شاید امروزه تنها چند نمونه از آنها در موزهها نگهداری شود.کشورهای اروپائی بهخصوص انگلیس با گذشت زمان بیشتر ارزشهای این هنر را درک کردند و سعی کردند توجه بیشتری به صنایع دستی داشته باشند.اواخر قرن نوزدهم حمایت بیسابقهای از ارزشهای هنری و منحصر به فرد
صنایع دستی در اروپا صورت گرفته و بهدنبال آن جنبشی در انگلیس ایجاد شد که تأثیر بهسزائی بر این هنر در دیگر کشورهای اروپائی داشت. البته این جنبش و عقاید صاحبان آن بیشتر از هر جای دیگر، در انگلیس جلوه داشت اما توانست تأثیر عمدهای در سایر کشورها و حتی آمریکا داشته باشد.جنبش هنر و صنعت نام خود را از انجمن نمایش هنرها و صنایع برگرفته بود، این انمجن در سال ۱۸۸۸ بهمنظور معرفی هنرها و صنایع مرتبط به هم شکل گرفت و فعالیت فراوانی در اروپا داشت و نقش عمدهای نیز در شناساندن هنر صنایع دستی به مردم
اروپا ایفاء کرد.جنبش هنر و صنعت در ابتدای کار خود بسیار بینظم و بیقاعده عمل میکرد و عقاید، جریانها و روشهای گوناگونی را در برمیگرفت. این بینظمی برای بسیاری از هواداران این جنبش، مشکلی جدی و عمیق بود که از میان برداشتن آن خود خدمت بزرگی به جامعه هنری آن زمان بود. این مشکل غیر از لطمه زدن به کار هنرمندان و صنعتگران، باعث بهوجود آمدن عقایدی سطحی از طرف کسانی که در این کار مهارت نداشتند نیز میشد، همچنین بینظمی موجود در این جنبش، باعث درگیری میان اعضاء جنبش شد و در نتیجه
بعضی عقاید که متضاد هم بودند به کلی از بین رفتند در صورتی که ممکن بود این عقاید، تحولی عظیم را در این هنر موجب شوند.اما برای عدهای دیگر این مشکل، مشکلی سطحی بود که چنان بیاهمیت مینمود که تأثیر چندانی در روند جنبش و اهداف اصلی آن نداشت و این دسته، این مشکل را ناشی از عادت بازگشت به طبیعت میدانستند. البته این جنبش تقریباً در سال ۱۹۱۰ اقتدار خود را در انگلیس از دست داد اما در همین مدت اندک نیز توانست تأثیر فراوانی در کشورهای مختلف اروپائی بهخصوص انگلیس و اتریش بگذارد.همچنین در آمریکا، تعداد زیادی از هنرمندان، طراحان و طرفداران دگرگونیهای اجتماعی از عقاید این جنبش تأثیر پذیرفتند. یکی از مهمترین این افراد، معماری بهنام ”فرانک لویدرایت“ بود که تحتتأثیر این جنبش، مؤسسه انجمن هنر و صنعت را در سال ۱۸۹۴ در شیکاگو بنیان نهاد.
هنرهای سنتی
هنرهاي سنتي (صنايع دستي) از گذشتهي بسيار دور، در زندگي روزمرهي ما ايرانيان، به عنوان ركن اصلي حيات مادي و معنوي اعتبار و اهميت داشته و دارد و عامهي مردم ايران از غني و فقير، بزرگ و كوچك، كشاورز و صنعتگر، كارگر و كارفرما و . . . هر يك به نحوي از اين دستآوردهاي هنري استفاده كردهاند. زمينهسازي براي صادرات و دلگرمي و حمايتهاي عملي بخش دولتي عامل اساسي و ماندگاريِ اين دست از صنايع است.رشته صنايع دستي آموزش عملي و مقدماتي اموري است كه منجر به خلاّقيتها و انجام كارهاي جذّاب در اين صنعت ميشود. صنعتي كه در خانه هر ايراني اثري از خود بر جاي نهاده. فارغالتحصيلان اين رشته خواهند توانست با اطلاعات و دانش عمومي، نظري و تحقيقاتي از يك طرف و كار عملي از طرف ديگر در واحدهاي دولتي و خصوصي (از قبيل صنايع دستي ايران، موزهها، كارگاه هاي توليدي صنايع دستي در سراسر كشور و . . . ) كه در احياء، تقويت و معرفي و عرضهي اين صنايع كوشش مينمايند، فعاليت داشته باشند و ضمن توليد آثار صنايع دستي، ادارهي امور عمومي، يا بخشهاي كارگاهي و يا تحقيقاتي اين واحدها را توأم با ارائهي فكر و هدايت و اصلاح به عهده گيرند.
طراحي پارچه و لباس
پايهي همهي هنرهاي تجسمي، طراحي است. وقتي از طراحي پارچه و چاپ صحبت ميكنيم، در اصل نوع تلفيق نقوش سنتي را به جاي اين كه براي نقشهي يك فرش به كار بريم، با اندكي دقت و ظرافت براي انواع پارچههاي زري، مخمل يا هر نوع بافت پارچه به كار ميبريم.بر اين اساس در برنامههايي كه براي اين منظور در نظر گرفته شده است، دو هدف دنبال ميشود:
اول تربيت طراحاني كه توانايي اجراي صحيح و دقيق طراحي نقوش سنتي را داشته باشند و با آشنايي كافي كه از نقوش سنتي دارند، قادر باشند از عهدهي اجراي تركيبات نقوش سنتي و هندسي به خوبي برآيند.دوم تربيت افرادي كه توانايي اجراي طرح ارائه شده از طرف طراحان را براي پارچه، قالي، كاشي و . . . داشته باشند. رشتهاي كاملا ذوقي و هنري! دانشآموزاني كه اين رشته را انتخاب ميكنند چه بخواهند چه نخواهند بايد اهل حوصله و آشنا به شرايط اجتماعي و روحيات و ارزشهاي اعتقادي مردم ايران باشند. در طراحي پارچه خصوصيات اقليمي، آداب و رسوم و باورهاي مردم در رنگها و طرح و اشكال مختلف تأثير گذار است. رابطه اين رشته به صنعت نساجي، كه بعد از نفت از صنايع مهم و اشتغالزاي
كشورمان است، مانند رابطه روز و خورشيد است. به لطف توجه مسئولين، صنعت ورشكسته نساجي يك سال است كه نوسازياش شروع شده و در شرف پيشرفت همه جانبه قرار دارد. علاقه به لباس در دختران دانشآموز ميتواند شانس بيشتري را براي موفقيت آنها به ارمغان آورد. زمينهها و مشاغلي كه فارغالتحصيلان اين رشته مي توانند در آنها مشغول بكار شوند عبارتند از:
ـ ارائه خدمات مشاورهاي به نهادها، كارخانجات، مؤسسات آموزشي و توليدي و... ، در زمينه طراحي لباس مناسب براي عملكرد خاص مورد نظر آنها.
ـ خدمت در مؤسسات توليد و دوخت لباس، كارگاهها و كارخانههاي نساجي دولتي و خصوصي كه با كار بافت و چاپ پارچه اشتغال دارند ، به عنوان طراح.
- تأسيس كارگاههاي بافت و چاپ پارچه (اعم از مفرح و تزئيني) و دوخت لباس.
- مشاوره تدريس و كار پژوهشي در نهادهاي دولتي و خصوصي مانند سازمان صنايع دستي ايران، اداره كل هنرهاي سنتي اسلامي، موزههاي مختلف، هنرستانهاي هنري و... در زمينه لباس و پارچه.
بخش اول : گلیم
تصوير 1-2- گليم
گلیم یکی از صنایع دستی زنانه است که بیشتر در مناطق عشایری و روستایی ایران رواج دارد.
گلیم بافتی ساده داشته و با پشم و پنبه و در مواردی با پشم و موی بز بافته ميشود. وسیله بافت گلیم مانند قالی دارهای افقی یا عمودی ميباشد و هنگام بافت نخهای تار و پود یک در میان از زیر و روی یکدیگر ميگذرند، مانند بافت ساده یک سبد.گلیم ایران بر حسب مناطقی که آن را ميبافند دارای شیوههای بافت و نقوش متنوع است.یکی از ویژگیهای گلیم، وفور مواد خام اولیه آن است و به همین دلیل در میان اقوام مختلف تولید ميشود. مواد اولیه گلیم پشم گوسفند، پشم شتر، موی بز و اسب و پنبه ميباشد.انواع رنگ و ترکیببندیهای گوناگون آن از مهمترین عناصر زیبایی و کیفيت گلیم ميباشد.
گلیم را ميتوان از چندین جهات دستهبندی نمودانواع گلیم از لحاظ ابعاد (گلیم معمولی، گلیمچه، دست گلیم و...تقسیم بندی گلیم از لحاظ جنس تار و پود (گلیم پنبهای، گلیم پشم وپنبه، گلیم ابریشمی و...
تقسیمبندی گلیم ار نظر نوع بافت (گلیم یگ رو، گلیم دورو، گلیم سوزنی و...تقسیمبندی گلیم از نظر محل بافت (گلیم بلوچی، گلیم کردستان و...مهمترین مناطق گلیم بافی در ایران عبارتند از: گلیم سنه، گلیم بیجار، گلیم شاهسون، گلیم زرند، گلیمهای ورامین و گرمسار، گلیم قشقایی، گلیم بختیاری، گلیم منطقه خراساندر گذشته گلیم بیشتر برای مصارف خانگی تولید ميگردید، اما امروزه به خاطر توجه جهانگردان غربی و هجوم آنها تبدیل به یک تجارت پر سود بینالمللی گردیده است.
گليم بازمانده هنر كهن ايران
در سال 1949 میلادی گوشه ای از هنر باشکوه دوره هخامنشی توسط یک باستان شناس روس در دامنه جنوبی کوهای آلتایی در سیبری در منطقهای به نام پازریک کشف شد.
این یافته فرشی بود در اندازه 189 در 200 سانتیمتر كه به طور كامل از پشم بافته شده بود. رجشمار آن 3600گره در هر دسیمتر مربع یا به عبارت دیگر 42 گره در 7 سانتیمتر. نوع گره ترکی و با رنگآمیزی مسی روشن و سبز ملایم. طرح فرش شامل می شود از 24 مربع در متن که داخل هر یک ستارهای هشت پر وجود دارد و در حاشیه 28 تصویر اسبسوارانی که به طور دو نفر در میان بر روی اسبها نشسته یا کنار آن ایستادهاند. تا پیش از کشف فرش پازریک این گونه تصور ميشد که تركها مبتکر این صنعت ميباشند اما شباهت بسیار فراوان با نقوش هخامنشیان و طرح این قالی نظرها متوجه ایران شد.در زمان تسلط مغولها (قرن سيزدهم و چهاردهم ميلادي) قالیبافی به سطح بسيار رفيعی از زيبايی و تکنيک رسيد.
شکوفايی اين صنعت شايد با حکومت غازان خان (1307-1295 ميلادي) مصادف بود.اما اوج قالی کلاسيک ايرانی را که از آن با رنسانس قالی ايران ياد ميشود زمان سلاطين صفوی (1722-1499 ميلادي) به ويژه زمان حاکميت شاه طهماسب اول (1587-1524 ميلادي) و شاهعباس کبير (1629-1587 ميلادي) ثبت کردهاند. از اين دوران حدود 3000 تخته فرش به يادگار مانده که در موزههای بزرگ دنيا و يا در مجموعههای شخصی نگهداری ميشوند.
در اين دوران در کنار قصرهای پادشاهان کارگاههای قالی بافی بنا شد و مراکز گوناگون که قبلا در تبريز، اصفهان، کاشان، مشهد، کرمان، جوشقان، يزد، استرآباد، هرات و ايالات شمالی نظير شيروان، قره باغ و گيلان وجود داشتند توسعه و رونق بيشتری گرفتند.در همان زمان، نقاشان و نگارگران بلندپايه طرحهای خلاصه شده و ترکيبی ترنج در وسط قالی و لچکها را در آن وارد کردند. يعنی همان طرحی که قبلا به زيباترين وضعی در قرن پانزدهم روی جلد کتابهای ارزشمند به کار ميرفت.با اشغال ايران بوسيله افغانها (1722-1721 ميلادي) اين صنعت و هنر رو به انحطاط گذاشت.در قرن نوزدهم قاليهای ايرانی، بويژه فرشهای نفيس ناحيه تبريز به اروپا راه يافتند. از سوی کشورهای اروپايی نمايندگانی به تمام
کشورهای مشرق زمين گسيل شدند و با رقابت بسيار فشرده کليه فرشهای کهنه و عتيقه را گردآوری کرده به قسطنطنيه که هنوز هم مهمترين بازار قالی مشرق زمين بود فرستادند.با به پايان رسيدن منابع فرشهای کهنه، شرکتهای انگليسی(زيگلر 1883 م) آمريکايی و آلمانی به طور نامحدود اقدام به تاسيس کارگاههايی در تبريز، سلطانآباد (اراک)، کرمان کردند. اين روال تا جنگ جهانی اول که توليد قالی به طور قابل توجهی افزايش يافته بود ادامه داشت. امروزه علاوه بر قالی بافتههای دیگری در ایران رواج دارد که مهمترین آنها گلیم، گبه و جاجیم هستند..
گليم شيريكي پيج چون نگيني بر تارك گليم ايران مي درخشد. يكي از انواع گليم كه در واقع استان كرمان مركز اصلي توليد آن محصوب مي گردد ، گليم شيريكي پيچ يا سوزني است ، شيريكي پيچ نامي است كه بافندگان ايلياتي و روستايي استان كرمان به نوع خاصي از گليم نهاده اند كه اين نوع گليم را از لحاظ بافت مادر قالي نمام نهاده اند. بافت اين گليم انحصارا در اختيار دختران و زنان عشايري و روستايي ميباشد چه آنهايي كخ داراي زندگي عشايري و چه آنها كه اسكان يافته اند.از مراكز اصلي توليد اين گليم ميتوان به شهرهاي بافت و حومه و سيرجان و حومه اشاره نمود .
ميتوان گفت به طور كلي سه نوع گليم در استان كرمات توليد ميگردد .
1- گليم شيريكي پيچ يل سوزني
2-گليم چهل ماشوله يا سينه ريز
3- گليم كف ساده
تصوير 2-2- گليم
بخش دوم : قاليبافي
تصوير 3-2- قالي
سالهاي زيادي است كه قالي كرمان در جهان جاي خاصي داشته ودارد و در بسياري از موزه هاي داخلي و خارجي ميتوان قاليهاي بافته شده در كرمان را پيدا نمود. اشخاص زيادي در ساليان گذشته در كرمان از نظر قاليبافي شهرتي پيدا كرده بودند كه ميتوان از جمله آنها به ديلمقاني - آگاه - ارجمند خضري و رشيد فرخي اشاره نمود.
تاريخچه دقيقي براي طراحي نقشه قالي در كرمان در دست نيست اما آنچه مي توان ذكر كرد اين است كه از حدود 200 سال قبل نقشه هايي موجود است كه غالب طراح اين نفشه ها معلوم نمي باشند.
از طراحان معروف و مشهور كرمان مي توان به حسن خان شاهرخي - شيخ رمضان سيرجاني و برادرش حسين خان - بهارستاني - دانشمند عباس نژاد سروري - مرتضي سيرجاني - حاج احمد ايرانمنش ، حاج كاظم ابراهيمي و افراد نامي بسياري اشاره نمود.
از طرحهاي بنام و مشهور قالي كرمان مي توان به نقشه هاي سرام - حسن خاني - عطيه - جورج تيمو - ياسايي ، قاب قراني ،ستوني انواع طرحهاي لچك ترنج زيبا و نقشه هاي آمريكايي اشاره نمود.
هنرها و دستبافتهاي سياه چادرهاي عشاير قشقايي :
بر اساس تحقيق و فرهنگ هنر دستبافتهاي قالي ، گليم ، جاجيم و جورجين كه بين عشاير بافته شده است و طوايفهاي مختلف كه از زمانهاي قديم بصورت عشاير زندگي ميكرده اند دستبافتهاي مطابق بر زيست زندگي و احتياجات خود و يك نوع هنر دستي و سرگرمي همراه با نقش اقتصادي در زندگي خانواده در بين سياه چادرها داشته و حتي بعضي از هنرها مانند چادر در نوع پوشش و حفاظت و سر پناه بوده و هنرهاي دستي ديگر احتياج زندگي دستبافت با دست رنج خود يك هنر و رنگ و شكل و سليقه خاص دستبافتها با حفظ موازين اسلامي با فرهنگ عشايري بوده است و بطور تحقيق و بررسي اكتشافات دستباف بيش از سيصد سال بدست نيامده و بيشتر آنها بين تيره هاي عشاير از بين رفته است و قابل
بررسي نبوده و بطور خلاصه هنر هاي دستي دستبافتهاي طايفه يلمه و بُربُر طالخونچه و محيط اطراف بررسي و تحقيق هنرهاي مانده نشان مي دهد كه در حدود بيش از 200 سال بين زنان هنرمند بافته مي شده و دستبافتها بين تيره و طوايفهاي قشقايي تفاوت داشته و هر كدام به يك اسلوبي بافته مي شده است .دستبافت يلمه و بُربُر از نظر رنگ آميزي و شكل و نقشه ، خصوصاً قالي يلمه يا اسلوب خاص و جذابيت بيشتر بين ديگر دستبافتها دارد و بايد اينجا متذكر شد كه دستبافتهاي زينتي و پوشاكي و جهازيه ها و دستبافتهاي
وسايل دامدار داراي رنگ آميزي طبيعي بوده و بيشتر در مناطق ييلاق از گياهان طبيعي استفاده كرده و با دست رنج زنان نخ و پشم رنگ اميزي شده است . گياهاني مانند خش ، پوست گردو ، پوست انار ، برگ درخت بلوط ، چاشير ، روناس ، چوب زرد ، كندل ، زاغ ، نيل و گياهاني از اين قبيل در مناطق ييلاق براي رنگ آميزي پشم ونخ از آنها استفاده مي كرده اند.
دستبافتهاي كوچك جاجيم و گليم و جورجين و جوال و حتي چادر از سال 1350 به بعد خيلي كم بافته شده و آنجا هست از سال قبل كه ييلاق مي رفتند بافته مي شده كه چون مورد استفاده قرار گرفته ولي قالي يلمه تاريخچه آن 200 سال بيشتر بوده ولي به سبك توبره و جوال زينتي و كوچك بافته مي شده ولي از سالهاي 1330 بر اثر رواج و بازيابي و صادرات ، بافت قالي شروع و بين روستاها و شهر ها خصوصاً طالخونچه و اطراف و كم كم با وسعت زياد در سطح ايران خصوصاً غرب و جنوب ايران بافته مي شده و بين قالي هاي عشاير فارس قشقايي كه نقش آن در نمايشگاه ديده مي شود حدوداً 40 نوع قالي با نقش و نگارهاي مختلف بوده است و هيچ كدام در اين قرن بافته نشده است .
قالي يلمه نه اينكه معني يلمه به او نام نهاده شده بلكه شكل و رنگ قالي اولين بافت و رنگ آميزي طوايف يلمه و بُربُر و شكرلو كه تركيبات شكل و رنگ و نقش و نگار مشابهي داشته و توسط يكي از زنان تيره شكرلو با يلمه با قوميت نزديك داشته باهم توافق فكر انديشه اي خود بافت قالي يلمه را بيشتر روي آن كار كرده و قالي يلمه و طايفه ديگر به بافت آن پرداخته اند و اين افتخار است براي شهر كه معروفيت قالي يلمه بر تمام كشورها بر زبان و ماندگار شده و اين بافت قالي از ميان زنان هنرمند يلمه و بُربُر و شكرلو با دستان زحمت كشي بافته و
باقي مانده و چندين سال است بر اثر تغييرات بازار بافته نمي شود و استعماگران داخلي شكل و نقشه آن به جهت سودجويي بيشتر رواج داده اند و سوء استفاده غيره در داخل باعث كمرنگ شدن بازار قالي يلمه شده و عوامل ديگر و مشكلات و ناتواني جسماني زنان و پيشرفت صنعت بافت قالي بر اثر پيشرفت صنعت و مهاجرت روستا و عشاير به شهر و پيشرفت علم و عوامل جهل گرايي و راحت طلبي و حمايت نكردن مسئولان فرش ايران قالي يلمه كم كم رو به انقراض مي رود ، خصوصاً دستبافتهاي گليم و جاجيم و بقيه بافنده ديگري ندارد و كليه افراد متخصص در ميان عشاير نيست و در اين نمايشگاه دستبافتهايي ديده مي شود از يك قرن پيش و بيشتر آن جهازيه بوده كه از بعضي از آنها نگهداري شده است .
تصوير 4-2- قاليبافي
بخش سوم : رنگ رزی
تصوير 5-2- رنگرزي
آتش سرخ فام بر غليان پاتيل ميافزايد،آسمان آبي نگاهي از سر مهرباني بر پودها مياندازد، رنگرز دستي بر رخسار زرد گون خود ميكشد، سرخ ، زرد و آبي در هم ميآميزد تا كلاف سردرگمي چهرهاي باز و رنگين گشايد. رنگرز پير در ذهن خود تارها و پودها را شماره ميكند،اوبهبلندي اليافهاي پشم گوسفندان و كوتاهي شعاع آفتاب زندگي خود ميانديشد كه يكي در بهار پر بار امسال كشيده تر و محكم تر و ديگري در پاييز سالهاي نه چندان دور هر روز به افول نزديكتر ميشود. پاتيل مثل دل رنگرز ميجوشد، زبانههاي آتش به اوج ميرسند، سرخي روناس بر رخسار زرد رنگرز فخر ميفروشد، او آموختهاست كه پاتيل جوشان را چگونه آرام كند، تارها و پودها زير و رو ميشوند، غرور پاتيل در هم ميشكند و دل رنگرز همچنان ميجوشد. كلافهاي سردر گم در شرمسار اراده رنگرز به سرخي ميگرايند، رنگرز چوبدستي خود را درون پاتيل ميچرخاند، او به سرخي تارها و پودها و باز شدن كلافهاي سر در گم ايمان دارد اما به باز شدن كلاف سر در گم روزگار و سرخ شدن رخسار زرد گون خود با ترديد مينگرد.
آتش زير پاتيل به خاموشي ميگرايد، روناس كلافها را به مدد طعم زاج خوب رنگ كردهاست، فرش زمين، سخاوت آفتاب را به طراوت كلافها تزريق ميكند، رنگرز به زماني ميانديشد كه كلاف سر درگم روزگارش باز شوند و فرش فراغت را در زير پايش بگسترانند و او در نورافشان آفتاب طعم طراوت را تجربه كند. رنگرز به خود نهيب ميزند كلاف سر درگم روزگار او باهيچروناسيرنگ نميشود، او نسل به نسل با پاتيل، روناس و طعم زاج همنشين بودهاست، مهرباني آفتاب فرو مينشيند و يك روز رنگرز را به غروب نزديكتر ميكند. خاك گرم حاشيه پاتيل رنگرز را در آغوش ميگيرد، سنگيني پلكهاي او با سنگيني يك روز سخت در هم ميآميزد، رنگرز در آبنوس شب به كلافهايي ميانديشد كه روزي ديگر در پاتيلي ديگر ميجوشند، طعم زاج را مينوشند و براي رنگين كردن فرش روزگار ميكوشند.
فردا، آفتاب از ستيغ كوههاي بلند سر ميزند، اين گوي آتشين سالهاست حسرت آن را در دل دارد كه يك روز زودتر از آفتاب نگاه رنگرز بر پاتيل بتابد، روزي ديگر آغاز ميشود قصه روناس و سرخي كلافها به پايان ميرسد امروز آسمان زندگي رنگرز آبي است، عرصه روزگار رنگرز با نيل آميخته است،بيكراني آسمان آبي در پهنه نيلگون آرزوهاي رنگرز رنگ باختهاست.داستان زندگي كساني كه سالها در استان فارس پاي پاتيل و خم رنگ تجربه آموختهاند و با نيل، روناس، اسپرك، جاشير، پوست گردو و پوست انار روزگار گذرانديدهاند چيزي شبيه به همين
است. رنگرزي گياهي سابقهاي چندين صد ساله در اين اقليم دارد و رنگرزان به صورت تجربي و سينه به سينه از نياكان خود آموختههايي را از نسلي به نسلي ديگر منتقل كردهاند تا اين تجارب به امروز رسيدهاست. براي توليد يك محصول خوب و با كيفيت و توليد يك فرش مناسب سه عامل طرح، رنگ و بافت نقش اساسي و محوري دارد ضمن اينكه كيفيت هر كدام از اين عوامل نيز در جاي خود در كيفيت فرش تعيينكننده است. استان فارس علاوه بر اينكه در رنگرزي گياهي داراي سابقهاي طولاني است موقعيت مناسبي در توليد پشم مرغوب گوسفندان براي تهيه الياف فرش دستباف نيز دارد. دامهايي كه در مناطق حاشيهاي رشته كوه زاگرس چرا ميكنند از الياف پشم بلندتري برخوردارند از اين رو نوع گوسفنداني كه در
استان فارس وجود دارند پشم مناسبت تري براي استفاده در كارگاههاي رنگرزي دارند. علاوه بر اين استان فارس داراي اقليم مناسبي براي رويش گياهاني است كه در تهيه رنگ گياهي از آن استفاده ميشود، مناطق سردسيري و گرمسيري اين استان در همه فصول سال عرصهاي براي رويش انوع گياهاني است كه از آن در رنگ رزي گياهي استفاده ميشود. رنگرزي گياهي كه دراستان فارس در كارگاههاي سنتي و نيمه صنعتي انجام ميشود در مجموع فرايندي است كه با استفاده از رنگدانههاي گياهي اليافهاي پشم را رنگ و براي
استفاده در فرش دستباف آماده ميكند. دراين فرايند كلافهاي دست ريس در پاتيلهاي بزرگ با مواد گياهي در آب مي جوشد و رنگ دلخواه از تركيب رنگهاي اصلي به دست ميآيد. ريواس، نيل و جاشير سه ماده اصلي گياهي رنگهاي سرخ، آبي و زرد را بر كلافها ميپوشانند و ساير رنگها از تركيب اين سه رنگ اصلي به دست ميآيد. رنگرزان براي تهيه رنگ قهوهاي از پوست گردو، براي تهيه رنگ سبز از پوست انار يا تركيب رنگها استفاده ميكنند. زاج نيز براي تثبيت رنگها به پاتيل رنگ افزوده ميشود و در همه رنگهاي گياهي عنصر
مشتركي است كه به رنگها ثبات و جلا ميبخشد. روناس در مناطق كويري ايران ميرويد و در برخي مناطق نيز پرورش داده ميشود، اين گياه كه رنگ سرخ را در رنگرزي گياهي توليد ميكند ميتواند طيفي از رنگهاي صورتي تا قرمز را به وجود آورد كه هر كدام از آنها در توليد فرش دستباف جايگاهي خاص دارد. كاه جاشير نيز در رنگرزي گياهي كاربرد دارد، اين محصول براي تهيه رنگ زرد در رنگرزي گياهي استفاده ميشود و در مناطقي از استان فارس و استان كهكيلويه و بويراحمد به صورت خودرو و همچنين توليد پرورشي به دست ميآيد. برگ مو، حنا، استرك و انوع خارها نيز در رنگرزي گياهي كاربرد دارند ، اين محصولات در فصول مختلف به دست ميآيند و توسط رنگرزان در تهيه رنگهاي گياهي مورد استفاده قرار
ميگيرند. محمدرضا رضايي رنگرز كارگاه رنگ گياهي شيراز در مورد استفاده از مواد گياهي براي تهيه رنگ ميگويد: در يك فرش دستباف ميتوان از ۴۰۰رنگ در طيفهاي مختلف استفاده كرد كه همه آنها از سه رنگ اصلي قرمز ، زرد و آبي به دست آمده اند. وي اظهارداشت: پشمهاي دست ريس كه با دوك در محلات روستايي و عشايري توليد ميشود ثبات و دوام بيشتري در فرش دستباف دارند و با رنگ گياهي نيز سازگاري مناسبتري دارند. اين رنگرز گياهي خاطر نشانكرد: علاوه بررنگهاي گياهي موجود برخي از فرش هاي دست باف بدون استفاده از هيچ نوع ماده رنگي فقط با استفاده از طيف رنگهايي كه روي بدن گوسفند است بافته ميشود ، اين نوع فرشها به فرش خود رنگ موسوم است و از ارزش زيادي برخوردار است. سيدعباس سياحي يكي از پژوهشگران رنگرزي گياهي شعري نيز با استفاده از كليد واژههاي رنگرزي گياهي سروده است، شعري كه در عين حال كه گوياي زير و بمهاي هنر رنگرزي گياهي است در ستايش پروردگار و آفرينشگر رنگها است.
تصوير 6-2- صنعت رنگرزي
بخش چهارم : گبه
تصوير 7-2- گبه
گبه نوعی قالی گره بافته است با پرزهایی بلند که حداقل یک سانتی متر و پودهای متعدد (بین 3 تا 8 پود در هر ردیف) و معمولا درشت بافت است. این بافته معمولا در ایلات و عشایر جنبه خودمصرفی دارد. در گبههای قشقایی برخلاف گبههای سایر نواحی ایران که خودرنگ است، بافنده از رنگها و نقشهای متفاوتی استفاده ميکند. البته گبههایی با نقش ساده با زمینه ای یکرنگ یا رنگهای محدود نیز بافته ميشود. از نقشهای مورد علاقه لبه بافان ایل قشقایی نقش شیر است که علاوه بر اهمیت باستانی این نقش مظهر جوانمردی است
وبی ارتباط با وجود شیر در منطقه کامفیروز و دشت ارژن فارس نیست. نقشهای لچکترنج, ستاره، نقش خشتی، نقش حیوانات مختلف و... نیز در گبه بافی کاربرد دارد. گبههای قشقایی تمام پشم هستند و تار آنها نیز پشمی است. اندازه گبه متفاوت است. معمولا اندازه 100×200 یا 200×115سانتیمتر متداولتر است.
ريشه يابي نام گبه:
فرهنگ نويسان معاصر اكثرا كلمه گبه را در كتاب لغات خود گنجانده اند. اما به مآخر آن و اين كه اين واژه را از كجا بر داشته اند، اشاره اي نكرده اند.
مرحوم دهخدا گبه را فرشي با پود هاي بلند ذكر كرده، كه تعريفي به جا است.
فرش شناسان معاصر هم براي تعريف گبه تلاش هايي كرده و براي بيدار كردن ريشه اين واژه، راه هاي دور و درازي پيموده اند. گاه آن را به زبان عربي متصل كرده و آن را مترادف معناي قبيح شمرده اند. گروهي هم آن را با واژه (گاير) لغتي از اوستا ريشه دانسته اند و با معنا كردن قبيح به معناي معمولي و زشت و گاير به معناي حفاظ به نتايجي هم دست يافته اند.
در گذشته هاي دور تر هم واژه گبه كاربر داشته، اما كاربرد داشته، اما كاربري آن مستمر و مداوم نبوده است.
براي اولين بار اين كلمه در فرماني كه شاه طهماسب براي پذيرايي از همايون شاه پادشاه مغولي هند صادر كرده بود، ديده شده وآن در سال 1540 بود. از اين سال تا اوايل قرن 20 ديگر از كلمه گبه نشاني نيست، حتي در برهان قاطع كه فرهنگي فارسي نسبتا جامعي از قرن 17 است نشاني از گبه ديده نمي شود.
در خصوص كاربري عنوان گبه در كشور هاي ديگر در خارج از مرز هاي ايران و برخي از كشور هاي همجوار اين واژه يا مشابه آن شناخته شده است.
(از جمله در عثماني(تركيه امروزي)نوعي زيرانداز وجود داشته كه به آن (كبه) گفته مي شود.
به اين ترتيب مي توان تصور كرد كه واژه (كبه) تحريفي از (گبه) بود، و تغيير حرف (گ) به (ك) به سبب ناتواني تركان آن ديار در تلفظ صحيح است. با اين وجود آنچه را كه عثمانيان گبه مي گفته اند با آنچه در ايران گبه شناخته مي شود، تفاوت بسياري دارد. به اين معنا كه نام كبه در عثماني به نوعي فرش هنري اطلاق مي شود كه پرز به آن وصل مي شود، اين واژه در زمان سلطان سليمان كاربرد داشت اما بعد ها به فراموشي سپرده شده است. علاوه بر عثماني، واژه گبه در كشمير هم كاربرد دارد منتها در اين ديار گبه به نوعي فرش كه هيچ ارتباطي با گبه ايران ندارد و نوعي تكه دوزي سوزن دوزي شده است، گفته مي شود.
برخي فرهنگ نويسان گبه را فرشي كلفت شمرده اند و آن را با (خرسك) يكي دانسته اند. مسئله اي كه بايد خط بطلان بر آن كشيد، خرسك، گبه نيست. ايرانيان به بد نقشه و ارزان خرسك مي گويند. اين گونه فرش ها در همه جا ساخته مي شوند و هيچ گونه ويژگي ساختاري ندارد. برخي نيز خرسك را به عنوان شاخه اي از گبه هاي بختياري رواج داده اند.
شناخت گبه:
گبه نوعي قالي گره بافته ودرشت بافت است،با پرزهاي بلند كه يك تا سه سانتي متر خواب دارد،وتعدد پودهاي گبهكه بين 3 تا 8 پود است باعث نرمي فراوان ان مي شود.
اين بافته در قطع قا لي وقا ليچه توسط عشاير وايلات لر وقشقايي بافته ميشود وجنبه خود مصرفي دارد.
طراحي ونقش پردازي وحتي رنگ اميزي گبه از قالي وقاليچه جداست وتابع قواعد وسنتهاي خاصي است.طرحها ونقشهاي گبه تماما ذهني بوده وبيشتر طرحهاي هندسي رادر بر مي گيرد.ساده كردن خطوط وشكل هندسي دادن به خطوط از جمله خصوصيات مهم گبه بافي در ايران است كه باگذشت زمان در شكل تازه اي انجام مي گيرد.نقش گبه گريز ازتكرار است وبديع وبرخلاف نقوش طراحان شهري كه بر تكلف ومحافظه كارانه است مستقيما از طبيعت الهام مي گيرد.نقش گبه وخصوصيات ان را فقط وفقط زندگي ايلياتي وعشايري تعيين كرده
است ومي كند واين همان اصالت گبه است.در گذشته بافت گبه عمدتا به قصد مصرف خانواده وفرش كردن خيمه وخانه بوده استنه به عنوان ارمغان وفروختن به ديگران وبه هيچ وجه جنبه تجاري وفروش نداشته و به همين سبب خيلي كم بافته مي شد وچون بافت به منظور استفاده شخصي بوده است پس از محدوديتي برخوردار نبود وبافندگان در بافتن نقشهاي مختلف دستشان باز بوده است.گبه هاي درشت بافت بر روي قاليچه در وسط چادر براي زير پا انداختن استفاده مي شده،گاهي به دليل پود فراوان و در نتيجه نرمي گبه وخواب بلند پشمها وپودهاي اضافه سبب مي شد كه از گبه به عنوان پتو وروانداز هم استفاده شود ،اين كار البته در خارج از چادر ودر مواقع خاصي نظير سفر انجام مي گرفت.ريشه گبه را به اين
علت بلند مي گيرند تا بين رج ها به سبب استفاده زياد از پود كلفت فاصله اي ايجاد نشود،وبراي پر گوشت بودن وذرتي نبودن گبه از پرزهاي بلند كمك مي گيرند.گبه بيشتر به روش ((فارسي باف))بافته مي شوداما روش ((تركي باف))هم در بين ايلات وعشاير به ندرت ديده مي شود وگبه ها بر روي دارهاي افقي (زميني) بافته مي شود.گبه كاملا ازتار وپود تاريشه ها ازجنس پشم است ومهمترين افت ان بيد است .گبه هاي مرغوب از جنس پشم بهاره مي باشد وپشمها توسط دست ريسيده مي شوند وبه روش طبيعي وگياهي رنگ مي شوند واينگونه رنگهاي شيميايي بسيار با دوام وداراي ثبات ودرخشندگي زيادي است.
واحد بسته بندي گبه بقچه مي باشد ودر هر بسته 2 تا 4 تخته گبه گذاشته مي شود.
گبه در چه منطقه اي و توسط چه كساني بافته مي شود:
گبه از نظر اصالت مي توان گفت:ايلات وعشاير استان فارس از اولين پيشقدمان گبه بافي به شمار مي ايند كه قدمت گبه بافي در استان فارس به بيش از صد وپنجاه سال مي رسد.
استان فارس داراي سه گروه عشايري مي باشد:1- ايل قشقايي 2- ايل خمسه 3- ايل ممسني كه جزء اين عشاير كه در استان فارس ساكن مي باشند عشاير بختياري هم گبه باف بوده اند.
عشاير ايل قشقايي شامل شش تيره و حدود 9 طايفه است.
1و2- ايل كشكولي بزرگ و كوچك
3- ايل شش بلوكي
4- ايل دره شوري
5- ايل فارسي مدان
6- ايل عمله قشقايي
عشاير ايل خمسه شامل پنج تيره مهم:
1- بهارلو
2- نفر
3- عرب
4- اينالو
5- باصره
عشاير ايل ممسني شامل چهار تيره:
1-بكش
2-رستم
3-دشمن زياري
4-جاويدي
اما در بين اين سه ايل بزرگ كه دراطراف استان فارس ساكن هستند ايل قشقايي پر سابقه ترين كساني هستند كه در گبه بافي شهرت دارند.
پشم بهاره:پشمي است كه در فصل بهار ،از اواسط ،فروردين تااخر ارديبهشت،مي چينند.الياف اين گونه پشم لطيف وبلند وداراي مرغوبيت بالا است وهنگام ريسندگي ورنگرزي بسيار با كيفيت ريسيده مي شود اگر ريسندگي توسط دست انجام شود ورنگرزي طبيعي وگياهي باشد،اين گونه پشم از ثبات وشفافيت بالايي برخوردار است واز نظر مرغوبيت وكيفيت وخاصيت رنگپذيري بسيار عالي است. پشم پائيزه: اين نوع پشم در فصل پائيز ومعمولا در اوايل مهر تا اواخر ابان از گوسفند چيده مي شود،اين گونه پشم ازمرغوبيت كمتري نسبت به پشم بهاره
برخوردار است واليافي كوتاه دارد نسبت به پشم بهاره خامه دهي پشم پائيزه بيشتر از پشم بهاره.پشم پائيزه مرغوبيت رنگپذيري كمتري نسبت به پشم بهاره دارد. پشم دباغي شده: پشمي كه ازگوسفند ذبح شده گرفته شدهاين گونه پشم فاقد بسياري از ويژگيهاي پشم مرغوب بوده وداراي مواد چرب ومعدني وحاوي ادرار وعرق گوسفند است.اين گونه پشم در تقسيم بندي از نظر مرغوبيت در مرحله اخر قرار دارد وبسيار كم كيفيت است اين نوع پشم داراي اليافي كوتاه است وفاقد كوتيكول مي باشد ودر رنگ پذيري بسيار درصد كمي نسبت به پشمهاي مرغوب دارد وخاصيت رنگپذيري خوبي ندارد.
روش ريسندگي پشم بادست:
ريسندگي پشم با دست بيشتر دربين روستاييان وعشايررواج بسيار داشته ودارد كه به دو صورت استفاده از دوك يا به وسيله چرخ چوبي انجام ميگيرد.ريسندگي به وسيله دست نياز به مهارت زيادي دارد ودر صورت عدم مهارت خامه از كيفيت مورد نياز برخوردار نيست.
براي اينكه الياف حلاجي شده پشم به صورتهاي محكمي تابيده وجهت مصرف درايند،ريسيده مي شوند.در گذشته اين كار تنها به وسيله دست انجام مي شد وپشم اماده وشسته شده را بعد از مرحله حلاجي به كمك وسيله اي چوبي با نام دوك مي ريسيدند،ريسندگي با دوك به اين شكل انجام مي شد:
پشم رادر كلافهايي تقريبا به صورت تايس (تيت كردن)روي مچ دست قرار مي دادند ودر اين حالت، شخص ريسنده پشم را به تدريج از مچ دست به سمت دوك به مقدار زيادي باز نموده و به صورت نخ نيم تاب دراورده وبا چرخاندن دوك با شيوه اي خاص به تدريج پشم نيم تاب را به سر دوك هدايت كرده ودراثرگردش دوك،پشم تاب لازم رايافته وبه نخ تبديل مي شده وبه دور دوك مي پيچيد.