بخشی از مقاله

چکیده هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین رابطه صفات شخصیتی و ناگویی خلقی با اضطراب سلامتی بود.

مواد و روشها: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی -1394 1393 بود که از میان آنها 140) 370 مرد و 230 زن) در این پژوهش شرکت و پرسشنامههای اضطراب سلامتی، ناگویی خلقی تورنتو و پنجعاملی نئو را تکمیل کردند.

یافتههای پژوهش: نتایج همبستگی نشان داد که اضطراب سلامتی با روانرنجورخویی، شواری در توصیف احساسات و دشواری در شناسایی احساسات دارای همبستگی مثبت، و با توافقجویی و برونگرایی دارای همبستگی منفی میباشد؛ همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که در حالت کلی، صفات شخصیتی و ناگویی خلقی قادر به پیشبینی اضطراب سلامتی میباشند، که در این بین سهم روانرنجورخویی، دشواری در توصیف احساسات، توافقجویی و دشواری در شناسایی احساسات در پیشبینی اضطراب سلامتی معنادار است.

بحث و نتیجهگیری: این یافتهها بیان میکند که مؤلفههای شخصیت و ناگویی خلقی از متغیرهایتقریباً تأثیرگذار بر اضطراب سلامتی دانشجویان هستند. این نتایج تلویحات مهمی در زمینه آموزش و ارتقای بهداشت روانی دانشجویان دارد.

واژههای کلیدی: اضطراب سلامتی، صفات شخصیت، ناگویی خلقی.

مقدمه

با توجه به این که سلامت جسمانی برای زنده ماندن ضروری است، تعجبآور نیست که بیشتر مردم گاهی اوقات افکار و نگرانیهایی دربارهی سلامتی خود داشته باشند (لوپر و کرمایر، .(2001 این افکار و نگرانیها در میان افرادی که به بیماری وخیمی مبتلا هستند و یا در معرض خطر ابتلا به یک نوع بیماری خاص میباشند ممکن است بیشتر باشد. اما افرادی هستند که بدون اینکه در معرض خطر و یا دچار بیماری خاصی باشند دچار نگرانی و اضطراب شدیدی نسبت به جسم و سلامتی

خود هسنند و علایم جسمانی ساده را به عنوان بیماری وخیم تلقی میکنند، ا1ین افراد دچار اضطراب سلامتی2 و یا حالت شدیدتر آن اختلال خودبیمارانگاری3 می باشند (آونس، آسموندسون، هدجیستاوروپولوس و آونس، .(2004 اضطراب سلامتی یک مفهوم پیوستاری است که برای اولین بار توسط سالکوسکیس و وارویک در سال 1986 پیشنهاد شده است. در یک طرف پیوستار نگرانیهای خفیف درباره سلامتی و ابتلاء به بیماری و در طرف دیگر آن اختلال خودبیمارانگاری قرار میگیرد که با ترسهای افراطی و گاه هذیانی درباره سلامتی و علائم جسمانی مشخص میشود (به نقل از هدجیستاوروپولوس، .(1988

اضطراب سلامتی و بهویژه اختلال خودبیمارانگاری با نگرانی افراطی درباره بیماری و بهخصوص بیماریهای وخیم، ناتوانی در نادیده گرفتن علائم ساده جسمانی و توجه انتخابی نسبت به این علائم بعد از شنیدن یا خواندن درباره یک بیماری (آونس و همکاران، (2004، گوش به زنگی افراطی (آبراموویتز و همکاران، (2007، مراجعه افراطی به دکتر و مراکز درمانی و همچنین با یک ترس افراطی از مرگ همراه میباشد (نویز، .(2002 سطح بالای اضطراب سلامتی باعث بروز رفتارهای اطمینانجویانه برای مطمئن شدن از سلامتی و دریافت کمک (ازجمله مراجعه به پزشک) و تکرار آنها به منظور بهبود سلامتی و یا انکار بیماری میشود (سالکوسکیس، .(2001 این رفتارها چون باعث کاهش موقتی اضطراب میشوند، تقویت میشوند و این چرخه تکراری معیوب ادامه مییابد (کنروی، .(1998

به نظر میرسد یکی از عوامل مرتبط با اضطراب سلامتی آنان شخصیت باشد. کیرمایر، رابینز و پاریس مطرح کردهاند که مدل پنج عامل شخصیتی (FFM)نیز احتمالاً دارای سهم معناداری در نگرانیهای خودبیمارانگارانه میباشد. گام آغازین در نشان دادن این سهم، این است که پنج عامل شخصیتی، اعتبار افزایشی با عوامل همبود با خودبیمارانگاری (مانند افسردگی) دارد (بن-پوراث و والز، .(1992 مدل پنج عامل شخصیتی امروزه یکی از مدلهای مفهومی غالب برای فهم صفات شخصیتی محسوب میشود (مککرا و کاستا، (1997، چنانکه میتوان هر یک از پنج صفت اصلی روانرنجوریی (N)، برونگرایی (E)، انعطافپذیری (O)، سازگاری (A)، و باوجدان بودن (C) را به عنوان مجموعهای از صفات شازش یافته دانست که میتوانند هم به فرد و هم به گروه جهت رسیدن به نیازهای اساسیشان کمک نمایند (باس، 1996؛ به نقل از کروتکوف و هانا، .(2004

صفات شخصیتی مختلفی در نمونههای کلینیکی خودبیمارانگار مشاهده شده است. استارسویچ (1990) صفات وسواسی ـ اجباری و خودشیفتگی را مشاهده کرد و نشان داد که احتمالاً بیاعتمادی در بیماران خودبیمارانگار، یک ویژگی نابهنجار شخصیتی است. هالیفیلد (1995) گزارش کرد که بیماران پزشک خانواده با علائم خودبیمارانگارانه و نگرانیهای جسمانی، در بعد روانرنجورخویی نمرات بالاتر و در بعد برونگرایی نمرات پایینتری نسبت به گروه کنترل کسب کردند. در مطالعات غیر کلینیکی، پژوهشها نشانگر اهمیت روانرنجورخویی میباشند. به عنوان مثال، پنیباکر و واتسون (1991) ارتباط نزدیکی را بین اضطراب سلامتی و روانرنجورخویی بهدست آوردند؛ آنها به این نکته اشاره میکنند که نمرهی بالا در این بعد شخصیت، موجب ایجاد ارزیابیهای منفی، واکنش شدید نسبت به استرس و درونگرایی میشود؛ که این موارد نشانههایی هستند که بهطور محتمل در اضطراب سلامتی نیز تأثیر دارند (واتسون و پنیباکر، .(1989 مطالعات دیگر نیز بهطور محکمی به این یافته رسیدهاند که روانرنجورخویی همبستگی بالایی با خودبیمارانگاری و اضطراب سلامتی دارد (لانگلی، واتسون و نویز، .(2005 همچنین فرگوسن (2000) پس از کنترل نشانههای روانشناختی، همبستگی منفی ضعیفتری بین


1

2- health anxiety 3 - hypochondriasis

خودبیمارانگاری و برونگرایی، سازگاری و وجدانی بودن بهدست آورد.علاوه بر روانرنجورخویی، کوکس، بورگر، آسموندسون و تیلور (2000) به این یافته دست یافتند که سازگاری، با ترس از بیماری و اعتقاد به داشتن بیماری در ارتباط است، ولی پس از کنترل اثر روانرنجورخویی، این ارتباط دیگر معنادار نبود. لانگلی و همکاران (2005) با استفاده از مقیاس چندبعدی خودبیمارانگاری، همبستگی منفی ضعیفی بین خودبیمارانگاری با سازگاری و وجدانی بودن به دست آوردند.

عامل دیگری که ممکن است با اضطراب سلامتی مرتبط باشد، آلکسی تایمیا است. مرور یافتهها، این فرض را تقویت میکند که به احتمال قوی بعضی از سازههای روانشناختی در رابطه بین این متغیرها نقش واسطهای دارند. یکی از این متغیرها ناگویی خلقی1 است. آلکسی تایمیا اختلالی ویژه در پردازش هیجانی است، که بیشتر به کاهش توانمندی در شناسایی و تشخیص هیجانها اشاره دارد (چن و همکاران، .(2011 عقیده بر این است که آلکسی تایمیا عامل خطرساز برای بسیاری از اختلالهای روانی است، زیرا افراد مبتلا به این نارسایی خیلی تحت فشار همبستههای جسمانی هیجاناتی هستند که به کلام در نمیآیند. این نارسایی مانع تنظیم هیجانها شده و سازگاری فرد را مشکل میسازد (تیلور و همکاران، 1999؛ به نقل از زکییی، .(1391 اینفراسکا (1997) معتقد است که این آگاهی هیجانی محدود و فرآیندهای شناختی معیوب در زمینه عواطف افراد مبتلا به آلکسی تایمیا، به برانگیختگی فیزیولوژیک طولانی، واکنشهای عصبی و فشارهای روانی منجر میشود و این عوامل به صورت بالقوه بر سیستمهای اتونومیک، ایمنی و گذرگاه هیپوفیز ـ آدرنال، اثر تخریبی دارند (به نقل از مارتینز ـ سانچز، .(2003 این نظریه که ناتوانی در روند هیجانی و شناختی، استعداد ابتلاء به بیماری را تشدید میکند با اساس طب روانتنی که مدعی است هیجانات و شخصیت ممکن است به طور قابل توجهی بر عملکرد بدن و سلامت جسم تأثیر گذارد، کاملاً همسان است (مارتینزـ سانچز واتو ـ گارسیا و همکاران، 1998؛ به نقل از مکوندی و همکاران، .(1390 رابطه بین آلکسی تایمیا با افسردگی (هونکالامپی و همکاران، (2000، اضطراب (کوکس و همکاران، (1995 و شماری دیگر از اختلالهای روانی و بدنی (تیلور و بگبی، (2004 در پژوهشهای بسیاری مورد تأیید قرار گرفته است. پژوهشهای اخیر حاکی از آن است که آلکسی تایمیا با بسیاری از اختلالات روانتنی و روانپزشکی مانند افسردگی اساسی، اختلال استرس پس از سانحه، سوء استفاده و وابستگی به مواد، اختلال جسمانی کردن، اختلال خوردن و فوبیها مرتبط است (تیلور، .(2004 بانکیر (2001) پژوهشی با هدف ارزیابی مقایسه ای ناگویی خلقی با اختلالات DSM-IV بر روی 234 بیمار بستری شده در بخش روانپزشکی دانشگاه وین اتریش انجام داد. نتایج حاکی از همبستگی معنادار بین اختلالات جسمانی شکل و ناگویی خلقی بود. همچنین پژوهشهای انجام شده در جمعیت غیر بالینی (بگبی، تیلور و اتکینسون، 1988؛ بگبی، تیلور و ریان ، (1986 همبستگی مثبت بین ناگویی خلقی و شکایات جسمانی را نشان دادند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید