بخشی از مقاله

رشد عقلي و پيشرفت هاي درسي


در دوران بلوغ رشد عقلي از رشد جسماني سرعت كمتري دارد . آزمونهاي مختلف استعداد يك روند صعودي را در حدود اواخر دوره نوجواني نشان مي دهند . تفاوتهاي جنسي در الگويابي توانائيها در دوره دبيرستان بارزتر است . پسران در آزمونهاي رياضي و دختران در آزمونهاي كلامي نمرات بالاتري به دست مي آورند . همچنين در زمينه رشد اجتماعي مثلاً رشد

ارزشهاي اخلاقي در دوره بلوغ در مقايسه با دوره هاي قبل يك تفاوت ماهوي از نظر تفكر بوجود مي آيد . يعني فرد بالغ از نظر نوع استدلالهاي مربوط به مسائل اخلاقي كاملاص با فرد پيش از دوران بلوغ تفاوت دارد . مثلاً طبق نظر پياژه ، كودكان در مرحله قبل از بلوغ ( به عناون مثال در دوره دبستان ) به نتيجه اعمال اهميت مي دهند ، در حاليكه فرد بالغ به انگيزه و نيت در انجام دادن آن عمل بيشتر اهميت مي دهد . اين نوع قضاوتها مستلزم رسيدن به رشد عقلي خاصي است كه توان قضاوت آگاهانه را در فرد به وجود مي آورد .


براي بالغين با هوش تر و جوانان خانواده هاي علاقه مند به امر تحصبل اين دوره از نظر كشف اصول عقلي اهميت زيادي دارد . تاكيد جامعه بر داشتن تحصيلات باعث شده است كه جوانان نيز فشاري را بر خود حس كنند تا خود را به سطوح بالاي پيشرفت تحصيلي برسانند . به ويژه در جامعه ما كه دشواري بزرگي به نام كنكور دانشگاهها در برابر جوانان قد علم كرده اين فشار بيشتر محسوس است . جالب توجه است در اين مورد ما شاهد موششهاي فوق العاده اي از سوي جوانان براي غلبه بر غول كنكور هستيم . هجوم جوانان به آموزشگاههاي تخصصي ، گرفتن معلم خصوصي ، درس خواندنهاي پيگير ، همگي از يكسو حاكي از اهميتي است كه جامعه بر پيشرفتها و موفقيتهاي تحصيلي جوانان مي دهد و از سوي ديگر حاكي از پذيرش مسئوليت و كوششهاي صميمانه جوانان در اين مورد است . اما بايد توجه داشت كه همگام با اين كوششها ، جوانان در عين حال دچار يك حالت تنش و فشار روحي هستند .


به عبارت ديكر همان احساس فشار اجتماعي و احساس مسئوليت جوانان را دچار تعارض و كشمكشهاي رواني در اين دوره مي كند . اين تعارضها يا به صورت رويكرد جاذب ـ جاذب است مانند تعارضي كه بر اثر دشواري در انتخاب يكي ار دو رشته مطلوب ( انتخاب پزشكي يا مهندسي ) حاصل مي شود ، يا به صورت تعارض جاذب ـ دافع مانند علاقه به رشته پزشكي اما دشواتري پذيرفته شدن در كنكور و زحمت فراوان براي مطالعه دروس آن جلوه مي كند . به هر صورت رشد استعدادها و توانائيهاي فكري در اين دوره با مقدار فشار رواني و تنش همراه است .

خود مختاري ، طغيان و روابط خانوادگي
يكي از تكليف اصلي به رشد پيشرفت در جهت خودمختاري و استقلال مربوط مي شود . خودمختاتري جنبه هاي متعددي دارد كه به آنها عنوان خود ـ گرداني داده مي شود .اين جنبه ها از يكسو عبارتند از : خود ـ رهبري ، توانايي رسيدگي به كارهاي خود بدون كمك واليدن و ديگران و
پذيرش مسئوليتهاي اضافي و روزافزون . از سوي ديگر سوال مربوط به ميزان و درجه خودمختاري كه جوان به دست مي آورد مطرح است ، يعني تا چه ميزان وابستگي دوران كودكي به والدين پايان مي پذيرد و يا
كاهش پيدا مي كند ، مطالعات انجام گرفته تفاوتهاي را ميان دو جنس
نشان مي دهند .
جالب توجه اينكه دختران ظاهراً بيش از پسران با استقلال و خودمختاري دست مي يابند به طوريكه در فرهنگهاي غربي دختران بالغ بيشتر از پسران به مشاغل روي مي اورند و در كارهاي خانه مسئوليتهاي بيشتري مي پذيرند و به طور كلي خودگرداني بيشتري از پسران نشان مي دهند . جوانان در اين دوره اين باور را در خود شكل مي دهند كه دوستان مي توانند به همان اندازه به آنها نزديك باشند كه افراد خانوداه .


با شكل گيري اين باور آنها در راه استقلال عاطفي از خانواده گامهاي برمي دارند و ضمن برقراري روابط دوستانه با همسالان و دوستان كم كم از نظر عاطفي از خانواده فاصله مي گيرد و به استقلال نسبي در اين مورد مي رسند به ندرت ممكن است كه جوان مجبور به كشمكش و مارزه براي استقلال خود بشود ، اينجاست كه مساله طغيان و شورش نوجوان نسبت به اقتدار والدين مطرح مي شود . اين گونه درگريها معمولاً بين جوان با والدين اقتدار طلب كه طرفدار تسلط والدين بر فرزندان هستند و توقعات فراواني از فرزندان خود دارند پيش مي آيد . گاهي نيز كشمكش ها حاصل كوشش جوان براي يافتن استقلال در نحوه لباس پوشيدن و عادات خاص رفتاري نظير دير به خانه آمدن است .


اما در زمينه استقلال در باورها و نگرشها ، قضيه فرق مي كند . غالب تحقيقات مربوط به نگرشها و باورها حاكي از آنند كه جوانان تا پايان دوره دبيرستان نگرشها و باورهايي بسيار شبيه به باورها و نگرشهاي افراد خانواده خود دارند . علت اين نوع شباهتها روشن است .


والدين در خانواده همواره مهمترين سرمشق و الگوي فرزندان خود هستند و بيشتر رفتارهاي كودكان تقليد رفتار والدين است بويژه آنكه والدين با نشان دادن الگوهاي رفتاري مشابه رفتار خود به وسيله كودكان و جوانان انها را مورد تضويق و تقويت قرار مي دهند . همچنين تحقيقات حاكي از آنند كه استقلال نگرشي و اعتقادي و خودمختاري در باورها پس از ورود جوانان به دوره هاي تحصيلات عالي و دانشگاهها روي مي دهد .تفاوت نگرش هاي فارغ التحصيلان دانشگاهي با نگرش والدين آنها در بسياري از مطالعات مربوط نشان داده شده است .


آنچه در اين زمينه حائز اهميت است آگاه بودن والدين نسبت به كوششهاي اين دوره براي كسب استقلال در جوانان است . اين آگاهي مي تواند از اين جهت مفيد و سازنده باشد كه والدين به حاي در گير شدن و مخالفت با جوانان و افزودن به تنشها و فشارهاي روحي آنان الگوهاي رفتاري و واكنشهاي خود را مطابق با جوانان و افزودن به تنشها و فشارهاي روحي آنان الگوهاي رفتاري و واكنشهاي خود را مطابق با الزامات سني فرزندان خود تنظيم كنند

و به آنان امكان گذر بدون گرفتاري و ناراحتي از اين مرحله را بدهند ، زيرا فشارهاي والدين در اين مرحله به علت حساسيت اين دوره سبب گرفترايهاي متقابل والدين و فرزندان بالغ انان مي شود . همچنين برخي رفتارهاي ضد اجتماعي و بزهكاريهاي جوانان و مخالفت انها با هر منبع قدرت حاصل همين فشارهاي خانوادگي بر جوانان و عدم درك حساسيت موقعيت آنهاست .

روابط با دوستان و همسالان
روابط در اجتماعي كردن كودك تثير بنيادي و اساسي دارد . همين تاثير تا دوران بلوغ نيز ادامه پيدا مي كند ، اما سبك و كاركرد اين روابط تغييرات زيادي پيدا مي كند . مثلاً در معيارهاي پذيرش اجتماعي و كحبوبيت تغييراتي پيدا مي كند . در مطالعاتي كه براي سنجش ويژگيهاي مربوط به محبوبيت در سن 12 سالگي و بعد در سن 15 سالگي انجام گرفته است نشان مي دهد كه در دوره بلوغ پيش از بلوغ همسالان محبوبيت با معيارهايي از قبيل فعال بودن ، مهرات در بازيها ، داشتن شوق و ذوق ، شوخ طبعي ، شاد بودن ، دوستانه رفتار كردن و جرات داشتن مشخص مي شوند . همچنين شلوغ بودن ، توجه جويي و نامرتب بودن نيز از خصوصيات محبوب بودن در پسرها قلمداد شده است .


بر عكس دختران محبوب تميز و مرتب ، جذاب ، داراي رفتار دوستانه و شوخ طبع و خلاصه يك بانوي كوچك توصيف شده اند اما در اواسط دوران بلوغ اين معيارها تغيير مي كنند و در هر دو جنس به هم نزديك مي شود . مثلاً ويژگيهاي با ارزش از نظر هر دو جنس شامل رفتارهاي دوستانه ، خوشرويي ، شوخ طبعي ، جذابيت بدني ، مهارت در بازيها و ورزشها و وقار اجتماعي است .


اين دوره همچنين دوره دوستيهاي پايدار ، فداكاري و وفاداري نسبت به دوستان و بالاخره علاقه به جنس مخالف و عشق هاي زودگذر در آغاز دوره و عشقهاي بادوام و ثابت در پايان آن است . در اوائل دوران بلوغ ( 12 يا 13 سالگي ) دختران بيشتر به دوستان بچشم شريك در فعاليتهاي نگاه مي كنند و مي گويند كه يك دوست بايستي طوري باشد كه بتوان به راحتي با او كنار آمد و اما در مياانه بلوغ ( 4 تا 16 سالگي ) تغييري در اين نگرش در جهت ارزش گذاشتن به وفاداري در دوستي مشاهده مي شود .


دختران در اين مرحله سني به دوست بيشتر به چشم محرم اسرار و سنگ صبور نگاه مي كنند . بالاخره در پايان دوره بلوغ ( 17 تا 18 سالگي ) كشش جوانان بيشتر به سوي جنس مخالف است و دوستان همجنس اهميت پيشين خود را از دست مي دهند . البته اين به معني قطع رابطه دوستي با همجنسان نيست ، بلكه در اين مرحله حساسيت آنها نسبت به احساسات دوستان بيشتر مي شود ، اما در عين حال آگاهي آنان نسبت به فرديت خود آنها افزايش پيدا مي كند و همين اگاهي سبب مي شود كه تفاوتهاي دوستان را با خود او برايش قابل تحمل تر سازد .


رشد مهارتهاي اجتماعي
بلوغ اجتماعي
انسان موجودي است اجتماعي هر يك از ما در دنيايي از انسانهاي بسيار كه كم و بيش به يكديگر پيوسته اند زندگي مي كنيم . همه ناگزيريم در خانه ، مدرسه ، محيطهاي مذهبي ، ورزشي ، محيط كار يا مكانهاي ديگر با ديگران رابطه داشته باشيم . يك شخصيت سالم و برخوردار از بلوغ اجتماعي بايد بتواند با ديگران تشريك مساعي نموده و به روابط اجتماعي بپردازد .


بلوغ وافعي به معناي كلمه با رسيدن به سن قانوني ( 18 سالگي ) رشد كامل قد و وزن و يا قدرت توليد مثل حاصل نمي شود ، بلكه بلوغ واقعي وقتي حاصل مي شود كه انسان بتواند زندگي عاطفي اش را كنترل نموده به رفاه و آسايش علاقه مند باشند . سعدي در باب هفتم گلستان مي گويد : بلوغ (…درحقيقت يك نشان دارد و بس . آن كه در بند رضاي حق جل و علا بيش از آن باشي كه در بند حظ نفس خويش و هر انكه در او اين صفت موجود نيست نزد نحققان بالغ نشمارندش . )


بنابراين يك فرد مي تواند در هر مقطع سني كودكستان ، راهنمايي دانشگاه براي سن خود بالغ محسوب شود . بلوغ كمال مطلوبي است كه همگي ما به سوي ان در تلاشيم . ما هميشه در راهيم ولي هرگز كاملاً نمي رسيم . هر يك از ما ممكن است فردي بالغ ناميده شود . اما مي دانيم كه گاهي اوقات اعمال ما بچه گانه است . ما در سراسر زندگي به يادگيري ادامه مي دهيم . زندگي يادگيري و يادگيري زندگي است . قسمت اعظم يادگيري و زندگي به مردم وابسته است .

سازش با ديگران هميشه آسان نيست . بسياري از نوجوانان و جوانان از تنهايي و نداشتن دوست و رفيق صميمي رنج مي برند ، بعضي كمرو و خجالتي بوده از صحبت كردن و تماس با ديگران احساس ناراحتي مي كنند . عده اي به سبب كمبودهاي واقعي يا تخيلي خود را حقير مي شمارند و به هر حال در اجتماع هميشه افرادي اعم پير و جوان هستند كه از رشد عاطفي ـ اجتماعي كم نصيبند و بعضي مواقع عملاً ديگران را مي آزارند . اين اذيتها گاهي اوقات به صورت بي اعتنايي به ديگران ، تمسخر آنان و يا شوخيهاي مخرب انجام مي شود .

يك شخصيت سالم كه از رشد اجتماعي بهره مند است نه تنها ديگران را به هيچ طريق نمي آزارد بلكه راههاي مقابله با آزار ديگران را هم به خوبي مي شناسد و با آنها مقابله مي كند .در اينجا به پاره اي از موانع رشد اجتماعي و راههاي مقابله با آنها اشاره مي كينم :

مبارزه با احساس كمرويي ، خجالت و حقارت
براي اسياري از افراد جوان كمرويي و حقارت و خجالت يك مشكل جدي است . افراد كمرو از كمبود اعتماد به نفس رنج مي برند و در برخورد با ديگران به سهولت ناراحت و دستپاچه مي شوند . يكي از روانشناسان معتقد است كمرويي برچشبي است كه فرد به خود تحميل مي كند . يعني اگر شما معتقد باشيد كه كمرو هستيد حتماً همانگونه عمل خولهيد كرد . افراد كمرو در موقعيتهاي دشوار احساس افزاريش ضربان نبض ، سرخ شدن ، عرق كردن ، تپش قلب يا دلشوره مي كنند . كمرويي قابل درمان است و در مبارزه با ان توصيه هاي زير مفيد مي باشند :


1- فهرستي ازاشخاص يا موقعيتهايي كه در مواجهه با انها احساس كمرويي يا خجالت مي كنيد تهيه نماييد . از اين فهرست شخصي را كه با وي كمتر حاساس كمرويي مي كنيد خود را مجبور كنيد كه با وي چند كلمه صحبت كنيد . مثلاً روز اول فقط سلام و احوالپرسي كنيد . روز دوم جمله اي راجع به هوا هم به آن اضافه كنيد . روز سوم سوال در مورد مدرسه و غيره از او بپرسيد و كم كم به همين ترتيب پيش برويد و به تدريج روي تمامي اسامي فهرست خود اين تمرين را انجام دهيد .
2- با والدين يا دوست نزديك خود درباره موقعيتها يا افرادي كه با انها احساس كمرويي مي كنيد صحبت كنيد و از انها بپرسيد در برخورد با اين افراد و يا در اين موقاع چه مي كنند .
3- به فرد يا گروهي از افراد جوانتر از خود آموزش بدهيد و يا انها را در بازي يا فعاليتهاي ديگر سرپرستي كنيد . اين كار به شما اطمينان و جرات مي دهد تا توانايي خود را در موقعيتهايي كه با افراد همسن و مسن تر از خود هم هستيد بيازماييد .


4- از مشاوره مدرسه يا معلمي كه به او اعتماد مي كنيد وقت ملاقات گرفته راجع به افراد يا موقعيتهايي كه در آنها احساس ناراحتي مي كنيد با وي صحبت كنيد و پيشنهادهاي او را در رفع كمرويي خود به كار گيريد .

مقابله با بي اعتنايي ، توهين ، تمسخر و دست انداختن
چنانكه اشاره شد بعضي از افرادي كه از بلوغ اجتماعي ـ شخصيتي لازم برخوردار نيستند گاه از طريق بي اعتنايي ، سرزنش و تحقير و توهين كه مي تواند ناشي از احساس حقارت فرد تحقير كننده باشد ، به منظور ايجاد احساس قارت در ديگري انجام شود . هيچ كس دوست ندارد كه مورد بي اعتنايي و تحقير قرار گيرد . يك فرد نابالغ نسبت به بي اعتنايي فوق العاده حساس است .

بسيار ناخرسند و رنجيده مي شود ، مدتها را جع به ان مي انديشد و ساعتها درباره آن بحث مي كند . اما يك شخصيت سالم و رشد يافته مي داند كه چگونه با اين رفتارها برخورد كند . افرادي كه ديگران را مورد تمسخر قرار داده و به اصطلاح دست مي اندازند و از برآشفتن ديگران احساس برتري مي كنند و به اين ترتيب سرپوشي بر احساس حقارت خود مي گذارد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید