بخشی از مقاله

روانشناسی نوجوانان

مقدمه
دوره نوجواني همزمان است با دوره بلوغ ؛ يكي از بحراني ترين دوره هاي زندگي . در دوره بلوغ ، تغييرات گوناگوني در ابعاد شخصيتي نوجوان رخ مي دهد كه هركدام به نوعي مي تواند بر او اثر بگذارد و حتي گاهي شخصيت او را دگرگون سازد. اين نبشتار ، به برخي از اين جنبه ها اشاره دارد. اما پيش از ورود به اصل بحث ، توجه به چند نكته لازم است :
1ـ بحران بلوغ: فرايند بلوغ يكي از بحراني ترين دوره هاي زندگي هر فرد است . استانلي هال ، (Stanly Hall ) كه به پدر روانشناسي بلوغ معروف است ، اين مرحله را « دوران طوفان و فشار » مي نامد . نوجوان در اين دوره ، تمايلات و خواهش هاي متضادي دارد . مثلاً با اين كه مي خواهد با دوستان باشد ، به تنهايي نيز علاقمند است . (1)
روسو دوره بلوغ را تولد مجدد مي داند . او مي گويد : وقتي فرد به دوره بلوغ مي رسد مثل اين است كه فرد ديگري با خصوصيات بدني و رواني متفاوتي در وي به وجود آمده است. (2)


در هفت سال سوم زندگي كه دوران بلوغ و جواني است ، تحولات سريعي در جسم و جان نوجوان پديدار مي گردد و در مدت كوتاهي اندام و افكارش به كلي تغيير مي كند .(3) دوره نوجواني و بلوغ به سنين بين 12 تا 18 سالگي اطلاق مي شود. اين دوره يكي از بحراني ترين دوره هاست. گاهي گذشتن از مرز كودكي و رسيدن به قلمرو بلوغ با نابساماني هاي فراواني همراه است. در اين دوره ، نوجوان نه ديگر كودك به حساب مي آيد و نه هنوز به درستي بالغ گرديده است. وي در مرز بين اين دو مرحله (كودكي و بزرگسالي ) قرار مي گيرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره روبه رو مي شود ؛ از سويي ، اگر كار كودكانه بكند او را ملامت مي كنند كه بزرگ شده است و اين كار در شأن او نيست و از سوي ديگر ، معمولاً با او مانند بزرگسالان رفتار نمي شود . در زندگي ، نقش كودك و بزرگسال ، هركدام مشخص است و مي دانند چه كاري بايد انجام دهند ، ولي نوجوان در وضع روحي مبهم و پيچيده اي به سر مي برد ؛ او به درستي نمي دانند چه بايد بكند.


2ـ تعريف بلوغ و نوجواني :
كلمه «بلوغ» يا (Puberty ) ممكن است به چند صورت تعريف شود :
الف ) بلوغ جنسي : بلوغ به اين معنا يعني رسيدن به سن توليد مثل و شهوت جنسي كه سنين آن در بين ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد ، مناطق جغرافيايي و آب و هوايي متفاوت است و معمولاً بين سنين 12ـ18 سالگي واقع مي شود.
ب ) بلوغ جسمي (فيزيولوژيك) : بلوغ به اين معنا همان آخرين حد رشد اندام ها است كه زمان آن از يك سو ، به نژاد فرد بستگي دارد و از سوي ديگر ، به قوانين رشد و نمو هريك از اعضا . در اين زمينه، تنكرد شناسان (فيزيولوژيست ها ) و روان شناسان به اين نتيجه رسيده اند كه اندام هاي انسان تا پنج سال اول زندگي به طور سريع رشد مي كند و سپس رشد آن تا سنين 12 ـ 13

سالگي به كندي مي گرايد ، در دوره نوجواني سرعت رشد دوباره افزايش مي يابد و در فواصل بين 18ـ25 سالگي جسم به حد كمال خود مي رسد و رشدش نيز متوقف مي گردد . لازم به ذكر است كه تمام قسمت هاي بدن در دوره رشد به يك ميزان رشد نمي كند ، بلكه بعضي از اعضا رشد بيشتري دارند، چنانچه مشهور است كه « نوجوان شلوارش يك سال زودتر از كتش كوچك مي شود . »
ج) بلوغ شرعي : سن تكليف در كشور هاي گوناگون براساس اعتقاداتي كه دارند فرق مي كند ؛ مثلاً اسلام سن 9 سالگي را براي دختران و 15 سال را براي پسران سن بلوغ مي داند .(4) البته بعضي از فرق اسلامي در سن بلوغ با شيعه فرق دارند ؛ مثلاً فقه حنفي براي دختر سن 17 سالگي و براي پسر سن 18 و 19 سالگي را سن بلوغ مي داند و فقه مالكي بلوغ را وابسته به سن نمي داند .


د) بلوغ عرفي (سن قانوني ) : قوانين مدني كشورها اغلب دو يا سه سال ديرتر از دستورات شرعي نوجوانان را بالغ و مسئول رفتار خود مي داند.
هـ) بلوغ رواني (بلوغ شخصيت): بلوغ رواني داراي جنبه هاي گوناگوني از قبيل پختگي ، هوش ، درك مفاهيم اخلاقي ، نقطه اوج حافظه ، كمال اراده ، انفعالات و ساير خصوصيات ذهني است كه در صورت هماهنگي ، تعادل فرد را به وجود مي آورد و در صورت ناهماهنگي ، موجب رفتار غير عادي يا بي تعادلي رواني مي شود .


با توجه به تعاريف ارائه شده ، بلوغ داراي معاني متفاوتي است ، اما منظور روانشناسان از آن ، بيشتر تغييرات بدني ( جسمي و جنسي ) مي باشد ؛ آنان مراد خود را از ديگر موارد بلوغ با پسوند مي آورند ؛ مثل بلوغ رواني ، بلوغ شرعي و بلوغ عرفي و …


3ـ نوجواني :
اصطلاح «نوجواني» (Adolesence ) در مقايسه با كلمه « بلوغ» معناي وسيع تري دارد و دوران مهمي از زندگي انسان را شامل مي شود . سنين بين 12 ـ 18 سالگي ، كه سنين نوجواني است ، خود به سه قسم مي شود :
الف. اهميت نوجواني از ديدگاه دانشمندان : افلاطون اين دوره را دوره شراب زدگي روان مي داند كه احساسات و عواطف بر افكار فرد چيره مي شود .


روسو مي گويد : نوجواني تولد ثانوي است . استانلي هال معتقد است ، نوجواني دوره طوفان و فشار بوده و نوجواني يك جهش ناگهاني است.
كورت لوين آلماني هم اعتقاد دارد كه كودك و بزرگسال ، هركدام يك نوبت ، باركودكي و بزرگسالي را بر دوش مي كشند ، ولي نوجوان مجبور است يكجا بار هر دو را بر دوش بكشد ، زيرا متعلق به هردو
مي باشد. (5)
ب. اهميت نوجواني از نظر اسلام : اسلام اين موضوع را از دو جنبه مثبت و منفي مد نظر قرار داده است : در جنبه مثبت ، به نظر اسلام ، نوجواني دوره قوت و توانايي است كه در بين دو دوره ضعف و ناتواني ( كودكي و پيري ) قرار گرفته : « الله الذي خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شيبه يخلق ما يشاء و هو العليم القدير .» ( روم 54)
اولياي اسلام نيز نوجواني را يكي از نعمت هاي پر ارج الهي و از سرمايه هاي بزرگ سعادت در زندگي بشر شناخته اند :
ـ قال رسول الله صلي الله عليه و آله : « اوصيكم بالشبان خيراً فانهم ارق افنده ان الله بعثني بشيرا و نذيرا فحالفني الشبان و خالفني الشيوخ . » (6)
ـ قال علي عليه السلام : « شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافيه .» (7)
در جنبه منفي ، اولياي الهي از اين دوره به دوره جنون و مستي تعبير كرده اند :
ـ قال رسول الله صلي الله عليه و آله : « الشباب شعبه من الجنون .» (8)
ـ قال علي عليه السلام : « اصناف السكر اربعه : سكر الشباب ، سكرالمال ، سكرالنوم و سكرالملك.»(9)


جنبه هاي مهم شخصيت جوان
دوره نوجواني از مهم ترين و حساس ترين دوره هاي زندگي انسان به شمار مي رود ؛ زيرا در اين دوران به دنبال يافتن هويت خويش ، در مسير شكل دادن به شخصيتي متكي به خود گام بر مي دارد. سؤالات متعددي نيز در ذهن نوجوان نقش مي بندند كه چنانچه نتواند پاسخي مناسب براي آن ها بيابد ، چه بسا ممكن است شخصيتي متزلزل و احياناً دو گانه پيدا كند . بنابر اين ، شناخت جنبه هاي مهم جسماني ، رواني ، اجتماعي ، عقلاني و اخلاقي نوجوانان اين توانايي را به نوجوان و اطرافيان او مي دهد تا شيوه صحيح برخورد با تغييرات جسمي ـ رواني به وجود آمده را بدانند و تا حدي از بروز ناسازگاري هاي خاص اين دوران جلوگيري نمايند. اين مقاله ، نيم نگاهي به جنبه هاي مهم شخصيت نوجوانان انداخته است .

ويژگي هاي مهم نوجوان
1ـ بلوغ يا رشد جسمي
يكي از جنبه هاي مهم و مؤثر در شخصيت نوجوان بلوغ است . در زمينه تحول بلوغ ، دو جريان فكري وجود دارد :
گزل (Gesel) مي گويد : بلوغ رشد مداوم و پيوسته اي است كه از كودكي شروع و بدون انقطاع ادامه مي يابد كه گاهي سريع و گاهي كند است و نمي توان بريا آن خصوصيات و ساختمان معيني ذكر كرد و آن را داراي مراحلي دانست.


پياژه (Piaget ) و والون (Wallon ) معتقدند : رشد متشكل از مراحل و دوره هاي متفاوتي است و هر مرحله فرايند بلوغ يكي از بحراني ترين ساخت ذهني مربوط به خود را دارد و به دليل همين ساخت ، هر مرحله از ساير مراحل جدا و مجزا است ؛ مثلاً ، دوره نوجواني دوره آشوب دروني و انقلاب شخصيتي است ، در حالي كه دوره كودكي دوره آرامش و سكون است و رشد آن ، آهنگ يكنواختي دارد . دوران بلوغ كه با بحران مواجه مي شود ، تغييراتي در كل شخصيت فرد ايجاد مي كند.(10)
در آغاز نوجواني ، كودكان بيشتر به دوره سريعي از رشد جسماني (جهش) گام مي گذارند و صفات ثانويه جنسي در آن ها بروز مي كند . اين تغييرات در دوره اي تقريباً دو ساله رخ مي دهد و با بلوغ جنسي به اوج خود مي رسد . نشانه بلوغ شروع قاعدگي در دختران و احتلام در پسران مي باشد كه معمولاً در دختران از سن 9 ـ 12 سالگي و در پسران دو سال دير تر ظهور مي يابد . تا سنين 11 سالگي متوسط قد و وزن دختر و پسر يكسان است و از آن پس دختران پيشي مي گيرند و پس از دو سال ، پسران جلو مي افتند و تا آخر عمر اين روند ادامه دارد . البته تفاوت هاي فردي را نبايد از نظر دور داشت ، چه بسا بعضي از پسران زودتر از دختران بالغ شوند . آب و هوا و مناطق جغرافيايي و نوع تغذيه در سرعت بلوغ اثر مي گذارد.
انواع تغييراتي كه با شروع دوره نوجواني رخ مي دهد ، عبارت است از :
الف ـ تغيير در اندازه بدن : در دوران 3 تا 4 ساله بلوغ ، قريب 20 ـ 30 كيلوگرم به وزن و 20ـ30 سانتي متر به قد نوجوان اضافه مي گردد . در اين دوران به طور كلي ، هم اعضاي بيروني متحول و دست
خوش تغيير مي گردد و هم اعضاي دروني .
ب ـ رشد صفات اوليه جنسي : اندام هاي جنسي كه وظيفه توليد مثل را بر عهده دارند ، در اين دوران رشد مي كنند. اين تغييرات بر اثر فعاليت غدد هيپوفيز ، آدرنال ( فوق كليوي ) و غدد جنسي به وجود مي آيد.


ج ـ رشد صفات ثانويه جنسي : از هنگام بلوغ تفاوت هاي دختر و پسر كاملاً آشكار مي گردد و هر قدر بلوغ بيشتر پيشرفت كند ، اين تفاوت ها بيشتر مي شود . اين صفات عبارتند از : رشد عمومي مو در بدن ، تغييرات پوستي ، فعاليت بيشتر غدد چربي ، تغييرات صدا كه به صورت صداي زير در دختران و صداي بم در پسران ظاهر مي گردد.
به طور خلاصه مي توان گفت : نوجوان ، چه بخواهد و چه نخواهد ، اين تغييرات در بدن او رخ مي دهد كه هركدام به نوبه خود ، شخصيت او را متاثر مي كند . هرگونه برداشت غلط و اطلاع نادرست و ناقص از اين تغييرات مي تواند ضربات جبران ناپذير را بر نوجوان وارد سازد . بنابر اين ، والدين موظف اند كودكان خود را از وجود اين گونه تغييرات آگاه كنند.


دبس (Debesse) مي گويد: مادر بايد دختر خود را از وقوع عادات ماهيانه مطلع سازد. نبايد صبر كند تا او به طور معمول ، به سن عادت ماهيانه برسد و از اين مرحله اطلاعات روشني نداشته باشد. (11)
والون (Wallon) مي گويد : والدين موظف اند پسران را نيز براي ظهور آثار ناشي از بلوغ مهيا سازند . جواني كه اطلاع بلي از تحول بلوغ نداشته باشد و تنها شايعات و كنايات مبهمي در اين باره شنيده باشد نه تنها آشفته و پريشان مي گردد ، بلكه غالباً وحشت مي كند . گاهي سكوت والدين در اين موارد ، منجر به سلب اعتماد و اطمينان نوجوانان از والدين مي شود و براي كسب اطلاع ، سراغ منابع اطلاعاتي ناقص ( دوستان و كتاب ها ) مي رود كه گاهي او را با مشكلات جسمي و رواني مواجه مي كنند. (12)
روان شناسي خطرهاي بلوغ
الف ـ خود پنداري نامساعد : معمولاً نوجوانان اين دوره را با خود پنداري نامساعد سپري مي كنند ؛ زيرا نسبت به خود ، نظر مثبت دارند ، ولي به دليل آن كه محيط اجتماعي با آن ها برخورد مناسب ندارند ، آن ها را تحقير مي كند و مرتب تغييرات بدني شان را به تمسخر مي گيرد ، نوجوانان از هرگونه تشويق و تمجيدي محروم مي شوند و اين به تدريج ، سبب لطمه ديدن آن ها و خود پنداري شان مي شود و در اين صورت ، نسبت به خود نظر منفي پيدا مي كنند و عزت نفس خود را از دست مي دهند .
ب ـ شكست و ناكامي : رشد سريع بدني در دوره نوجواني با كمبود نيرو همراه مي شود كه در نتيجه به كاهش ميزان كار و پيدايش ملالت و خستگي نسبت به هرگونه فعاليت كه مستلزم تلاش است ، منجر خواهد شد

.
ج ـ آماده نبودن براي تغييرات بلوغ : كمتر نوجواني است كه تغييرات دوران بلوغ را از قبل شناخته باشد و چون اطلاع ندارد و يا از نظر روان شناختي آماده اين تغييرات نيست ، ممكن است ضربه ببيند و گرايش هاي نامساعدي نسبت به اين گونه تغييرات پيدا كند . دليل اين موضوع گاهي مربوط به والدين است و گاهي مربوط به مدرسه كه سؤال از اين مسائل را براي نوجوان قبيح مي دانند . متأسفانه حتي گاهي مربيان بهداشت نيز توجهي به اين مسائل ندارند.
د ـ انحراف در نضج و نمو جنسي : ممكن است بلوغ به شكل زودرس و يا ديررس ظاهر شود كه در هر دو صورت ، موجب نگراني و ناراحتي نوجوان مي شود ؛ زيرا به پذيرش اجتماعي او لطمه مي زند و منجر به طرد يا كناره گيري او از هم سالان مي گردد. (13)


تغييرات همگاني دوران بلوغ
الف) انزوا طلبي : نوجوان با رسيدن به بلوغ ، از خانواده و همسالان منزوي مي شود و بيشتر اوقات با آن ها نزاع دارد و به اين مي انديشد كه چرا اطرافيان او را درك نمي كنند.
ب ) خستگي و ملامت : نوجوان از مدرسه و فعاليت هاي اجتماعي و زندگي ـ به طور كلي ـ خسته و ملول مي شود و در نتيجه ، تا مي تواند كم كاري مي كند ؛ مثلاً بعضي از آن ها مي گويند : ذهنم نمي كشد درس بخوانم .
ج ) تعارض و ستيزه جويي اجتماعي : نوجوان غالباً ناهمكار ، ناموافق و متعارض يا ستيزه جو مي شود و به تدريج ، با پيشرفت بلوغ ، اين حالت كاهش مي يابد و نوجوان به دوستي و همكاري و آزاد منشي علاقه مند مي گردد.
د )احساسات تند و بدخلقي : قهر ، خشم ، ميل به فرياد زدن و مانند آن از خصايص اين دوره است . نوجواني با غم ، اضطراب و زودرنجي همراه است و نوجوان با بهانه هاي كوچكي مثل نوع غذا ، ساعت خواب و نحوه رفتار ديگران پرخاشگري مي كند و فرياد مي زند .
هـ ) فقدان اعتماد به نفس : در حال بلوغ ، نوجوان اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد ، نسبت به خود بي اعتماد مي شود و از شكست مي ترسد . دليل اين موضوع ضعف مقاومت بدن و انتقاد مدام بزرگسالان است.

بنابراين ، بيشتر پسران و دختران اين دوره را با ابتلا به عقده حقارت پشت سر مي گذارند.
و ) حيا و عفت افراطي : گاهي تغييرات دوران بلوغ سبب مي شود بعضي از نوجوانان حيا و عفت افراطي پيدا كنند ؛ زيرا از اين مي ترسد كه ديگران متوجه تغييرات بدني او شوند و نظر نامساعد نسبت به او پيدا كنند. (14)يكي از علايم علاقه نوجوان به جنس مخالف نيز همين حيا و عفت دانسته شده است كه وقتي به جنس مخالف مي رسد ، سر به زير مي اندازد.
رشد جنسي
در وجود انسان ، دو غريزه جنسي و قدرت وجود دارد كه مهار آن ها نقش مهمي در سعادت بشر دارد. غريزه جنسي جاذبه ي قوي و كشش نيرومندي دارد كه مرد و زن را به سوي ارضا سوق مي دهد . از اين رو از آن به آتش شهوت تعبير شده است .
روابط جنسي در تمام زمان ها مورد گفت و گو و بحث در محافل ديني مي باشد و درباره آن تاكنون نظريات افراطي ، تفريطي و معتدلي ارائه شده است كه هر نظريه طرف داراني دارد و سعادت فرد را در عمل بر طبق آن مي شناسد :
1ـ تفريط گرايي : برخي مسيحيان و پيروان كليسا و برخي از مذاهب و بعضي از علماي اخلاق و فلاسفه در اين دسته اند . آن ها آميزش جنسي را عملي پليد و حيواني مي دانند و از اين رو ، برخي از كشيشان ازدواج نمي نمايند و با سخت گيري غريزه جنسي را سركوب مي كنند. اينان خود را از لذايذ طبيعي محروم مي سازند.
2ـ افراط گرايي : طرف داران آزادي غرايز مثل فرويد و پيروانش در اين زمينه راه افراط رفته اند . نظريه آن ها بر پايه اصالت لذت استوار است و سعادت انسان را در ارضاي بي چون و چرا و بي قيد و شرط غريزه جنسي مي دانند . اين نظريه در غرب ، مفاسد بسياري به بار آورده است . (15)
3ـ اعتدال : اسلام غريزه جنسي را نه خودسرانه و آزاد گذاشته و نه آن را سركوب كرده است ، بلكه براي آن حدودي را در نظر گرفته است . پايه گذاران روش اعتدال در درجه اول پيامبران و امامان عليهم السلام هستند كه هم مردم را به ازدواج تشويق مي كنند تا غريزه جنسي به صورت سالم ارضا شود و هم انسان را از هرگونه لاابالي گري و انحراف جنسي منع مي كنند.


نظريه افراطي فرويد : فرويد به دو غريزه حيات و مرگ قايل بود و در غريزه حيات ، دو غريزه حب ذات و نيروي جنسي را مهم مي دانست . او ساير غرايز را شاخ و برگ اين دو غريزه مي شمرد . وي در سخنانش ، شعاع غريزه جنسي را گسترش داده و مساله جنسيت را ، كه پايه اساسي مكتب اوست، به معناي وسيعي تفسير نموده و در نتيجه ، بسياري از فطريات و غرايز انسان را از مشتقات غريزه جنسي ذكر كرده بود.
فرويد غريزه جنسي را پايه اصلي تمدن فرهنگ مي دانست و تلاش مي كرد مسائل جتمعه شناختي و تاريخي را از اين راه حل نمايد . او مي گفت : غريزه جنسي ، كه در هر كسي وجود دارد ، انسان را تحريك مي كند كه ارضا شود و جواني كه در اجتماع و محيطي زندگي مي كند كه موانعي از قبيل تعاليم مذهبي ، اخلاق و قوانين و آداب و رسوم اجازه ارضاي خودسرانه اين غريزه را به او نمي دهد يا خود او مقيد به رعايت اصول و قوانين است ، در اين صورت ، غرايز او واپس زده شده و وارد ذهن ناهشيارش مي شود. اين غرايز واپس زده روي هم متراكم مي گردد و به تدريج ، موجب بيماريهاي روحي و عصبي مي شود. گاهي اين تعارضات چنان شديد است كه توازن و تعادل فرد را زايل مي گرداند و به صورت بيماري بروز مي كند.
اگرچه برخي از دانشمندان يكي از علل بيماريهاي روحي را ناكامي هاي جنسي و اميال واپس زده شده مي دانند ، ولي فرويد تنها علت بيماري رواني را شكست در اميال جنسي مي شمرد . فرويد گفت: هرگاه پزشكي با بيمار روحي مواجه شود ، به طور حتم ، مي تواند بگويد مشكلي در غريزه جنسي او رخ داده است .


نظريه فرويد به دليل زرق و برقي كه از خود ارائه داده بود و نيز در بستر تفريط كاريهاي پيشين كليسا در زمينه غريزه جنسي در غرب ، به سرعت رواج پيدا كرد.
سعادت از نظر فرويد : فرويد سعادت هركس را در ارضاي آزادانه نيروهاي جنسي خود مي داند و هر چه مانع اين ارضا شود در نظر فرويد مورد تاخت و تاز و انتقاد قرارگرفته است ؛ از جمله مذهب و تمدن كه آن ها را سد راه ارضاي آزاد غريزه جنسي و لذت طلبي مي داند و قايل است كه اين محدوديت به سعادت بشر لطمه مي زند .


او مي گويد : مذهب قدر آزادي را نمي داند ؛ زيرا به موضوع انتخاب لطمه مي زند . وي براي رسيدن به سعادت ، براي همه افراد راه يكساني را پيشنهاد مي كند.
با طرح نظريه جنسي فرويد ، محافل پزشكي و علمي وين سخت تكان خورد ، بشريت كه هزاران سال جنسيت را تحقير ويا انكار كرده بود ، پذيرش اين نظريه برايش فوق العاده دشوارمي نمود . از اين رو ، در وين جنجالي برپا شد كه به همه اروپا سرايت كرد و پزشكان و روان شناسان در همه حا به خصوص ، پاريس به او تاختند. (16)
منابع نظريه فرويد :
فرويد نظرات سه نفر را به عنوان منبع نظريه اش بر مي شمرد :
1ـ كروباك 2ـ بروير 3ـ شاركو.


او در كتاب تاريخ نهضت پسيكاناليتيك مي نويسد: اين سه نفر بصيرتي به من بخشيدند . با اين وجود، او مورد مهر اين سه نفر قرار نگرفت ؛ حتي وقتي نظريه جنسيت را مطرح كرد شاركو از فرويد روي گرداند و برخي از دانشمندان حوزه پاريس مثل ژانه با او درافتادند. البته مخالفت اروپا و اعتراض استادان و شاگردان ، فرويد را از پا در نياورد و بر نظر خود بيشتر پافشاري كرد و با اشتياق به آزمايش و تحقيق ادامه داد. به عنوان مثال ، او عقيده داشت درمان بيماران رواني مستلزم شناخت روحيه و سوابق آن ها بود و اين كار بدون شناخت غرايز و آرزوها و ناكامي ها و خيالات آن ها تحقق نمي يافت . فرويد براي درمان آنها اين تحقيق ها و آزمايش ها را انجام مي داد.


فرويد مي گفت : ليبيدو ( انرژي رواني ) در دوره بلوغ با شدت كامل در اعضاي جنسي مجتمع مي شود و با شور شدتي بي سابقه بروز مي كند و افراد تمايل بيشتري به جنس مخالف پيدا مي كنند . اين جاست كه اگر چيزي ، اعم از دين و مذهب و آداب و رسوم ، مانع ارضاي آن شود ، اين غريزه جنسي واپس زده شده و به ذهن ناهشيار مي رود كه شايد به صورت كوه آتش فشاني در آيد و ناگاه فوران كند. (17)
چند اشكال بر نظريه فرويد
1ـ برخي از مخالفان فرويد مثل ژانه از علماي حوزه پاريس و شاركو و يونگ مي گويند : چرا فرويد علت اصلي براي بيماريهاي رواني را سركوبي غريزه جنسي قرار داده و از علل مادي ، اقتصادي و اجتماعي موجود در محيط هر شخصي غفلت كرده است و حال آن كه بسياري از بيماريهاي رواني بر اثر همين مشكلات مي باشد . برخي از فقر ديوانه مي شوند كه اين اصلاً منشأ جنسي ندارد و برخي از بيماران رواني با پيدا كردن شغل و كار ، سلامت خود را باز مي يابند كه اين ها هيچ ربطي به غريزه
جنسي ندارد.
2ـ فرويد سعادت هركس را در آزادي بي قيد و شرط ارضاي غريزه جنسي مي دانست و حال آن كه در آمريكا و اروپا آمار نشان مي دهد افرادي كه در پي ارضاي بي قيد و شرط غريزه جنسي بوده اند نه تنها خوشبخت نشده اند ، بلكه بدبخت و سيه رو گرديده اند و در منجلاب فساد سقوط كرده اند.
يك مجله آمريكايي مي نويسد : براي دختران بهشت آزادي خيلي زود به دوزخ تبديل شد… امراض مقاربتي ميان اين گروه ( بي بند و باران جنسي ) در برنامه روزانه قرار دارد. سيفليس و سوزاك به وضع وحشتناكي گسترش يافته است. اين امراض در دو سال اخير ، به شش برابر رسيده است. (18)


3ـ مهم ترين مشكل فرويد اين است كه از تعاليم الهي و انبيا عليهم السلام به دور بوده و با ذهنيات و عقل و هوش بشر خواسته است برنامه اي به جامعه بشري ارائه دهد كه مورد اعتقاد آن ها باشد.
مجله نيوز ويك مي نويسد : رواج جنسي در آمريكا خانواده ها را به وحشت انداخته است. آمار نشان مي دهد تعداد زيادي از دختران زير ده سال حامله مي شوند و چون به نظر پزشكان سقط جنين در اين سن خطراتي از جمله نازايي در بر دارد ، بعضي از آنها دست به خودكشي مي زنند. اختلاط مدارس هر روز اين آمار را افزايش مي دهد .


گاهي فرزندان به جاي مدرسه ، به پارك ها و مجالس رقص مي روند. (19)
از ديدگاه وحي و انبيا عليهم السلام بزرگترين عامل سيه روزي و بدبختي بشر هواپرستي و پيروي بي قيد و شرط از شهوات و تمايلات نفساني است و روايات بسياري به اين مطلب اشاره دارد :
ـ رسول الله صلي الله عليه و آله : بيشترين چيزي كه از آن ها بر امتم مي ترسم هواپرستي و آرزوهاي طولاني است. (20)
ـ علي عليه السلام : هر كه به سوي شهوات بشتابد به سوي آفت ها شتافته است . (21)
ـ علي عليه السلام : حريص بودن نسبت به لذات انسان را گمراه و از لذات دور مي كند. (22)
امام جواد عليه السلام : هر كس از خواهش هاي نفساني اش اطاعت كند دشمنش را به خواسته اش رسانده است. (23)
تمام تلاش انبيا عليهم السلام براي اين بوده كه هواي سركش انسان را مهار كنند . افراط گرايي در لذت جنسي نه تنها انسان را از انسانيت دور مي كند ، بلكه زندگي اجتماعي و مادي او را هم دچار بي نظمي و اختلال مي كند. اما اسلام از طرفي ، عزو بت و واپس زدن غريزه جنسي را محكوم مي كند و از طرف ديگر ، آزادي بي قيد و شرط در ارضاي غريزه جنسي را ، كه مستلزم بي عفتي است ، زيان بخش و ممنوع مي شناسد و بين اين دو روش افراط و تفريط ، ازدواج و كاميابي هاي مشروع را، كه وسيله ارضاي صحيح غريزه جنسي است ، مورد حمايت قانوني و اخلاقي قرار مي دهد و مكرر به اين امر ترغيب و تشويق مي نمايد و راه سعادت بشر را نيز در همين مي داند .
ازدواج راه صحيح ارضاي غرايز جنسي
پس از روشن شدن اين ارضاي غريزه جنسي از هر راهي غلط است . به بهترين راه ارضاي درست آن از نظر روايات معصومين عليهم السلام كه ازدواج مي باشد ،مي پردازيم :
ـ رسول الله صلي الله عليه و آله : بهترين افراد امت من كساني اند كه اهل اختيار كرده اند و بدترين آنها عزب هايند .(24)
ـ رسول الله صلي الله عليه و آله : هر كه فطرت مرا دوست دارد ، به شيوه من عمل كند و از جمله شيوه من ازدواج است. (25)
ـ از نشانه هاي او اين است كه از جنس خودتان همسراني برايتان قرار داد تا به سوي آن ها آرامش يابيد و ميانتان محبت و مهرباني قرار داد. (26)
ـ رسول الله صلي الله عليه و آله : اي جوانان ، هريك از شما كه توانايي جنسي دارد ، ازدواج كند كه آن موجب محفوظ ماندن چشم و پاك تر ماندن عورت است. (27)


ـ رسول الله صلي الله عليه و آله : هيچ بنايي در اسلام نزد خداوند دوست داشتني تر و عزيز تر از ازدواج نيست . (28)
امام رضا( ع) : زني از ابوجعفر سؤالي كرد و سپس گفت : من متبتله هستم . پرسيدند : به نظر تو تبتل چيست ؟ گفت : مي خواهم هرگز ازدواج نكنم. سؤال كردند : چرا؟ گفت : به اين وسيله مي خواهم داراي فضيلتي شوم. فرمودند : از اين كار دست بكش كه اگر در آن فضيلتي بود ، حضرت فاطمه (س) به انجامش سزاوارتر از تو بود ؛ زيرا هيچ كس نيست كه در كسب فضيلت از او پيشي بگيرد. (29)


ـ ابي عبدالله عليه السلام : پيامبر خدا فرمودند : هر كه ازدواج كند ، نيمي از دينش را محافظت
كرده است. (30)
ـ امام صادق عليه السلام : دو ركعت نماز كه متزوج بگزارد برتر از هفتاد ركعت است كه عزب
بگذارد. (31)
2ـ رشد شناختي در نوجوان
رشد شناختي انسان از دو طريق ارثي و اكتسابي صورت مي گيرد ؛ يعني بايد هم زمينه هاي ارثي در فرد باشد و هم محيطي تا او رشد يابد . در روايات نيز به اين دو اشاره شده است :
ـ علي عليه السلام : عقل دو قسم است : عقل ذاتي و عقل اكتسابي ؛ عقل اكتسابي فايده أي نمي بخشد اگر عقل ذاتي موجود نباشد ؛ همان گونه كه در صورت موجود نبودن نور چشم ، نور خورشيد سودي نمي دهد . (32)
ـ علي عليه السلام : عقل بر دو گونه است : عقل ذاتي و عقل تجربي و هر دو منجر به سود
مي شوند . (33)
پياژه ، روان شناس معروف سوئيسي ، مطالعات تجربي ارزشمندي انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه پايان سن 14ـ 15 سالگي آخرين حد تكميل ساختمان هاي ذهني است و از آن پس ، هيچ ساختمان جديدي در ذهن بنا نمي شود و امتياز بزرگسال و نوجوان تنها به كم و بيش بودن تجارب است .
در دوره قبل از نوجواني ، ساخت ذهني كودك قادر بود كه به صورت عيني و در حد محدودي بر اساس عمليات منطقي عمل كند ، ولي نوجواني كه دوره استقرار هوش انتزاعي است ، واقعيات به صورت بارز تر و آسان تر در معرض عمليات ذهني قرار مي گيرند . در اين دوره نوجوان به واقعيات محدود تكيه نمي كند بلكه به آن چه نيز در سطح ممكن هست فكر مي كند و لذا تا حد زيادي حوزه عمليات ذهني او وسعت مي يابد . خصوصيات اجمالي اين دوره را به اختصار يادآور مي شويم.(34)
مهم ترين ويژگي هاي رشد شناختي ـ عقلي نوجوان


1ـ پيدايش هوش نظري (تفكر انتزاعي) : پياژه در اين زمينه مي گويد : كودكان غالباً مشاهده كنندگان جهان خارجي هستند و در قيد واقعيت محصورند (تفكر حسي ـ حركتي ) و تفكر آن ها وابسته به اشياي خارجي است. ولي نوجوان قدرت ذهني فوق العاده اي پيدا مي كند كه او را از قيد واقعيت هاي خارجي رها مي سازد و او را به عالم ذهني و دروني خود متوجه مي گرداند . نوجواني دوره تفكر انتزاعي است ، « من» او آن قدر قوي است كه مي تواند دنيا را از نو بنا كند و چنان بزرگ است كه مي تواند آن را جزئي از خود كند ؛ همان گونه كه حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: « اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوي العالم الاكبر».(35)
بر اساس همين تفكر انتزاعي ، بعضي از نوجوانان خوب مي نويسند و وقايع را دقيق مجسم مي كنند و بعضي خوب سخنوري مي كنند و مفاهيم را در قالب هاي متعدد بيان مي نمايند.
توانايي هاي ذهني نوجوانان :
الف ـ عمليات فرضي : استنتاجي : در اين دوره ، فرضيه مي تواند اساس و پايه يك عمل ذهني قرار گيرد ؛ مثلاً ، اگر به كودكي بگوييم ده مداد يك متري هركدام ده تومان ، نمي تواند بپذيرد ؛ چون اين را
منطبق بر واقعيت نمي بيند ، ولي نوجوان اين مطلب را بر اساس فرض مي پذيرد .
ب ـ منطق قضايا : در اين دوره ، نوجوان قضاياي منطقي را مي تواند به خوبي درك كند ؛ مثلاً ، اگر بگوييم تمام گنجشك ها پرنده اند . تمام پرندگان حيوان اند . پس تمام گنجشك ها حيوان اند. اين استدلال به خوبي براي نوجوانان قابل درك و پذيرش است.
ج ـ جدا شدن شكل از محتوا : بر خلاف كودكي ، كه مرحله تفكر انضمامي (انضمام با اشيا) بود، نوجوان مي تواند شكل را بدون محتوا در نظر بگيرد.
د ـ عمليات تركيبي : اين توانايي به نوجوان پايه استدلال علمي را مي دهد ، به گونه اي كه نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مي تواند نظام معيني را با تركيب ساير توانايي هاي ذهني در خود به وجود آورد و حداكثر امكانات ذهني خود را به كار بگيرد. (36

)
2ـ ظهور استعدادها : در نوجواني ، با افزايش سن ، استعدادها نيز بيشتر اختصاصي مي شود ، در حالي كه در كودكي بيشتر عمومي بود ، مثلاً ، اگر دانش آموز سوم ابتدايي در درس فارسي قوي باشد معمولاً ( نه هميشه ) در ساير دروس هم نمره خوبي كسب مي كند ، بر خلاف نوجوان كه ارتباط متقابلي بين دروس او ديده نمي شود و هر نوجواني در درسي ممكن است موفقيتي كسب كند . يكي از اهداف روان شناسي تربيتي كشف همين استعدادها و كمك به نوجوانان است تا استعدادهاي نهان خود را بيابند و شكوفا كنند ؛ مثل بچه اي كه ( چه بسا به اجبار والدين) رشته ي رياضي را انتخاب كرده ولي دائم در فكر كارهاي هنري است كه اين نشان دهنده ي استعداد هنري اوست.


3ـ شك و ترديد : در اين دوره ، ساده انديشي دوران طفوليت از بين رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزيابي مجدد اشياء ، اشخاص ، موضوعات و پديده ها مي پردازند تا در نظام ذهني خود، دوباره آن ها را باز سازد. از اين رو ، شايد در همه چيز شك كند و يا به همه چيز ، حتي افكار و عقايد والدين خود انتقاد نمايد در اين دوره ، بر خلاف كودكي ، نوجوان بزرگسالان را افرادي عاري از عيب و اشتباه نمي داند ، بلكه به عكس كوچك ترين عيب والدين را با ذره بين مخصوص دوره ي بلوغ بزرگ مي بيند و شايد اين اشتباه اصلاً براي نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.
بنابر اين ، در اين دوره ، نوجوان در ابعاد وجود خود ، باورها و اعتقاداتش دچار شك و ترديد مي شود ، نه اين كه آن ها را نفي كند بلكه مي خواهد آن ها را دوباره سازي و آنچه را كه قبلاً از روي تقليد و اطاعت پذيرفته بود ، با زير بناي فكر و استدلال ذهني خود بازسازي كند . بدين وسيله ، او در پي كسب « استقلال فكري» خود مي باشد. از اين رو ، در اين دوره ، معلمان و مربيان نبايد انتظار داشته باشند آنچه را آن ها مي گويند ، نوجوان بپذيرد و آن ها بايد به اين خصوصيت شناختي نوجوان توجه كافي مبذول دارند و از شك و ترديدهاي نوجوان نسبت به موضوعات گوناگون دچار نگراني و اضطراب نشوند ، بلكه از شك او براي رسيدن به يقين استفاده نمايند. (37)
حضرت علي عليه السلام نيز مي فرمايند : « ظن الانسان ميزان عقله» (38)بنابراين ، به اوليا و مربيان توصيه مي شود ، مواظب باشند كه نوجوانان در شك باقي نمانند و اين امكان را فراهم آورند كه آن ها پايه هاي منطقي و فلسفي مسائل اعتقادي را به تدريج بنا نهند .
3ـ رشد اجتماعي


شكل گيري هويت در نوجوان يك بحران است. به نظر اريكسون ، هويت در نوجواني شكل مي گيرد كه سؤالاتي مثل من كيستم ، كجا مي روم ، چه هدفي دارم و مانند آن را از خود مي پرسد . نحوه جواب گويي به اين سؤالات در رشد هويت او اثر مي گذارد . اگر او بتواند به اين سؤالات پاسخ مناسب بدهد ، احساس آرامش مي كند و اگر نه دچار اضطراب مي شود.
اريكسون دوره نوجواني را در « مهلت رواني » ( فاصله بين امنيت كودكي و خود مختاري جهت يافته بزرگسالي ) مي خواند. نوجوان مي تواند نقش هاي مختلفي را تجربه كند. اگر در بحران هويت ناموفق باشد ، احساس گمگشتگي و رنج مي كند. اريكسون اين حالت را « سردرگمي نقش» مي نامد.(39)
هويت يابي نوجوان
1ـ موفق در اجتماعي شدن : جواني كه از نظر جسمي سالم است و از نظر تربيتي ، از نظر رهنمودهاي سالم مربيان و والدين بهره گرفته ، به آساني خود را با جامعه تطبيق مي دهد و اجتماعي مي شود.
2ـ ناموفق در اجتماعي شدن : بر خلاف مورد قبل جواني كه از نظر جسماني ناقص است و يا تحت تربيت صحيح قرار نگرفته بعضاً تا آخر عمر در سازگاري با محيط موفق نمي شود و اين قبيل جوانان بعضي راه انزوا طلبي را در پيش مي گيرند و عمر خود را اين گونه سپري مي كنند ؛ بعضي دست به طغيان و عصيان مي زنند و مرتكب جرايم و جناياتي مي شوند ، و بعضي بر اثر فشارهاي شديد ، ناكامي ها و شكست هاي روحي ، خود را مي بازند و يا اقدام به خودكشي مي كنند ؛ تعداد زيادي از كارهاي غيرعادي نوجوانان ممكن است به دليل سردرگمي نقش باشد ؛ مثل فرار از خانه و مدرسه ، ترك شغل و بيرون از خانه به سر بردن .
پيش از انتشار عقايد و نظرات اريكسون اين گونه جوان ها بزهكار تلقي مي شدند ، چون در اين سن نوجوان در پي استقلال و هويت يابي است ، لذا رفتارهايي در همين راستا از او سر مي زد كه به ظاهر براي افرادي كه از ويژگي هاي اين دوران غافل بودند نابهنجار مي نمود و اين رفتارها را به منزله رفتارهاي ضد اجتماعي و بر عليه اطرافيان مي دانستند . نوجوانان همه با بحران هويت رو به رو شده اند ، با اين تفاوت كه بعضي ساده تر آن را حل مي كنند.
ابراز لياقت در نوجوانان و جوانان : نوجوانان و جوانان شيفهت ابراز لياقت و اظهار وجود و شايستگي هستند . اثبات شخصيت و احراز هويت براي آنان يكي از مطبوع ترين لذايذ روحاني است كه براي نيل به آن ، از هيچ كوششي دريغ نمي كند ؛ مثلاً ، جواني كه براي اولين بار براي كاري استخدام مي شود و شغل و مسئوليتي به عهده مي گيرد به خود مي بالد و احساس مي كند كه جامعه او را به عضويت پذيرفته است ؛ او اين پولي را كه از اين راه به دست مي آورد ـ هرچند كم باشد ـ با چندين برابر پولي كه رايگان از والدين گرفته است قابل مقايسه نمي داند ؛ چون اين پول را سند شخصيت خود مي داند .


پسر جواني كه پس از مرگ پدر سرپرستي خانواده را عهده دار مي شود احساس سربلندي و افتخار مي كند . او براي مخارج آن ها با تمام قدرت ، شب و روز كار مي كند ، به همه مشكلات تن مي دهد و درون مسرور است ؛ زيرا از اين راه مي تواند مراتب شايستگي و لياقت خود را آشكار سازد .
به عكس جواني كه نمي تواند با مردم بياميزد و احراز هويت و شخصيت نكرده ، همواره افسرده خاطر و متأثر است و از محروميت خود رنج مي برد . به طور خلاصه ، مي توان گفت : احراز شخصيت و هويت و حسن سازگاري با اجتماع يكي از تمايلات دروني نسل جوان و از اركان اساسي زندگي اجتماعي است.


دليل اين كه اولياي دين اسلام به نوجوان نقش و مسئوليت وزارت داده اند ،(40) نشان دهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است. در اين سن ، او دنبال كسب هويت است و اگر از طرف خانواده تحقير شود ، هويت خود را نمي يابد .
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : « بر تو باد كه به جوانان توجه داشته باشي ؛ زيرا آن ها از ديگران در انجام امور خير پيش قدم ترند. » (41)
دكتر هاريس مي گويد : جوانان براي خود موجودات مستقلي هستند و شما هم بايد آن ها را صاحب شخصيت بدانيد. در دوران بلوغ ، بيش از هر زمان ديگر ، انسان به اين كه مورد توجه باشد اهميت مي دهد و به شدت احتياج دارد كه به عنوان دوست و شريك تلقي شود. احتياج جوان به استقلال ، به همان اندازه است كه در كودكي به حمايت و راهنمايي احتياج دارد.(42)
ياغي گري جوانان براي نيل به استقلال ، يك امر طبيعي محسوب مي شود و زماني اين ياغي گري به صورت دردسر در مي آيد كه جوان براي كسب استقلال بخواهد با والدين سخت گير خود از راه مبارزه وارد شود. هيچ چيز بيش از حق رأي در تربيت آنان مؤثر نيست. بنابر اين ، بايد در خانه و مدرسه ، به آنان حق اظهار عقيده داده شود.


لازم به تذكر است كه استقلال دادن به جوان و تكريم شخصيت او بدان معنا نيست كه او را در تمام اعمالش آزاد بگذاريم تا طبق خواست خود ، در هر محيط فاسدي و با هر رفيق فاسقي ، هر كاري خواست انجام دهد . اين همان اشتباهي است كه دنياي غرب به تصور تأمين « آزادي» انجام داده و دچار ضربات و مشكلات فراواني شده است.
خطر آزادي مطلق براي جوانان
جوانان عقل ضعيف و احساسات تند و آتشين دارند ، هميشه در معرض سقوط و بدبختي اند ، اگر آزادي مطلق داشته باشند به انواع گناه و پليدي ، فحشا و بي عفتي و اعتيادات مضر گرفتار مي شوند.


به نظر دكتر هاريس ، منظور از استقلال ، آزادي ، حق رأي و اظهار عقيده اين نيست كه جوانان را به كلي رها كنيم و در خانه و مدرسه آن ها را به حال خود بگذاريم تا هر چه مي خواهند بكنند. مسلماً آن ها نمي توانند راه سربالايي زندگي را بپيمايند ؛ بايد دستشان را گرفت . (43)
از كلمه « وزير» هم كه در روايات آمده است ، محدوديت آزادي جوانان و نوجوانان استفاده مي شود؛ زيرا وزارت به معناي ياري و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدين است و به جوان به عنوان وزير ، اجازه اظهار نظر و كمك به والدين داده شده ، ولي تصميم نهايي در اختيار والدين است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید