بخشی از مقاله
مقدمه
یک مکتب تا زمانی که درباره شناخت ، ابزارها ، منابع و کیفیت آن نظری نداده باشد ، مکتب نیست.
یكی از مسائل بسیار مهمی كه در دین اسلام همواره از ارزش و اهمیت فراوانی برخوردار بوده است, علم و تعلیم و تربیت است.با بررسی كلی روی مكاتب گوناگون درباره توجه به علم و دانش, بر ما روشن می گردد كه اسلام بیشترین تأكید را نسبت به علم و دانش داده و جایگاه رفیعی را برای تعلیم و تربیت قائل شده است. نخستین آیاتی كه در سوره علق بر وجود مقدس رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)نازل شده, سخن از علم و دانش و توجه به این مهم را در برداشت. مسئله بسیار جالب این جا است كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)(امّی) و درس نخوانده بود و محیط حجاز را سراسر جهل و نادانی و خرافات فرا گرفته بود. در این آیات تأكید بر مسئله علم و قلم شده است كه بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و آفرینش در این آیات ذكر گردیده است.
با توجه به آیه 2 سوره جمعه كه خداوند می فرماید: (هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته ویزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمه وان كانوا من قبل لفی ضلال مبین) به این مطلب پی می بریم كه تعلیم و تربیت یكی از اهداف انبیاء بوده است و انبیای الهی به ویژه وجود نازنین رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)تلاش ها و سختی های زیادی را متحمل گردیدند تا بشر را از جهل و نادانی و خرافات درآوردند و زنگارهای شرك و كفر را كه همه آنها نشأت گرفته از جهل می باشد, از وجود انسان ها پاك كنند و از آنها افرادی مؤمن بسازند.
آموزش و تعلیم و تربیت با دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نخستین معلم و مربی مسلمانان از مسجد كه در واقع اولین پایگاه تعلیمات اسلامی بود آغاز گردید. بعد از وجود
مقدس پیامبر ائمه اطهار(علیهم السلام)در راستای تحقق آرمانهای الهی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)كه یكی از آنها تعلیم و تربیت است, تلاش های طاقت فرسای را به جان خریدند تا انسان ها را هدایت نمایند.توجه فوق العاده آیات الهی به علم و عالم و تعلیم و تربیت و تفكر و توجه به قلم و نوشتن, زمینه توجه مسلمانان را نسبت به ایجاد مدارس, كتابخانه ها و توجه به علوم و صنایع و انتشار آن فراهم نمود و آنان را برای رسیدن به این امر مهم تشویق كرد.در این تحقیق درصدد هستیم روش شناخت مسائل ديني و اینکه كدام روش در معرفت معتبر است را بررسی نماییم; به این امید كه گامی در جهت اعتلای تعلیم و تربیت و شكوفایی آن برداشته باشیم.
کلیات
تبیین موضوع : يكي از اصول و قواعد گفتگو و مناظره، ضرورت وجود مفاهيم مشترك بين دو طرف است، يعني هرگاه با مخاطب مواجه ميشويم و درصدد اثبات امري براي او هستيم، بايد در مقام گفتگو، مفاهيم مشتركي داشته باشيم، وگرنه به آن ميماند كه دو طرف مناظره، هر يك به زباني سخن بگويد كه ديگري را الفت معنايي با آن نباشد؛ كه در اين صورت، گفتگو، با حفظ نوع زبان، و گذشته از غير عقلايي بودن آن، تحقق نپذيرفته و به نتيجهاي نخواهد رسيد و تنها زماني ميتواند نتيجهي عقلائي داشته باشد كه از زبان مشترك برخوردار باشد.
يادآوري اين نكتة لازم است كه گاهي تحقق نپذيرفتن مفاهمه، ريشه در تفاوت اصطلاحات دارد؛ مثلاً در حالي كه گوينده، اصطلاح ديگري را از آن واژه در نظر دارد؛ ولي شنونده از آن لفظ، معناي اعم يا اخص و يا مباين درك ميكند. پس فهم واژههايي كه در ميدان بحث و گفتگو واقع ميشوند، براي دو طرف امري بديهي است، از اين رو لازم است قبل از هر احتجاجي، اصطلاح مورد نياز تبيين گردد.
توجّه به نكتهي ياد شده در بحث دين، ضروري است؛ يعني وقتي ما ميخواهيم دربارهي مسائلي از قبيل ضرورت داشتن و يا نداشتن دين، قلمرو دين، راه تحقيق دين، روش دينپژوهي و ديگر مسائل دين محور، بحث كنيم، بايد ابتدا در خصوص واژهي «دين» توافق داشته باشيم؛ البتّه لازم نيست همهي جهانيان به معناي مشترك معتقد باشند، اعتقاد و باور كسي كه در اين گفتگو ميخواهد از آن دفاع كند كافي است؛ از اين رو بايد در بحث دين، تعريفي از آن ارائه شود كه بر دين اسلام قابل تطبيق باشد و به همين جهت منظور از دين، در مباحث دين، ديني است كه مورد نظر خدا و قرآن باشد، نه اصطلاحاتي كه در علوم مربوط به جامعهشناسي، فلسفهي دين و ديگر علوم انساني در كار ميرود.
به ديگر سخن، مقصود ما از دين در اين بحث مجموعهاي از اعتقادات، و مقررات اجرايي و رفتاري است كه در اصطلاح ما، به اعتقادات، اخلاق، و احكام دين معروف ميباشد؛ بنابراين، اگر كسي دين را امري قدسي، حتّي خالي از اخلاقي و قانوني و حكم عملي بداند، يا دين را سكولار صفت تعريف نمايد خارج از بحث ماست، پس بايد براي دين، قلمروي در نظر گرفت تا بتوان گفت فلان چيز درون دين است يا بيرون دين و آنجاست كه ميتوان فهميد كه آيا اضافه كردن قيد «سكولاريسم» به آن صحيح است يا خير؟ يا سكولاريسم در مسير دين يا در مقابل آن ميباشد؟
دين، با توجّه به معنايي كه ارايه گرديد، چگونه و از چه راهي شناخته ميشود و حقانيّت و بطلان آن چگونه قابل تفسير است يا اينكه چه عناصري در آن وجود دارد و اساساً قلمرو آن تا كجاست و مطالبي را كه در آن اثبات ميشود؛ از چه راهي بايد تحقيق نمود؟ و اين همان بحث «روش شناسي» دين است.
پیشینه : در این تحقیق از کتاب های شهید مطهری به نام های بیست گفتار و مجموعه آثار جلد1 ، رمز موفقیت استاد مطهری ، شناخت در قرآن را مطالعه نموده ام که فقط از کتاب شناخت در قرآن استفاده کرده ام .« موفقیت استاد مطهری از جمله مرهون روشمندی ایشان در دین پژوهی است روش شناسی از مهمترین روش ها و فنون استاد در مقام حل مسایل الهیاتی است» . همچنین از سایت ها یی نظیر andisheqom.com وhttp://www.shiastudies.comوhttp://www.mehrnews.iR و http://207.97.215.42 و www.sid.ir نیز استفاده کرده ام که در سایت andisheqom.com روش شناسی توسط حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی به خوبی بیان شده بود
روش تحقیق : با استفاده از منابع کتابخانه ای و سایت های اینترنتی که قدرت دستیابی برای من مهیا بوده است .
کلید واژه : روش شناسی مطالعات دینی ، مطالعات میان رشته ای
اهمیت مساله شناخت
یکی از مسائل مهمی که همیشه فکر اندیشمندان بشر را به خود متوجه کرده است ، خود مساله شناختن و معرفت است ، یعنی انسان کوشش کرده است که خود را ، جهان را و خدای جهان را بشناسد. قهرا در درجه اول خود این مساله برای انسان جالب توجه است که خود شناختن چیست ؟ آیا امکان معرفت و شناخت وجود دارد ؟ منشا شناختن و راه شناختن چیست ؟
تبيين اين پرسشها نيز لازم است والا بحث بيفايده خواهد بود. در پاسخ به اين پرسش كه از چه روشي براي اثبات مطالب دين بايد استفاده كرد؟ حضرت استاد مصباح یزدی به جوابي كلّي اشاره فرمودند كه عبارت است از، متناسب بودن روش هر علمي با سنخ مطالبش؛ يعني اگر آن چيزي را كه ميخواهيم اثبات كنيم متناسب با سنخ مسائلش باشد؛ مانند مسائل حسي، راه اثبات آن با روش تجربهي حسي است و اگر مسئلهي تاريخي باشد، راه اثبات آن تاريخ است و اگر مسئلهاي عقلي باشد، راه اثبات آن با روش عقلي است؛ پس روش تجربي تنها روش اثبات هر مسئلهاي نيست؛ بسياري از مسائل، مانند: موضوعات رياضي، هندسي و روابطي چون سينوس، كسينوس و... وجود دارد كه با روش تجربه قابل ادراك نيست و همينطور قواعد منطقي، مانند: «اجتماع نقيضين محال است.» پس براي شناخت اينكه چه روشي براي هر علمي معتبر است، بايد به مسائل آن علم توجّه كرد كه از چه سنخ مسائلي است.
برخي تصورشان اين است كه دين فقط يك رابطهي قلبي با خداست و در حوزهي معرفتي هيچ يك از علوم واقع نميشود؛ و يك امر شخصي بوده، و قابل اثبات براي شخصي ديگر نيست؛ طبق اين تفسير راهي براي روش تحقيق در دين نيست؛ چرا كه طبق اين تصور، دين امري شخصي تلقي گرديده و براي ديگري اثباتپذير نيست، مگر آنكه آن ديگري نيز چنين احساسي داشته باشد. اين در حالي است كه تعريف ما از دين، بر احساس شخصي استوار نيست لذا ميتوانيم بحث كنيم كه راه اثبات چيست؟ زيرا گفتيم كه دين مجموعهاي از عقايد و....
است و اصل آن اعتقاد به خدا است، روشهاي تجربي نميتواند ما را در اين مسئله ياري كند؛ چون مسئلهي حسي نيست؛ تاريخي هم نيست تا بتوان با اسناد تاريخي به آن پرداخت؛ زيرا خدا يك حقيقت زندهاي است كه هميشه بوده و خواهد بود؛ از اين رو دليلي كه بر اين مسئله اقامه ميشود، دليل عقلي است؛ در نتيجه از ميان سه دسته احتجاج براي ديگران، تنها روش عقلي در اين حوزه پذيرفتني است نه تجربي و نه تاريخي.
شناخت تعقلی و علمی
آيا بايد همهي دين را با عقل شناخت؟ خير؛ زيرا دين تنها اعتقاد به خدا نيست و شامل اعتقادات ديگري هم ميشود همچون اعتقاد به انبياء و آخرت كه چه بسا به روش ديگري اثبات شوند.
در ارزشهاي اخلاقي و به خصوص آنچه كه بيشتر نتيجهي عملي دارد، اعم از مسائل فردي و اجتماعي، سياسي، اقتصادي ميتوان گفت راه اثبات آنها يا منحصر در عقل نبوده و يا اصلاً طريق آن، عقلي نيست مثلاًبا اثبات قرآن، توسط خود قرآن، به بسياري از اعتقادات ديگر ميرسيم پس قسمتي از دين اثباتش به روش نقلي و تاريخي است. از اين رو نميتوان گفت كه دين را فقط با عقل يا فقط با تجربه ميتوان اثبات كرد البتّه در بعضي جاها، يك دليل بر ديگري اصالت دارد و از دليل ديگر ميتوان به عنوان تأييد استفاده كرد. مثلاً از قرآن حكمت
خيلي از احكام استفاده ميشود و اين كاشف از اين است كه خداوند خواهان معرفتِ حكمتِ احكام، توسط بندگان است. ولي لازمهي اينكه بشر به حكمت حكمي از احكام خداوندي دست يازد، دليل بر عدم امتثال در مواردي كه به حكمت آنها نرسيده است، نيست، چرا كه دليل اصلي در باب احكام و تكاليف، تعبد شرعي است، نه فهم حكمتهاي احكام دينداري، يعني اين كه وقتي فرماني از سوي پروردگار صادر شد بدون چون و چرا بايد پذيرفته شود و بيان حكمتها نيز مؤيد اين قضيّه است.
شناخت حسی مقدمه شناخت تعقلی
گفتیم كه اثبات وجود خداوند با روش عقلي امكانپذير است، در حالي كه ائمهي ـ عليهم السّلام ـ راههاي فطري و شهودي و راههايي از اين قبيل كه منتهي به طريق عقلي نميشوند را نيز سفارش كرده و راجع به آنها بحث نمودهاند و حتّي استفاده از سمع و بصر براي اثبات وجود خدا، در آيات آمده است. آيا اين راهها را خارج از طريقي كه ميتواند انسان را به حقيقت دين برساند هست يا نه؟ به عبارت ديگر آيا اين راهها و موارد در تعريف ما از دين، ميگنجد يا خير؟
بحثي كه در متن های گذشته داشتیم در مورد متدلوژيِ تحقيق در دين به عنوان روش تحقيق در يك علم بود البتّه مقصود، مطلق علم، اعم از علوم تجربي است.
به تازگي در مباحث علوم انساني اين بحث، مطرح شده است كه در هر علمي چگونه بايد تحقيق كرد، امّا مفروض اين است كه مورد بحث علمي ـ حتّي آن جايي كه ما به روش عقلي بحث ميكنيم ـ چيزي است كه براي ديگران قابل اثبات باشد. مثلاً اگر مورد بحث، تجربي باشد، بايد نتيجهي آزمايش را به ديگران ارايه داد و اگر تعقّلي است بايد طوري استدلال كرد كه شخص ديگر، آن را با عقلش بپذيرد و اگر اين چنين نباشد از مقولهي علم خارج ميگردد، البتّه ممكن است گاهي به آن، عنوانِ «معرفت» اطلاق گردد امّا علم نيست.
بنابراين ادراك و احساس و تجربهي شخصي از مقولهي علم نيست؛ مثلاً گاهي ميخواهيم شخصي را راهنمايي كنيم تا در دل خود معتقد به خدا باشد، اين عمل را در اصطلاح علم نميگويند بلكه يك نوع ارشاد و تربيت و هدايت است. بنابراين چيزهايي از اين قبيل كه در روشهاي انبيا و اوليا و ائمهي اطهار و مربيان اخلاقي و عرفاني ديده ميشود، راهي براي رسيدن به معرفت است امّا به اين راهها، متد علمي اطلاق نميشود. و اين كه گفته شد: روش خداشناسي و به طور كلّي، تحقيق دربارهي خدا، روشي تعقّلي است، منظورمان روشي بود كه بتوان براساس آن مطلبي را براي ديگران اثبات كرد.
امّا سؤالي كه با توجّه به اين مطلب كه روش خداشناسي تعقّلي است، مطرح شده است اين است كه آيا انسان نميتواند از تجربههاي حسّي براي شناخت خدا استفاده كند؟
در پاسخ بايد گفت كه دليل عقلي اينگونه نيست كه حتماً همهي مقدمات آن عقلي باشد بلكه مبدأ دليل ممكن است از حس و تجربه و يا از يك امر وجداني و شهودي و قلبي واحساس شخصي شروع گردد ولي بعد مقدمات و كبراهايي عقلي به آن ضميمه شود،«شناسایی تعقلی مستقل و بی ارتباط با « شناسایی حسی » نیست ، یعنی شناسایی
عمقی ، ابتدا امکان پذیر نیست و پله ها و مقدمات اولیه آن شناسایی حسی است یعنی در مرحله بعد از شناسایی حسی ابتدایی نوبت به شناسایی تعقلی می رسد ، و تا شناسایی حسی و سطحی طی نشود ، نوبت به شناسایی تعقلی نمی رسد .» پس بنابراين حاصل جواب اين است كه استفاده از سمع و بصر نيز براي خداشناسي ميسر است امّا به سمع و بصر بايد مقدمات عقلي را اضافه كنيم و بگوييم كه عقل ميگويد نظم حاكم در عالم، بايد ناظمي داشته باشد.
روش تجربی
بعضي بر اين باورند راه تحقيق در هر موضوع علمي، تجربه است؛ بنابراين، كسي كه بخواهد دربارهي دين سخني بگويد و امري را از آن اثبات كند، بايد در مسير تجربه گام بردارد و آن را در قالب تجربه بشناسد. حال اگر ما در روششناسي تحقيق؛ در مسائلي كه متدلوژي نام دارد، توافقي نداشته باشيم، بايد موضوع ديگري را قبل از بحث قلمرو دين، با عنوان «روششناسي علوم» بحث كنيم و اين بحث، خود مقدّمهاي خواهد بود كه روش شناخت مسائل ديني چيست و كدام روش در معرفت معتبر است؟ ناگفته نماند كه اين مسئله خود نيز استدلال ميطلبد. از اين رو هرگاه خواستيم بر اثبات «روش تحقيق» در دين استدلال كنيم، باز بحث و استدلال بايد بر يك سري اصول مورد توافق بين دوطرف پايهگذاري شود. نكتهي ديگري كه در ابتدا لازم است روشن شود اينكه براساس كدام معلومات مورد توافق ميبايست بحث شود و اين همان چيزي است كه در منطق به نام «اصول متعارف و موضوع» از آن سخن به بيان آمده است.
اصول متعارف اموري بديهي است كه همهي عقلاء، آنها را پذيرفته و منكر آن، خارج از حوزهي عقلاست. اصول موضوعه مطالبي است كه قبلاً در علم ديگري اثبات شده و يا قرار است در جايي اثبات شود، ولي فعلاً به عنوان اصل موضوعي پذيرفته ميشود. اگر ما، بدون توجّه به اين اصول به بحث و مناظره اقدام كنيم، از نتيجهي مطلوب باز خواهيم ماند
روش شناسی علوم انسانی با بحران عقلانیت مواجه است
حجت الاسلام محمد تقی سبحانی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بی توجهی و غفلت از دانشهای معاصر را مهمترین مانع روش شناختی در تولید علم دانست و گفت : در گذشته رسم بر این بود که هر دانشی با بیان غایت و هدف آن علم آغاز می شد. اما اکنون این نگرش از نظام تعلیم و تربیت ما رخت بر بسته و ما در تعاطی و علم به غرض علم نمی پردازیم. بی توجهی به اهداف علم تأثیر مستقیمی در حوزه متدولوژی علم می گذارد.
حجت الاسلام سبحانی افزود: اولین ایرادی که می توان بر این بی توجهی بر شمرد این است که دانشها از اوج به حاشیه ها رانده می شود. معیار واقعی روش شناسی علم این است که آیا می تواند روش علم را مشخص سازد.
به گزاش خبرنگار گروه دین و اندیشه "مهر"، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گسست روش شناسی را از دیگر موانع تولید علم عنوان کرد و اظهار داشت: امروز وارث دو میراث علمی و تمدنی هستیم. اما واقعیت پهنه علوم این است که وقتی سنت علمی و میراث علمی را در امر روش شناسی بررسی می کنیم می بینیم در سنت علوم انسانی که برخاسته از عقلانیت مدرن است و از طریق حوزه علوم انسانی جدید وارد حوزه فکری ما شده و بخشی از حوزه علوم انسانی ما را به خود اختصاص داده، دچار گسست شده ایم. همچنین حوزه دیگر ما علوم اسلامی است که روش شناسی خاص و برخاسته از حوزه تمدنی که خاص کشور ماست از طریق دانشهای مختلف امروزه به ارث رسیده است. واقعیت این است که نه تنها میان روش شناسی این دو حوزه تفاوتهایی وجود دارد بلکه در خود علوم انسانی ما دچار گسستهای روش شناسی هستیم.