بخشی از مقاله
سازمان هاي غير دولتي
ماهيت پاره اي از نياز هاي بشر به گونه اي است كه براي تأمين آنها بايد به نهادهايي توسل جست كه به دولت ، بازار و خانوار تعلق ندارد . به همين دليل از دير باز رسم بر اين شد كه اشخاص و گروههاي انساني گرد هم آمدند و از طريق اين نهادها آن نيازها را تأمين مي كردند . عليرغم اين وضع ، در اواخر قرن بيستم بود كه محققين به اين انديشه افتادند كه به مطالعات و داده هاي مربوط به اين نهادها سرو ساماني دهند و در قالب نظريه هاي منسجم و با زباني واحد و گويشي مشخص ، آن را بيان كنند .
اما در ادامه ي روند مشكل بوجود آمد و اين مشكل ، چالش اصلي آن بود كه با ورود محققين جديد به اين عرصه و اغلب بدون آنكه سوابق مطالعاتي قبلي در نظر گرفته شود ، يك رشته عبارات و يك حلقه تعابير جديد وارد اين حوزه از مطالعات شد و از ارتباط و همسويي آنها به مطالعات و دست آوردهاي قبلي غفلت مي گشت . اين نهادها كه نه با شكل و شمايل نهاد هاي متعارف قانوني شباهت داشت و نه سودآور محسوب مي شد و نه يك مؤسسه خصوصي محسوب مي گشت با عناوين متفاوتي نظير ، بخش داوطلبانه ، بخش سوم و سازمان غير انتفاعي ، مؤسسات عام المنفعه و تشكل خدمات به ديگران ناميده مي شدند .
يكي ازعمده ترين تلاشهايي كه براي كسب يك تعريف جامع وبه عنوان يك معيارتعريفي براي اين سازمان ها انجام شد ، مجموعه ي مطالعات و تحقيقاتي است كه به همت « سالامن وانهايمر » و در چارچوب طرح بخش غير انتفاعي تطبيقي و در قالب ارائه خدمات مطلوب و حمايت از ديگر اقشار جامعه ( عام المنفعه ، غيرانتفاعي ) در دانشگاه « جان هاپكينز » انجام پذيرفته است .
كه مي توان گفت اين طرح مفصل ترين تحقيقي است كه بوسيله پژوهشگران علوم اجتماعي براي تعريف اين بخش كه خارج از بازار و دولت وجود دارد ، داده اند .
اين طرح در سال 1990 براي تحقيق درباره ي ماهيت ، ساختار ، تاريخچه ، وضعيت حقوقي و نقش بخش غيرانتفاعي در خيلي از كشورها آغاز شد . براي تسهيل در اين تحليل تطبيقي اولين وظيفه ي متوليان طرح آن بود كه «يك زبان و مفهوم مشترك براي سازمان هاي غيرانتفاعي تعريف كنند ، يعني براي معرفي و تبيين ان يك ادبيات واحد و مشخص و معين بكار گرفته شود ».
بر اساس تعاريف موجود و واقعيات تجربي كشورهاي حوزه ي مطالعه ، محققين طرح ، به تعريفي دست يافتند كه به تعريف ساختاري ـ عملياتي بخش غير انتفاعي معروف شد.
قبل از آنكه به طور كامل به بررسي درباره ي اين تعريف ساختاري ـ عملياتي بپردازيم به صورت اختصار به تلاشهاي ديگري كه براي تعريف اين سازمان انجام شده اشاره مي نمائيم . عمده تعاريفي كه تاكنون در مورد اين سازمان ها حاصل شده ، مي توان از سه ديدگاه بررسي كرد :
الف ) از منظر ماهيت ورودي هاي سازمان
ب ) از منظر خروجي هاي سازمان يا كالاها و خدماتي كه ارائه مي كنند .
ج ) از جهت نحوه توزيع مازاد درآمد .
الف : ازجهت ورودي هاي سازمان دو نوع تعريف متفاوت مي توان ارائه نمود ، تعريف اول برحسب درآمد و تعريف دوم برحسب عرضه كار مي باشد .
نظام ملي حسابرسي در امريكا نمونه بارزي از تعاريف مبتني بر درآمد است . بر اين اساس سازمان هايي غيرانتفاعي محسوب مي شوندكه هزينه هاي آنهاعمدتا ازطريق كمك ها و مساعدت هاي مردمي تأمين گردد .
اين تعريف بالطبع بخش محدودي از اين سازمان ها را در بر مي گيرد ، زيرا كه در بسياري از سازمان هاي غيرانتفاعي كمك هاي دولتي ، تأمين كننده قسمت عمده اي از هزينه هاست .
بعلاوه بسياري ديگر از اين سازمان ها عوايد حاصل از فروش خدمات و كالاهايشان و اخذ حق عضويت مهمترين منبع تأمين كننده ي هزينه ها محسوب مي شود .
به همين جهت ، « هانسمن » سازمان هاي غيرانتفاعي را به دو نوع ، كمك گيرنده و تجاري تقسيم كرده است .
تعريف دوم از اين گروه ها مبتني بر عرضه كار است . اين تعريف بر همان موضوع معروف داوطلبانه بودن تأكيد دارد . بدين مفهوم كه كاري كه در اين سازمان ها انجام مي پذيرد ، غير اجباري و بدون چشم داشت مادي مي باشد . اما همانگونه كه مي دانيم به كارگيري كارمندان حقوق بگير دراين سازمان ها متداول است . مضافا اين تعريف تمايز اين بخش از خانوار و همچنين بخش هاي غير رسمي را دشوار مي سازد .
ب : دسته بندي ديگر، تعريف سازمان هاي غيرانتفاعي با تكيه برخروجي هاي اين سازمان هاست و همانگونه كه در تعريف خيريه ها مرسوم است ، عام المنفعه بودن را شاخص اصلي مي دانند . اولين نكته اي كه از اين تعريف به ذهن متبادر مي شود ، آن است كه بسياري از اين سازمان ها در كشورهاي مختلف فاقد اين شرط مي باشند . ( عام المنفعه بودن ) . بعلاوه اين كه ، به خاطر محدوديت منابع يك سازمان عملا فقط قادر خواهد بود كه به يك گروه خاص خدمات ارائه نمايد . « لامن».
بررسي تعاريف سازمان هاي غير دولتي
» براي اين مشكل راه حلي پيشنهاد كرد . بدين ترتيب كه اصطلاح « مشترك المنافع » را به جاي « عام المنفعه » به اين سازمان ها اطلاق كرد ، كه البته كلمه مشترك المنافع شموليت بر اين مطلب نمي يابد و اطلاق مطلوبي نيست بلكه عبارت مشترك الهدف ( خدمت به ديگران ) مناسبتر است .
اكثر محققيني كه بر اين تعريف اصرار داشته اند از كساني هستند كه از حوزه مطالعات اقتصادي برخاسته اند .
به عنوان مثال تعريفي كه « ويز بورد » از سازمان هاي غير انتفاعي مي دهد مبتني بر همين ويژگي است و سازمان هاي غير انتفاعي را آن سازماني مي داند كه كالاهايي از نوع عمومي توليد مي كند . البته اين مشخصه يكي از چند مشخصه ي تعريف اين سازمان هاست و مشخصه هاي ديگر نيز براي آنها قائل شده است .
ج : بالاخره به آن دسته از تعاريفي مي رسيم كه نه ورودي سازمان ها را مبناي تعريف قرار داده و نه خروجي آنها را ، بلكه توزيع منابع مالي را اساس كار قرار داده اند . بر اين مبنا ، عنوان غيرانتفاعي به سازمان هايي اطلاق مي گردد كه سود خالص آنها ميان متوليان سازمان توزيع نشود . اين تعريف مبتني بر « محدوديت در توزيع » ، به تعاريف حقوقي از سازمان هاي غير انتفاعي در امريكا بسيار نزديك است . منتهي مشكلي كه اين تعريف دارد آن است كه در نظام هاي مختلف حقوقي و همچنين كشورهاي مختلف تنوع زيادي پيدا مي كند . اما اين تعريف به طور موسعي در نظام هاي حقوقي خارج از امريكا پذيرفته شده است . به رغم اقبال و پذيرشي كه اين تعريف پيدا كرده باز هم خالي از ابهام نميباشد . « هانسمن » ، سود خالص را به سودهايي كه مازاد بر مبالغ مورد نياز براي تأديه خدمات هزينه شده در سازمان است تعريف كرده است . وي همچنين مي افزايد :
« يك سازمان غير انتفاعي اين اختيار را دارد كه حقوق اشخاصي را در ازاي كار و سرمايه اي كه صرف سازمان كرده اند به نحو مقتضي تأديه كند . و يا ما به ازاي متعارف آن را بپردازد . اگر چه اين اشخاص از متوليان سازمان باشند » .
اصطلاح ما به ازاي متعارف از عبارات مشهور ، اما بي اساس است . در علم اقتصاد ، اصطلاح سود سهام وجود دارد كه معرف ما به ازاي سرمايه گذار براي خطرپذيري يا درآمد از دست داده به حساب مي آيد . با اين توضيح تسري اين اصطلاح به سازمان هاي غيرانتفاعي دشوار مي نمايد .
تعريف ساختاري ــ عملياتي
طرح بخش غيرانتفاعي تطبيقي جان هاپكينز ، ابتدا با مطالعه در 13 كشور آغاز شد و سپس چهل كشور را تحت پوشش قرار داده است . اين كشورها عبارتند از : آرژانتين ، استراليا ، اتريش ، بلژيك ، برزيل ، كلمبيا ، چك ، مصر ، فنلاند ، فرانسه ، آلمان ، غنا ، مجارستان ، هند ، ايرلند ، ايتاليا ، ژاپن ، كنيا ، لبنان ، مراكش ، مكزيك ، هلند ، نروژ ، پاكستان ، پرو ، فيليپين ، لهستان ، روماني ، روسيه ، اسلواكي ، افريقاي جنوبي ، كره جنوبي ، اسپانيا ، تانزانيا ، تايلند ، اوگاندا ، انگلستان ، امريكا ، ونزوئلا و اسرائيل .
اهداف محققين اين طرح
الف ) تهيه گزارش مستند از ماهيت ، ساختار ، مسائل مالي و نقش بخش غيرانتفاعي با بكارگيري يك رشته اصطلاحات تجربي يكپارچه در كشورهاي مختلف جهان با توزيع جغرافيايي فراگير .
ب ) توضيح چرايي تفاوت اين بخش از حيث اندازه و مشخصات در كشورهاي مختلف و شناخت عوامل تقويت يا مانع توسعه آنها .
ج ) ارزيابي تأثير و فوايد اين سازمان ها
د ) شناساندن موجوديت اين مجموعه نهادها و افزايش آگاهي هاي عمومي درباره آنها ( اطلاع رساني و آگاهي بخشي عمومي )
ظرفيت سازي ، محلي براي انجام تحقيقات آتي ( آينده )
براي تأمين اين مقاصد ، محققين طرح ، رويكرد تجربي تطبيقي را بكار گرفتند كه اتكاي عمده بر عوامل زير دارد :
تعيين تيمي از دستياران محلي در كشورهاي مورد نظر ، چارچوب مفهومي و يك رشته تعاريف و استراتژهاي مشترك براي جمع آوري اطلاعات ، ايجاد شبكه اي از كميته هاي مشاوران ملي و بين المللي كه بر جريان كار نظارت دارند كه به انتشار نتايج تحقيق كمك مي كنند .
محققين اين طرح پس از بررسي تعاريف مختلف اين معيارها را بعنوان معيارهاي معروف براي سازمان هاي غيردولتي برشمردند :
1ـ سازمان يافتگي : بدين معنا كه تشكل تا حدودي نهادي شده و تثبيت يافته است . تنها ثبت شدن يا به نوعي ديگر هويت حقوقي پيداكردن چندان مهم نيست ، آنچه دراين خصوص حائز اهميت است آن كه ازهويت سازماني نسبي برخوردارو قانون مند باشند . اين شرط با تدوين اساسنامه قانوني
، تأسيس ، برخورداري از ساختار سازماني داخلي ، استمرار نسبي در اهداف و ساختار و فعاليتها و داشتن تشكيلات متعارف تأمين مي شود . تجمع هاي موقت و خلق الساعه افراد كه هيچ ساختار واقعي و ماهيت سازماني قانوني و حقوقي ندارند واجد شرط اين تعريف نمي باشند .
2- خصوصي بودن ( غير دولتي بودن ) : بدان معنا كه از حيث سازمان و تشكيلاتي از دولت جدا باشند . لازمه اين شرط آن نيست كه اين سازمان ها كمك هاي درخور توجهي از دولت دريافت نكنند و يا حتي مقامات دولتي به عضويت هيأت مؤسسين آنها در نيايند . بلكه غيردولتي بودن بدان معناست كه از نظر تشكيلاتي زير مجموعه هاي دولت محسوب نشوند و احكام و اختيارات دولتي را اعمال نكنند
3ـ خودگرداني و استقلال : بدان معنا كه بتوانند بر فعاليتهاي خودشان تسلط و نظارت داشته باشند . برخي از سازمان هاي خصوصي و غيردولتي حتي اگر از نظر تشكيلاتي ، مستقل باشند ، چنان تحت سيطره و نفوذ سازمان هاي دولتي يا بخش خصوصي قرار دارند كه عملا به عنوان بخشي ازآن سازمان ها فعاليت مي كنند .لازمه اين شرط آن است كه سازمان بتواند بر فعاليتهايش ، تسلط و نظارت متعارف داشته و در روندكاري براي اداره امور داخلي خود استقلال داشته باشد و به طوركلي از خودگرداني مطلوب و معمول برخوردار باشد .
4ـ توزيع غيرانتفاعي : بدان معنا كه عوايد حاصل به مؤسسين يا مديران تعلق نگيرد . در اغلب سازمان هاي غيرانتفاعي در آخر سال مالي در آمد مازاد حاصل مي شود ، اما اين عوايد بايد مجددا در جهت اهداف اصلي سازمان سرمايه گذاري شود و نبايد ميان اعضاء ، مديران ، مؤسسين و يا هيأت رئيسه تقسيم شود : نكته اساسي آن است كه سازمان با اين عوايد چه كار مي كند . اگر اين عوايد مجددا از طريق سرمايه گذاري يا اقدامات مشابه ديگر ، در جهت اهداف و راهبردهاي سازمان به كار گرفته شود ، سازمان شرايط برخورداري از عنوان غيرانتفاعي را دارا خواهد بود .
5 ـ داوطلبانه بودن : بدان معنا كه سازمان در حد متعارف در فعاليتهاي داوطلبانه شركت كند . اين شرط متضمن دو ملاحظه متفاوت اما مرتبط است . اول اينكه سازمان بايد در فعاليتها و اداره از طريق هيأت رئيسه با بهره مندي از كارمندان داوطلب يا ساير شريك مساعي هاي خود انگيخته به نوعي در فعاليتهايش اصل داوطلبانه بودن را به نمايش بگذارد و ديگر اينكه داوطلبانه بودن متضمن معناي غير اجباري است . بنابراين سازمان هايي كه در آنها عضويت اجباري ، به تلويح يا تصريح ، در قانون مربوط آن قيد شده است ، از بخش غيرانتفاعي مستثني مي شوند . نمونه بارز اين سازمان ها تشكل ها و انجمنهاي تخصصي است كه عضويت در آنها ، براي كسب مجوز فعاليتهاي تجاري يا حرفه اي الزامي مي باشد .
در اين صورت در بحث تقسيم بندي با اين شروط انواع مختلفي از نهادها را مي توان تحت اين عنوان قرار داد .
برخي از آنها عبارت است از انجمنهاي صنفي و تخصصي ، سازمان هاي خيريه سنتي ، هيأت هاي مذهبي ، سازمان هاي توسعه مردمي ، نهادهاي آموزش عالي ، بيمارستانها ، جنبش هاي اجتماعي و جزء آن ، سازمان هاي غيردولتي درامر توسعه ، در عين حال برخي از سازمان ها هستند كه مشكل بتوان آنها را تحت اين چارچوب قرار داد كه دو دسته مهم از آنها عبارت است از :
1 ـ سازمان هاي عبادي و بذهبي ، هيأت مذهبي ، تكيه ها كليساها ، كنيسه ها ، مساجد و ديگر نهادهاي عبادي و مذهبي كه تحت اين شمول قرارگرفته اند . و اطلاعات مربوط به آنها نيز در جريان تحقيقات طرح جمع آوري شده است . منتهي اين اطلاعات مربوط به همه كشورها نمي باشد و از همه كشورها جمع آوري نشده است . بلكه از وضع كشورهاي مذكور اخذ شده است . بنابراين اطلاعات مربوطه در بخش مستقل گزارش شده است . اطلاعات مربوط به سازمان هاي خدماتي وابسته به نهادهاي مذهبي نيز مثل مدارس ، بيمارستان ها ، مراكز نگهداري كودكان و درمانگاهها در همه كشورها جمع آوري و ثبت شده است . اين سازمان ها بدون در نظر گرفتن وابستگي مذهبي ، تحت عناوين خدماتي كه ارائه مي كردند مثل آموزش ، بهداشت و امثال آن ، طبقه بندي شده اند .
2ـ تعاوني ها ، شركت هاي سرمايه گذاري و گروههاي خودياري ، سازمان هايي هستند كه حالت بينابيني دارند . مثلا اغلب تعاوني ها ، تشكل هاي سرمايه گذاري و گروههاي خود ياري اقتصادي و اين دست مؤسسات و سازمان ها از آن جهت كه شرط توزيع غيرانتفاعي در آنها صدق نمي كند از چارچوب تعريف مستثني مي شوند . بنابراين آن دسته از تعاوني ها ، انجمنهاي سرمايه گذاري و سازمان هاي مشابهي كه انگيزه انتفاعي در آنها تبعي و فرعي مي باشد و نيت اصلي بانيان آن ، ارائه خدمات از اين عوايد به گروه كثيري ، از اجتماعي محلي است ، در تعريف قرار نمي گيرند .
به موازات تلاشهايي كه براي تعريف اين سازمان ها انجام مي شد ، براي طبقه بندي آنها نيز اقدامات زيادي صورت گرفت و يك تقسيم بندي ارائه شد . اين تقسيم بندي كه به تقسيم بندي بين المللي سازمان هاي غيرانتفاعي معروف شد برحسب فعاليت اقتصادي ، انتفاعي يا حوزه كاري آنها انجام پذيرفته است . با اين توضيح ؛ براي مثال ، سازمان هايي كه فعاليت عمده شان خدمات بهداشتي است .اما در حوزه ي فعاليتهاي جانبي ، تحقيقات هم انجام مي دهند ، تحت عنوان سازمان هاي بهداشتي طبقه بندي شده اند . يعني تفكيك و تقسيم بندي آنها بر مبنا و به اعتبار فعاليت اصلي و عمده آنها صورت گرفته و اعمال گرديده است . با همين وجه سازمان هاي مذهبي كه فعاليت عمده اقتصاديشان اداره مدارس ابتدايي است ، تحت عنوان سازمان هاي آموزشي طبقه بندي شده اند .
همانگونه كه در جدول شماره يك ملاحظه مي شود ، اين تقسيم بندي از دوازده گروه اصلي تشكيل شده است كه هر گروه اصلي نيز به چند زير گروه تقسيم مي شود . براي نمونه در مجموع 27 زير گروه در اين تقسيم بندي تعريف شده است . هر كدام از اين زير گروهها نيز تقسيم بندي هايي دارد ، كه مي توان جزء گروه ناميد . براي نمونه تقسيم بنديهاي زير گروه فرهنگ و هنر ، از گروه فرهنگي ، تفريحي در جدول شماره دو آمده است .
الگوي جان هاپكينز يعني ماحصل نتيجة مطالعه ، تحقيق ، بررسي و پژوهش كه بر روي نهادها و سازمانهاي تعريف شدة خارج از دولت ، بازار ، خانوار با تلاشها و فعاليتهاي قابل توجه برمبناي برنامه ريزي و اجراي روش تحقيق و اصول مربوطه با بهره مندي از مناظرو ديدگاههاي موضوع در بخش غيرانتفاعي صورت گرفت و سبب خلق يك معرفي و تعريف جديد و خاص از نهادها و سازمانها در آن حوزه ( خارج از دولت ، بازار ، خانوار ) تحت عنوان تعريف ساختاري عملياتي از بخش و حوزة غيرانتفاعي گرديد كه اين تعريف پس از ملاحظه و مطالعه ماهيت ، ساختار ، مسائل و امور مالي ، عوامل تقويت چالش ها و موانع ، فوايد ، تفاوتهاي اين نهادها و سازمانها در بيش از پنجاه كشور جهان محقق و كشف شد و پس از آن بود كه اين نهادها يعني سازمانهاي غيرانتفاعي در جامعه و ميان مردم شناس و مفهوم گرديد .
دست آورد مطالعه و تحقيق در آن حوزه :
الف ) كشف تعريف خاص و معين براي سازمانهاي غيرانتفاعي و معرفي آنها
ب) معيارهاي سازمانهاي غيرانتفاعي
ج) طبقه و تقسيم بندي سازمانهاي غير انتفاعي
تعريف سازمانهاي غيرانتفاعي از مجموع و تجميع معيارهاي اين سازمانها تحصيل ميگردد . اين معيارها در الگوي جان هاپكينز ( نتيجه مطالعه دربارة اين سازمانها در بيش از پنجاه كشور جهان ) عبارتند از :
1 ـسازمان يافتگي
2 ـ خصوصي بودن
3 ـ خودگرداني و استقلال
4 ـ توزيع غيرانتفاعي
5 ـ داوطلبانه بودن
در الگوي جان هاپكينز فقط پنج معيار و خصلت براي سازمان غيرانتفاعي نشناخته شده و معين گرديده ، حال آنكه معيار و شاخصهاي ديگري نيز براي تبيين و تعريف جامع اين سازمانها وجود دارد كه با تعيين و تخصيص همه شاخصها و معيارهاي خاص اين سازمانها ، معرفي و تعريف سازمانها كامل مي گردد .
معيارها و شاخصهاي ديگر :
1 ـ داراي قانون خاص باشند ( از يك قانون جامع و خاص سازمانهاي غيرانتفاعي پيروي نمايند )
2 ـ غيرانتفاعي وعام المنفعه باشند (شركت سهامي براي اعضاءوگردانندگان نباشند ، به گروه و قشري ازجامعه ويا غالب عامه خدمت نمايند ، مقصود و هدف از تشكيل خدمت به غيروديگران باشد .
3 ـ غيرسياسي باشد ( حزب سياسي نباشد ، همانند يك حزب و تشكل سياسي كاركرد و عملكرد نداشته باشد ، مثل يك حزب فعاليت نكند )
4 ـ مردمي و خودجوش باشد ( بصورت خودجوش بوجود آيد ، سازمان دولتي و يا دولت آن را ايجاد نكرده باشد ، بوسيله مردم بوجود آيد )
5 ـ مفيد به حال جامعه و كشور باشد ( بنابه ضرورت و نياز واقعي و اساسي جامعه و كشور بوجود آيد )
بنابراين :
معيارها و شاخصهاي سازمانهاي غيرانتفاعي ( معيارها و شاخصهاي اصولي ، اساسي ) مشتمل بر اين موارد است :
1 ـ داراي قانون خاص
2 ـ غيردولتي
3 ـ غيرانتفاعي
4 ـ غيرسياسي
5 ـ مردمي و خودجوش
6 ـ خودگردان و مستقل
7 ـ سازمان يافته
8 ـ داوطلبانه
9 ـ مفيد به حال جامعه و كشور
ديگر نكته آنكه ، بخاطر جنبه خارج از دولت بودن اين سازمانها و اينكه وجهة خارج از دولت بودن از وجوه غالب سازمانهاي بخش غيرانتفاعي محسوب مي شود اين سازمانها را بنام سازمانهاي غيردولتي به جاي سازمانهاي غيرانتفاعي ناميده و مصطلح شدند .
تقسيم و طبقه بندي :
در الگوي جان هاپكينز سازمانهاي غيردولتي ( غيرانتفاعي ) داراي تقسيم بندي بدين شرح و ترتيب مي باشند :
فرهنگي تفريحي ـ آموزشي تحقيقاتي ـ بهداشت ـ خدمات اجتماعي ـ محيط زيست ـ توسعه و خانه سازي ـ حقوقي ـ حمايتي سياسي ـ خيريه و بشردوستانه ـ بين المللي ـ مذهبي ـ كسب و كار ـ و ديگر موارد اين تقسيم بندي دچار نوعي اشكال است زيرا از رواني در تقسيم بندي برخوردار نمي باشد ، عناوين طبقه و تقسيم از شفافيت و رواني مطلوب برخوردار نيست ، تقسيم بندي و طبقات فاقد ترتيب منطقي و معنادار است ، قرارگرفتن سازمانهاي سياسي دراين طبقات و تقسيم بندي يك اشكال و چالش اساسي است ، طبقات به اندازه موجوديت كامل اين سازمانها طبقه بندي نشده است ، طبقه و تقسيم بندي مذكور در حد يك تقسيم بندي مطلوب و فراخور بين المللي نمي باشد .
در اين صورت و در جهت رفع اين مشكل اساسي و باتوجه به وارسيهاي مجدد و بررسيهاي بعمل آمده و مطالعه و مشاهده دقيق تر اوضاع و سيماي اين سازمانها در كشورها ، تقسيم و طبقه بندي ذيل ارائه مي گردد :
1 ـ گروه پزشكي ، بهداشت و درمان
2 ـ گروه علمي تخصصي غيرپزشكي
3 ـ گروه دانش آموختگي و فارغ التحصيلي
4 ـ گروه دانشجويي و دانشجويان
5 ـ گروه حقوقي
6 ـ گروه فرهنگي هنري
7 ـ گروه حمايتي
8 ـ گروه بازنشستگي
9 ـ گروه قوميتي
10 ـ گروه ورزشي ، تربيت بدني ، تفريح
11 ـ گروه خيريه ها
12 ـ گروه قرض الحسنه ها
13 ـ گروه زنان
14 ـ گروه ديني مذهبي
15 ـ گروه محيط زيست و زيست محيطي
16 ـ گروه بين المللي
17 ـ گروههاي اجتماعي ( ديگر گروههاي مشمول حوزة اين سازمانها كه در گروههاي 16 گانه ديگر نمي گنجند )
در تحقيق و مطالعه صورت گرفته ( الگوي جان هاپكينز ) در ارائه معرفي و تعريف سازمان در خصوص شاخص خدمت و ارائه خدمت به غير و ديگران وجه غالب ، خدمات مادي و ملموس اعلام و ابراز شده در صورتيكه سازمانهاي غيرانتفاعي ( غيردولتي ) ميتوانند خدمات غيرمادي نيز براي غير ، ديگران و جامعه ارائه نمايند كه در الگوي جان هاپكينز تا حدودي مورد غفلت قرار گرفته است .
نكته بعدي كه در الگوي جان هاپكينز حاصل نشده ، عناوين و اسامي است كه سازمانهاي غيردولتي ( غيرانتفاعي ) بايستي انتخاب و با آن نام و عنوان فعاليت نمايند مي باشد كه در اينجا اين نامها ، اسامي و عناوين اعلام و معرفي مي گردد :
نامها ، اسامي ،عناوين :
انجمن ، كانون ، جمعيت ، جامعه ، مجمع ، شورا ، بنياد ، اتحاديه ، خيريه ، گروه ، دسته ، مركز ، هيئت ، تكيه ، خانه ، بنگاه ، صندوق ، مجتمع ، سازمان ، باشگاه ، مجلس و امثالهم.
اميد كه اين پردازش صميمانه در مسير پژوهش و در راستاي خواست علاقه مندان به توسعه باشد .
الگوي جان هاپكينز :
نتيجة تحقيق ، مطالعه و پژوهشي كه بوسيله دانشگاه جان هاپكينز ، توسط جامعه شناسان و پژوهشگران مجرب و كادر مناسب براي شناسايي دقيق و علمي و دسترسي به يك تعريف معين و مشخص و معرفي صحيح سازمان ها و نهادهاي خارج از حوزة دولت ، بازار ، خانوار و تفكيك كامل آنها از ساير مؤسسات و تشكلها كه در تأمين نيازهاي بشري و انساني كه بطور داوطلبانه ، خود جوش و مردمي و بصورت رايگان و مجاني ( بشردوستانه ) ( في سبيل الله ) و بدون دريافت و چشمداشت مادي از طرف مقابل ( كمك گيرنده ، كمك پذير ) در انواع ، اقسام ، ابعاد و جهات مختلف فعاليت مي كردند و فعال بودند و در اين تلاش و
فعاليت متشكل به دنبال كسب منافع مادي براي خويش ( مسئولين ، گردانندگان ، دست اندركاران ) نبودند كه در دو مرحله و در مجموع در 53 كشور جهان صورت گرفت كه در نتيجه شناخت درست بخش سازمانهاي غيرانتفاعي و يافت تعريف معين و مشخص از اين سازمانها و حوزة آن حاصل گرديد و تحت عنوان الگوي جان هاپكينز ناميده شد كه در اين نوشتار بوسيله اينجانب مورد بازبيني و بررسي ( نقد ) قرار گرفت و در جهت تقويت و تكميل آن تلاش گرديد.
ويژگيهاي سازمانهاي غير دولتي چيست؟؟
1:خودجوشي و نياز طبيعي :
تشكلهاي غيردولتي بنا بر نياز طبيعي ناشي از شرايط فكري و محيطي، انگيزشها، خصوصيات و آرمانهاي مشترك افراد و جامعه به صورت خودجوش به وجود ميآيند
2ـ هدف و تعهد مشترك :
افراد مؤسس تشكلهاي غيردولتي داراي هدف مشترك هستند و ساير افرادي كه بعداً به عضويت اين تشكلها درميآيند، بر اساس هدف تعيين شده فعاليت مينمايند و نسبت به آن متعهد ميباشند. لذا پايداري سازمان غيردولتي مبتني بر استواري اهداف و استمرار آن خواهد بود
3ـ قانونمندي:
تشكلهاي غيردولتي داراي ضوابط، روابط و سازمان كار مشخص و تعريف شده ميباشند.
4- برنامه و فعاليت مشخص:
هر تشكل غيردولتي در راستاي دستيابي به اهداف خود، داراي برنامه و موضوع فعاليت در يك بخش يا رشته مشخص ميباشد.
5ـ جلب مشاركت و عضويت:
تشكل غيردولتي به دليل دارا بودن ماهيت مردمي همواره در پي جلب مشاركت اعضاي جديد براي دستيابي به قدرت عمل بيشتر و گسترش دامنه فعاليت و اثربخشي در موضوع فعاليت خود ميباشد.
6ـ هويت و شخصيت مستقل:
تشكلهاي غيردولتي داراي شخصيت حقوقي و هويت مردمي ميباشند و مديريت آنها (تصميمگيري، برنامهريزي، سازمان كار و ارزيابي) مستقل از دولت و دستگاههاي اجرايي است ـ گرچه تشكلهاي غيردولتي و مجموعه دولت داراي ارتباط و تأثيرات متقابل ميباشند
7ـ مشاركت و مسؤوليتپذيري:
هدف تشكلهاي غيردولتي سودجويانه نيست. اين سازمانها داراي اهداف فرهنگي و اجتماعي ميباشند كه با مشاركت و مسئوليت پذيري اعضا تكوين مييابد و هر عضو خود را در اهداف و برنامههاي آن سهيم و مسئول مي داند.