بخشی از مقاله
مقدمه
روانشناسی دین همواره به بررسی وضعیتهاي روانشناسانه، که رفتار و تجربه دینی را ایجـاد، تقویـت
و یا تضعیف میکند میپردازد. در این میان، جهتگیري مذهبی و یا خودتعیینگـري مـذهبی بـهعنـوان عاملی براي تبیین تفاوت در نتایج روانشناختی دینداري مورد توجه محققان بوده است. اسـلام همـواره نیت اعمال را بهعنوان پایه و اساس اعمال معرفی میکند. و اگر اعمال مذهبی به قصـد دوري از تنبیـه و رسیدن به پاداش از طرف غیر خداوند انجام گیرد، ارزشمند نمیداند، ثواب الهی بر آن مترتب نمـیشـود
و رنگ ریا به خود میگیرد. در واقع ریا زمانی شکل میگیرد که ایمان شکل نگرفته باشد. حتـی افـرادي که ایمانشان درونی شده است نیز داراي مراتبی هستند؛ خداوند میفرماید: »و ما یومن اکثرهم بـاالله الا و هم مشرکون« (یوسف: .(106 علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه بیان میکند:
افرادي هستند که ایمانشان آمیخته به شرك است، و ریا هنگامی ایجاد میشود که ایمان بـهطـور صـحیح شکل نگرفته باشد. کسانی که اعمال مذهبیشان براساس ترس از خداوند و یا رسـیدن بـه پـاداش الهـی است، به خواسته خود خواهند رسید، اما خودخواهی محسوب میشـود و از دریافـت حقیقـت و تعـالی محروم خواهند ماند (همان، ج 11، ص .(376
آلپورت مفهوم جهتگیري مذهبی درونی- برونی را براي بررسی کاربرد دیـن در زنـدگی افـراد مطـرح کرد. شخصی که جهتگیري مذهبی درونی دارد، با مذهباش زندگی میکند و معنی زنـدگی و هـدف اصلی خود را در مذهب مییابد. در دین درونی، ایمان یک ارزش غـایی و عـالی اسـت کـه بـه سـمت وحدت هستی جهت دارد. این نوع دینداري، بالاترین سطح سازشیافتگی روانشناختی است. شخصـی که جهتگیري مذهبی برونی دارد، از مذهب خود بـراي رسـیدن بـه اهـداف خودخواهانـهاش اسـتفاده میکند، دین برونی، صورتبه کاملاً منفعتطلبانه در جهت دسـتیابی فـرد بـه امنیـت، پایگـاه اجتمـاعی، آرامش و تأییدي بر سبک زندگی انتخاب شده است و »نوعی ایمان نابالغانه است که سطــوح بالاتــري از کنشوري روانشناختی ناسالم را بهطور نسبی پیشبینی مـیکنـد« (قربـانی، .(1377 در پـژوهشهـاي بسیاري از مقیاس آلپورت و راس استفاده گردیده، اما انتقاداتی نیز از مقیاس جهتگیري مذهبی آلپـورت - راس شده است. از جمله کرك پاتریک و هود بیان میکنند که چارچوب سادهانگارانه درونی- برونـی را باید وانهاد و رویکردهـاي پیچیـدهتـري را یافـت (ولـف، 1386، ص .(341 مفهـوم خـودتعیینگـري مذهبی نظـریهاي جدیدتـر در بررسی انگیزههاي مذهبی است که بهصورت پیوستـاري مطــرح گردیـده و اشاره به میـزان درونیسازي باورهاي دینی دارد که بر این اسـاس آن، انگیـزههـاي انجـام کـنشهـاي مذهبی شکل میگیرد (البرزي و جوکار، .(1384
سبکهای هویت و خودتعیینگری مذهبی ۳۹
دسی و ریان در دهه 80 میلادي با نظر داشتن نظریه »درك منبع علیت« هایدر (1985)، مفهوم نظریـه خودتعیینگري را مطرح کردند که نوعی نظریه انگیزشی- شناختی است .(Deci & Ryan, 1985, p. 7) از نظر زیمرمن (2002)، خودتعیینگري بهمعناي کنترل فراشناختی فرایند برنامهریـزي و کنتـرل اهـداف در جهت انگیزههاي فرد است که نوعی خودتنظیمیمحسـوب مـیشـود (ریـو، 1387، ص .(235 دسـی و ریان، به تفصیل مفهوم خودتعیینگري را بررسی کردند: خودتعیینگري شـامل تجربـه انتخـاب بـا منبـع علیت درونی است .(Deci & Ryan, 1985, p. 111) خودمختاري، شایستگی و ارتباط، نیازهـاي اساسـی روانشناختی هستند که خودتعیینگري جهت ارضاي آنهـا تـلاش مـیکنـد. از سـوي دیگـر، احسـاس خودمختاري، شایستگی، و ارتباط موجب ایجاد انگیزههایی درونیتـر مـیگـردد. از نکـات مهـم نظریـه خودتعیینگري، اهمیتی است که براي انگیزههاي بیرونی قائل میشـود. براسـاس نظـر دسـی و ریـان در خودتعیینگري، انگیزههاي درونی رفتار با برخی انگیزههاي بیرونی آن یکپارچه مـیشـود، »انگیـزههـاي درونی بسیار مناسب هستند، اما انگیزههاي بیرونـی نیـز حتمـاً لازمانـد.(Deci & Ryan, 2000, p. 236) « ریان و دسی معتقدند عامل اساسی در درونیسـازي و خـودتنظیمی تجـارب فـردي، میـزان تعارضـات محیط بیرونی با تمایلات درونی است؛ هرچه تعارض بین محیط بیرون و درون فرد بیشـتر باشـد، رفتـار در سطوح اولیه پیوستار درونیسازي میشود و خودتنظیمیآن کمتر است. در نتیجه، احسـاس رضـایت کم میشود و هرچه تعارض کمتر باشد، درونیسازي راحتتر صورت میگیرد .(Ibid, p. 238) انتخـاب هدفهایی که خودمختاري، شایستگی و ارتباط را ارضا میکنند، موجب رشد شخصی، سلامت ذهـن و سلامت هیجانی میشود و تلاشهایی با ثبات بیشتر را برمـیانگیـزد (ریـو، 1387، ص .(163 ریـان و دسی، »درونیسازي« را بهصورت پیوستار شش مرحلهاي از سبکهاي خودتعیینگـري معرفـی کردنـد: سبک بدون تنظیم- سبک تنظیم بیرونی- سبک تنظیم درونفکنیشده- سبک تنظـیم خودپـذیر- سـبک تنظیم آمیخته- سبک تنظیم درونی.
از سوي دیگر، طبق این نظریه براي بررسی خودتعیینگري مذهبی فقط از دو سبک خودتعیینگـري درونفکنیشده و خودتعیینگري خودپذیر، که در پیوستار سبکهاي خودتعیینگري قـرار دارد، اسـتفاده میشود (البرزي و جوکار، .(1384
.1 سبک خودتعیینگري مذهبی درونفکنیشده: در این سبک، دلایل افراد ظاهراً درونـی اسـت، امـا درواقع فشارِ احساس گناه، تهدید و یا پاداش، فرد را وادار به کنش خـاص مـذهبی مـیکنـد (رفتارهـاي مذهبیشان براساس انتخاب خودشان نیست).
۴۹ ، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۲۹۳۱
.2 سـبک خـودتعیینگـري مــذهبی خودپـذیر: در ایـن ســبک، ارزشهـاي بیرونـی در ســامانه ارزشهاي فرد، درونی میشود و دلایل افراد براي انجام رفتارهاي مذهبی به علت اهمیتی است که این رفتارها براي وي دارند (همان).
باندز در تحقیقی ارتباط خودتعیینگري مـذهبی خودپـذیر را بـا بهزیسـتی روانـی، رضـایت از زندگی، سلامتی روانی و سازگاري دانشجویی بررسی کرد. نتایج این تحقیـق نشـان داد کـه سـبک خودتعیینگري مذهبی خودپذیر با بهزیستی روانی، رضایت از زندگی، سلامت روانی و سـازگاري روانی ارتباط مستقیم دارد. اما ارتباط بین خـودتعیینگـري مـذهبی درونفکنـیشـده و متغیرهـاي
ذکرشده معنیدار نبود .(Bounds, 2008, p. 115- 116)
به دلیل اینکه مذهب بهطور فراگیر در سطح جامعه اشاعه دارد، اما بـه لحـاظ تـأثیر در زنـدگی روانی و اجتماعی داراي پراکندگی زیادي است، بررسیهاي بیشتري میطلبد. روانشـناس پـیش از آنکه تعیین کند دین چگونه باید اعمال شود، چگونگی ارضاي نیازهـاي روانـی اجتمـاعی فـرد در طول زندگی و تأثیر آن بر انگیزههاي دینداري فرد را ملاحظه میکند. طبق نظریه اریکسون، اعتمـاد در روابط والدینی اولیه و پردازش »هویـت خـود« در دوره نوجـوانی تـأثیرات مانـدگاري بـر فـرد خواهد گذاشت (ولف، 1386، ص 512 و .(525 برخی پژوهشگران مانند فلوم ( 1994) و آلیسن و شولتز (2001)، معتقدند هویت اوایل نوجوانی مربوط به روابط بـین شخصـی و هویـت اواسـط و اواخر نوجوانی، به قلمرو ایدئولوژیکی ارتباط دارد (دلخموش، .(1387 هویت از مفـاهیمی اسـت که در نظریه اریکسون در بحث رشد روانی - اجتماعی دوره نوجوانی بـه تفصـیل بـه آن پرداختـه شده است. تفکر انتقادي در مورد باورها و سازماندهی، آنهـا از تکـالیف دوران نوجـوانی بـهشـمار میرود و سبکهاي هویت در خلال تکاپو براي انجام این تکلیف شکل مـیگیـرد کـه بنـابـر نظـر برزونسکی، شامل سه سبک اطلاعاتی، هنجاري و سردرگم/ اجتنابی اسـت. سـبکهـاي هـویتی از ترکیب دو بعد: جستوجو جهت کشف حقیقت و تعهد جهت ایمان به حقیقت شکل گرفته است.
ورتینگتون اظهار میدارد که هویت در سه محور کار، روابط اجتماعی، و ایدئولوژي شکل مـیگیـرد که هویت دینی بخش عمدهاي از هویت ایدئولوژیک را تشکیل میدهـد (قربانی، .(1377 اگـر نوجـوان با موفقیت، تعارض هویت در برابر پراکندگی نقش را حل کند، تعهد ایمانی محکمـی نیـز در وي شـکل میگیرد. این تعهد، اعتماد و توانایی پایبندي فرد به یک ایدئولوژي را مهیا میسازد.
برزونسکی با توجه به فضاي پستمدرنیسم، ساماندهی منتقدانه نظام باورها را از تکـالیف نوجوانـان میداند و در تلاش براي این ساماندهی و با در نظر گرفتن تفـاوتهـاي فـردي در تحـول هویـت، سـه
سبکهای هویت و خودتعیینگری مذهبی ۵۹
سبک هویت را معرفی میکند .(Berzonsky, 1989, p. 272) برزونسـکی از سـال 1985 تـاکنون (2012) در پژوهشها و نوشتههاي مختلفی به توضیح در مورد مقیاس خود پرداخته و همبسـتههـاي بسـیاري را در ارتباط با آن مطالعه کرده اسـت. برزونسـکی و کـوك (2005) و دوریـز و سـوننز 2006)، ص (125، سبکهاي سهگانه هویت برزونسکی را اینگونه معرفی میکنند:
1. سبک هویت اطلاعاتی: با نیاز بـه شـناخت، هشـیاري و تمرکـز بـراي حـل مسـئله و پیچیـدگی شناختی مشخص است. هویتی شناختی و خودکاوشگر است و بسیار نزدیک بـه هویـت کسـبشـده و هویت در حال اکتساب در نظریه مارشیا است.
2. سبک هویت هنجاري: نـوعی هویـت زودرس و مواجهـه خودکـار اسـت کـه در آن ارزشهـاي دیگرانِ مهم، درونی میشود. سبک هویت هنجاري گرایش به حالت هویت زودرس مارشیا دارد.
3 .سبک هویت سردرگم/ اجتنابی: در این سبک هویت، میزان تعهد به خود و دیگران پـایین اسـت، اکثراً تعلل در کارها مشاهده میشود؛ تصمیمات وابسته به موقعیت، ناقص و تحت تـأثیر هیجانـات قـرار دارد. از حل مسئله اجتناب میشود؛ خویشتنداري پـایین و کـانون کنتـرل بیرونـی اسـت و گـرایش بـه
حالت هویت سردرگم مارشیا دارد.
همچنین اریکسون در مورد هویت نوجـوانی و ایمـان مـیگویـد: سـنگبنـاي هویـت در نوجـوانی »وفاداري و تعهد« است، به معنی توان حفظ آزادانه اعتقـادات بـهرغـم وجـود تضـادهاي گریزناپـذیر در نظامهاي ارزشی– و به تعبیر دیگر ایمان. وفاداري بر اثر پذیرش یا تأیید همسالان ایجاد مـیشـود و نـوع جهانبینی یا مسلک نوجوان موجب حفظ آن میشود (ولف، 1386، ص .(525 طبق گزارش پژوهشـی، که توسط حاجلو و همکاران منتشر گردید، سطوح هویتیابی نوجوان توسط میزان مـذهبی بـودن آنـان پیشبینی شده است. با توجه به اینکه در این مطالعه از پرسشنامه و مفهوم جهتگیري مـذهبی اسـتفاده گردیده، امـا میـزان مـذهبی بـودن گـزارش شـده اسـت (حـاجلو و همکـاران، 1391، ص .(35-34 در پژوهشی دیگر، همبستگی سبکهاي هویت و سازههاي جهتگیري اسلامی- شامل دو سـازه باورهـا و مناسک، و اخلاق- بررسی توسط مغانلو و همکـاران 1388)، ص (384 بررسـی گردیـد. سـازه اخـلاق اسلامی داراي رابطه مثبت و معنیداري با سبک هویت اطلاعاتی و رابطه منفـی و معنـیداري بـا سـبک سردرگم/ اجتنابی داشت. بیشترین ارتباط سازه باورها و مناسک اسـلامی، بـا سـبک هویـت هنجـاري و سپس، با سبک هویت اطلاعاتی بود. براساس پژوهش فرمانی و خامسان (1390)، نوجوانـانی کـه داراي سبک هویت هنجاري هستند و نگرش بنیادگرایی به دین دارند، گرفتن تأیید از دیگران را بیشتر از سـایر
۶۹ ، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۲۹۳۱
عوامل مهم ارزیابی میکنند و همین تأیید شدن موجب میشود تا اجازه نداشته باشند که بـرخلاف افـراد مهم و معیارهاي موجود بیاندیشند. اما نوجوانانی که داراي هویت سردرگم و نگرش بـیدینـی سـطحی بودند، اهمیتی به تأیید دیگران نمیدادند و از کمترین حمایت اجتماعی برخوردار بودنـد. در ایـن زمینـه، دوریز و سوننز 2006)، ص (132 در گزارش تحقیقی خود بیان میکنند: نوجوانـان داراي سـبک هویـت هنجاري به یک باور ثابت مذهبی تعهد دارند و حساسیت آنان بـه مـذهب بیشـتر اسـت. جهـتگیـري مذهبی از جمله ابعاد شناختی دینداري اسـت کـه نوجـوان در دسـتیابی بـه هویـت ایـدئولوژیکی بـا آن روبهرو میشـود. بنـابراین، بـه نظـر مـیرسـد سـبکهـاي متفـاوت هویـت، نقـش تعیـینکننـدهاي بـر خودتعیینگري مذهبی داشته باشد. اهمیت این پـژوهش بـه ایـن دلیـل اسـت کـه تـأثیر سـازه روانـی-سبکهاي هویت- را بر ابعاد مذهب بررسی میکند. درحالیکه اکثر پژوهشهـا بـه بررسـی تـأثیر ابعـاد مذهب و دینداري بر ویژگیهاي روانی پرداختهاند. در تحقیقات بسـیاري اشـاره شـده اسـت کـه افـراد داراي جهتگیري مذهبی درونی، نسبت به افراد با جهتگیري مذهبی بیرونـی از سـلامت روان بیشـتر، اختلالات روانی کمتر و اضطراب مرگ کمتـر برخوردارنـد (منصـورنژاد و کجبـاف، (1391، و پایـداري هیجانی بیشتري دارند (عباسی و جانبزرگی، .(1389 ایـن پـژوهش در راسـتاي مطالعـات روانشناسـی دین قرار میگیرد که در آن موضوع اصلی مذهب است، و به این طریـق تـأثیر سـازههـاي روانشناسـی نوین بر کیفیت دینداري مورد بررسی قرار گیرد.
سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه، آیا سـبکهـاي هویـت مـیتوانـد خـودتعیینگـري مذهبی را پیشبینی کند؟
هدف این پژوهش نیز پیشبینی خودتعیینگري مذهبی توسط سبکهاي هویتی میباشد.