بخشی از مقاله
« فسيروا فِي الارضِ فَانظُروا كيفَ كانَ عاقبةُ المُكذِّبينَ»
ستايش خداوندي را كه بندگانش را به وسيله كتاب هدايت از ضلالت و گمراهي به روشني و سعادت رهنمون شد، و پيوسته او را به سير در آفاق و انفس دعوت كرد تا شايد از اين رهگذر با انديشه و تدبر در احوال اقوام گذشته راه شايستة خويش را به درستي دريابد.
و سلام و صلوات بر محمد مصطفي خاتم النبيين آن خورشيد هدايت گر و تبيين كنندة آيات وحي. آن بزرگ مرد عالم بشريت، كه جهان تا ابد مديون تلاشهاي بي دريغ اوست.
سير و سياحت مي تواند يكي از بهترين عوامل شناخت خداوند در زمين به شمار آيد زيرا كه در پرتو سير و سياحت شگفتيهاي بديع آفرينش در نظر انسان ظهور و بروز پيدا كرده و حقايقي بر او آشكار مي شود كه ماحصل آن تدبر و تفكر در جهان خلقت و آفرينش است. و در اين مرحله است كه انسان لب به ستايش خداوند سبحان گشوده به يگانگي او اعتراف مي كند.
و چه چيز براي انسان موحّد از رسيدن به الي الله بالاتر و ارجمندتر مي تواند باشد؟
تعريف موضوع
در اين تحقيق سعي شده است مساله سير وسياحت از منظر قرآن كريم مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد و به مسايل جانبي از جمله اهداف، مخاطبان و مصاديق آن با توجه به كتب تفسيري و روايي و ديگر كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته اند ، بپردازد.اهميت موضوع
راجع به اهميت موضوع همين بس كه قرآن كريم در سور مختلف به طور مكرر انسانها را به سير فرا مي خواند وايشانرا به مشاهدة صنع وخلقت الهي در آفاق و انفس و همچنين عبرت گرفتن از عاقبت انسانهاي سركش دعوت مي كند.
پيشينه موضوع
در مورد موضوع مورد بحث به طور پراكنده در كتب تفسيري و نيز كتب روايي ازجمله ميزان الحكمه، وسايل الشيعه، من لايحضره الفقيه و … مطالبي بيان شده است. اما كتاب يا پايان نامه اي كه اختصاصاً به اين موضوع پرداخته باشد وجود ندارد.
سوال اصلي
سير و سياحت (آنگونه كه در قرآن كريم مطرح شده) تا چه حد در رشد و كمال معنوي انسان موثر است؟
فرضيه : سير و سياحت در قرآن كريم به عنوان يكي از عوامل شناخت خداوند، حفظ ايمان و تقوا و عبرت گرفتن از پديده هاي طبيعي معرفي شده است.
سوال هاي فرعي:
1- اهداف اساسي و مهمي كه قرآن كريم در مورد سير وسياحت ذكر نموده چيست؟
2- منظور از سير وسياحت از ديدگاه قرآن كريم و روايات چيست؟
3- مصاديق سير و سياحت از ديدگاه قرآن كريم و روايات چيست؟
4- در قرآن كريم چه نوع سياحتي مورد توجه قرار گرفته است؟
روش تحقيق
با توجه به موضوع، روش اين تحقيق كتابخانهاي است.
محدوديت هاي تحقيق
با توجه به عدم وجود كتب مختص به موضوع تحقيق اين پروژه با محدوديت منابع روبه رو بوده است و علاوه بر آن اين تحقيق با محدوديت زماني به نگارش درآمده است.
پيشنهادات
با توجه به تحقيقات انجام شده، موضوعات بحث شده در اين پروژه هر كدام مي تواند به تنهايي موضوع يك پروژه يا پايان نامه قرار گيرد و به طور موشكافانه مورد بررسي قرار گيرند.
به نظر مي رسد براي نوآوري در اين تحقيق بايد پا را از تفاسير فراتر گذاشت و به مطالعة كتب ديگري كه به صورت علمي و كاربردي به اين موضوع پرداخته اند همت گماشت، تا از تكرار مكررات بدر آمده، گامي فراتر از آنها برداريم.
چكيده
در خصوص آيات سير موضوعات مختلفي قابل تحقيق و بررسي هستند كه از ميان موضوعات مطرح شده به دليل گسترده بودن مباحث، سعي شده است موضوعاتي در رابطه با سير مورد توجه قرار گيرند، كه از نظر قرآن كريم حائز اهميت هستند. از جمله مخاطبان سير، اهداف سير، لزوم عبرت گرفتن از اقوام و ملل گذشته، عوامل سقوط و تعالي حكومتها و …
لذا فصل اول حاوي دو بخش است: بخش نخست، اهميت و ضرورتهاي سير در قرآن كريم را بحث مي كند كه هدف از اين بخش پاسخ به چرايي و لزوم سير مي باشد.
و بخش دوم مخاطبان آيات سير در قرآن كريم را مورد توجه قرار داده و با استفاده از تفاسير نمونه الميزان و مجمع البيان بدان پرداخته است.
فصل دوم شامل بررسي اهداف و مصاديق سير و سياحت مي باشد كه از جمله زير مجموعه هاي آن را مشاهده آيات و نشانه هاي الهي در مخلوقات و مصنوعات، عبرت گرفتن از اقوام و ملل پيشين، تحصيل علم ومعرفت، جهاد و هجرت تشكيل مي دهند.
در فصل سوم به آداب و باسته هاي اخلاقي سير و سياحت از ديدگاه قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام پرداخته شده است. در اين فصل سعي شده آداب قبل از سفر، زمان خروج و حين سفر و رسيدن به مقصد با استفاده از آيات و روايات مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد.
تعريف مفاهيم
در اين فصل برآنيم تا با بررسي دقيق تر معاني لغت، با استفاده از كتب مرجع موجبات آشنايي بيشتر خواننده را با مفاهيم مطرح شده در تحقيق فراهم نمائيم.
1- سفر : برداشتن پرده
راغب اصفهاني در رابطه با اين واژه مي گويد: السفر كشف الغطاء و يختص ذلك بالأعيان نحو سفر العمامة عن الرأس و الخمار عن الوجه
سفر برداشتن پرده است كه به اجسام و اعيان مخصوص مي شود مثل سفر العمامة عن الراس
دستار و عمامه از سربرداشت و نيز سفر الرجل فهو سافر يعني آن مرد سفر كرد و مسافر است.
وجه تسميه سفر براين معني را بدين گونه مي توان برداشت كرد كه در سفر حقايق بر انسان
آشكار مي شود. همچنين در معجم الوسيط آمده : ( سُفَرُ : وضح و انكشف) كه همان واضح شدن و برداشتن پرده معني مي دهد. كلمه سٍفْر نيز به كتاب اطلاق مي شود، چون هر نوشته اي در واقع از حقيقتي پرده بر مي دارد و جمع آن اسفار است. اطلاق سفر بر فرستاده نيز از همين جهت است چرا كه او هم عامل برداشتن نگرانيها يا آشكارشدن حقايق بين دوكس يا دو قوم است
. همچنين ميانجيگري كردن و بين دو گروه يا دو نفر را صلح دادن نيز به همين معنا آمده است و سفارة بين القوم يعني ميان آن گروه براي صلح ميانجيگري كرد.
السفر همچنين به معني عزيمت و كوچ كردن آمده است. و دهخدا آن را در مقابل حضر و پريدن مسافت مي داند.
2- سير (سار) : گردش و سير كردن در زمين
واژه سير در كتب لغوي به معني گذشتن و سيركردن در زمين و گردش كردن آمده است. همانطور كه راغب مي گويد : السير المضيُّ في الأرضِ و رَجلٌ سائُرٌ و يسار
و نيز در مورد آيه : « قُل سيروا في الأرضِ ثمَّ انظُروا كيفَ كانَ عاقبةُ المُكذِّبينَ»
گفته شده تشويقي است بر سير و سياحت در زمين با جسم و بدن و نيز گفته شده تشويقي است بر جولان و حركت فكري و دريافت حالات گوناگون شده اقوام و زمين چنانكه در خبري در وصف اولياء روايت شده است « اَبْدانَهُم في الأرضِ سائرةٌ و قلوبهم في الملكوتِ جائلَةٌ»
بدنهاي اولياء در زندگي و زمين سيركننده است ولي دلهاشان در ملكوت در حال طواف است.
اين واژه در كتاب فرهنگ لاروس به معني روان ساختن آمده است به طوريكه در معناي جمله (سيَّرَ يَسييراً) مي نويسد: آنرا به راه انداخت، روان ساخت. كه البته اين معني با گردش و سيركردن مناسبت دارد.
در قاموس سير به معني راه رفتن آمده مانند : « و تَسيرُ الجبالُ سَيراً »
اين كلمه در باب تفعيل و نيز به وسيله باء متعدي مي شود : « وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الجبالَ و تَرَي الارضَ بارِزةً» و «فلمّا قَضي موسيَ الْاَجَلَ و سارَ بِأهلِهِ» و
3- سيح : جريان – سير
راغب درباره واژه ساح مي گويد : ساح فلانٌ في الارض: او مثل گذشتن و جريان آب در زمين شتافت و معني آيه (فسيحوا في الارضِ اربعةَ أشهُرٍ) را چنين بيان مي كند:
چهار ماه در اين سرزمين بگرديد.
و نزديك به همين معني را ابن منظور در لسان العرب بيان مي كند.
واژه سَيّاح صيغه مبالغه اين فعل و به معني بسيار سفر كننده است و نيز سياحت به معني جهان گردي و جهان پيمايي به كار مي رود.
در فرهنگ لاروس در معني السيح آمده است : آب روان بر روي زمين، كه البته اين معني با ديگر معاني مناسبت دارد.
معني سيح در قاموس اينگونه بيان شده : سيح جريان و سير و همچنين از صحاح نقل مي كند كه : « ساحَ الماء : جري علي وجه الارض – ساح في الارض: ذهب» و در ادامه از طبرسي نقل مي كند كه (سيح) سير با مهلت است.
4- نَفَرُ
نَفَرُ به معاني مختلف آمده از جمله ترسيدن و رم كردن، روي گرداندن ، پراكنده شدن، سرعت گرفتن و برگشتن و حركت كردن.
قاموس مي گويد : نفر اگر با «من » و «عن» آيد به معني دوري و تفرق باشد و اگر با «الي» باشد به معني خروج ور فتن است. و به عبارت ديگر اگر بگوييم : « نفر منه و عنه» يعني از آن دور شد واگر بگوييم « نفر اليه » يعني به سوي آن رفت و همچنين به نقل از مجمع بيان مي كند : «نفر» رفتن است به سوي آنچه برآن تهييج شده.
قاموس دربارة معني كلمه «نفر» در آيه : « فَلولا نَفَرَ مِن كلِّ فِرقةٍ مِنْهُمْ طائفةٌ لِيَتفَقَّهوا في الّدين …» بيان مي كند كه « فلولا نفر الي طلب العلم» بوده به اين معني كه : چرا از هر گروه دسته اي به طلب علم خارج نمي شوند تا در دين عالم باشند.
و همچنين «نفر» در آية : « يا اَيُّها الذين امنوا خُذُوا حِذرَكُم فَانفِروا ثُباتٍ اَوِ انْفِروا جميعاً » را به معني خارج شدن مي گيرد و چنين معني مي كند كه : اي اهل ايمان احتياط ( و اسلحة) خويش را برگيريد و گروه گروه يا همگي به جهاد خارج شويد.
و نيز كلمه استنفار در قاموس به معني رم دادن و رم كردن و طلب خروج و حركت است.
5- هجرت : ترك كردن – جدا شدن – كوچ كردن
الهجره و الهُجْره : هجرت كردن از جايي و شهري به شهر ديگر رفتن.
قاموس مي گويد : اصل مهاجرت به معني متاركه غير است و در عرف هجرت از محلي است به محل ديگر و در عرف قرآن هجرت از دار كفر است به دار ايمان مثل هجرت از مكه به مدينه در اوايل اسلام.
و از قول طبرسي مي گويد: مهاجران را به جهت قطع مواصلت و ترك قوم و محلشان مهاجر ناميده اند و علت آمدن با مفاعله آنست كه هر يك از مهاجران مانند نظير خويش از وطن و قوم خود بريده و مصاحبت رسول خدا (ص) را اختيار مي كردند.
راغب در اين باره مي گويد: «هجر» و «هجران» دور شدن انسان از ديگريست با بدن يا با زبان و يا با دل و قلب مانند ( واهجُروهُنَّ فِي المَضاجع)
و در جاي ديگر اشاره مي كند: مهاجرت در اصل ترك كردن ديگري است از آيه :
« والّذينَ هاجَروا و جاهَدوا»