بخشی از مقاله


مقدمه
عاطفه از ماده عطف به معنای گرایش و انعطافی است که از رهگذر ارتباط فرد با موجود مورد توجه خاص از وی برقرار می گردد و از آن به احساس نیز تعبیر می شود. عامل چنین گرایشی از یک سو اتمدادهای روانی و حالت انفعالی فرد است. و از سوی دیگر شرایط و خصوصیات و جاذبه ای است که در طرف مقابل وجود دارد. عاطفه و احساس در حیات بشر قبل از عقل و ادراک ظاهر می شود و به نخستین روزهای زندگی باز می گردد. از این سو تأثیر عاطفه در عمل نیز از سایر عوامل و انگیزه ها نیرومندتر است و باید همواره تحت کنترل و پرورش ویژه قرار گیرد.


پرورش عاطفی همواره از نظر روانشناسان و مربیان امری مهم تلقی شده است همچنان که آیات و روایات و مباحث تربیتی اسلام نیز آن را مورد توجه کامل و دقیق قرار می دهد. و رهنمودهای ارزشمندی را ارائه می کند. آیاتی که از مؤدت، محبت و عدادت انعطاف و متفاوت، طمأنینه، اضطراب و حب جمال و زیبایی و مانند آن سخن می گوید می تواند به بعد عاطفی (با مفهوم عام آن) ناظر باشد، هرچند به مواردی چون عداوت و قساوت عنوان عاطفه دادن از باب لازم لاینفک بودنآنها با صفات متضادشان چون محبت و عطوفت است.
تربیت عاطفی به معنای هدایت و کنترل عواطف و احساسات و شکوفا سازی و بهره گیری به موقع از آن ها در جهت مطلوب یعنی خیر و سعادت انسان است.

پیشگفتار
در نظام تربیتی اسلام برای هر یک از مقاطع در زندگی انسان، از کودکی و نوجوانی و جوانی و بزرگسالی گرفته تا آخرین لحظات زندگی، نوعی پرورش کنترل عاطفه با هدف انسان سازی وجود دارد مثلاً پیامبر اکرم (ص) در مورد محبت و عطوفت با کودکان فرمود «اَحِبُّوا الصِبیانَ وَ اَرحَموُهُم فَاِذا وَ عَدتُموهُم فَقُوا لَهُم» .
و نيز مي فرمايد كسي كه فرزند خود را ببوسد خداوند براي او حسنه اي ثبت كند. پرورش عاطفه در نوجواني و جواني كه مرحله شكوفايي بيشتر احساس و شكل گيري شخصيت است از حساسيت و ظرافت بيشتري برخوردار است و توجه و دقت و مهارت افزونتري را مي طلبد.
در اسلام توجه به عواطف از دوره كودكي و نوجواني و جواني فراتر مي رود و شامل تمام سنين عمر مي شود. زيرا هر انساني عواطفي دارد كه در طول عمر با اوملازم است و نبايد از ديد مربيان و ... پوشيده بماند.


عواطف در كودكان (رشد عاطفي)
عواطف نقش مهمي در زندگي كودك بازي مي كنند و فعاليت هاي روزانه كودك را لذت بخش مي سازند و او را به فعاليت هاي گوناگون مي كشاند. تأثير عواطف بر زندگي و فعاليتهاي كودك هميشه مفيد و نيرو بخش نيست. گاهي اثر منفي مي گذارند. خصوصاً برخي از تحريكهاي عاطفي را به خصوص اگر شديد و مداوم باشد رشد جسماني كودك را دچار اختلال مي كند، آسيب هايي كه عواطف بر رشد جسماني كودك وارد مي آورند ناشي از اختلال ها و بي نظمي هاي حاصله در دستگاه گوارش و خواب كودك است. در چنين حالتي كودك، قدرت تمركز حواس را از دست داده در فعاليت هاي درسي عقب مي افتد. موفقيت و شكست انسان در زندگي، تا اندازه زيادي تابع حالت عاطفي در دوره كودكي است.


عواطف نا مطلوبي مانند ترس، خشم، حسادت اثرات منفي در رشد كودك دارند و عواطف مطلوبي مانند، محبت، شادي، لذت و كنجكاوي براي رشد طبيعي كودك ضروري هستند. شادي و لذت متعادل در تكامل شخصيت كودك مؤثر و نبوده آنها موجب كاستي در رشد ذهني كودك مي گردد.
و حتي موجب تأخير در تكامل دستگاه گفتاري و اختلال هاي شخصيتي در اين گونه كودكان مي گردد كودكي كه در محيطي بي محبت پرورش يافته باشد. خموش و بي علاقه است و كوچكترين واكنشي به لبخند و تمايلي كه متوجه اوست از خود نشان نمي دهد. هرگاه نوزادي براي مدتي از درك محبت محروم بماند، حالتي شبيه به افسردگي دروي نمايان مي شود در چنين وضعي نشانه هايي از رنج روحي و حالت هاي هيجاني كه بيشتر ترس هاي واهي هستند در وي ديده مي شود.

اگر جدايي از اشخاص مورد علاقه و عدم برخورداري از محيط محبت آميز، بيش از سه ماه طول نكشد و كودك دوباره از محيط محبت آميز برخوردار شود سرعت رشد وي به حالت طبيعي باز مي گردد اما اگر اين جدايي و محروميت پنج ماه يا بيش از آن باشد.گرچه تماس مجدد كودك با اشخاص مورد علاقه و برخورداري از محبت مي تواند سير منفي فرآيند رشد را كاهش دهد نواقص رشدي وي را نمي توان جبران سازد.
چگونگي پيشرفت رشد عاطفي
هنگام تولد و كمي پس از آن نخستين حالت عاطفي نوزاد هيجاني كلي است. كه در برابر محرك ها پديدار مي شود. بايد دانست كه حركت هاي كودك هنگام تولد موضعي نيست بلكه مانند كرمي كه به خود مي پيچد، تمامي بدنش به حركت در مي آيد.
اين گونه حركت ها را فعاليت هاي توده اي ناميده اند.


در دوره نوزادي حالت هاي عاطفي مشخص ديده نمي شود.
معمولاً پيش از پايان دوره نوزادي، هيجان هاي كلي به واكنش هاي ساده اي مبدل مي شوند كه نشانه خوشايندي يا ناخوشايندي نوزاد مي باشند. انگيزه هايي مانند چسباندن نوزادش يا ضربه هاي ملايم دست گرم كردن نگهداشتن به وضعي كه موجب راحتي او باشد باعث بروز واكنش هايي حاكي از خوشايندي مي شوند. در چنين حالتي تمامي بدن نوزاد آزاد و رها گرديده و ماهيچه هايش به حالت «آسودگي» در مي آيند.
با افزايش سن بر تعداد واكنش هاي عاطفي كودك نيز افزوده مي شود و عواطف مشخصي مانند لذت، خشم، ترس، حسادت، شادي، كنجكاوي، غبطه و نفرت نمايان مي گردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید