بخشی از مقاله

عوامل تربیت

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 1


پيشگفتار 4
عوامل تربيت 7
تعقل و تفكر و تعلم 7


مقدمه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ
يا اَيُّها الذَّينَ ءامَنوا اَطيعُوالله و اَطيعُوالرَّسُولْ و اوُلي الْماَمرِ مِنْكُمْ
سورة مباركة نساء ـ آية شريفة 59


منّت خداي را عَزّوَجلْ كه طاعتش موجب قربت است و بشكرانه‌اش مزيد نعمت، پس هر نفسي كه فرو مي‌رود، مُمِدّ حيات است و چون برآيد مفرّح ذات.
پس چنين است كه قرآن كريم در سوره نساء ـ آية 59 مي‌فرمايد: اي اهل ايمان، اي ايمان‌آورنده‌گان، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر و اولي‌الامر (اوصياي پيامبر صل الله عليه و اله و سلم) را حمد و سپاس خداي را كه با نعمت وجود پيامبر بزرگوارش حضرت محمد صلوات اله عليه را بر ما منت نهاد، كه بر امتهاي پيشين و قرنهاي گذشته چنين منتي نگذاشت، و اين نعمت بزرگ را با قدرت بي‌پايان خويش بر ما عطا نمود.


پروردگارا، پس بر محمد صلوات الله كه امين وحي توست و شريفتر و بزرگوارتر از همة آفريدگان تو مي‌باشد و پيشواي رحمت و قائد خير است و كليد بركات است درود و تحنيت فرست، آنچنان كه براي اقامة امر و فرمان تو جان خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و بدن خود را در معرض سختيها قرار داد.
و در راه رضا و خشنودي تو با بستگان و قبيله خود جنگ كرد، و براي احياي دين تو از ارحام خويش نيز بُريد، تا آنجا كه نزديكان خود را كه بخداي يكتا ايمان نياوردند همه را از خود دور كرد.


سپاس خدا را كه جهان را دانشكده‌اي براي تربيت افكار جهانيان قرار داد، عالم را دانشگاهي ساخت كه شاگردان انساني در ميان اين دانشگاه در فنون مختلف تكامل انساني تحصيل مي‌كنند.
و معلماني براي تدريس در اين دانشگاه عظيم فرستاد تا اين موجود خاص و عجيب و شگفتي‌انگيز و نمونة عالم وجود، يعني انسان‌ها، را به هويت خودش، به ماهيت خودش و به حقيقت خودش متوجه سازند، و بذرهاي مختلف كمالات را كه در عمق وجود آنها نهفته شده است شكوفا سازند و اين موجود را از نقصي به كمالي و از كمالي به مرحلة اكملي برسانند.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ
وَ لَقَد ذَرَاْنا لِجَهَنَّمُ كَثيراً مَنَ الجِنَّ وَ الْإِنْس لَهُمْ قُلُوب لما يَفْقَهُونَ بِها و لَهُمْ قُلُوب اَعْينٌ لما يُبْصِرونَ بِها و لَهُمْ آذانٌ لِما يَسْمَعُونَ بِها اُوْلئكُ كاَلْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَصَلُّ اُوْلئكَ هُمُ الغافِلُونْ.
اعراف . آيه 179
هر آينه آفريديم براي دوزخ بسياري از جن و بشر را،
براي آنها دلهائيست كه بوسيله آنها نمي‌فهمند و چمشهائي است كه به آنها نمي‌بينيد و گوشهائيست كه به آنها نمي‌شنوند.
ايشان مانند چهارپايانند، بلكه ايشان گمراهترند، آنها گروه بي‌خبرانند.


پيشگفتار
انسان در مقام خليفة الهي، براي نيل به لقاء الله بايد در خط مستقيم قرار گيرد، يعني در خط مستقيم دين الله با نور هدايت رسول اله صل الله عليه و آله و سلّم طي طريق نمايد، ولي متأسفانه، در اين عرصة زندگي، با وجود برقراري حكومت اسلامي و افتخار از نور پاك ولايت و رهبري، بعضي از انسانهاي مادي‌گرا، همة آزاد منشيهاي خود را بپاي بت زمان يعني مادي‌گري خالي كرده و در بيشتر نقاط دنيا زيربناي واقعي تعليم و تربيت همين ملاكهاي مادي و اقتصادي، و جهت اصلي برنامه‌هاي تربيتي و تعليماتي. ساختن انسانهايي شده است

كه بازده اقتصادي بيشتري براي جيب ديگران و يا حبيب خود داشته باشند، همه چيز در خدمت اقتصاد و لذائذ مادي وابسته به آن شعاري تقريباً حاكم بر همگان، از سوي مردم عادي گرفته تا به اصطلاح بزرگان و برجستگان و مسئولان و ...


وقتي كه دائماً به انسان تلقين كنند كه او يك حيوان اقتصادي بيش نيست، وقتي تبليغ شبانه‌روزي غناي اقتصادي و افزايش امكانات گوناگون مادي را تنها معيار خوشبختي و تنها نشانة پيشرفت يك ملت يا گروه يا طايفه قلمداد كنند وقتي شب و روز بيخ گوشها و در برابر چشمها همواره از كيمياي پول، معجزة پول، مشكل‌گشائي پول و خروارها پول صحبت كنند كه از راه شانس يا از طريق غارت مستقيم و غيرمستقيم همنوعان بدست آيد، ولي در راه ارضاي مبتذل‌ترين خواسته‌هاي حيواني صرف شود، خودبخود انسانها يا بهتر بگويم انسانهاي عصر ما به جانوران حريص تبديل مي‌شوند كه شب و روز بي‌امان و از هر راه شده در پي پول درآوردن براي مصرف كردن در راه لذت‌جوييهاي حيواني هر چه بيشتر باشند، غلامان حلقه به گوش توليد و مصرف شوند. زندگي آنها از هر نوع محتواي عالي و ارزنده‌ي ديگر كه برازندة عالي انساني و انسانيت است خالي و يكسره به پوچي و ابتذال تبديل مي‌گردد. حال آيا زندگي انساني همين است؟ آيا خوشبختي همين است؟ پس هدف از آفرينش چيست؟ پس در اين دنياي پرهياهوي و در اين قصر زيبا خوشبخت كيست؟ و چگونه‌اند؟ و آن ماسكهاي انسان نما كه بر چهره‌ها زده شده تا چه اندازه و تا كجا مي‌توانند همراهي كنند؟


ولي در سوي ديگر توده‌هايي از مردم محروم، جمعيتي از مردم زجركشيده شده، و عده‌اي از مردم محرومي كه در سكوت غم‌انگيز و مرگبار فرو رفته كه گويا، همان سكوت آفت ريشه براندازشان گرديده و ايجاد فقر و محروميت گرديده است، زيرا بنا به فرموده مولاي متقيان حضرت علي عليه‌السلام:


«هيچ سرمايه‌اي انباشته نگردد مگر در مقابل آن حق مظلومي ضايع گردد»
فلذا خود را تنها به اين سخنان زيباي رهبران دين و آيات قرآن كريم سرگرم و فقط به آنها اكتفا مي‌كنند، «وَانْتَظِرُواْ إِنّا مُنْتَظِروُنَ» سوره هود آيه 122
در مقابل آن كاخ‌نشينان، آن پول‌خواران و لذت طلباني كه در قصرهاي رنگارنگ و زيبا، به خوش گذرانيها مشغولند و فقط بخود و زندگي خود مي‌نگرند و شب و روز دنبال پول درآوردن و اندوخته كردن‌ها مي‌باشند كه بقول معروف. نه غم بز دارند و نه غم بزغاله.
و در كنار آن انسانهاي محروم و انسانهاي بفقر كشيده شدة عصر ما مردمي كه غم بدست آوردن نان شب و نيازمنديهاي اوّليه زندگي، همة وجودشان را فراگرفته كه نه خودشان و نه زن و فرزندشان حتي يك بار هم مزة سيري را بخشيده و رنگ زندگي را نديده‌اند.
آنهايي كه فقط زنده‌اند و راه مي‌روند، آنهايي كه غم بدست آوردن و تهيّة آذوقه تمام وجودشان را فراگرفته و با مشاهدة آن گروه از لذت‌طلبان و افراد خوش‌گذران كه چگونه نعمتهاي خدا را حيف و ميل مي‌كنند، با نظاره‌اي به آنان غم و اندوهشان بيشتر گرديده و بياد اشعار معروف باباطاهر مي‌افتند كه چنين سروده است:
اگر دستم رسد به چرخ گردون از او پرسم كه اين چين است و آن چون
يكي را داده‌اي صد ناز و رحمت يكي را نان جو آلوده در خون
ولي قرآن كريم اين كتاب آسماني و اين كتاب رهايي‌بخش كه براي راهنمايي بشر نازل شده و دلها فقط بوسيلة او آرام مي‌گيرد، مي‌فرمايد: زندگي بازيچه‌اي بيش نيست، بازيچه‌اي براي سرگرمي.


«عوامل تربيت»
از آنجائيكه هر چيزي و يا هر كاري را عواملي بوده كه انجام چگونگي و يا اينكه چگونه انجام دادن و يا كيفيت آن به چگونگي عوامل آن بستگي خواهد داشت، لذا تربيت هم داراي عوامل و مراحلي مي‌باشد كه بدون آن و يا توجه نداشتن و اهميت ندادن به آن امر تربيت امكان‌پذير نبوده و نتيجة مطلوبي نخواهد داشت. بنابراين اوّل بايد به عوامل تربيت بنگريم و ببينيم كه تربيت چه عواملي داشته، و تربيت صحيح اسلامي كه مفيد جامعه باشد داراي چه عواملي بوده و چگونه است. لذا مهمترين عوامل تربيت كه حائز اهميت بوده و بايد به آن توجه كامل و دقيق داشت عبارت است از:
«تعقّل و تفكّر و تعلّم»


صَدّيَقَ كُلَّ امَرء عَقْلَه وَعَدُوَّه جَهْلَهُ ـ دوست هر انساني عقل اوست و دشمن او جهلش مي‌باشد و يا عبارت قرآني ديگر: مَنْ كَمَلَ عَقْلهُ حُسْنَ عَمَلَهُ هر كس عقل او كامل شود عمل او نيكو مي‌شود.
پس با توجه به عبارات فوق اين عامل داراي اهميت بسزايي بوده و در امر تربيت عامل بسيار مهم و جايگاه خاصي را براي خود در برخواهد داشت.
قرآن كريم در سوره بقره آيه 219 مي‌فرمايد: (كذلك يبين الله لَكُمْ آيه لَعَلَّكُمْ تَتَفكَرون)
اينچنين خداوند آيات را براي شما روشن مي‌سازد شايد انديشه كنيد.
تعقّل و تفكّر و تعلّم : تعقّل و تفكر و تعلم كه اولين عامل تربيت شناخته شده، براي روشن شدن است، يعني حكم چراغ را دارد براي انسان، پس اوّل بايد روشنايي ايجاد كرد تا از تاريكيها نجات يافته و خود را از خطرات تاريكيها دور نگه داشت، پس چراغ را بايد روشن كرد چون تهيه چراغ بدون روشنايي و يا چراغ خاموش بي‌تأثير بوده و هيچ فايده‌اي براي تاريكي بكار نمي‌آيد.


شخصي به امام صادق عليه‌السلام عرض كرد، فدايت شوم من همسايه‌اي دارم كه زياد نماز مي‌خواند و بسيار صدقه مي‌دهد، و بسيار حج انجام مي‌دهد، امام فرمود: عقل او چگونه است؟
گفتم: عقل ندارد، امام فرمودند: پس به سبب اين بي‌عقلي، اعمال او به بالا نمي‌رود و پذيرفته نمي‌شود.


بنابراين انسان براي اينكه در تاريكي نماند و ظلمت را از بين ببردن به دنبال تهية چراغ مي‌رود، و به هر طريقي كه شده آن را پيدا مي‌كند، و پس از آن چراغ تهيه شده بدنبال و يا بفكر روشن كردن آن مي‌باشد، و براي روشن كردن هم بايد به تهية مقدمات آن بپردازد، وقتي كه تمام مقدمات براي روشن كردن فراهم گرديد و يا اينكه وسايل روشنايي جور شد آن وقت روشنايي براحتي ايجاد شده و تاريكي خودبخود با وجود آن روشنايي محو مي‌گردد.
بنابراين براي ايجاد نور يا روشنايي، وسايل و يا مقدمات آن بايد فراهم گردد و اگر يكي از آن مقدمات كم باشد و يا تهية يكي از آنها مقدور نباشد بقية وسايل بي‌ارزش بوده و تأثيري نخواهد داشت يعني با نبودن يكي از مقدمات بقيه بدرد كار ما نمي‌خورد، پس مقدمات بايد كامل باشد تا نتيجه حاصل گردد.


مثلاً براي درمان يك بيمار، بايد تمام كارها انجام گيرد، دارو، غذا، نوشيدني و دكتر، پرستار، پذيرائي كردن، و ...
اگر يكي از آنها مثلاً غذا يا نوشيدني و يا دارو و يا دكتر را از بيمار دريغ دارند، نتيجة مطلوب نخواهد داشت، و يا اينكه اگر غذا و نوشيدني و دارو را دريغ دارند بيمار مي‌ميرد، قلب و دل آدمي نيز غذا و دارو نيازمند است، اگر دل و جان انسان از داشتن و تفكر و حكمت محروم گردد چنين دل و جاني از كار مي‌افتد، و دچار مرگ و نابودي مي‌شود،

پس عقل و علم بايد توأم باشد، يعني در يكديگر با هم بكار آيد، اگر انسان تفكر كند ولي اطلاعاتش ضعيف باشد مثل كارخانه است كه يكي از لوازم كار نباشد، مثلاً كارخانه‌اي كه مادة خام ندارد يا مادة خامش كم است قهراً نمي‌تواند كار بكند و يا اينكه محصولش كم خواهد شد.


پس محصول بستگي دارد به مادة خام، و يا اينكه كارخانه‌اي مادة خام زياد داشته باشد ولي كارگران كم‌كار باشند و يا كار نكنند باز هم آن كارخانه فلج است، و محصولي نخواهد داشت.
پس تعقل و تفكر و تعلم با هم مرتبط و در ارتباط يكديگرند،‌ بنابراين عقل و علم بايد توأم باشد، چون عقل منهاي علم و يا علم منهاي عقل به جائي نمي‌رسد، تعقّل و تفكر و علم داشتن در اسلام يك فريضه است، يك فريضة الهي براي همه، يك فرضيه الهي براي همه مسلمانان.
بنابراين قرآن مي‌فرمايد: طَلَبُ العِلْم فريضه علي كُلَّ مُسِلم» «رسول اكرم»
و همچنين امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد: طالب العلم يَسْتَغْفِرلَهُ كلّ شي‌ء حتي الحيتان في الْبَحْر براي طالب علم همة موجودات طلب مغفرت مي‌كنند حتي ماهيان دريا


و حضرت علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: لما كَنْزُ اَنْفَع مِنَ الْعِلْم، هيچ گنجي سودمندتر از علم نيست.
پس اسلام بطور كلّي دعوت به تعليم و تعلم كرده است، يعني هدف اسلام و جزء خواسته‌هايي اسلام عالم بودن امت اسلامي است. و بخاطر همين تمام رهبران و امامان به آن تأكيد داشته‌اند و پيامبر اكرم صل الله عليه و اله و سلّم فرموده‌اند: بِالتَّعليم اُرْسِلْتُ. من فرستاده شدم براي تعليم. و در آن داستان معروفي كه پيامبر اكرم صلوات اله عليه وارد مسجد شدند، و دو حلقه جمعيت ديدند

كه يك گروه يا يك جمعيت از مردم مشغول عبادت بودند، و جمعيت ديگري مشغول تعليم و تعلّم و پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: كِلاهُما خَيرٍ هر دو جمعيت كار خوبي مي‌كنند، ولكن بِالتَّعليم اُرْسِلْتُ ولي من براي تعليم فرستاده شده‌ام و بعد خود آن حضرت آمدند در آن جمعيت كه مشغول تعليم و تعلّم بودند نشتستند.


چون خداوند تبارك و تعالي علم و دانش را علت كلي و اساسي آفرينش همة پديده‌هاي هستي‌ام از آسمان و زمين معرفي كرده است، بنا به روايتي در «توراة » خداوند به حضرت موسي عليه‌السلام فرمود علم و حكمت و استوار انديشي بس شگرف و عظيم است، اگر نيروي حكمت و صواب انديشي را در قلب كسي برقرار مي‌سازم صرفاً بدين منظور است كه مي‌خواهم او را مشمول رحمت و آموزش خويش قرار دهم

، فلذا خداوند متعال با نخستين نعمت خويش يعني علم و بينش بر آدم ابوالبشر منت نهاد، يعني علم و دانش و آگاهي حضرت آدم ابوالبشر عليه‌السلام به اسماء و حقايق الهي سبب گشت كه فرشتگان در پيشگاه او به سجده افتند، و رفعت و مقام و منزلت انسان بر همة موجودات انسان بر همة موجودات محرز گرديد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید