بخشی از مقاله
تأثير متقابل فرهنگ و ورزش
نويسنده : حجتالاسلاموالمسلمين احمدرضا خزايي
هر مقولهاي را كه انسان به ذهن ميآورد و جزء قضاياي ذهني است و يا در عالم خارج مصداق پيدا ميكند، همراه او، فرهنگ آن به ذهن ميآيد. فرهنگ لازمة لاينفك هر پديده و مقولهاي است، مثلاً وقتي تجارت و اقتصاد را به ذهن ميآوريم و يا در خارج بدان اشتغال داريم قطعاً فرهنگ تجارت و يا اقتصاد را بايد بدانيم و يا لااقل فرهنگ متداول و رايج آن مقوله و به عبارت ديگر، فرهنگ عمومي آن را بدانيم تا در ميان تجار و اقتصاددانان داراي ارزش باشيم والا از مقوله اقتصاد و
تجارت بيرونيم و يا لااقل اقتصاددان و يا تاجر موفقي نيستيم. لذا فرهنگ در تمام مقولهها و پديدههاي عبادي و معاملي وجود دارد. مثل فرهنگ نماز، فرهنگ عبادت، فرهنگ تجارت، فرهنگ ورزش و... ما در اين مقاله بر آن هستيم تا فرهنگ ورزش و خاستگاه و مباني ورزش را به نقد و تحليل بكشيم. نخست از آنجا
كه دين اسلام دين مقدس و آسماني است و براي هدايت بشر آمده است، تمام آداب و رسوم و فرهنگ اجتماع را به هم نريخته است، بلكه فرهنگهايي كه در ميان مردم متداول بوده و با هدف دين سازگاري داشته و يا ميتوانست با اندك تغييري آن را در خدمت دين قرار داد، اسلام آن را تقويت و ترويج نموده است؛ لذا ورزش يك مقولهاي بوده كه با سكناگزيدن بشر در روي زمين وجود داشته و ممكن است با اين روش جديد و پيچيده امروزين نبوده، ولي به شكل ابتدايي وجود داشته و اسلام به آن جهت بخشيده و آن را در خدمت دين قرار داده است.
تعليم و تربيت در حقيقت با پيدايش و سكنا گزيدن بشر در روي زمين آغاز شده است. خاك، سنگ، كوه، تپه، دريا، جنگل، جويبار و ديگر مظاهر طبيعت و نيز خود زندگي و نيازهاي آن، نخستين كتابهاي درسي بشر بودهاند. از قديمترين روزگاران و حتي پيش از پيدايش خط، نياز به تأمين خوراك و پوشاك از راه شكار حيوانات و احتياج به كسب توانايي براي مقابله با خطرهاي طبيعي و دشمنان گوناگون، جوامع كهن بشري را واداشته بود كه به امر تربيت بدني و ورزش بعنوان يكي از مهمترين امور زندگي توجه نمايند و اين حقيقت را دريابند كه قدرت، استقامت، مهارت و سرعت را كه در زندگي انسانها از اهميتي برخوردار است، ميتوان با بهرهگيري از تمرينها و فعاليتهاي جسماني تا حد قابل ملاحظهاي تقويت كرد.
همراه با خلقت انسان و دست و پنجه نرم كردن او با زندگي، خصوصاً انسانهاي اوليه كه در درون غار زندگي ميكردند، ورزيدگي و تربيت بدن براي آنان داراي اهميت فوق العاده بوده و تا به امروز كه تربيت بدني و ورزش يكي از اصول مسلم زندگي فردي و اجتماعي و حتي براي حكومتها و دولتها درآمده است.
امروزه دانشمندان، ورزش را نه تنها براي پرورش تن يك اصل قرار دادهاند، بلكه به صورت يك اهرم قدرت و سياست براي جوامع بينالمللي مطرح كردهاند. انسانشناسان در قرون گذشته از انسان بعنوان هومواركتوس (انسان مستويالقامه) و هوموفابريگوس (انسان ابزارساز) و هوموپوليتيكوس (انسان سياستورز) سخن گفتهاند. امروزه از انسان بعنوان هومورليجيوسرس (انسان دينورز) سخن گفتهاند؛ چرا كه بر وفق جديدترين پژوهشهاي جامعهشناختي چه در آفريقاي جنوبي و مكزيك و چه در ايرلند و آمريكا، بيش از نود و شش درصد انسانها به وجود خدا ايمان دارند و همين واقعيت، نظريهاي را كه مدعي بود با پيشرفت اجتماعي و افزايش رفاه مادي، دين و انديشه ديني انحطاط مييابد، ابطال ميكند(1). مؤيد ديگر براي دينورز بودن سرشتي انسان، اينكه محققان هيچ قومي از اقوام بشري را نيافتهاند كه ديندار يا به هر حال صاحب نوعي دين نبوده باشند.(2)
1- تاريخچه كلي ورزش
تربيت بدني و ورزش برابر با پيدايش انسان و حيات اوست. طبق قانون طبيعت، هر جانداري در سايه حركت و جنبش زنده ميماند و انسان نيز مستثنا از اين قاعده نيست، بلكه متحركترين جانداران ميباشد.
اگر انجام كليه حركات اعضاي بدن را در سلامت مؤثر بدانيم و هر حركت را كه موجب سلامتي ميشود يك نوع ورزش بدانيم، بايد اين امر را بپذيريم كه ورزش با حيات بشر توأم بوده و براي پيدايش ورزش نميتوان تاريخ دقيقي مشخص كرد، زيرا انسان در بدو تولد خويش حيوان بالفعل است و انسان بالقوه. يعني جسم و بدنش مقدم بر شخصيت اوست؛ لذا براي تأمين زندگاني خويش نياز به حركات مختلف اعضاي بدن داشته و تا آخرين لحظات زندگي مجبور به انجام حركات لازم بوده است. بنابراين بايد گفت ورزش با انسان خلق شده و با زمان تكميل خواهد شد.
انسان در دورانهاي اوليه زندگاني براي تهيه و تأمين معاش خود مجبور به زد و خورد با حيوانات وحشي بوده است و براي حفظ خود از سرما و گرما در غارها و بيشهها زندگي كند. اين حركات و زد و خوردها و تلاشي كه براي نيل به مقصود، يعني تأمين زندگي انجام ميشده و انسان اوليه به آن مبادرت نموده، يك ورزش طبيعي به شمار ميرود. پس به تمام كارهايي كه باعث به حركت درآوردن اعضا ميشود و در بدن فعاليت و حرارت و قدرت ايجاد ميكند ميتوان ورزش گفت. البته نبايد تربيت بدني را با ورزش طبيعي اشتباه گرفت؛ به حركاتي كه در وجود بشر (جسمي و فكري) خستگي توليد ميكند و آن عمليات تحت اصول و قواعد معين براي قسمتي از بدن يا تمام آن و براي احتياج و منظور خاص اجرا ميشود، تربيت بدني گفته ميشود. حضرت علي7 ميفرمايد: بزرگترين تفريح و ورزش، كار است (يعني فعاليت بدني).
پس تعليم و تربيت بدني و ورزش با پيدايش بشر و سكنا گزيدن بشر در روي زمين آغاز شده است. خاك، سنگ، كوه، تپه، دريا، جنگل، جويبار و ديگر مظاهر طبيعت و نيز خود زندگي و نيازهاي آن، نخستين كتابهاي درسي نوع بشر بودهاند.(3)
از قديمترين روزگاران و حتي پيش از پيدايش خط، نياز به تأمين خوراك و پوشاك از راه شكار حيوانات و احتياج به كسب توانايي براي مقابله با خطرهاي طبيعي و دشمنان گوناگون، جوامع كهن بشري را واداشته بود كه به امر تربيت بدني، بعنوان يكي از مهمترين امور زندگي توجه نمايند و اين حقيقت را دريابند كه قدرت، استقامت و سرعت را كه در زندگي انسانها از اهميتي برخوردار است، ميتوان با بهرهگيري از تمرينها و فعاليتهاي جسماني تا حد قابل ملاحظهاي تقويت كرد.(4)
وقتي با گذشت زمان، حكومت و دولت ولو به صورت اوليه تشكيل شد دولتها براي حفظ و يا گسترش مرزها نيازمند قدرت و بازوان قوي بودند كه متناسب با آن زمان در جنگ پيروز شوند و به اهداف خود دست يابند.
ويل دورانت، مورخ مشهور، در اين باره مينويسد:
«از ضروريات دولتها و تأكيد بر روي حفظ نيروي جسماني، پيروزمندي در جنگهايي بوده است كه متكي بر قدرت بدني و نيرومندي جسماني بوده است و نيرومندي و مهارت بدني، حاصل نخواهد شد مگر در ورزشهايي كه (در بازيهاي المپيك) مقرر گرديده است.»5
و بزرگترين هدفهاي تربيت بدني در اجتماعات اوليه عبارت بودند از:
1- تكامل و توسعه استعدادهاي جسماني
2- ايجاد گروههايي براي بهتر زيستن
3- ايجاد سرگرمي.
در پژوهشهايي كه بر روي زندگي انسانهاي نخستين و عادات آنها انجام شده است معلوم شده است كه اين عادات و رسوم اغلب در مراسم مذهبي و معتقدات ديني ظاهر گشته است.
2- تاريخچه ورزش در ايران
در ايران به معناي قديم آن، ورزش پهلواني و رزمي و وزنهبرداري براي شركت در جنگ معمول بوده، همانطور كه حكيم ابوالقاسم فردوسي در رابطه با پهلواني و جنگآوري رستم و سهراب و كشتي پهلواني دو پهلوان پدر و پسر يعني رستم و سهراب بيان ميكند و حتي حضور زنان پهلوان در شاهنامه فردوسي ميدرخشد، حركت و حضور گردآفريد بعنوان يك زن قهرمان و پهلوان در جنگ، نشان از روحيه ايرانيان براي تربيتبدني و كاركرد آن در ميان نبرد و جنگ با غير ايرانيان بود.
در ميان كشورهاي مشرق زمين بايد گفت ايران، كشوري بود كه به تعليم و تربيت بدني و سلامتي تن و روان اهميت خاصي قايل بود، در اين باره هرودوت، مورخ شهير يوناني، مينويسد:
ايرانيان از پنج سالگي تا بيست سالگي سه چيز را ميآموختند:
1- سواري
2- تيروكمان
3- راستگويي
جوانان تمرينات روزانه را از طلوع آفتاب با دويدن و پرتاب سنگ و پرتاب نيزه آغاز ميكردند و از جمله تمرينات معمولشان، ساختن با جيرة اندك و تحمل گرماي بسيار و پيادهرويهاي طولاني وعبور از رودخانه بدونتر شدن سلاحها و خواب در هواي آزاد بود. سواري و شكار نيز دو فعاليت معمول و رايج بود و جستن بر روي اسب و فروپريدن از روي آن در حال دويدن و بطور كلي سرعت و چالاكي از ويژگيهاي سواركاران سوارهنظام ايران بود.(6)
هنستين، مورخ ديگر يوناني، مينويسد:
پارتها جنگ و شكار را دوست داشتند. اين قوم از دوران طفوليت تا به هنگام كهولت هميشه با ورزش و تمرينات سخت جنگي و شكار بار آمده بودند.
بعد از رحلت پيامبر اسلام9 خصوصاً در زمان حكومتهاي جبار بنياميه و بنيعباس در بلاد اسلامي، خصوصاً در ايران اسلامي، پرداختن به تربيتبدني و ورزش بيشتر در سه جمعيت (فتيان، عياران، شطاران) مشاهده ميشود.
الف) فتيان
فتوت در لغت از لفظ «فتي» گرفته شد و به معني مردي و مردانگي آمده است و فتيان يا جوانمردان از زمانهاي بسيار قديم حتي پيش از ظهور اسلام زيست ميكردند و پس از گسترش اسلام از فرهنگ غني اسلام و تشيع سود جستند و به فتوت و جوانمردي جهتي صحيح داده و شهرت پهلواني و خصال انساني آنها زبانزد خاص و عام شد. در قرآن كريم در سه مورد از جوانمردي با لفظ فتي ذكر به ميان آمده است. يكي، در مورد حضرت ابراهيم7 و ديگري، در حق حضرت يوسف7 و سومي، درباره اصحاب كهف ميباشد. از آنجا كه ابراهيم7 نفس و مال و فرزند خود را به ترتيب فداي محبت حق تعالي و قرباني فرمان دوست كرد، او را جوانمرد و فتي خواند.
حضرت يوسف7 را از آن جهت جوانمرد گويند كه گناه برادران را به روي ايشان نياورد.
و بالاخره قرآن مجيد اصحاب كهف را به دليل آن كه روي به حق آوردند و پشت بر اهل و مال و اقارب كردند و از لذات دنيوي دست كشيدهاند و توجه به رحمت خداوندي كردهاند جوانمرد خواند. اخبار و روايات درباره فتوت و جوانمردي فراوان است، چنانچه صاحب فتوت و كرامت، حضرت علي7 اركان فتوت را چهار اصل دانسته:
1- عفو كردن با توانايي
2- بردباري در وقت خشم
3- نيكانديشي با دشمن
4- ايثار كردن با وجود احتياج
نمونه و سمبل فتيان، شخص عزيز و بزرگوار حضرت علي7 مرد حق و عدالت، دشمن ستمگران و ياور حقپرستان، صاحب درياي بيكران فتوت بود. جوانمردي، دليري، حقطلبي، بيباكي و سخاوت او زبانزد همه قرار گرفت و از آنجا كه حضرت فضايل و خصايل انبيا و اوليا را در خود جمع داشته و در عين حال تواضع و فروتني را سرلوحه زندگي اجتماعي و روابط انساني خويش قرار داده بودند او را بزرگترين پهلوان فتي جهان ناميدند.
در بعضي روايات چنين آمده است كه: روزي رسول اكرم9 با جمعي از اصحاب نشسته بود و سائلي از آن جمع ميگذشت كه درخواست ياري كرد. پيامبر گرامي روي به ياران كردند و فرمودند: با وي جوانمردي كنيد. علي7 بلافاصله برخاست و رفت به همراه يك دينار و پنج درهم و يك قرص نان بازگشت. حضرت رسول اكرم9 فرمودند: يا علي موضوع چيست؟
علي7 در پاسخ گفتند: چون طلب كمك فقير را شنيدم بر دلم گذشت كه او را قرص ناني دهم، باز در دلم آمد كه پنج درهم به وي بپردازم و در مرتبه سوم به خاطرم رسيد كه يك دينار به او بدهم. اكنون روا نداشتم آنچه را كه برخاطرم آمد و بر دلم نشست عمل نكنم.
رسول گرامي اسلام9 در اينجا فرمودند: «لافتي الا علي»، يعني جوانمردي جز علي نيست.
چنانچه سعدي شيرازي در فتوت مولا چنين گفته است:
جوان مرد باش دو گيتي تراست دو گيتي بود بر جوانمرد راست
جوان مرد اگر راست خواهي ولي است كرم پيشه شاه مردان علي است
و حضرت امير7 سمبل فتوت ميفرمايد: اصل فتوت، وفا و راستگويي و امنيت و سخا و فروتني و نصيحت و هدايت و توبه است.
قدرت پهلواني در ايران
در ايران، اهل فتوت به خاندان نبوت و امامت و خصوصاً حضرت علي7 گراييدند و قدرت جسمي و فكري و وارستگي و صميميت و حقطلبي و فروتني و بيباكي و سخاوت و جوانمردي علي7 را بزرگترين سرمشق فعاليتها و اعتقادات خود قرار دادند و به نام او تولي جستند. لذا آيين پهلواني در ايران از مذهب شيعه الهام گرفت و اخوت و فتوت نشأت گرفته از تشيع مروج حق امامت حضرت علي7 ميگردد.
ايرانيان با شعار دفاع از حق خاندان علي7 بر ضد خلفاي جابر بنياميه و بنيعباس قيام ميكنند و در لواي مذهب شيعه به آيين پهلواني و عياري درميآيند. كسوت اخوت و فتوت موجب ترويج مذهب شيعه شده و در اين راه براي توان روح و تحكيم مبارزات با قدرتها از فعاليتهاي ورزشي كمك ميگرفتند و به اين ترتيب است كه كسوت دلاوري و پهلواني ايرانيان در فرهنگ اسلامي تبديل به فتوت و عياري ميگردد. و همين عوامل بعدها زورخانه و ورزش پهلواني را در ايران پايهريزي نموده كه در فصول آينده پيرامون زورخانه بحث خواهيم كرد.
ب) عياران
در حاشيه كتاب تاريخ ملك الشعراي بهار چنين آمده است كه: عرب اشخاص كاري و جلد و هوشيار را كه در هنگام غوغاها خودنمايي كرده و يا در جنگها جلدي و فراست به خرج دادهاند، عيار ناميده است.
از تواريخ بر ميآيد كه در زمان بنيعباس، عياران در خراسان و بغداد فزوني گرفتند مخصوصاً در سيستان و نيشابور فعاليت آنها دامنه و وسعت بيشتري پيدا كرد. اينان در هر شهري براي خود رييس انتخاب ميكردند و او را سرهنگ ميناميدند. گاهي در يك شهر تشكيلات عياران داراي چند هزار عيار ميگشت. آنها از مردان غيور اين مرز و بوم بودند كه در راه جهاد با خلفاي بنياميه و بنيعباس پيوسته مراقب حال فقرا و ضعفا بودند. اگر حكومت و زورگويان حقوق فرد يا افرادي را غصب مينمودند و در كمك به مستمندان قصور ميكردند ايشان ابتدا آنان را به اعاده حق مردم دعوت ميكردند و چنانچه به اين تذكر بياعتنايي مينمودند عياران به زور وجوه سنگيني را از آنها دريافت كرده و همه را بين فقرا تقسيم ميكردند.
عياران پرشور و شجاع در مراكز قيام خود دفاع از خاندان نبوت و امامت را شعار مبارزه خود قرار داده بودند و به پيروي از مكتب اميرالمؤمنين7 و اعتقاد پاك شيعه به شدت با دشمنان ميجنگيدند.
در قابوسنامه عنصر المعالي در وصف عياران چنين آمده است:
جوانمردترين عياران آن بود كه او را چند هنر بود. به هر كاري بردبار باشد. دلير و مردانه بود. به كس زيان نكند. پاكدل پاكسرشت باشد. به عهد خود وفا كند. نقش عياران ايران و دلاوريها و هوشمنديها و فداكاريهاي فوقالعاده آنان حيرتانگيز ميباشد.
ج) شطاران
در فرهنگ عرب به معناي كثيرالتردد به كار رفته است كه حرفه اصلي آنها راهپيمايي يا دويدن در مسافتهاي طولاني بوده است. از اين جهت گروهي شطاران را دوندگان حرفهاي دنياي قديم ميدانند.
شطاران، تقوا و صداقت و امانت و جوانمردي را به مثابه عياران زنده نگه ميداشتند. لازم به يادآوري است كه ورزش و تربيت بدني ايران تا قرن ششم هجري در دو جمعيت فتيان و عياران اهميت بيشتري داشت.
شطاران نيز به اين فعاليت ميپرداختند. زورخانه بعنوان يك هسته مقاومت و انسجام دهنده بود كه در آن عمليات ورزشي انجام ميدادند. ارسال نامهها و پيامهاي سري نظامي بوسيله شطاران از شهري به شهري انجام ميگرفت. آنان نقشهها و پيامهاي جنگي و... را در حال دويدن به مقصد مورد نظر ميرساندند.
«اَلمؤمِنُ القَوِيُّ خَيرٌ وَ اَحَبُّ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعيفِ»
شخص با ايمان قوي و نيرومند، از شخص با ايمان ضعيف بهتر و دوستداشتنيتراست.
مسأله توجه به پرورش تن و ورزش در دنياي پيچيده، امروز به صورتي فراگير شده است كه كمتر جامعه يا ملتي را ميتوان پيدا كرد، در امور ورزش و پرورش تن دلارها خرج نكند و شايد بتوان ادعا كرد كه بيش از نيمي از جمعيت جهان به عناوين مختلف با آن سروكار دارند. برخي از مردم ورزشكار حرفهاياند و گروهي ورزشكار آماتور، برخي طرفدار و ورزشدوست هستند و براي ديدن مسابقات ورزشي حاضرند وقتها صرف كنند و پولها خرج كنند. به همين دليل وزارتخانهها و سازمانها براي آن تدارك ديدهاند و اسلام كه دين زنده و پويا ميباشد، در اين امر مهم توجه ويژهاي داشته است.
مسأله توجه به پرورش تن در اسلام و تعبيري كه در قرآن در زمينه داستان طالوت، وقتي كه بعنوان فرمانرواي مردم انتخاب ميگردد و از سوي بعضي كمخردان مورد انتقاد و اعتراض قرار ميگيرد، پيامبر قوم در توجيه انتخاب طالوت ميفرمايد: او داراي دو خصلت خوب است؛ يكي، آگاهي و علم و دومي، توانايي جسمي. ميبينيم كه نيرومندي جسمي و بدني در كنار نيرومندي فكري و روحي و آگاهي مطرح گرديد:
«اِنَّ اَ اصطَفيهُ عَلَيكُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ»
خداوند او را بر شما برگزيده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشيده است.
اصولاً با ديدي كه اسلام مترقي در مورد انسان دارد و او را داراي ابعاد مختلف وجود ميداند و تكامل و رشد انسان را بواسطة وجود تن او ميداند و اين حقيقت در روايتي از لسان پيامبر گرامي اسلام به صراحت آمده است:
«اِنَّ اَ عَزَوَجَل: رَكَّبَ فِيالملائكةِ عقلاً بلا شهوة وَ رَكَّبَ فِيالبهائمِ شهوةً بلاعقل ِ و ركَّبَ فِي بنيآدمِ كِلِيهِما وَ مَن غَلَبَ عقلُهُ شهوتَهُ فَهُوَ خَيرٌ مِنَ الملائكةِ وَ مَن غَلَبت شهوتُهُ عقلُهُ فَهُوَ شَرُّ مِنَ البهائم»
رسول عزيز اسلام ميفرمايد: خداوند سه نوع موجود در جهان خلق كرده و حصر نيز حصر عقلي ميباشد، يعني قسم چهارمي در جهان موجود نميباشد:
ملائكه را بدون شهوت خلق كرده و بهائم را همراه با شهوت و انسان را تركيبي از شهوت و عقل -(ملائكه و بهائم)- اگر عقل انسان بر شهوت و تن و جسم او غالب شود او بهتر از ملائكه است و اگر بر عكس، تن و جسم و شهوت بر عقل غالب شود چنين كسي از بهائم پستتر ميشود.
تكامل و حركت در فرشتهها و ملائكه وجود ندارد، چون تك بعدي هستند. از اول كه خلق شدهاند دايماً يك حالت دارند؛ جنبة ملكوتي و عرفاني و اخلاقي محض هستند و بهائم و چهارپايان نيز به دليل تك بعدي بودن تكامل در زندگيشان يافت نميشود، مثلاً موريانه و زنبور عسل از همان اول خلقتشان بهترين لانهها را ميساختند كه مهندسين را به حيرت وا ميداشتند. الان نيز همان لانه را ميسازند. بهترين سيستم حكومت نظامي و پليسي در زنبور عسل وجود دارد كه اگر زنبوري از شهد گل بدبو بنوشد و قصد ورود به كندو را داشته باشد سربازان محافظ كندو حق حيات را از او ميگيرند و او را اعدام ميكنند كه نبايد اجتماع را آلوده كند. هميشه به همين روال است، چون تك بعدي است و جنبه خاكي و ناسوتي و حيواني دارد.
در اين ميان تنها انسان است كه تكامل و حركت دارد. انسان ايستا نيست و اين حركت و تكامل به خاطر دو بعدي بودن آن است، يعني بواسطه تن و جسم، جان و روان و يا فرشته و حيوان. لذا انسان متحرك است و حركت انسان يا به طرف بالا است و يا سقوط ميكند. اگر ميخواهد صعود كند بايد جسم خود را كه مقدمه و محل عبور روح و عقل است پرورش دهد والا سقوط خواهد كرد. به تعبير ديگر، عقل سالم در بدن سالم ميباشد. مولانا اين مهم را به زيبايي بيان فرمود:
در حديث آمد كه خلاق مجيد خلق عالم را سه گونه آفريد
يك گروه را جمله عقل و علم و جود آن فرشته است و ندارد جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوا نور مطلق زنده از عشق خدا
نوع ديگر از دانش تهي همچون حيوان از علف در فربهي
او نبيند جز كه اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف
نوع سوم هست آدميزاد و بشر از فرشته نيمي و نيمش ز خر
اسلام ميخواهد انسان واقع بين و معتدل باشد و يك جهته خطمشي خود را تعيين نكند. اين حالت اعتدال و همهجانبهنگري، يكي از خواص اسلام عزيز است.
اينكه ميفرمايد: در نماز توجه و تعبد و قصد قربت و تمركز حواس را به سوي خدا معطوف كند و خود را يكپارچه متوجه خدا نماييد. در عين حال، وقتي براي نماز به مسجد ميرويد بهترين و تميزترين لباس خود را بپوشيد. همانطوري كه ميگويد: خدا توبهكنندگان را دوست دارد «اِنَّ ايحبُّالتوابينَ». در عين حال، آنهايي كه خودشان را تميز نگاه ميدارند دوست ميدارد «اِنَّ اَ يحبُّ المطَّهرينَ»، يعني آن توجه ملكوتي و روحاني را با تميزي و لطافت و نشاط بدني همراه كنيد و يا بعد از اينكه عبادات را انجام دادي به دنبال كار و كوشش و زندگي برو و كار را عبادت معرفي ميكند، يعني فعاليت بدني.
اسلام ميگويد: غرق در دنيا نشويد و خود را در آن گم نكنيد. در مقابل ميفرمايد: به دنبال تلاش و معاش باشيد. «من لا معاش له لا معاد له» دنيا و آخرت با هم و در كنار هم ديده ميشود. روح و تن، جسم و جان با هم ديده ميشود. هر كدام لازمة لاينفك ديگري است و به همين دليل ميتوان گفت ضرورت دارد كه انسان به پرورش بدن خود همت ورزد و به رشد و سلامت بدن خود رسيدگي كند و همينطور راه و وسيله براي انديشيدن انسان همين بدن و پيكر و اندام اوست. چشم است كه ميبيند و گوش است كه ميشنود و زبان است كه ميچشد و.... در هر حال سلولهاي مغزي ابزار و وسيله تلاش و تفكر انسان است كه آدم درست بفهمد و درست تفكر نمايد. پس بايد بدنش سالم باشد.
بنابراين، پيوند عميقي بين تن و روان انسان وجود دارد و بايد هميشه مورد توجه باشد. لذا ورزش از جهات مختلف داراي اهميت فراوان است كه ما به بيان چند نمونه از اهداف ورزش اكتفا ميكنيم.
در مجموع، ورزش به دو دسته كلي تقسيم ميشود : 1- ورزش فكري، مثل شطرنج 2- ورزش رزمي و جسمي، مثل ورزش زورخانهاي كه هر كدام فرهنگ خاص خود را دارد.
ورزش زورخانهاي كه به آن ورزش باستاني نيز اطلاق ميگردد، ورزشي است كه كاملاً بُعد مذهبي داشته و به سختي با مذهب در آميخته، به گونهاي كه اگر بخواهيم ورزش زورخانهاي را از مذهب جدا سازيم، ديگر ماهيت خود را از دست ميدهد و ديگر ورزش زورخانهاي نخواهد بود.
در اين ورزش، تنها به تقويت جسم توجه نشده، بلكه تقويت روح و روان و تربيت مذهبي و اخلاقي جوانان نيز مورد توجه ويژه قرار گرفته است. در اين ورزش، ورزشكاران ياد ميگيرند كه همراه بدن، بلكه قبل از بدن و تن، ايمان خود را تقويت نموده، و هر چه بر قوت و قدرت بدني و رزمي آنان افزوده ميگردد، تواضع آنان نيز فزوني مييابد.