بخشی از مقاله

امنيت زيست محيطي از منظر ژئوپليتيک
چکيده
پيامدهاي اجتماعي و سياسي برخاسته از فروسايي محيطي ، گرمايش جهاني و کشمکش بر سر منابع طبيعي ، محيط زيست را کانون مطالعات امنيتي سده بيست و يکم قرار داده به گونه اي که ناامني بوم شناسي و نابودي بن مايه هاي زيستکره به عنوان بخشي از تهديدات غير سنتي با جستار امنيت انساني پيوند استواري يافته است . طي دو دهه اخير، دانش ژئوپليتيک ، به فراخور درون مايه هاي جغرافيايي و سياسي اش جايي که «ژئو»(زمين ) و «پليتيک » (سياست ) در هم مي آميزند در قالب ژئوپليتيک زيست محيطي به واکاوي رخدادها و مسائل برخاسته از کشمکش بر سر منابع طبيعي و کمبود منابع طبيعي پرداخته است . به گونه اي که برهمکنشي و درهم تنيدگي مفاهيم و مصاديق سياست ، قدرت و محيط زيست از پر بسامدترين واژگان واکاوي جستار محيط زيست از دهه ١٩٨٠ به بعد بوده اند. از اين ديدگاه ، مناسبات قدرت و زيستکره به شدت به هم در آميخته اند. چنين درهم آميختگي در چارچوب دانش ژئوپليتيک امکان بررسي و واکاوي مي يابد. از آنجا که تهديدات ياد شده ، کارکرد و گستره اي کروي يافته اند، رويکردهاي «نظامي و ملي محور» سنتي توان تبيين عوامل تهديدات غير سنتي را ندارند. بر اين پايه ، تبيين و مديريت امنيت ، سرشتي انسان محور با کنشي مشترک و جهان گستر طلب مي کند.
کليد واژگان : ژئوپليتيک ، امنيت ، امنيت انساني ، امنيت زيست محيطي ، گرمايش جهاني

مقدمه
طي چند دهه اخير گزاره هايي همانند «کشمکش بر سر منابع طبيعي »، «کمبود منابع طبيعي »، «فروسايي محيطي »،«گرمايش جهاني ١» و «نگراني از پيامدهاي اجتماعي و سياسي آنها »، کانون ادبيات سياست و امنيت زيست محيطي جهان بوده اند. گزاره هاي ياد شده درست همان جايي هستند که «ژئو» (زمين و زيست کره ) و «پليتيک » (سياست و مناسبات قدرت ) در هم مي آميزند. بر همين اساس ، تغييرات بوم شناسي و سياست هاي امنيتي جهان صنعتي ، جغرافياي تهديدات زيست محيطي ، پيامدهاي سياسي ، تأثيرات نظام جهاني از تخريب محيط زيست و پناهندگان زيست محيطي در حوزه مطالعات ژئوپليتيک زيست محيطي قرار گرفته اند .(carleton.ca.www ..http:) بي گمان ، محيط زيست با جستارهاي توسعه و امنيت واحدهاي سياسي نسبت مستقيم داشته است به گونه اي که هر گونه اختلال در کارکرد عناصر سازنده زيست بوم ها و زيستکره ، زيست و مدنيت بشر را تهديد مي کند. از آنجا که کارکرد بخش هاي مختلف زيستکره در هم تنيده و مرتبط اند. طي چند دهه اخير، در نتيجه فزايندگي مداخلات بهره کشانه انسان از بنيادهاي زيستي و تشديد فقر، مسائلي همانند گرمايش جهاني و فروسايي محيطي روند شتاباني يافته به گونه اي که امنيت آينده بشر را مبهم کرده است . بيم از چنين ناامني هايي مطالعه تهديدات زيست محيطي را کانون توجه مراکز پژوهشي و راهبردي قرار داده که ادبيات و دانش گسترده اي نيز در اين باره گرد آمده است . اين مراکز در قالب دانشواژه هايي چون سياست زيست محيطي ، اکوپوليتيک ٢، ژئوپليتيک زيست محيطي ، تهديدات غير سنتي ، امنيت غير سنتي و... به تبيين و تشريح وضعيت موجود و آينده پرداخته اند. با اين حال ، ميزان اثرپذيري افراد و واحدهاي سياسي از مخاطرات محيطي (انساني و طبيعي ) همسان نيست حتي گاه منافع برخي از آنها در تشديد بحران هاي زيست محيطي همچون گرمايش جهاني ، تغيير اقليم جهاني و نابودي سازمايه هاي زيستکره در ديگر بخش هاي کره زمين است اما عموم پيش بيني ها گوياي آن هستند که پيامد بحران هاي زيست محيطي ، جهاني است و دير يا زود زيست و بقاء کشورها و انسان ها را در اشکال تغييرات آب و هوايي ، جنگل زدايي ، پناهندگان زيست محيطي ، امنيت غذايي ، رشد جمعيت و نابود تنوع زيستي ، آلودگي هوا و اقيانوس ها برخاسته از پويش صنعتي ، مسائل ايمني هسته اي ،کاهش ازن ، فرسايش خاک ، کمبود و در عين حال آلودگي منابع آب به ويژه آلودگي آب هاي زير زميني (١٩٩٨٣٣,etc &Glenn ) بالا آمدن سطح درياها و نابودي سازه هاي کرانه اي ، خشکيدن تالاب ها و رودها، ذوب يخزارهاي قطبي ، تندبادها و سيلاب ها، نابودي زيستگاه ها و کشت زارها، آلودگي آب هاي رو و زير زميني و...ابعاد مختلف امنيت (اقتصادي ، غذايي ،سلامت ، محيطي ، شخصي و سياسي ) انساني و ملي را تهديد مي کند. هراس از چنين پيامدهايي تا کنون بارها زمينه تشکيل نشست ها و همايش هاي مختلف منطقه و جهاني بوده است . نوشتار حاضر با رويکرد ژئوپليتيک به دنبال تبيين نسبت امنيت با محيط زيست است .
الف . ادبيات پژوهش
١- امنيت و تهديدات غير سنتي
امنيت ١ احساس برخاسته از وجود ساختارها و فرايندهايي است که در پرتو آنها، فرد يا واحد خود را در برابر هر گونه گزند (عيني يا ذهني )پايدار و ماندگار تلقي مي کند به گونه اي که تأمين ديگر نيازهاي فردي و جمعي خود را مستلزم وجود امنيت مي داند. امنيت ، مفهومي چند بعدي و پيچيده دارد که در ساخت پاره هاي مفهومي آن مجموعه اخلاقيات ، آداب ، سنن و ديگر شاخصه هاي اجتماعي نقش مي آفرييند. از اين رو، امنيت مقوله اي «زمينه مند» (افتخاري و نصري ،١٣٨٣ : ٨١) و تابع وضعيت محيطي است که فرد يا جامعه را فراگرفته و به رفتار و کنش آنها جهت و معنا مي دهد

بر اين اساس ، گوناگوني فضايي پديده ها و پيدايش ساختارها و الگوهاي فضايي ، برايند کارکرد درون مايه هاي محيطي در قالب نظام توزيع ، ساختارهاي اجتماعي ، اقتصادي و بنيادهاي زيستي آن مجموعه است . از اين رو، مفهوم امنيت با پيچيدگي و تنوع مفهومي و کاربردي مواجه مي شود به گونه اي که مرز مفهومي و کاربردي آن با مفاهيمي همانند صلح ، رفاه ، عدالت ، توسعه ، اخلاق و...در هم مي آميزد و بر ابهام آن مي افزايد. دستيابي به امنيت از جمله بن مايه - هاي شکل گيري واحدهاي سياسي بوده است تا از رهگذر آن ، اعضاي جوامع بتوانند به کمک هم ، نياز شان به تأمين امنيت را برآورند. با اين حال ، تا اواخر ده ١٩٨٠ موضوعات «سخت .سنتي » نظامي کانون مباحث امنيتي به شمار مي رفت به عبارتي نگرشي تقليل گرايانه به امنيت حاکم بود و امنيت در توانايي هاي نظامي و برقراري صلح پس از جنگ (بوزان ،١٣٧٨:
٢٣) و در چارچوب امنيت سرزميني از تجاوز خارجي ، امنيت براي حفظ استقلال ملي يا امنيت از جنگ هسته اي جهاني جستجو مي شد. اين برداشت از امنيت که در چارچوب مکتب واقع - گرايي سنتي تفسير مي شد بر دو فرض بنيادي استوار بود؛ نخست آنکه اغلب تهديدات ضد امنيتي خاستگاهي برون مرزي دارند ديگر آنکه اغلب تهديدات سرشتي نظامي دارند و عموما نيز مستلزم پاسخي نظامي هستند. نظريه واقع گرايي براي سال ها مهم ترين پارادايم و منبع نظري فرايند شکل گيري سياست بين الملل از رهگذر تصميم گيري دولت ها بود و منبع نظري دو مفروض اصلي تعريف سنتي از امنيت به شمار مي رفت . با فروپاشي شوروي در اوايل دهه ١٩٩٠ اين پرسش پيش آمد که چرا ابرقدرت شرق با وجود توانش بالاي نظامي ، فروپاشيد؟ اين چالش نظري با گسترش فرآيند جهاني شدن و تحول مفهومي در حوزه امنيت همراه شد.
در گستره جهاني شدن ، دولت ، ديگر يگانه بازيگر اصلي نيست بلکه سمن ها(سازمان هاي مردم نهاد)،شرکت ها و افراد هم سر بر آورده اند. در اين بازه زماني ، به فراخور پيچيده تر شدن مفهوم تهديد، اهميت تعريف امنيت نيز در بعد نظامي فروکاست و تهديد، سرشت و کارکردي «نرم ، غيرسنتي » و جهاني يافت و ديگر ابعاد امنيت يعني امنيت اقتصاي ، سياسي ، اجتماعي - فرهنگي و زيست محيطي در چارچوب امنيت غير سنتي طرح مسئله شدند به گونه اي که حتي امنيت نظامي تحت تأثير ابعاد سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و زيست محيطي امنيت قرار گرفت .
با پيچيدگي روابط بين الملل ، همبستگي متقابل و همکاري روز افزون ، جاي ستيز و هماوردي سنتي را گرفته اند و مقررات روابط بين الملل دنبال جلوگيري از جنگ و کشمکش هستند و مصالح و منافع مورد نظر دولت ها از گستره قدرت نظامي فراتر رفته (حجت زاده ،١٣٧٩: ٩٠) و مفاهيم جديدي از امنيت و مفاهيم مرتبط با آن از جمله «امنيت انساني »،«امنيت مشترک » و
«امنيت جهاني » سر برآورده است . اين وضعيت در تحول مفهوم سنتي امنيت به مفهوم غير سنتي تأثير به سزايي داشت (www.shvoong.com :٢٠٠٤.Tsing ). از اين رو، کشورها ناگزير به رويارويي و پاسخگويي به تهديدات و چالش هايي هستند که پيش از اين در ادبيات امنيت نمود و جايگاهي نداشتند. تهديدات امنيتي غير سنتي توسعه ، بقا و بهزيستي نوع بشر و دولت -ها را با تهديدات و چالش هايي جدي روياروي مي کنند. بر اين اساس ، تهديدات امنيتي غيرسنتي ذاتا غير نظامي ،- نه کاملا داخلي و نه کاملا بين دولتي - و فراملي هستند که در نتيجه جهاني شدن و انقلاب ارتباطات به سرعت پخش مي شوند. بدين معنا، تهديدات غيرسنتي خطرناک تر از تهديدات سنتي هستند زيرا:
١- اين تهديدات نهادهاي حکومتي و جمعيت هاي غير نظامي (مدني ) را تهديد مي کنند و خاستگاه آنها انسان غير دولتي ١ و عوامل طبيعي است . از اين رو، تهديدات ممکن است نتيجه اعمال مشخص اشخاص و گروه هاي اجتماعي باشند تا اقدامات دولتي . بر اين اساس ، وقوع تهديدات غير سنتي ، پيش بيني ناپذير است و افزايش تحرک و گسترش فعاليت افراد، شدت انتشار و تکثير سريع آنها را در جهان تشديد مي کند.
٢- اثرات غير مستقيم اين امور مي توانند موجب زيان هاي هنگفت اقتصادي براي منطقه يا کل جهان شود همانند بحران مالي آسيا در سال ١٩٩٧.( www ..http::٢٠١١,Chaudhuri (.globalindiafoundation .org
امنيت غير سنتي ماهيتي پيچيده دارد و شامل صدها تهديد (فروملي و فراملي ) است و گستره فراخي است که شمار زيادي از بازيگران (دولتي و غير دولتي ) درگير آن هستند و متأثر از برهمکنشي نيروهاي فيزيکي متعارف ، نيروهاي اقتصادي ، زيست محيطي و اجتماعي خشونت توليد مي شود. (٢٠٠٣٧٥١,Pathania) شمار فزاينده اي از تهديدات غيرسنتي که در اين نوشتار ناظر بر جستار محيط زيست است همانند، تجارت مواد مخدر، تروريسم بيولوژيک ، تغييرات آب و هوايي ، فروسايي محيطي فرامرزي ، تهي سازي منابع ، پيشامدهاي طبيعي ، بيماري هاي واگيردار، مهاجرت بي رويه ، کمبود مواد خوراکي ، گروه هاي تبهکاري فرامرزي ، دولت هاي ورشکسته ، رشد فزاينده بهاي انرژي و مواد خوراکي ، رکود اقتصاد جهاني و تشديد طوفان ها و سيلاب هايي که برايند پويش هاي انساني و گرمايش جهاني به شمار مي روند از جمله تحولات و تهديدات دو دهه گذشته بوده اند که با خاستگاه هاي مختلف در سطح ملي و بين المللي سر برآورده اند که پيش از اين ، طي تاريخ حيات بشر بدين سان وجود نداشته به گونه اي که پيامدهاي نگران کننده اي براي کشورهاي خاص يا جامعه بين المللي به دنبال داشته اند. اين در حالي است که ناتواني حکومت ها و مراکز پژوهشي در تبيين اين تهديدات بر وخامت اوضاع افزوده است .(www.irchina.org..http::٢٠٠٣ ,Wang ) اين تحولات و رويدادهاي مشابه براي توسعه پارادايم جايگزين در نظريه و عمل روابط بين الملل ايجاد انگيزه کرده اند به گونه اي که توجه کمتري بر تهديدات عرفي نظامي مي شود و توجهات معطوف چالش هاي امنيتي غير سنتي شده است . (٢٠١١,org:Chaudhuri.globalindiafoundation .www ..http:)

١-١- امنيت زيست محيطي
پس از جنگ سرد، محيط زيست به عنوان کانون اصلي نگراني ها و علت بالقوه کشمکش هاي سياسي ، سر برآورد( ٥٠٧٩-٢٠٠٣:٥٠٧٣ ,Dalby) و پيامدهاي بين المللي فروسايي محيط زيست در بازنگري جستار امنيت جايگاه ويژه اي يافتند.(Dalby,١٣٣ :٢٠٠٢ ) طرح مفهوم امنيت زيست

محيطي در قالب امنيت انساني و ملي در ميان کنشگران و بازيگران سياسي ، ناظر بر اهميت جهاني محيط زيست در مناسبات قدرت ، توسعه و امنيت واحدهاي سياسي است .

بر همين پايه تا کنون از امنيت زيست محيطي نيز تعاريف مختلفي به عمل آمده است که در ادامه به شماري از آنها اشاره مي شود:
١- امنيت زيست محيطي وضعيتي است که يک کشور يا يک منطقه از رهگذر حکمروايي شايسته ، مديريت توانمند و استفاده پايدار از منابع طبيعي و محيط زيست ، گام هاي مؤثري به سوي ايجاد ثبات اقتصادي ، اجتماعي و سياسي و تضمين رفاه جمعيت (اش ) بردارد ( ,FESS .(2004: http:..www.fess-global.org
٢- امنيت زيست محيطي محافظت از محيط طبيعي ، منافع حياتي شهروندان ، جامعه و دولت از تاثيرات داخلي و خارجي (برخاسته از) روندها و تهديدات منفي در توسعه است که سلامت انسان ، تنوع زيستي و عملکرد پايدار زيست بوم و بقاي نوع بشر را تهديد مي کند. بر اين پايه ، امنيت زيست محيطي بخش جدايي ناپذير امنيت ملي است . ( :١٩٩٥,SCRF (http:..www.acunu.org
٣- امنيت زيست محيطي ، حفاظت از منافع حياتي فرد، جامعه و محيط زيست طبيعي در برابر تهديدات برخاسته از برخوردهاي انساني و طبيعي در محيط زيست است ( :١٩٩٧ ,CIS .(http:..www.acunu.org
٤- امنيت زيست محيطي ، ايمني عمومي نسبي از خطرات زيست محيطي با خاستگاه فرايندهاي طبيعي و انساني ناشي از جهالت ، تصادف ، سوء مديريت يا عمد با منشاء دروني و در داخل مرزهاي ملي است .
٥- امنيت زيست محيطي ، پويش انسان -محيط است که شامل بازسازي محيط آسيب ديده از اقدامات نظامي و بهسازي وضعيت کمبود منابع ناشي از فروسايي محيطي و تهديدات بوم شناسي است که مي تواند به نابساماني هاي اجتماعي و کشمکش بيانجامد.

٦- امنيت زيست محيطي ، محافظت از محيط کالبدي (فيزيکي ) جامعه در عين تأمين نيازهاي آن بدون کاهش ذخاير طبيعي است .
٧- امنيت زيست محيط رهايي از بي ثباتي اجتماعي ناشي از فروسايي محيط زيست است .
٨- امنيت زيست محيطي چرخه منابع طبيعي در توليد و مواد پسماند براي طبيعت است به شيوه اي که ثبات اجتماعي را ارتقاء دهد( :٢٠١٢ ,www. envirosecurity.orgIES ..http:)
بر اين اساس ، عناصر بنيادي امنيت زيست محيطي شامل : بهسازي (وضعيت ) کمبود منابع طبيعي ، حفظ سلامت محيط زيست ، بهسازي فروسايي محيط طبيعي ، پيشگيري از نابساماني اجتماعي و کشمکش و افزايش ثبات اجتماعي است . چنين ويژگي هايي محيط زيست را کانون مطالعات ژئوپليتيک ، علوم سياسي و روابط بين الملل قرار داده است . متناسب با ورود مسائل و جستارهاي زيست محيطي به عرصه صلح و امنيت بين المللي ، اقدامات مختلفي براي مقابله با مسائل محيط زيست جهاني درباره تدوين و اجراي نظام هاي زيست محيطي بين المللي به عمل آمده است . نشست هاي مختلف (استهلکم ١٩٧٢، ريو١٩٩٢، کيوتو ١٩٩٩، ژوهانسبورگ ٢٠٠٢، دانمارک ٢٠٠٩ و...)کوشيده اند شيوه برداشت و مديريت مسائل جهاني منابع و محيط زيست را تغيير دهند. (حيدري ، ١٣٨١: ٤) از ديگر سو تضادها وکشمکش هاي برخاسته از کمبود منابع طبيعي و فروسايي محيطي ، گرمايش جهاني ، تغيير اقليم مناطق و پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي آن ، محيط زيست را کانون مطالعات امنيتي کرده است ( .www..economist http: com.) بر پايه نظرية «چرخه تخريب محيط زيست » دگرديسي و تخريب هر کدام از سازمايه - هاي زيست محيطي به صورت زنجيره اي زمينه بروز ديگر پيامدهاي ناگوار زيستي و اجتماعي را فراهم مي کند زيرا:
١- تخريب محيط زيست باعث تهي سازي سرمايه ها مي شود.
٢- تهي سازي سرمايه ها معادل نابودي فضاي عملياتي کره زمين است .
٣- نابودي فضاي عملياتي باعث فقرزايي ، کمبود منابع و در نهايت روند نزولي ابعاد انساني ، اقتصادي و اجتماعي توسعه و نابودي محيط زيست مي شود
٤- وجود اين چرخه سبب نارضايتي مردم است
٥- نارضايتي مردم سبب بروز اختلال در کسب و کار، اقتصاد و اجتماع مي شود (برارپور ،١٣٨٧: ١٢١١٢٧).


شکل (٣) نمودار چرخه فروسايي محيطي و ناامني اجتماعي (ترسيم از نگارنده )
اثر گلخانه اي ناشي از تغييرات آب و هوايي ،کاهش ازن استراتوسفر،تخريب و نابودي زمين - هاي بارور کشاورزي ، تخريب و پاکسازي جنگل ها، کاهش عرضه و آلودگي منابع آب شيرين و کاهش صيد ماهي تغييرات زيست محيطي هستند که به عنوان علل کشمکش هاي خشونت آميز گروهاي اجتماعي شناسايي شده اند (www.library.utoronto.ca..http:). که در جايگاه بحران ها و مسائل اکولوژيک سر بر آورده اند و زندگاني ميليون ها تن را تهديد مي کنند زيرا:
١- بحران اکولوژيک در قالب امنيت غير سنتي عامل کشتار و آسيب رساني به شمار زيادي از افراد طي زمان بوده به گونه اي که تلفات آن بيش از تهديدات نظامي بوده است . بنابراين ، از نظر بي ثبات سازي منبع قابل توجهي است .
٢- امنيت اکولولوژيک يا غير سنتي تابعي از حفظ موازنه پوياي ميان انسان و طبيعت ، انسان و ديگر گونه ها، انسان و عوامل بيماري زا و جوامع انساني است .
٣- دگرگوني هاي جمعيتي به ويژه رشد جمعيت مهم ترين عامل بي ثباتي کشورهاي در حال توسعه است از آنجا که توانش هاي طبيعي نمي توانند مطالبات فزاينده جوامع را تأمين کنند مسائل مرتبط با امنيت اکولوژيک سر بر مي آورند.
٤- تعميق جهاني شدن و افزايش شهرنشيني زمينه تشديد بي ثباتي توازن ميان جمعيت انساني و عوامل بيماري زا است . فجايع اخير بيماري هاي واگيردار نوپديد گوياي گسترندگي جدي آن در آينده نزديک است .
٥- گرمايش جهاني تأثير مهمي بر مناسبات پيش گفته در حوزه امنيت اکولوژيک دارد:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید