بخشی از مقاله


جایگاه امنیت زیست محیطی در امنیت ملی

چکیده :
دگرگونی نظام بین الملل پس از جنگ سرد به طور کلی مفهوم امنیت ملی را دچار دگرگونی نمود. از جمله مهمترین مشخصه های این دگرگونی، تثبیت جایگاه امنیت زیست محیطی در رویکرد امنیت ملی است.
امنیت زیست محیطی با تهدیداتی سروکار دارد که نه تنها نتیجه غیرعمدی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است بلکه در مقایسه با تهدیدات نظامی خیلی کند پیش می رود بنابراین افقهای زمانی برای برنامه ریزی سیاسی لازم به منظور مقابله با آن بی نهایت گسترده است.
این مقاله با روش تحلیل محتوا ضمن بررسی مفهوم امنیت ملی و امنیت زیست محیطی به بررسی تفاوت دیدگاهها نسبت به امنیت زیست محیطی در دوران کنونی و دوران نظام دوقطبی در جهان می پردازد.
نتایج حاصله از این پژوهش نشان دهنده آن است که تخریب عوامل زیست محیطی نتیجه نیروهای اقتصادی و اجتماعی غیرشخصی است و تهدیدات حاصله از آن به یک دولت دشمن و یا موجودیت سیاسی مستقل مربوط نمی شود و راه حلهای مشارکتی می طلبد.
واﮊگان کلیدی : امنیت ملی، امنیت زیست محیطی، نظام بین المللی، نیروهای اقتصادی

مقدمه :
نگرانیهای مربوط به تخریب محیط و برخوردهای اجتماعی ناشی از تغییرات آب و هوائی به بحثهائی که در دوران معاصر بر سر امنیت کره زمین، میلیتاریسم و تسلط برکره زمین مربوط می شود اضافه شده است.
این نگرانی از مسائل محیطی در حیطه سیاستهای جهانی در کنفرانس سازمان ملل متحد که با عنوان محیط و توسعه در ریو در سال 1992 برگزار شده بود، مطرح گردیده (کنفرانس زمین) که در آن بیش از صدها سازمان غیردولتی (NGO) و صدها حکومت و رهبران دولتها برای مبارزه با خطرات اکولوﮊی جهانی با هم متحد شدند. نگرانی در مورد مسائل محیطی تاریخی طولانی دارد، چنانکه با رشد صنعتی شدن و توسعه شهری چشم اندازهای تازه ای در سطح زمین به صورت یک لایه زندگی ظاهر شده است. (دادس، 2000 : 186)
بسیاری از نویسندگان که نگران مسائل محیطی هستند اعتقاد دارند که تخریب ازن، تغییرات آب و هوائی و فرسایش محیطی به آشفتگی مسائل سیاسی در سطح جهان منجر می شود، زیرا اغلب آنها مسائل فرامرزی بوده و در خارج از مسئولیت یک دولت هستند
.(Shafer,1998:187) زندگی سالم انسانها وابسته به توانایی دولتها برای همکاری با یکدیگر برای مقابله با آلودگیهای زیست محیطی و قبول وابستگی سرنوشت اکولوﮊی محلی به سیستمهای فراملی تولید می باشد. تئوریسینهای جهانی شدن و نویسندگان جهان سوم مصر هستند که مسائل محیطی به صورت جزئی از نگرانیهای مربوط به گسترش نواحی فقیرنشین، مصرف، توسعه و روابط بین شمال و جنوب درآمده است (Mittleman,1996:24)
در گزارش سازمان ملل متحد در سال 1998 که در مورد توسعه انسانی منتشر شد، آمده بود که کشورهای فقیر با وجود اینکه 20% از جمعیت جهان را شامل می شوند اما حدود ۱/۱% درآمد جهانی را جذب می کنند . در حالی که کشورهای شمال نگران تغییرات لایه ازن هستند کشورهای جنوب نگران افزایش جمعیت، کمبود منابع، نیازهای ا نسانی و تقلیل فقر هستند. بنابراین در تعریف مسائل محیطی باید تحلیلها و سیاستهای اتخاذ شده را تقسیم بندی کنیم. (lipschultz,1993:29)
امنیت ملی :
برای امنیت ملی تعریفهای گوناگونی آورده اند. برخی از نویسندگان، امنیت را به معنی تهدید نظامی گرفته اند. برخی بر محافظت از کشور در برابر حمله نظامی یا اقدامات واﮊگون سازی از خارج تأکید می کنند. یکی از تعریفهای موجود برای این مفهوم، تعریف کلاسیک آن است. بنابر این تعریف، امنیت عبارت است از توانایی کشور در دفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا منافع ملی خود. در این تعریفها بر جنبه نظامی امنیت تأکید شده است. کوشش دولتها برای افزایش قدرت نظامی و تسلیحاتی معطوف به همین معناست. بالابردن توان نظامی موجب می شود که تهدیدهای خارجی نتواند کشور را از پی گرفتن منظور خود که همانا حفظ حیات و پیشبرد منافع ملی است، بازدارد.
یکی از نخستین کسانی که امنیت ملی را تعریف کرده است، والتر لیپمن نویسنده و محقق امریکایی است. لیپمن می گوید : » یک ملت وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را پیش ببرد.(Lippman, 1983 :5) «
تعریفهای کلاسیک امنیت ملی تقریبﹰا همه به بعد نظامی امنیت تأکید دارد. در شکل گیری این تعاریف همواره فرض بر وجود وضعیت تنازع و برخورد بوده است. ما بی آنکه بخواهیم این تعریفها را بکلی بی اعتبار بدانیم، باید به چند نکته اشاره کنیم، اول اینکه عصر ما عصری است که در آن کشورها به دلیل پیشرفت در صنعت، بازرگانی، تکنولوﮊی و ارتباطات سخت به یکدیگر نزدیک و نیازمند شده اند؛
دوم اینکه با این همه سلاحهای هسته ای که انبار شده است، در صورت بروز جنگهای وسیع و بالا گرفتن آن جایی برای پیروزی هیچ طرفی متصور نیست. برخی از محققان تأکید می کنند که اکنون صلح و ثبات جهانی جزئی از عناصر امنیت کشورهاست و امنیت زیست محیطی جزیی از امنیت جهانی محسوب می شود . البته ما نمی خواهیم بگوییم جنگی وجود ندارد با وجود نخواهد داشت بلکه می خواهیم تأکید کنیم که دیگر بازگشت به عصر سراسر تنش جنگ سرد میسر نیست . در زمان ما هر روز بیشتر از پیش صلح به یک ارزش همگانی تبدیل می شود. تأکیدی که در دهه های اخیر بر استراتژیهای بازدارنده صورت گرفته و آن همه تحقیقات و نوشته هایی که به آن اختصاص یافته است، خود دلیل دیگری است که نشان می دهد دیگر در زمان ما همچون قرون گذشته امنیت ملی صرفاﹰ به معنی داشتن استراتژیهای جنگی نیست. به همین ترتیب با تحولی که در مفهوم قدرت ملی و منافع ملی پدید آمده است، دیگر قدرت دولت منحصراﹰ قدرت نظامی نیست. هر روز افق جغرافیایی کشورها بازتر می شود و آنها را بیشتر از پیش به سوی همکاری و همزیستی سوق می دهد. این تحولات بی گمان بر مفهوم امنیت ملی تأثیر داشته و آن را همچون مفاهیم منافع ملی و قدرت ملی دستخوش تغییر کرده است.
مسأله دیگری که مفهوم امنیت ملی را دستخوش تحول کرده است، تحولات اقتصادی عصر ماست. در زمان ما که کشورهای شمال می توانند کشورهای توسعه نیافته و مستعمرات پیشین را از لحاظ اقتصادی به خود وابسته کنند، تأمین استقلال اقتصادی و امکانات خوداتکایی کشورها یکی از شرایط پیشبرد مبانی امنیت ملی است. پیشرفت اقتصادی از نظر دیگری نیز حائز اهمیت است و آن اینکه رفاه نسبی مردم را فراهم می آورد و موجب ثبات سیاسی و اجتماعی کشور می شود. چنانکه بعداﹰ خواهیم گفت، اکنون نقش توده های مردم در جنگها بیش از هر زمان دیگری گسترش یافته است و رفاه و رضایت مردم در تحکیم قدرت کشور و استحکام روحیه نظامیان سهم مهمی دارد.
هر کشوری برای تضمین امنیت خارجی نیاز به حد معینی از ثبات سیاسی و امنیت داخلی دارد. این امر خود تا حدود زیادی مستلزم توسعه اقتصادی است. عقب افتادگی در واقع نوعی ناامنی است؛ زیرا موجب تنش و بحران داخلی و ترغیب مداخلات خارجی می شود. دولتمردان و مردم کشورهای توسعه نیافته موسوم به جنوب برای توسعه اقتصادی اهمیت زیادی قائل هستند؛ تا آنجا که برخی از آنها با صراحت می گویند که امنیت ملی از توسعه سرچشمه می گیرد و حد و شاخص توسعه، حد و شاخص امنیت ملی نیز هست.
تحکیم بنیه اقتصادی و صنعتی یک کشور پشتوانه ای است برای قدرت نظامی آن کشور. تقویت قدرت نظامی بدون پشتوانه اقتصادی و صنعتی میسر نیست. این مسأله در زمان ما که نقش جنگ افزارها و هزینه تهیه آنها به طور بی سابقه ای بالا رفته است، مبرم تر از هر زمان دیگری به چشم می خورد.
به این ترتیب اکنون لازم است برای امنیت ملی تعریف جامع تری بیابیم. بسیاری از نویسندگان و محققان وقتی از امنیت ملی گفتگو می کنند، منظورشان توانایی یک کشور در حفظ ارزشهای خودی در برابر تهدیدهای خارجی است. این تعریف در کلیت خود درست است اما با توجه به آنچه در مورد نقش مسائل اقتصادی، سیاسی و بین المللی گفته شد، می توان آن را به این شکل تکمیل کرد : "امنیت ملی یعنی دستیابی به شرایطی که به یک کشور امکان می دهد از تهدیدهای بالقوه یا بالفعل خارجی و نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانه در امان باشد و در راه پیشبرد امر توسعه اقتصادی، اجتماعی و انسانی و تأمین وحدت و موجودیت کشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بیگانه گام بردارد." (روشندل، 1376 : 14)
امنیت زیست محیطی
اصطلاح امنیت زیست محیطی می کوشد تا بر تمایز بین منافع فردی و منافع دولت ملی غلبه نماید. امنیت برای فرد، یک موضوع تصوری است ولی این مفهوم ذهنی است که به هر حال در یک لحظه مشخص از زندگی فرد و یا در یک زمینه مشخص فرهنگی‐ اجتماعی، جنبه فطعی پیدا می کند. شخص کمابیش می تواند احساس امنیت کند و این احساس امنیت می تواند به روابط خانوادگی، عوامل اقتصادی و شرایط اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی مرتبط باشد. حدود مسئولیت یک دولت ملی برای تأمین امنیت شخصی در هر کشوری نسبت به کشور دیگر تفاوت می کند. برای مثال در کشورهای سوسیالیستی، » امنیت شغلی« حداقل تا دوره اخیر، به عنوان بخشی از مسئولیت دولت ملی در قبال شخص دانسته می شد.
امنیت اشخاص‐ حتی در زمانیکه توسط دولتها تأمین می شود‐ از حیث معرفت شناسی با امنیت دولت ملی تفاوت می کند. دولتها امنیت خود را از نوع رابطه به دست آمده با سایر دولتها می گیرند و امنیت آنها نسبی است و نه مطلق. بنابراین بطور کامل قابل درک است که مفهوم امنیت در تهدیدات نسبت به تمام دولتها از افزایشی مطلق برخوردار باشد (برای مثال از ناحیه تخریب محیط زیست جهانی)، ولی اگر تهدیدات بطور مساوی توزیع شود، و بر موازنه سیستم دولت ملی تأثیر نگذارد، این افزایش مطلق تهدیدات به کاهش در امنیت ملی تبدیل نخواهد شد.
بطور فرضی در تقابل با دشمن مشترک، افراد و دولتها از علائق امنیتی مشترک برخوردارند‐ این دشمن مشترک پیشتر یک دولت ملی دیگر بود ولی اکنون گفته می شود که دشمن مشترک تخریب محیط زیست است البته با فرض بر اینکه اشخاص و دولتها منابع امنیتی مشترکی دارند. به عقیده رنر، به نظر می رسد که توسعه نظامی گری، اقتصادی و بومشناختی بطور فزاینده ای نوعی منافع جهان شمول را القاﺀ می کند و طبق نظر بوزان مفهوم امنیت آنچنان افراد، دولتها و نظام بین المللی را به هم نزدیک و مرتبط می سازد که نیاز دارد در یک چشم انداز رابطه جزﺀ با کل با آن برخورد شود. (Buzan,1988 : 245)
این شناسایی منافع امنیتی اشخاص و دولتها به لحاظ عقلایی، زمانیکه با تحول و تخریب محیط زیست همراه می شود خدشه پیدا می کند.
در این جا حداقل سه دلیل برای این امر وجود دارد.
۱‐ تصور می شود که افراد و دولتها به روشی مشابه از تخریب محیط زیست تأثیر می پذیرند که این امر قابل اثبات نیست و بنابراین مفهوم مزبور پیشنهاد می کند که دولتها و شهروندانشان وقتی صحبت از تحول زیست محیطی است منافع مشابهی دارند و بنابراین می توانند و حتی می بایست با یکدیگر جهت تحقق آن همکاری کنند.

۲‐ این مفهوم بر پایه »مدل دموکراسی « قرار دارد، یعنی جاییکه منافع اکثریت شهروندان آن در قالب سیاست دولت انعکاس پیدا می کند. ولی سایر نظامهای سیاسی، دموکراسی را به عنوان شیوه بیان منافع فردی تصور نمی کنند. به عنوان مثال چگونه منافع امنیت ملی یک دیکتاتوری نظامی می تواند منعکس کننده منافع شهروندان کشور باشد؟

۳‐ این مفهوم بصورت ضمنی تصور می کند که یک ائتلاف جهانی افراد برعلیه تخریب زیست محیطی، از طریق ائتلاف جهانی دولتهای ملی که مقصود مشابهی را تعقیب می نمایند قابل شناخت است.

تخریب زیست محیطی بر امنیت افراد و امنیت دولتها تأثیر می گذارد، ائتلاف افراد و ائتلاف دولتها‐ حداقل در مسائل مربوط به محیط زیست‐ دو چیز متفاوت می باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید