بخشی از مقاله
چکيده
مدرسه جزء مهمترين اماکني است که با يک برنامه ريزي صحيح و حساب شده مي تواند مسائل مهم اجتماعي و فرهنگي را به فراگيران بياموزد.در نتيجه رسيدن به حد مطلوب و مورد نظر نشانگر کارايي بيروني مدارس و نظام آموزش و پرورش است . اين مقاله برآن است تا مفاهيمي از شهروند ،شهروندي، حقوق شهروندي، و توضيحاتي تکميلي چون ضرورت و چگونگي آموزش آنها از طريق نظام آموزشي بيان کند؛ تا بر اين اساس بتوان ضرورت آگاهي از اين حقوق را براي فراگيران و مربيان و دست اندر کاران نظام آموزش و پرورش توجيه کرد. به همين منظور در اين پژوهش از روش کتابخانه اي استفاده شده است .
بر اساس مطالب ذکر شده در اين مقاله و براي دستيابي به حقوق شهروندي، آگاهي از اين اصطلاحات و عمل به آن ها ضروري به نظر مي رسد.که اين کار مستلزم همکاري نهادهاي گوناگوني از جمله خانواده ، مدرسه و دولت مي باشد، که هر کدام از اين نهادها نيز وظايف خاص خود را دارند. در اين مقاله بيشتر بر نظام آموزشي و مدرسه تاکيد شده است ؛ چرا که يکي از وظايف مهم مدارس انتقال علم و دانش ، مفاهيم و مهارتهاي مورد نظر به فراگيران است .
کليد واژه ها: شهروند، شهروندي، حقوق شهروندي، نظام آموزشي
مقدمه
حق داراي معاني متعددي مي باشد که در همه آنها اصل ريشه لغوي، يعني ثبوت ، حفظ شده است . اما نوع ثبوت در هريک با ديگري تفاوت دارد و همين امر نيز سبب شده که مفاهيم مختلفي از حق وجود داشته باشد. صرف نظر از معناي لغوي، اصطلاح حق در موارد متفاوتي به صورت جمع و مفرد به کار مي رود از جمله حقوق به معناي مقررات اجتماعي، دستمزد و پاداش مالي، سلطه اي است براي انسان به خودي خود بر ديگري ، اختيار براي انجام يک فعل .
حق در اصطلاح حقوق : حق اختياري است که قانون براي فرد شناخته تا بتواند عملي را انجام يا آن را ترک ترک نمايد. يکي از مسائل مهمي که در رابطه با مفهوم شهروند و شهروندي وجود دارد اين است که چگونه مي توان آن را آموزش داد تا براساس آن بتوان شاهد اجراي صحيح آن در جامعه و شناخت وظايف و تکاليف مبتني برآن بود.
در اين رابطه صاحب نظران بهترين مکان براي آموزش را دراين مقوله مدرسه مي دانند. آنها معتقدند از آن جايي که مدرسه بعد از خانه دومين محيطي است که کودکان و نوجوانان قسمت اعظم زمان خود را در آن سپري مي کنند، و نقش مهمي در رشد شخصيت و انتقال دانش و مهارت هاي زندگي به آنها دارد، در نتيجه آشنايي با شهروند و شهروندي نيز از جمله مهارتهايي است که در مدرسه بايد آموزش داده شود و فراگيران پايه - هاي مختلف تحصيلي بايد حقوق ، تکاليف و مسئوليت هاي شهروندي را در مدرسه فراگيرند. به عبارت ديگر گنجاندن مطالب مهم و ضروري در مورد حقوق شهروندي براساس اصول و قواعد در برنامه درسي و کاربردي ساختن آنها توسط نظام آموزش و پرورش حاکم برهرکشوري، افراد متعهد و مسئول و آگاه را پرورش خواهد داد که خواهند توانست ، نظامي که افراد جامعه در آن حق آزادي، حق مشارکت ، حق انتخاب و.... را داشته باشند، بنا نهند.
برخي از صاحب نظران نيز ضرورت آموزش شهروندي را پرورش قابليت هايي در فرد که با افراد ديگر جامعه همزيستي اجتماعي سالمي پيدا کنند مي دانند. در واقع فرد با آموزش هايي که در زمينه ي حقوق شهروندي از طريق نظام آموزشي و مدارس دريافت مي کنند به فردي مستقل که داراي حس مسئوليت هاي اخلاقي و اجتماعي رشد يافته اي باشد تبديل شود و عضو سودمندي براي جامعه گردد. به همين دليل آشنا شدن با اين حقوق و ضرورت آموزش آنها به شهروندان ، مي تواند مزاياي زيادي در برداشته باشد.
بنابراين مي توان اذعان داشت که آموزش حقوق شهروندي در مدارس ضرورت پيدا خواهد کرد.
شهروند و شهروندي
واژه شهروند داراي دو مفهوم است . نخست مفهومي که داراي يک منشأ تاريخي است ، يعني زماني که انقلاب هاي سياسي بورژوازي در قرن نوزدهم اتفاق افتاد و دولت هاي جديدي که به وجود آمدند، مدعي شدند مشروعيت خود را از «مردم » يا «ملت » مي گيرند. از اين زمان شهروند به معني واحد تشکيل دهنده مردم يا ملت است . در اين معنا شهروند يک مفهوم کاملا سياسي و حقوقي است که در قوانين تمام دولت هاي ملي به آن اشاره شده است . اين واحد اجتماعي بر اساس گروهي از قراردادهاي اجتماعي با دولت پيوند مي خورد. دومين مفهوم شهروند اين است که به هر يک از ساکنان شهر مي توان شهروند گفت زيرا در چارچوب حقوقي و سياسي گروهي از وظايف و حقوق تعريف شده قرار مي گيرند.
«در ايران اولين آشنايي با حقوق شهروندي و ارزشهاي آن با انقلاب مشروطيت آغاز شد و با وجود گذشت سالها ي طولاني و تجربه کردن انقلاب بزرگتر و تغييرات بسيار در انديشه ها هنوز نمي توان گفت در زمينه ي حقوق و تکاليف شهروندي آگاهي عمومي و صحيحي وجود دارد. بنابراين تا زماني که آگاهي وجود نداشته باشد شناخت و ظايف و امکان انجام تکاليف وجود نخواهد داشت .» (آشتياني و همکاران ، ١٣٨٥) .
شهروند«فردي است در رابطه با يک دولت ، که از سويي برخوردار از حقوق سياسي و مدني است ، و از سويي ديگر در برابر دولت تکليف هايي به عهده دارد.» (آشوري :١٣٧٣، ٢٢١)
شهروندي«منزلتي است براي فرد در ارتباط با يک دولت که از نظر حقوق بين الملل نيز محترم شمرده مي شوند. به حقوق فرد و تکاليف او در برابر دولت رابطه ي شهروندي گويند، که چگونگي آن را قانون اساسي و قوانين مدني کشور معين مي کند. اساسا کسي "شهروند" شمرده مي شود که تنها فرمان گزار دولت نباشد، بلکه از حقوق فطري طبيعي نيز برخوردار باشد و دولت اين حقوق را رعايت و از آن حمايت کند. منزلت شهروندي را قوانين هر دولتي تعيين مي کند و معمولا تابع دو چيز است : يکي زادگاه ، و ديگري مليت پدر و مادر. شهروندي يک کشور از راه ازدواج با زن و مرد شهروند آن کشور نيز بدست مي آيد. اما اينگونه شهروندي معمولا همه حقوق شهروندي از جمله کسب مشاغل دولتي را با خود نمي آورد.» (آشوري : ١٣٧٣، ٢٢٢)