بخشی از مقاله


بررسی اثربخشی آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانش آموزان دختر و پسر راهنمایی شهرستانهای مهر و لامرد
چکیده
هدف پژوهش حاضر اثر بخشی آموزش حل مسئله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانشآموزان پسر و دختر راهنمایی شهرستانهای لامرد و مهر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل، جامعه آماری شامل کلیه مدارس راهنمایی پسرانه و دخترانه در سطح دو شهرستان مهر و لامرد با جامعه سنی 13 تا 15 سال که مشتمل بر 150 مدرسه، نمونه آماری این تحقیق شامل 80 نفر از دانشآموزان دختر و پسر (دامنه سنی 13 تا 15 سال) شهرستانهای مهر و لامرد بودند که پس از انتخاب به روش نمونهگیری خوشهای به صورت تصادفی در 4 گروه 20 نفری جایگزین شدند.
ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهی سلامت روانی SCL-90-R و روش تحلیل دادهها در دو سطح آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و در سطح آمار استنباطی روش تحلیل دادهها (کوواریانس چند متغیره) بوده است. نتایج پژوهش آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که آموزش حل مسئله و تفکر انتقادی موجب افزایش سلامت روان در دانشآموزان میشود و همچنین مشخص گردید بین سلامت روان دانشآموزان تحت آموزش حل مسئله و تفکر انتقادی بر حسب جنسیت تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: بنابراین بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت که بین آموزش حل مسئله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانشآموزان دختر و پسر رابطه وجود دارد و همچنین بین سلامت روان دانشآموزان تحت آموزش حل مسئله و تفکر انتقادی بر حسب جنسیت تفاوت معناداری وجود دارد.

کلید واژه:
تفکر انتقادی، حل مسئله، سلامت روان


مقدمه
مفهوم سلامت روان1 در واقع جنبهای از مفهوم کلی سلامت است و به کلیه روشها و تدابیری اطلاق میشود که برای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای روانی به کار میرود. در تعریف سلامت روانی مشکلی که وجود دارد این است که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای به هنجاری وجود ندارد. مثلاً تعریف سازمان جهانی بهداشت از مقولهی بهداشت روانی چنین است: داشتن توانایی کامل برای ایفای نقش اجتماعی، روانی، جسمی و بهداشتی تنها نداشتن بیماری یا عقب ماندگی نیست. (حسینی، (1380 سلامت روان یکی از مهمترین مؤلفههای یک زندگی سالم است که عوامل بی شماری در شکلبندی صحیح یا ناسالم آن دخیل هستند. مفهوم سلامت روان در پی آن است که احساسات منفی نظیر اضطراب، افسردگی، ناامیدی که رنگ گشته و از بروز نشانه های مرضی در افراد پیشگیری به عمل آید. (محمدی و همکاران، (1391 در سراسر تاریخ، روانشناسان و فیزیولوژیستها اعتقاد داشتند ظرفیت حل مسئله در انسان وجود دارد. اما اهمیت این عقیده از این باور ناشی میشود که حل مسأله سهم عمدهای در شایستگی اجتماعی دارد. از این توانایی مقابله کردن و تصمیم گرفتن درباره مشکلات پراسترس روزمره با عملکرد اجتماعی و شخصی دارای ارتباط محکمی است. (دزویلا ونزو، 2001 به نقل از سلطانی و همکاران (1391 روش حل مسأله فرایندی شناختی ـ رفتاری با خودکنترل است که فرد از طریق آن در صدد شناسایی و کشف راههای مؤثر برای مسائل روزمره بر میآید که با آن مواجه گشته است (اشنایدر و همکاران به نقل از یوسفی و همکاران، (1391 در حالی که بیشتر مطالعات حل مسأله در ادبیات مربوط به کاهش هدفهای مرتبط با آسیبشناسی یعنی عواطف منفی تمرکز کردهاند اما به تازگی حل مسئله به عنوان یک رویکرد روانشناسی مثبت دوباره احیاء شده است. (دزویلا ، گلدفرید، (1971 هدف عمدهی رواننشاسان سلامت ترویج اقدامها و برنامههای بهداشتی پیشگیرانه با تأکید بر مسئولیت افراد در بکارگیری دانش تکنیکهای پزشکی و علوم رفتاری برای حفظ سلامت خود و پیشگیری از بیماری و اختلال از طریق انواع فعالیتهای خودانگیخته مشترک از سلامت خود با استفاده از مهارتهای مقابلهای که اثر بخشیشان در تحقیقات اثبات شده است میباشد.
عامل دیگری که تأثیر مهمی بر رفتار سلامت روانی افراد دارد تفکر انتقادی است (فاشین، (1994 تفکر انتقادی هنر تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارزیابی تفکر با در نظر گرفتن رشد و توسعهی آن میباشد. تفکر انتقادی خود ـ رهبر، خود ـ نظم ده، خود ـ کنترل، خود ـ اصلاح است. (پال ـ الدر، (2006 شاید در دهههای گذشته به دلیل ساده بودن و پیبینی پذیر بودن زندگی اجتماعی و کارآمدی الگوپذیری از والدین و حتی نسلهای قبلتر از آن این مهارتها به سادگی در طی رشد آموخته شده و نیازی به آموزش مستقیم آنها احساس نمیشد. دوران نوجوانی مقطع بسیار حساس زندگی است که در آن هر فردی با تغییرات گسترده شناختی و ساختاری روبه روست (حسینی (1382 نوجوانان نمونهای هستند که با چندین نوع از فشارزاها دست و پنجه نرم میکنند. تغییرات دوران بلوغ، امتحانات، مشکلات انتخاب رشته تحصیلی و شغل (لطفآبادی، (1387 فشارزاهای تحصیلی مانند اضطراب امتحان (مواموندا (1993 تبعیض (پاسکور، پچمن (2009 بر سلامت روان تأثیر منفی دارند.. یکی از عوامل مؤثر در سلامت روان تفکر انقتادی است، تفکر انتقادی مربوط به سطوح بالای شناختی (تجزیه، تحلیل، ترکیب و ارزشیابی) است. (پیچ، مخرجی (2007 آموزش مهارت تفکر انتقادی به تقویت قابلیتهای ذهنی، شناختی و تفکر مستدل و تیزبینانه نوجوانان منجر میشود. از دیگر مؤلفههای تأثیرگذار بر سلامت روان مهارت حل مسئله میباشد. مهارت حل مسئله مهارتی شناختی رفتاری است که افراد به وسیلهی آن راهبردهای مؤثر مقابله با موقعیت مسئلهساز در زندگی را کشف و شناسایی میکنند. حل مسئله یکی از متغیرهای پیشبینی سلامت روانی است (کاترین، استرگود، (2003 به عبارت دیگر حل مسأله یک راهبرد مقابلهای مهم است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش داده، تنیدگی و مشکلات روانی را کاهش میدهد. (دوزریلا، شیدی، (1992 با توجه به اهمیت آموزش مهارتهای زندگی (حل مسئله و تفکر انتقادی) به منظور ارتقاء سلامت روان و تحلیل نظری، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که: آیا حل مسأله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانشآموزان مؤثر است؟
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانشآموزان دختر و پسر راهنمایی شهرستانهای مهر و لامرد میباشد.
با توجه به هدف پژوهش و ملاحظات نظری و یافتههای پژوهشی موجود فرزیههای پژوهش موجود به این شرح بررسی شدند. اول) آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی باعث افزایش سلامت روان در دانشآموزان میشود. دوم) بین سلامت روان دانشآموزان تحت آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی بر حسب جنسیت تفاوت معناداری وجود دارد.
قدمت بررسی و نظریه پردازی پیرامون مهارت حل مسأله به اواخر قرن نوزدهم معطوف است. در حیطه روانشناسی میتوان مهارت حل مسأله را از دیدگاه ثورندایک (1929-1979) مورد بررسی قرار داد. او در مشهورترین مجموعه آزمایشهای خود گربه گرسنهای را در قفسهای چوبی قرار دارد. این قفس دارای اهرمی بود که چنانچه ضربه محکمی به آن میزد در قفس باز میشود و گربه میتوانست به غذا دست پیدا کند.
همچنین ولفولک 1995) به نقل از سیف (1381 مراحل حل مسأله را به شرح ذیل بیان میکند. تعریف و معرفی مسأله، کشف و تدوین راه حل، عملکردن بر روی راه حل، نگاه کردن به جهت ارزشیابی نتایج فعالیتها.
به عقیدهی مایرز (1995) علاقه به توسعه تواناییهای تفکر انتقادی1 در محافل آموزشی پدیدهی جدیدی نیست. چت مایرز مؤلف کتاب (آموزشی تفکر انتقادی) معتقد است منشأ چنین علاقهای به آکادمی افلاطون بر میگردد. الگویی که دانشگاههای مدرن امروز از آن برخاستهاند اما به تدریج از این سنت دیرینه فاصله گرفتهاند و بیشترین توجه خود را به ارائه اطلاعات معطوف کردهاند. باباپور (1391) نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش سلامت روانی دانشجویان گروه آموزش در مقایسه با گروه گواه گردید. کارشکی و پاکمهر (1390) دریافتهاند که خودکارآمدی، فراشناخت و تفکر انتقادی با سلامت روان رابطه مستقیم دارند. مؤمنی و همکاران(1390) در بررسی نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی سلامت روان دانشآموزان و عزت نفس آنها را بهبود میبخشد.
گاراند و همکاران (2014) در مقالهای تحت عنوان اثربخشی درمان حل مسأله بر سلامت روان در خانوادههای افراد مبتلا به زوال عقل به این نتیجه رسیدند که مهارت حل مسأله میتواند موجب بهبود سلامت روان مراقبات بیمار شود.

آدلر و فاگلی (2005) معتقدند که مهارتهای زندگی سازگاری و رضایت از زندگی را افزایش میدهد.
جون و همکاران (2005) در بررسی اثربخشی درمان حل مسأله در کاهش مشکلات سلامت روانی و جسمانی دریافتند که آموزش حل مسئله در کاهش مشکلات روانی تأثیر دارد.
مهالیک (2007) نشان داد که نقش جنسیتی با سلامت روانی همبستگی معنیدار دارد.
دوران نوجوانی به عنوان یکی از مراحل بسیار مهم و بحرانی فرایند رشد و تحول انسان محسوب میشود. از این دوران به عنوان دوران بحران، طوفان، دوران زایش دوباره، هویتطلبی یاد کردهاند. (حسینی و موسوی، (1382 با این حال نوجوانی را دوره سلامت میپندارند و این قشر از جامعه با همین پیشفرض از خدمات مراقبتی پیشگیری بی بهره ماندهاند.
اما امروزه آموزش مستقیم مهارتهای زندگی به عنوان بخش مهم و کلیدی در جامعه پذیری افراد در سراسر دنیا مطرح است. آموزش مهارتهای زندگی در سال 1979 و با اقدامات دکتر گیلبرت بوتوین آغاز گردید و به دنبال این اقدام مقدماتی از سال 1993 به بعد سازمان جهانی بهداشت (WHO) با هماهنگی یونیسف برنامه آموزشی مهارتهای زندگی را به عنوان یک طرح جامع پیشگیری اولیه و ارتقای سطح بهداشت روانی کودکان و نوجوانان معرفی نمود. ( who (, unisef 2004
بنابر این آنچه که پژوهش حاضر را میتواند مهم و قابل توجه کند پرداختن به مؤلفهایی است که اولاً در زندگی روزمره (نوجوانان به عنوان نمونهی این پژوهش) نقشمهمی ایفا کند، ثانیاً این مؤلفهها تاکنون و کمتر در کنار هم یا اصلاً در کنار هم مورد بررسی قرار نگرفتهاند و ثالثاً مطالعاتی که تاکنون نیز به دست آمده تنها بخشی از پژوهش حاضر را انجام دادهاند. لذا بررسی این متغیرها (حل مسأله و تفکر انتقادی) به صورت توأم در ارتباط با نوجوانان تازگی دارد.
روش
جامعه آماری،نمونه و روش اجرای پژوهش: طرح کلی پژوهش حاضر با توجه به هدف آن که بررسی اثر بخشی آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی بر سلامت روان دانشآموزان دختر و پسر شهرستانهای مهر و لامرد میباشد. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر و پسر مدارس راهنمایی شهرستانهای مهر و لامرد میباشد، حجم نمونه آماری این تحقیق 80 نفر از دانشآموزان دختر و پسر با (دامنهی سنی 13 تا 15 سال) مدارس راهنمایی شهرستانهای مهر و لامرد میباشد. در این روش برای انتخاب دانشآموزان در دو گروه آزمایش و کنترل از روش تصادفی خوشهای تک مرحلهای استفاده شده است. در این پژوهش ابتدا پس از گرفتن پیش آزمون بر دو گروه از دانشآموزان با در نظر گرفتن پایه تحصیلی و اینکه از قبل هیچ آموزشی در این زمینه ندیدهاند. جلسات آموزشی 8 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه بر روی گروه آزمایشی اجرا و پس از پایان دوره 3)ماهه) آموزشی پس آزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد.

ابزار سنجش
در این پژوهش به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه SCL-90 که توسط دراگوتیس و همکاران 1973 تدوین شده است استفاده گردید.
این آزمون دارای 90 سال است که هر یک از سؤالهای آزمون در یک طیف 5 درجهای میزان ناراحتی که از نمره صفر »هیچ« تا چهار »به شدت« میباشد. تشکیل شده است. (فتحی آشتیانی، (1391 جهت بررسی اعتبار این آزمون مطالعاتی صورت گرفته است. در این مطالعات همبستگی SCL-25 با مقیاس اضطراب عمومی1 برابر 0/69 با پرسشنامه افسردگی بک 0/49 با مقیاس سرسختی برلین 0/56 گزارش شده که همگی در سطح 0/01 معنیدار است. همچنین همبستگی بین این مقیاس با SCL-90 برابر 0/97 گزارش شده است. در مطالعه نجاریان و سودانی (1380) ضرایب پایایی SCL-25 به شیوه باز آزمایی برابر 0/78 و از طریق محاسبه درونی 0/97 گزارش شده است.

یافتهها
به منظور بررسی این فرضیه که آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی موجب افزایش سلامت روان در دانشآموزان میشود از روش تحلیل کوواریانس چند گانه استفاده شد، که نتیجه در جدول 4 -11 آمده است.


همانطور که نتایج جدول 4 -11 نشان میدهد مقدار F بین دانشآموزان در گروه در ابعاد سلامت روان و کل به ترتیب39/721، 1382/729، 499/453، 322/551، 12/711، 13/654 ، 5/683، 6/648، 13/326، 719/86 که نشان میدهد در همه ابعاد بین دانشآموزان گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت در سطح P<0/001 معنیدار است و با توجه به جدول مشخص میشود میانگین دانشآموزان گروه آزمایش پایینتر از دانشآموزان گروه کنترل است. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر این که آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی موجب افزایش سلامت روان دانشآموزان میشود تأیید میشود.
همچنین مقدار F بین دانشآموزانی دختر و پسر در ابعاد سلامت روان به ترتیب 6/276، /20، 2/184، 3/464، 0/277، 0/245، 6/744، 6/257، 0/221 و 10/383 که این مقداردر ابعاد (شکایت جسمانی و افکار پارانوئیدو روان گسسته گرایی )در سطح P<0/01 بین دانشآموزان پسر و دختر معنیدار است و با توجه به جدول میانگین سلامت روان شکایت جسمانی، روان گسستهگرایی در دختران بیشتر از پسران و میانگین افکار پارانوئید در پسران بالاتر از دختران میباشد و در سایر ابعاد تفاوت معناداری در دو گروه دختر و پسر مشاهده نشد. اثر تکرار (شرایط پیش آزمون وپس آزمون) با مقدار F برابر با 43/083 نشان میدهد تفاوت پیش آزمون و پس آزمون در سطحP<0/05 معنیدار است که مشخص میشود نمرات پس آزمون به طور کلی از نمرات پیش آزمون کمتر میباشد. در اثر تعاملی گروه و جنسیت تفاوت معناداری مشاهده نشد.
فرضیه دوم: بین سلامت روان دانشآموزان تحت آموزش حل مسأله و تفکر انتقادی بر حسب جنسیت تفاوت معناداری وجود دارد.
به منظور مقایسه میانگین گروه آزمایش و گروه کنترل و همچنین دانشآموزان دختر و پسر در زمینه سلامت روان با توجه به شرایط پیش آزمون و پس آزمون از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد که نتیجه در جدول 4 -12 آمده است.
همانطور که در جدول 4 -12 آمده است تفاوت میانگین بین آزمودنیها گروه آزمایش و گروه کنترل در ابعاد افکار پارانوئید، پرخاشگری، ترس مرضی، حساسیت روابط متقابل، وسواس، اضطراب، شکایت جسمانی، روان گسسته گرایی، افسردگی و همچنین سلامت روان بطور کلی به ترتیب 11/101، 9/804، 7/897، 10/236، 10/236، 5/280، 5/037، 51/466، 40/816، 4/719، 104/779 که این مقدار تفاوت میانگین در بعد وسواس و اضطراب و افسردگی معنادار نشده است اما در ابعاد دیگر افکار پارانوئید در سطح p<0/001 پرخاشگری در سطح p<0/001 ترس مرضی در سطح p<0/001حساسیت روابط متقابل در سطح p<0/001 شکایت جسمانی در سطح p<0/01روان گسسته گرایی در سطح p<0/01و همچنین سلامت روان بطور کلی در سطح p<0/008 بین دانشآموزان گروه کنترل و گروه آزمایش معنیدار است با توجه به جدول مشخص میشود که میانگین دانشآموزان گروه آزمایش پایینتر از دانشآموزان گروه کنترل است در واقع در این ابعاد سلامت روان دانشآموزان گروه آزمایش بالاتر از دانشآموزان گروه کنترل است. در سایر ابعاد تفاوت معناداری در دو گروه آزمایش و کنترل مشاهده نشده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید