بخشی از مقاله

بررسی ساختارشناختی مقامات حمیدی و گلستان سعدی

چکیده
این پژوهش با تحلیل ساختارشناسانه دو اثر گلستان سعدی و مقامات حمیدی به بیان تشابهات و تمـایزات آنهـا از ابعـاد گوناگون ساختاری می پردازد. مقامهنویسی یکی از پیچیدهترین و متکلفترین سبکهاینوشتاریِ فنی و مصنوع بوده کـه با مقامات بدیع الزمان همدانیبهعنوان یک نوعِ ادبیِ مستقل پذیرفته شده است. مقامه تحتتأثیر سبک نثر مصنوع به اوج خود رسید و با افول نثر مصنوع، رواج خود را از دست داد. با این همه- به عنوان یک نوع ادبـی- برخـی از نویسـندگان در دوره های بعد تحت تأثیر سبک مقامه نویسی قرار گرفتهاند. سعدی در گلستان از جملـه کسـانی اسـت کـه اگرچـه از مقامات حمیدی تأثیر پذیرفته است، به هیچ وجه نمیتوان او را مقلد قاضی بلخی دانست. گلستان و مقامات حمیـدی در برخی از جنبه ها مشترکاتی با هم دارند و این امری طبیعی است؛ زیرا در آثار روایی رعایت بعضی از اصول حاکم بر این گونه آثار، فرض و لازم بود. در این پژوهش، با بررسی هر دو اثر گرانقدر مقامات و گلستان از منظر ساختار شناختی، بر عناصراصلی در ساختار داستانها، از قبیل زاویه دید، عنصر شخصیت، راوی، طرح یـا پیرنـگ، زمـان و مکـان، تمرکـز و تأکید شده است.
کلیدواژههامَقامه،: عناصر داستانی، مقامات حمیدی، پیرنگ، ساختارشناسی، گلستان سعدی


مقدمه
مَقامه و مقامهنویسی با تأثیرپذیری از علل و عوامل گوناگون، از بدیعالزمان همدانی 398-358) ق) به عنوان نخستین کسی که نوشتن مقامه را در ادبیات عرب باب کرد، شروع شدبارزترین. مقامه در ادبیات فارسی، مقاماتِ قاضی حمیدالدین بلخی (م(559 است که آن را در سال 551 تألیف کرده است.
مقامات حمیدی از نثرهای فنی و متکلف فارسی و گلستان سعدی نیز از آثار مسجعِ پس از مقامات حمیدی است که بهرغم اختلافاتی که بین این دو اثر مشاهده میشود، از بعضی جنبهها مشابهتهایی نیز با هم دارند که نشان دهنده تأثیرپذیری سعدی از مقامات حمیدی است. برخی ازصاحبنظران از جمله استاد بهار در سبکشناسی به این نکته اشاره کردهاند. وجوه مشترک بین مقامات حمیدی و گلستان سعدی از جهات گوناگون قابل بررسی است؛ زیرا مایههای اشتراک در بین این دو اثر چندان اندک و نادر نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. از دیدگاه ادبی، اشتراک در استفاده از صنایع ادبی بخصوص انواع سجع و موزونیت کلام، استفاده وافر از آرایههای ادبی همچون جناس، مراعات نظیر، تلمیح و آمیزش کلام با عبارات عربی و تلفیق نثر با شعر و موارد دیگر، که نشان دهنده تسلط هر دو نویسنده به سیاق سخن در فارسی و عربی است. اما در عین حال، با آن که سعدی هم با کلیله و دمنه آشنا بوده و هم با مقامات، ولی هیچ گاه نمیتوان شیخ شیراز را دنبالهرو و مقلدِ آنان دانستاو. با درک درست از روحِ زمانه، شیوه نثر روایی را که دیگر شاید جذابیّت چندانی در میان نخبگان ادبی نداشته است، دچار تحول کرد و نقطه عطفی پدید آورد که پس از وی پیروان و مقلدان فراوانی یافت.

نویسنده در این پژوهش، دو اثر نامدار مقامات و گلستان را از منظر ساختارشناختی بررسی می کند؛ زیرا این دو اثر از این منظر تاکنون به صورت تطبیقی بررسی نشدهاند. در خلال این پژوهش به موضوعاتی نظیر صحنهپردازی، عنصر زمان و مکان، عنصر شخصیت، پیرنگ، زاویه دید، عناصر سبکی، درونمایه پرداخته خواهد شد.

پیشینه تحقیق
یکی از شناختهشدهترین کتابهایی که پیرامون بوطیقای ساختاری داستان نوشته شده است، »بوطیقای ساختارگرا« اثر تزوتان تودوروف1 است که در این پژوهش از آن استفاده شده است. اما مرتبط با موضوع این مقاله، کتابها و مقالاتی نیز نوشته شده که هرچند ذکر تمام آنها در این مجال مقدور نیست، به پارهای از آنها اشاره می شود. از جمله: مقامهنویسی در ادبیات فارسی، فارس ابراهیمی؛ بدیعزّمانال همدانی و مقامهنویسی، علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ انواع نثر فارسی، منصور رستگار فسایی؛ عناصر داستان، جمال میرصادقی؛ »بررسی و نقد روایی گلستان«، سیامک صباحی؛ »بررسی تطبیقی سبک ادبی مقامات حریری و حمیدی«، حسن دادخواه؛ بررسی ساختاری حکایتهای گلستان سعدی«، حسین حاجی علی لو، که از آثار فوق در این پژوهش استفاده شده و مشخصات کامل آنها در فهرست منابع مقاله آمده است.

.1 مَقامه چیست؟

مقامه در لغت به معنی جای ایستادن است و در معنی اصطلاحی قسمی است از اقسام قصص که با صرف نظر از تکلفات لفظی و معنوی که در آن هدف اصلی است، مقصود نویسنده از ابداع و انشای آن این است که بتواند با فراغ بال و وسعت مجال، هر چه بیشتر صنایع لفظی و بدیعی بخصوص سجع را در آن به کار برده و در لغتپردازی و ترکیبسازی، نهایت هنر خود را در فن نثرنویسی به شیوه معمول در این دوره، ارائه دهد (خطیبی،(547- 546 :1375 و نیز گفتهاند: »مقامه در لغت به معنی جای ایستادن، مجلس، محل اجتماع قبیله، و جای ماندن است. و در معنی اصطلاحی نوعی داستانهای کوتاه به نثر فنی و مصنوع، آمیخته با شعر و امثال و آراسته با اقسام صنایع لفظی است که غالباً جنبه فکاهی داشته و در مجلسی و انجمنی خوانده میشده است. این داستانها دو شخصیت ممتاز دارند که یکی قهرمان اصلی و دیگری راوی است« (انوشه و دیگران،.(1261 :1376 استاد بهار نیز در تعریف مقامه چنین گوید: »روایات و افسانههاییاست که کسی آنها را گرد آورده و با عباراتی مسجّع و مقفّی و آهنگدار برای جمعی فروخوانَد یا بنویسد و دیگران آن را بر سر انجمنها یا در مجالس خاص بخوانند و از آهنگ کلمات و اسجاع آن که به سجع طیر و تغرید کبوتران و قمریان شبیه است، لذت و نشاط یابند« (بهار، :1355 ج325،.(2

مقامهها داستانهایی پی در پی است که قهرمان همه آنها یکی است. این قهرمان أعمالمحیّرالعقولی انجام میدهد، یا به اصطلاح شیرینکاری می کند و در پایان غیب میشود و کسی نمیفهمد که سرگذشت او به کجا انجامیده است. و دوباره در داستان دیگر به هیئت نوینی آشکار میشود. بدین ترتیب، میتوان مقامه را حد أعلایِ داستانهای پیکاریسک2 دانست که در قرن شانزدهم در اسپانیا مرسوم شد. پیکارسک مشتق از واژه اسپانیایی پیکاروبهمعنی دغَلباز و مُحیل و کلَکزن است و پیکارسک صفتی بود برای رمانسهایی که به أعمال پیکاروها میپرداختندقهرمان. مقامه نیز معمولاً دغلباز و مُحیل است (شمیسا، :1377 .(94 از تعاریفی که برای مقامه ذکر کردهاند، به طور خلاصه چند نکته استنباط میشود:

-1 مقامه در انجمن به صورت سخنرانی یا قصهگویی خوانده میشد.

-2 مقصود نویسنده از ابداع آن، این است که بتواند با فراغ بال هرچه بیشتر صنعتپردازی کرده و مهارت خود را در سجعآرایی و ترکیبسازی و لغتپردازی ارائه کند.

-3 قهرمان مقامهها فردی است سخت حیلهگر که تمام همتش مقصور به کسب توشه و نانی است که از هر راهی ممکن است به دست آورد.

-4 همان گونه که در قرن سوم گدایان و نیازمندان مطلوب خود را به صورت مسجع بیان میکردند تا ضمن عرضِ نیاز، توجه مخاطب را بیشتر به خود جلب کنند، شالوده مقامه نیز بر پایه لفّاظی و سجعسازی و صنایع لفظی بوده است.

-5 قهرمان مقامهها به صورت شخصی ناشناس در فضای داستان ظاهر شده و پس از سلسله حوادثی ناپدید میشود و باز در

داستان دیگری با صورت و هیئتی جدید آشکار میشود.

مهمترین مقامه به زبان فارسی، مقامات حمیدی تصنیف قاضی حمیدالدین بلخی (متوفی 559 هـ) قاضیالقضات بلخ است که آن را در سال 551 هـ به تقلید از مقامات بدیعالزمان همدانی و قاسمبن علی حریری نوشت. اهمیت مقامات حمیدی و نقشی که در ایجاد نوعِ خاصی از نثر روایی در ادب فارسی داشته است، موجب شده تا برخی از صاحب نظران، سعدی را در نگارش گلستان دنباروله و مقلدِ قاضی بلخی بدانند. استاد بهار میگوید: »گلستان سعدی در واقع (مقامات) است و میتوان او را ثانی إثنین مقامات قاضی حمیدالدین شمرد« (بهار، :1355 ج3، .(124

بحث و بررسی کلیاتی از شاکله مقامات حمیدی و گلستان

طرح کلی مقامات حمیدی، بیشتر بر محور گفتگوهای درونی یا حدیثِ نفس و دیالوگهای تیپهای خاصی از آدمهاست. تیپهایی چون گدا، دزد، خطیب و مردانِ زبانآور و سخنسنج، تیپهای عمده داستانهای مقامات هستند. مقامات به مثابه سریالی داستانی است که دارای یک شخصیت اصلی و چند شخصیت فرعی استلحن. روایت، جدّی و طنزآلود استراویِ. درونداستانی و برونداستانی، فردی ناشناس استمقامات. حمیدی، با دیدارِ راوی با یک دوست (ناشناسو) نقلِ یکی از حوادث روزگارآغاز میشوددر. پایان مقامه، راویِ داستان که ناشناس بود، همچنان ناشناس از صحنه بیرون میروداین. چهارچوبِ

داستانی معمولاً در کلّ مقامههای این کتاب دیده میشود. داستانهای مقامات بدون ایده خاصی آغاز میشوند. ولی در ارتباط با مضمون، میتوان مضامینی مشترک در میان تمامِ مقامهها یافت. در مقامات حمیدی، شخصیت های اصلی به جدال با سایر شخصیتها برمیخیزند. اما جدال میان این شخصیتها آنچنان در چنبرهلفّاظی میافتد، که گاهی جدال و تنازع، تبدیل به مفاخرهگویی لفظی میشود. به طوری که خوانندهآن، جدالِ آغازین را فراموش میکند. از آن جا که داستانهای مقامات، جنبه روایی دارند، راویِ اول (حمیدی)و راویِ دومکسی( که حکایت از زبانِ وی روایت شده است) هیچ نقشی در بروز و ادامه کشمکشها و رخدادها ندارندقهرمان. داستان، در حقیقت، سومین شخصیتِ موجود در داستان است.

سعدی زبانی را که از خراسان آمده و به فارس رسیده بود، به نهایت لطافت رسانده است. وی با زبان شفاف، ساده و زلال خود، بزرگترین مهندسی فرهنگی را انجام داده و انقلابی در زبان پدید آورده است. در دایره زبانی، سادگی و پیچیدگی را در دو حوزه فرم و معنا به اوج میرساند. همه حکایتهای گلستان در بیان نکتهای حکمت آموز یا تفهیم و تقریر مفهومی خاص و
نتیجهای اخلاقی، مشترک هستند. نویسنده با زبانی ساده و از طریق تعریف ماجرایی ساده به آن دست مییابد. سعدی از انواع تقارنهای لفظی و معنوی در سطوح زبانی، مضمونی، داستانی و سبکی بهره میگیرد؛ بیآن که این تقارنها به تکلف بینجامد. توجه سعدی به سجعپردازی و آهنگ کلام نیز بی ارتباط با ذهن قرینهساز وی نیست. این تناسبسازیها و تقارناندیشیهای سعدی، سخن او را شفاف، منطقی و آموزشی میسازد. این تناسبها شامل تقارن در نام بابها، ساخت حکایتها، تقارنهای معنوی و لفظی، تقارن در شخصیت پردازی، آرایههای متقارن چون »عکس، تضاد، قلب و تشبیه« میشود.
نتیجهگیریِ کلام سعدی به گونهای است که خواننده رعایت آن را بر خود لازم می شمرد. بخشی از جذابیت حکایات سعدی نیز به دلیل طنز و مطایبه آن است. شکل پیرنگ در اغلب حکایتهای گلستان، معمولاً فرم متداولِ طرح است که با مقدمهچینی و گرهافکنی آغاز میشود. کشمکش، بحران و نقطه اوج به ترتیب و پشت سر هم میآیند و در پایان، حکایت با گره گشایی و نتیجهگیری پایان مییابد. این شکل از طرح یا پیرنگ همواره مورد توجه نویسندگان قصهپرداز بوده است. سعدی گاه به عنوان قهرمان و شخصیت اصلی در حکایتها حضور دارد. ساختار حکایتپردازی گلستان، به گونهای است که آن را درموضعی متفاوت و متمایز از کتابهای تعلیمی و حکایات اخلاقی رایج در ادبیات فارسی قرار میدهد. البته شخصیتهای حکایات، معمولاً ایستا هستند و به ندرت تغییری در منش و کنش آنها حاصل میشود.

.2 ساختار داستانی مقامات حمیدی و گلستان
عناصری چون موضوع، درونمایه، شخصیت پردازی، پِیرنگ، زاویه دید، صحنهپردازی، زبان، زمان و مکان از موضوعات اصلی در بحث ساختار شناختی داستان محسوب میشوند. از دیدگاه تودوروف »امروزه این یک حقیقت پذیرفته شده است که ارزش داوری درباره یک اثر، به ساختار اثر بستگی دارد. اما این تنها عامل داوری نیست« (تودوروف،.(116 :1382

.1,2 موضوع
موضوع شامل مجموعه پدیدهها و حادثههایی است که داستان را میآفریند و درونمایه، آن را تصویر میکند (میر صادقی،:1388 (273 موضوع اثر با توجه به مناسبات ملموس یا وقایع آن توصیف میشود. در حالی که درونمایه آن بیانی انتزاعیتر دارد؛مثلاً داستانی که موضوع آن درباره آدم تازه وارد به شهری بزرگ است، ممکن است که درونمایهای چون عشق، انتقام، خیانت، بیزاری جز آنها داشته باشد (انوشه ودیگران،.(588 :1376 گلستان سعدی دارای موضوعات متنوع ادبی، اخلاقی، سیاسی و دینی است.
و از نظر مضامین اجتماعی، شامل همه عرصههای رئالیستی و واقعگرایانه است. اما موضوع مقامات حمیدی بسیار محدود و به طور عمده به تکدّیگری و مسابقه در سخنوری محدود میشود و میدان وسیعی است برای رشد و عرضه شکلی افراطی از نثر فنی که بر دیگر جنبه ادبی آن سایه افکنده است.

.2,2 درونمایه
»درونمایه داستان که گاه از آن به فکر اصلی یا مضمون یا پیام تعبیر میشود، دیدگاه و جهت گیری نویسنده نسبت به موضوع داستان است« (مستور، 30 :1379 و .(31 بر خی از ناقدان معتقدند کهدرونمایه: ساحتِ معنایی اثر است که به واسطه عناصر صوریِ آن، در اثر پخش و منتشر شده است. از این نظر میتوان درونمایه را چیزی تلقی کرد که میان خواننده و متن، یا میان خواننده و نویسنده ضمنی مبادله میشود (مکاریک،.(122 :1388 سعدی به کمک درونمایه از خواننده میخواهد تا زیباییها و زشتیها، خوبیها و بدیها، با اهمیتها و بی اهمیتها را از زاویه دید او ببیند و شعوری همچون شعور او پیدا کند. در حالی که مقامات حمیدی فاقد درون مایه - به معنای فنی آن- است؛ چرا که تنها به دنبال سخنپردازی و صنعتورزی است.
در حقیقت سعدی با حکایتپردازی قصد هدایت اخلاقی و تربیتی و اجتماعی داشته است، محتوای حکایتهای او شامل رسوم کشورداری، لشکرکشی، بازرگانی، عدالت، سیرت نیکو، احوال و کرامات بزرگان دینی، مفاهیم عرفانی و دینی و حکایتهای واقعی یا تاریخی است.از» هشت باب گلستان، هفت باب آن از حکایات اخلاقیِ کوتاه تشکیل شده است و قصههای هر باب درونمایه واحد و همسانی دارد: (در سیرت پادشاهان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی ...). هرچند که برخی، دو حکایت »جدال سعدی با مدعی« و »حکایت پسر مشت زن« را الگو برداریشده از مقامات میدانند (رستگار،.(17 :1380 و برخی دیگر - با اندکی تردید- گفتهاند: »آیا گلستان سعدی به شیوههای مقامات حمیدی است؟ پس چرا حکایات آن طولانی نیستیا. در همه حکایات از یک قهرمانِ واحد، سخن نرفته است ...؟« (شمیسا،.(35 :1373

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید