بخشی از مقاله

بررسی نقش سواحل جنوب درتأمین امنیت ملی جمهوري اسلامی ایران
چکیده :
براساس نظریات ﮊئوپلیسین های بزرگی نظیر آلفردماهان واسپایکمن دسترسی به سواحل وتسلط بر آبراهای دریایی وتنگه های مهم واستراتژیک ازشاخصهای اصلی قدرت درسطح منطقه ای وجهانی است وهرکشوری که دارای چنین امتیازاتی باشد می تواند نسبت به دیگر بازیگران عرصه نظام بین الملل نقش برتری را ایفا نماید ، همچنین به منزله دالانی به سمت جهان خارج است که شرط لازم برای رسیدن وکسب قدرت منطقه ای وجهانی محسوب می شود.
لذا کشورهائیکه درپی دستیابی به قدرت جهانی وارتقاﺀ جایگاه باشند تسلط بر دریا ودراختیار گرفتن سواحل را جزﺀ هدفهای بنیادی وقابل تعقیب خود تعریف می نمایند وازهیچ اهرمی برای رسیدن به اهداف دور ونزدیک فروگذار نخواهند کرد.جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهای دنیاست که توأمان دارای ویژگیهایی ﮊئواستراتژیکی ، ﮊئواکونومیکی و ﮊئوپلیتیکی بوده که وجه مشترک و بارز آن داشتن سواحل است ، کما اینکه دارا بودن این خصایص ایران را به پل ارتباطی بین شرق و غرب تبدیل کرده است .سواحل ٢٠٠٠ کیلومتری جنوب نقش بسیار تعیین کننده ای درتأمین امنیت ملی کشور دارد، ازاین جهت که داشتن موقعیت استراتژیکی وسواحل طولانی هم می تواند فرصت ساز باشد تابا بهره گیری ازاین فرصتها کشور را درمسیر امنیت ، توسعه ورفاه قرارداد وهم کارکرد تهدید زایی داشته باشد وامنیت ، تمامیت ارضی کشور را با مخاطره و آسیب پذیری مواجه نماید.
دیگر کار ویژه های سواحل و پراکنش واحدهای حیاتی ، اقتصادی وتولیدی نظیر نیروگاه هسته ای بوشهر ، منطقه انرﮊی عسلویه ، پتروشیمی ماهشهر وبنادر اصلی درسواحل جنوب ، نقش آفرینی مضاعفی را در معادلات تأمین امنیت ملی وتمامیت ارضی کشور به خود اختصاص داده است .
این مقاله درپی بررسی کار ویژه های امنیت سازی وامنیت زدایی سواحل در حوزه امنیت ملی می باشد.
کلید واﮊه ها : امنیت ملی ، سواحل ، امینت سازی ، تهدید .٣١٠/٣/٦ ز


مقدمه
در جهان نوین ، حاکمیت دولت بر روی خشکی ، دریا و هوا اعمال می شود . مرزهای هر دولت به طرف بالا در یک سطح عمودی گسترش می یابد تا فضای ملی را تحدید کند و به طرف پایین پیش می رود تا حاکمیت سرزمین را تعیین نماید . کشورهای ساحلی می توانند بر فضای فراز سرزمین و بستر و زیربستر آبهای سرزمینی خود ادعای حاکمیت داشته باشند .تمام دولتها برای سرزمین اهمیت فراوانی قائل اند ولی توجه به فضا و آبهای سرزمینی به طور قابل ملاحظه ای بستگی دارد به مکان جغرافیایی و قدرت دریایی و هوایی آنها .
مرزهای بین المللی ، به عنوان نقطه تماس میان کشورهای همسایه ، در شکل دهی مناسبات سیاسی و اقتصادی آنها نقش برجسته ای به عهده دارند مرزها به طور مکرر سبب تنش های بین دولت ها بوده و قریاﹰ کنش متقابل میان مردمانی که در مناطق مجاور هم به سر می برند را تحت تاثیر قرار داده اند .
کشورهایی که دارای سواحل طولانی ترین هستند لزوماﹰ از بیشترین بستر دریا بهره مند نیستند .
چنین وضعی بستگی به موقعیت نسبی سایر کشورها دارد . یک ساحل طولانی ، زمینه مساعدی برای توسعه منطقی بندرها فراهم می کند و از ریسک دخالت دول همسایه در امر کشتیرانی می کاهد . برقراری نسبت بین وسعت کشورها و طول سواحل آنها میزان تقریبی دسترسی کشورهای منطقه به دریا را تعیین می کند .
و همچنین تعداد جمعیتی که در شعاع ٨٠ کیلومتری ساحل هر کشور زندگی می کنند مهم است .
علایق دولتهای ساحلی به دریا در مقایسه با زمانی که تجارت و راههای کشتیرانی دو هدف عمده به شمار می رفتند بطور قابل ملاحظه ای گسترش یافته است . فلات قاره و آبهای بالای آن بخش جدا نشدنی از منابع اساسی تعدادی از کشورها را تشکیل داده اند . اعمال حاکمیت و صلاحیت بر دریا نیز از ضروریات حفظ امنیت ملی و مدیریت محیط زیست به شمار می رود .
خلیج فارس کانون رقابت ها چه در سطح ابرقدرتها و چه در سطح منطقه است و نقش کلیدی قدرت دریایی در این گونه رقابتها مشخص است . دسترسی به پایگاهها ، لنگرگاهها و بازارها برای کشورهای که در حال توسعه قدرت دریایی هستند حائز اهمیت است. از اینرو است که نیاز به وجود دریاهای سرزمینی به طور فزاینده ای برای کنترل قاچاق ،مهاجرت ، آلودگی و زباله اندازی و اجرای مقررات بهداشتی ، تنظیم عبور و مرور کشتی ها و نهایتاﹰ امنیت ملی مهم گردیده است .
رهیافت ﮊئوپلسین ها برای تامین امنیت
کشورها اگر چه هر یک از واحدهای مجزا و مستقل سیاسی تشکیل شده اند اما چگونگی تعامل این واحدهای سیاسی با یکدیگر و نظم حاکم بر روابط کشورها به ویژه در قالب جهانی ، موقعیت کشورها را تحت تاثیر قرار می دهد . در قرن حاضر دگرگونی های عمده ای در عرصه روابط بین الملل به وقوع پیوسته که عمدتاﹰ مبتنی بر نظریات ﮊئوپلیسین ها بوده است .
از بین نظریه پردازان ﮊئوپلیتیک نظریات هلفورد مکیندر و اسپایکمن حائز اهمیت است بسیاری بر این باورند که چشم اندازهای ﮊئوپلیتیک جهانی با مکیندر شروع شد و دیگران ادامه دارند . مکیندر با نظریه هارتلند (قلب زمین ) معروف است و براین باور بود که شرط داشتن قدرت و افزایش آن تصرف عرصه های جهانی در خشکی می باشد و معتقد بود که هارتلند کلید قدرت جهانی است جمله معروق دوبرآیند این دیدگاه است .
» هرکس برشرق اروپا مسلط شود ، بر هارتلند حاکم خواهد گردید و آن کس که برهارتلند مسلط شود ، بر جزیره جهانی حاکم خواهد شد و کسی که بر جزیره جهانی مسلط گردد ، حاکم جهان خواهد بود «.
قلمرو جغرافیایی این نظریه شامل سرزمین مرکزی اورآسیا بود که از دید مکیندر به دﮊی شبیه بود که از دسترسی قدرت دریایی خارج بود و دارای منابع فراوانی است که دارای یک حاشیه هلالی شکل می باشد .
که درآن خاورمیانه نیز قرار گرفته است . اگر کشوری که منطقه محور را در بر دارد بتواند بر سرزمین های حاشیه مسلط شود و به دریا راه یابد آنگاه امپراتوری جهان در معرض دید او خواهد بود .(MaKinder , 1904:437- 440)
هر چند بعدها مکیندر نظریات خود را تعدیل کرد ولی اصول مدل وی ، یعنی رقابت بین قدرت زمینی و قدرت دریایی برای دستیابی به داخل هلال حاشیه ای همچنان باقی مانده است .
سیاست امریکایی » سد نفوذ کمونیسم« * که براساس آن پایگاهها و اتحادهایی در سراسر هلال حاشیه ای مستقر شد ، هدفش جلوگیری از توسعه قدرت هارتلند ، یعنی شوروی به طرف خارج از منطقه محوربود . ( دره میرحیدر ،١٣٧٤ : ٢٦)
در مقابل نظریه هارتلند مکیندر ، اسپایکمن نظریه پرداز امریکایی ، اصالت را به کمربند حاشیه یا هلال داخلی می داد و معتقد بودکسی که بر ریملند تسلط داشته باشد قدرت جهانی را بدست می گیرد و یا توازن قدرت را به نفع خود تغییر خواهد داد . ریملند سرزمین های حاشیه بودند که دارای ماهیت دریایی و برّی هستند و گاه به سمت قدرت دریایی و گاه به سمت قدرت برّی کشیده می شوند . طی جنگ جهانی دوم اسپایکمن پیشنهاد کردکه دولت امریکا سیاستی درپیش گیرد که به توسعه نفوذ آن دولت در هلال حاشیه ای کمک نماید . (SPYKman , 1944)
خاورمیانه به عنوان منطقه حاشیه اروآسیا در برخورد میان قدرتهای جهانی هنوز به صورت یک منطقه کلیدی استراتژیک دیده می شود و ایران در این بین از یک موقعیت برجسته در ناحیه کمربند یا حاشیه برخوردار است و جدا نازک ریملند را تشکیل می دهد به همین خاطر در دو قرن گذشته نقش حایل بین دو قدرت برّی در شمال و قدرت بحری در جنوب را ایفاد کرده است و همواره در معرض نفوذ قدرتهای جهانی بوده است . (حافظ نیا ، ١٣٧٩ : ٢٣٢ )
تنگه هرمز نیز به دلیل واقع شدن در قسمت انتهایی جدار نازک ریملند محل انطباق خطوط دفاعی دو قدرت ( امریکا و شوروی سابق ) بوده یعنی خط دفاعی قدرت زمینی و خط دفاعی دریایی در تنگه هرمز بر هم منطبق می گردد در نتیجه هر دوقدرت برای کنترل این آبراه استراتژیک کوشیده اند .
امروزه بسیاری بر این باورند که نظریات ﮊئواکونومیکی تقریباﹰ جایگزین نظریات ﮊئوپلیتیکی گردیده اند به همین دلیل اقتصاد و مسائل وابسته به آن دردهه های اخیراهمیت یافته انداز این روتنگه هرمزوخلیج فارس به دلیل داشتن چنین ویژگی ای نسبت به گذشته اهمیت نزونتری یافته است . کشور ایران به دلیل اینکه حدود ٨٠% از تجارت خارجی خود را از طریق تنگه هرمز خلیج فارس انجام می دهد به شدت به امنیت و ثبات در این آبراه و سرتاسر آبهای خلیج فارس نیازمند است . کشتیرانی و حمل و نقل ارزان دریایی که امروزه به عنوان بهترین روش برای حمل و نقل برگزیده شده و هیچ روش دیگری با آن قابل مقایسه نیست بر اهمیت آن افزوده است .
خلیج فارس به عنوان یکی از مراکز ثروتمند جهان در حال توسعه ، نقش قابل توجهی در بازرگانی خارجی جهان دارد . صادرات منطقه خلیج فارس در سال ١٩٨٨ به قیمت (فوﭖ ) معادل ٦٢٣٥ میلیون دلار و واردات آن در سال ١٩٨٨ به قیمت (سیف ) معادل ٧٧٤٥٨ میلیون دلار بوده است که ٢٦/٢ % صادرات جهان و ٧٧/٢% واردات جهان را به خود اختصاص داده است . درآمدهای حاصل از نفت توجه جهان سرمایه داری و صنعتی را به این منطقه جلب کرده است و شرکتهای تولیدی و تجاری بین المللی در گسترش حوزه نفوذ و رقابتشان در منطقه می کوشند پدیده بنادر آزاد در منطقه خلیج فارس جلوه ای از این واقعیت است .
(صفوی ١٣٨٠ : ٣٥ ٣٠ )
رهیافت های مدرن امنیت ملی
در پرتو تحول زمان ، درک و فهم دولتمردان ، از انواع و اشکال تهدیدات ، چالش ها و فرصتها متحول گردیده در نتیجه گفتمان امنیتی دچاردگردیسی چشمگیری شده است بطوری که اساساﹰ از گفتمانهای سنتی ، مدرن و فرامدرن سخن به میان می آید . در گفتمان سنتی ، دولت * مقتدرترین و مشهورترین معمار ساختمان امنیتی جامعه است در نتیجه نظامیان و نظرات و دیدگاههای آنها حائز اهمیت فراوان است . در چنین رهیافتی انسانها ودولتها علیه همدیگر هستند وهر واحد سیاسی بایدبرای مصونیت از جاوز دیواره های ملی را مستحکم ساخته و منافذ رخنه دیگران را مسدود نماید . در این نگرش ، آنچه جدی و ملموس است همانا تهدید نظامی می باشد . در این نوع تهدید همه عوامل تشکیل دهند کشور مورد هدف است . ( بوزان ، ١٣٧٨ : ٢٥٩)
نوع تهدید در گفتمان سنتی با مؤلفه های دیگری نظیر دولت ملی ، قدرت ملی و نیروی نظامی همراه است . دولت ملی با بروز رفتار عینی ، تصمیم گیری خود و تصمیم سازی دیگران را شکل می دهد و براساس یک خط مشی روشن به ستیزش می پردازد و امنیت ملی را تهدید آفرینی از خارج و وجود صبغه نظامی آن تعریف می نماید . (رنجبر ، ١٣٧٨ : ٢٤)

حال آنکه به آسیب پذیریهای داخلی و شیوه تلفیق آن با تهدیدات خارجی و میزان خطر توجه جدی ندارد و تنها به فکر حفظ حاکمیت و استقلال ملی است در نتیجه باید توان نظامی و تهاجمی خود را افزایش داده تا با تکیه بر قدرت ملی بتواند با تهدیدات مواجهه نماید .
در گفتمان مدرن ،امنیت عبارت است از » نیل به سطحی از اطمینان خاطر برای تحصیل و صیانت منافع ملی « (افتخاری ، ١٣٧٩ : ٢٨)
در گفتمان جدید دفع و رفع تهدید یا تعقیب ایمنی ممکن است . انسان به مثابه کارگزار و راهبر یک فرایند ، جامعه امن مطلوب خود را در عالم واقع پیاده می کند و منتظر مقابله و پدافند نیست بلکه خودش با آگاهی ، امنیت را جستجو می نماید تا حیات سیاسی مطلوب و ایده آلی را برای شهروندان تدارک ببینند .
نگاه مدرن به امنیت نگاهی چند سویه است و طیفی از تهدیدات را می نگرد که در زمان و زمینه های گوناگون فرصت ظهور و بروز پیدا می کنند . مفهوم امنیت ، ملموس و عینی نیست که بتوان ضریب آنرا با انباشت ابزارهای نظامی و استخدامی ساز و کارهای اجرایی ارتقاﺀ بخشید ، بلکه امنیت یک نسبت و یک ربط است که در مورد موضوعات مختلف ، و وزنهای متفاوتی پیدا می کند . (نصری ، ١٣٨٠ : ٣٦)
در این نگرش به جای تهدیدات آسیب پذیری ها مورد توجه است و تهدیدات خارجی از درجه اهمیت کمتری برخوردار هستند . همچنین مسایل نظامی جای خود را به عوامل اقتصادی داده و دولتها به عنوان نماینده جامعه تلقی می شوند و قدرت از لایه های زیرین و میانی جامعه می جوشد و رهبران بدون رضایت مردم ، فاقد مشروعیت هستند و برای تحصیل و تقویت مشروعیت خود موظف به ارتقای سطح زندگی مردم و تامین ، ثبات می باشند .
در پرتو تحولات جدید تهدیدات عموماﹰ منشاﺀ داخلی دارند تا خارجی و مهمترین ابراز موثر برای دفع این تهدیدات فراهم آوردن فضای تعامل،تفاهم وتساهل و پرهیز از خشونت است . تهدیدات نیز از نظامی به اقتصادی تغییر ماهیت داده اند و مؤلفه های نظیر نرخ اشتغال ، تورم ، میزان تولید ناخالص ملی ، درآمد سرانه ، ذخیره ارزی و میزان جمعیت فعال ، کارآفرین شده اند .
مشارکت در قالب ، تامین حیات متناسب و شرقی در آینده از جمله مؤلفه های مهم امنیت زا می باشد ، دیگر امنیت صرفاﹰ دفع تهدید نیست بلکه خلق فرصت و تعمیق مقدورات نیز هست .

امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ، رهیافت اقتصادی سیاسی
از بین رهیافت های مختلف ، رهیافت اقتصاد سیاسی برای تبیین و تحلیل امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران برای بررسی و تحلیل نقش آفرینی سواحل کشور انتخاب شده است بدلیل اینکه قدرت در بسیاری از موارد منجر به تحصیل و تکاثر ثروت بیشتر می شود و ثروت بیش از اینکه عاملی اقتصادی باشد ره آورد سیاسی به شمار می رود . در این رهیافت ، اقتصاد و جهت گیری اقتصادی یک فرایند سیاسی تلقی می شود و تحول و توسعه در اقتصاد ناشی از انتخابهای سیاسی ، سازمان اجتماعی ، فرهنگ و شرایط اجتماعی و تاریخی قلمداد می گردد . و مدعای اصلی آن این است که در تبیین یک رویداد نباید تنها روی یک علت تاکید و تکیه نمود بلکه یک تحول ممکن است دلایل متعددی داشته باشد.
رهیافت اقتصادی مستلزم به کار گیری مؤلفه هایی است که هر کدام از آنها به تنهایی می توانند در سطح توان افزایی و امنیت زدایی یک واحد سیاسی نافذ باشند ، هر چقدر دولت بیشتر در اقتصاد یا تخصیص مزایای اقتصادی درگیر باشد به همان اندازه نیازمند توانمندی بیشتری است . همچنین میزان توانایی دولت در مدیریت اقتصادی و رفاه عمومی ، در مشروعیت آن موثر بوده و نقش ممتازی ایفاد می کند حتی چنانچه دولتها به هر دلیلی فاقد مشروعیت باشند داشتن مدیریتی کارآمد و اثربخش در عرصه اقتصاد می تواند یک مشروعیت نماید چرا که ناکارآمدی اقتصادی دولت می تواند باعث تخریب ریشه های مقبولیت گردد .ناتوانی اقتصادی موجب می شود که دولت نتواند ادوات سخت افزار دفاع را تهیه و لوازم دفاعی ملی را تأسیس نماید دولت ضعیف از لحاظ توانمندی اقتصادی به شدت در مقابل تهدیدهای متعدد خارجی آسیب پذیر است ، در چنین حالتی تحریم اقتصادی می تواند شیرازه زندگی عمومی را از هم بپاشد ، در مقابل اگر دولتی از لحاظ اقتصادی قوی بوده و در تأمین مایحتاج اولیه زندگی مردم خودکفا باشد تحریم کنندگان ، اتخاذ چنین تصمیمی را به زیان خود می بینند و تهدید اقتصادی خود به خود خنثی می شود . چنین کشور توانمندی علاوه بر تهدیدهای خارجی ، می تواند بر کمبود برخی اقلام موردنیاز عموم غلبه نماید .
(Martin ;1998 : 13)
توانمندی اقتصادی یک کشور با منابع طبیعی مانند انرﮊی ، مواد غذایی و آب که برای بقای زندگی مردم بسیار حیاتی هستند ارتباط دارد . منطقه جغرافیایی ، شرایط آب و هوایی ، داشتن سواحل ، اصل برخورداری از منابع طبیعی را تحت تاثیر قرار می دهد . منابع طبیعی و برخورداری از منابع حیاتی یکی از استوانه های محکم تامین امنیت ملی به شمار می رود و چنانچه از این منابع با درایت و تدبیر بهره برداری شود اهمیت آن مضاعف خواهد شد . در صورتیکه عدم مدیریت در بهره برداری از منابع وجود داشته باشد موجب تبعیض در داخل کشور و طمع ورزی همسایگان و قدرتهای بزرگ می گردد .
وارد کردن مواد اولیه حیاتی از خارج نیز می تواند اقتصادی ملی را فلج و تهدید نماید و در شرایط بحرانی این تاثیر شدت می یابد . واردات محصولات استراتژیک غذایی ، صادرات محصول استراتژیک انرﮊی ، ایران را نسبت به تحولات بین المللی حساس و آسیب پذیری می سازد .

امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و رهیافت نظامی
هرچند در گفتمان مدرن امنیت ، مؤلفه نظامی اصل اصیل تامین امنیت محسوب نمی شود لیکن این به مفهوم نادیده گرفتن و کم اهمیت داشتن تلاش برای تحکیم امنیت ملی در قبال تهدیدات خارجی ، حملات تروریستی ، کودتا و شورش نیست بلکه منظور این است که نوعی بازدارندگی برای جلوگیری از توان تهاجم دشمنان باید ایجاد کرد ، در چنین بستری است که سایر مؤلفه ها می توانند در تحکیم امنیت ملی سهیم باشند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید