بخشی از مقاله

برنامه ریزي درسی غیر متمرکز: ضرورتها و الزامات


مقدمه

در دو دهه گذشته، بسیاري از کشورهاي جهان برنامه اصلاحات آموزشی خود را آغاز کرده-

اند. اگرچه این اصلاحات براي پاسخگویی به چالشها در تمام ارکان آموزش بوده است ، اما به نظر میرسد اصلاح برنامه درسی ، امروز به برنامه محوري جوامع تبدیل شده است.

با وجود این که از اواخر دهه 50 میلادي مراکز برنامهریزي درسی در جهان به شیوة گروهی با تمرکز بر روي موضوعات درسی به تولید برنامه هاي درسی پرداختند، اما علی رغم کیفیت بالا، این برنامهها در عمل با ناکامیهایی مواجه شدند. مطالعات نشان دادهاند که این برنامهها در محیطهاي متفاوت (مدارس)، دستخوش تغییر می شوند و دانش آموزان در محلهاي متفاوت، برنامه هاي درسی واحدي را تجربه نمیکنند.

مقاله حاضر میکوشد تا با ارایه الگوي مفهومی و اجتماعی از فرایند برنامه ریزي درسی، ضمن تبیین ضرورت تغییر روش و شیوه در تهیه برنامههاي درسی، الزامات اصلاح مفهوم فرایند برنامه ریزي درسی و ساختار اجرایی آن در یک نظام غیر متمرکز را مورد بررسی قرار دهد.

به نظر میرسد زمان ساده اندیشی در خصوص تأثیر(کارآمدي/ ناکارآمدي) برنامهریزي متمرکز یا غیر متمرکز بدون توجه به عوامل ذي نفوذ دیگر به سر آمده است. از این رو برنامه درسی آینده علاوه بر ضرورت دارا بودن ویژگی متفاوت جهت تأثیرگذاري بر روي دانش آموزان ، به یک فضاي اجتماعی- سیاسی مردم سالارانه و ساختار اجتماعی متناسب با آن نیز نیازمند است ، تا بتواند نقش خود را در تحقق آرمانها و هدفهاي جامعه به بهترین وجه انجام دهد.

پیشینه عدم تمرکز در نظام آموزشی و برنامه ریزي درسی

عدم تمرکز به ظاهر مفهومی آسان به نظر می رسد و براي خیلی ها بسیار خوشایندتر از تمرکز در انجام کارهاست. دلیل عمدة آن مسایل و مشکلات فراوان ناشی از تمرکز است که پیش روي افراد یا گروهها قرار میگیرد. بارتون و همیلتون1998 نقل از آنونیموس (1995 معتقدند:
تمرکززدایی عبارت است از: انتقال قدرت مقامات بالایی دولت به حکومتهاي محلی. بدین
ترتیب که کارکنان محلی بتوانند دربارة کارهاي روزانه خود تصمیمگیري کنند، به نحوي که این امر آنها را به جستجوي بیشتر نیازهاي جامعه محلی و راه هاي رفع نیازها ترغیب کند.

لاگول(1990نقل از همان) در توصیف پیامد تمرکز زدایی مینویسد: این فرایند عدم تمرکز، استقلال صاحبان حرف محلی در تصمیم گیري ها را افزایش میدهد.

در کشورهایی که تاریخ برنامه ریزي متمرکز آنها طولانی است، عدم تمرکز به معناي تفویض بعضی از اختیارات مرکزي به تصمیم گیران منطقهاي و محلی در ارتباط با کارهاي اجرایی و یا انجام بعضی پروژههاي حاضر است . در مواردي نیز عدم تمرکز هنگامی کامل انگاشته می شود که مسایل مالی و بودجه اي به صورت غیر متمرکز توزیع شود. واضح است که بنا بر هر یک از انواع تصمیمات ، شیوة اجرایی عدم تمرکز با یکدیگر تفاوت پیدا می کند. بررسی هاي پیشینهاي نشان میدهد که در موارد تفویض اختیار به استانها و مناطق، اگر چه سطح تصمیمگیري بنا بر منطقه یا محله متعدد می شود، اما در سطح مردم و استفادهکنندگان یا بهرهگیران از برنامهها ، شیوة کار به همان صورت متمرکز پایدار میماند (باردهان1،.(1996

مهم ترین مشخصه تحولات نظام برنامهریزي درسی در نیم قرن اخیر که با پدید آمدن مراکز برنامهریزي درسی آغاز گردید، جایگزینی گروهها به جاي افراد براي تولید مواد آموزشی با تأکید بر موضوعات درسی و بهرهگیري از توانایی افراد متخصص و برجسته با هدف تولید برنامه هاي مفید تر و پایا تر از گذشته بوده است و سطح نازلی از عدم تمرکز را نشان می داده است.

گودلد و کلاین(1970 نقل از آنونیموس) گزارش کرده اند که این نوع برنامه هاي درسی اغلب با ناکامی مواجه می شدند. از این رو از اوایل دهه80 میلادي، متخصصان برنامههاي درسی تمایل پیدا کردند به جاي آن که معلمان و مدارس راصرفاً به عنوان همکاران دریافت کننده تولیدات خود محسوب کنند، آنها را به عنوان مشارکت کنندگان در فرایند برنامه ریزي درسی به حساب آورند. در نتیجه، برنامه درسی مدرسه محور به عنوان یک نظام مکمل براي فعالیت هاي برنامهریزي درسی متمرکز مشروعیت یافت (مهرمحمدي، 1381 ص .(323
تجربه نظام برنامهریزي غیر متمرکز در ایران نیز، محدود به سال هاي اخیر است. در سال 1382
سازمان پژوهش و برنامه ریزي آموزشی به اجراي نظام برنامهریزي درسی سه لایه در دورة پیش از دبستان مبادرت کرد. در این نظام، تدوین رئوس برنامه در سطح ملی، طراحی راهنماي برنامه درسی در سطح استان و تولید فعالیت ها و مواد آموزشی در سطح مدارس یا مراکز پیش دبستانی انجام میگیرد (دفتر برنامهریزي و تألیف کتب درسی،.(1382
نظام چند تألیفی نیز تجربه دیگر در دست اقدام سازمان پژوهش و برنامه ریزي آموزشی است. در این نظام، ده استان در فرایندتولید برنامههاي درسی مشارکت دارند مستقیماًو با سازمان در ارتباط اند ودر بخشی از فرایند تهیه و تولید برنامه هاي درسی مشارکت میکنند. اگر چه اقدامات فوق نشانگر آغاز حرکت نظام برنامهریزي درسی به سوي عدم تمرکزاست، اما هنوز با ویژگیهاي برنامه درسی مدرسه محور فاصله زیادي دارد.

ویژگی هاي نظام برنامه ریزي درسی متمرکز

عمل یا فرایند تمرکز عبارت از جمع کردن یا تقلیل چند بخش به یک کل است. به عبارت دیگر، تمرکز فرایندي است که طی آن فعالیت هاي یک سازمان ، به ویژه اعمال مرتبط با تصمیمگیري، با اتکا بر یک مرکز، یک گروه یا یک محل خاص انجام می شوند. نظام متمرکز اگرچه داراي نقاط ضعف متعددي است ، اما بعضی نکته هاي مثبت را نیز در بر دارد. در زیر بعضی موارد مثبت و منفی این نظام بر شمرده می شود :
نقاط مثبت :
• به آسانی قانونمند میشود و سازمان مییابد.

• خدمات ناشی از فعالیت هاي متمرکز میتواند به طور مستمر به روز شود.
• تمام افراد استفاده کننده فقط از یک مرجع استفاده می کنند. بنابراین، تضاد و یا
تعارض به واسطه تعددکانالهاي ارتباطی حاصل نمیشود.
نقاط منفی :

• تکیه بر یک مرجع، در واقع دسترسی و دستیابی به هدفهاي محدود و خاص است. اگر برنامه و کار مرجع اصلی مناسب و مطلوب نباشد، همه استفادهکنندگان صدمه میبینند.

• همواره بین برنامههاي قصد شده و تجربه شده فاصله آشکاري وجود دارد.
• از بروز تفکرات و اندیشههاي سازنده، نو، خلاق و روحیه دانشپژوهی موجود در بیرون دایره مرکزي، به دو طریق زیر جلوگیري میکند :

الف- ممانعت از آزادي معلم در آموزش.
ب- ممانعت از آزادي دانش آموز در یادگیري و محدود کردن معلم و دانش آموز در چارچوب برنامه و محتوا و روش دیکته شده از مرکز برنامه ریزي.

• نظام متمرکز برنامهریزي در پاسخ گویی به نیازها و علایق والدین و جامعه محلیغالباً ناکارآمد، داراي کیفیت پایین و ناتوان است (وینکلر1، 1989نقل از لاندستروم.( 2004 2ویژگی هاي نظام برنامه ریزي درسی غیر متمرکز

در واقع ، انواع گستردهاي از مفهوم تمرکز زدایی در عملکردهاي آموزشی وجود داردنوعاً.
تصمیمهاي آموزشی در سطوح گوناگون ملی، ایالتی، منطقه اي، محلی، مدرسهاي، خانوادگی و فردي اتخاذ میشوند. اما به طور کلی، براي ارزیابی میزان غیر متمرکز بودن نظام آموزشی یک کشور باید به توزیع قدرت تصمیمگیري در خصوص کارکردهاي متفاوت آموزشی به شرح زیر توجه کرد:
-1 رئیس اداره را چه کسی انتخاب میکند و قدرت تصمیمگیري او چقدر است؟
-2 استخدام معلمان، سازماندهی آنها و میزان حقوقشان چگونه است؟

-3 میزان استقلال مالی که به نظام آموزشی محلی قدرت پشتیبانی میدهد، چه قدر است؟ با توجه به تعدد نیازهاي امروز و تنوع تقاضا، چالش بزرگ پیش روي مراکز برنامهریزي درسی عبارت است از:

جست و جوي راه و روش هاي تمرکززدایی و تفویض بخشی از اختیارات در حیطه فرایند برنامه ریزي درسی درعمل به معلمان و سازمانهاي محلی و منطقهاي. برخی زمینه هاي چالش در سطح خرد ( استانی و محلی ) نیز به قرار زیر است :
- شناخت مسایل.

- یافتن راه حلهاي مناسب مسایل.

- سهیم شدن در تعیین هدفها و انتظارات .
- برعهده گرفتن سهمی مهم از مسوولیت تحقق هدفها.
در زیر، برخی موارد مثبت و منفی نظام برنامه ریزي درسی غیر متمرکز بر شمرده می شود:
نقاط مثبت :
• جلب مشارکت متخصصان محلی.
• کمک به تأمین نیازهاي منطقه اي.

• انجام سریع تر امور اجرایی.

• مقابله آسان تر با مشکلات پیش رو.

• فرصت بیشتر براي بروزخلاقیتها.
• ارج نهادن به تفاوتهاي فرهنگی و اجتماعی.

• و ...
نقاط منفی :

• از آنجا که عدم تمرکز به میزان زیادي به اتکاي منابع، امکانات و شرایط محیطی صورت میگیرد، چنانچه بدون توجه به امکانات و شرایط لازم براي اعطاي اختیار

و مسئولیت، عمل تفویض صورت گیرد، فاصله میان مناطق محروم و برخوردار روز به روز بیشتر خواهد شد.

• تأمین نیروي انسانی و نیز منابع ابزاري مورد نیاز در محل ، در حد کفایت ، اغلب با مشکل مواجه است.

• به دلیل نبود یا کمبود تجربههاي خود مدیریتی1،فرایند موفقیت طولانی می شود.
• در کل، تمایل به غاز تغییر، بدون محرك هاي بیرونی (خارج از سازمانهاي آموزشی)، به ندرت دیده می شود.

• کنترل کیفیت در نظام غیر متمرکز دشوارتر است.

ضرورت هاي اتخاذ سیاست هاي غیر متمرکز در نظام برنامه ریزي درسی

ضرورت هاي به کارگیري را هبردهاي نو در نظام برنامه ریزي درسی و اتخاذ سیاست هاي غیر متمرکز ، نمی تواند فقط به استناد وجود نقاط ضعف در یک نظام متمرکز قابل توجیه باشد.

عوامل متعدد فنی، محیطی و نظري دیگر نیز میتواند توجیهگر این ضرورت باشد. به چند مورد در زیر اشاره می شود :
الف- وجود نقاط ضعف وعواملی مخل به شرح زیر :
-1 برداشت دو گانه سنتی و پیشرفته از برنامه درسی و مشخص نبودن وضعیت کلی حاضر در برنامه درسی ایران.

-2 کاستی در تعداد متخصصان، برنامهریزان و طراحان برنامههاي درسی و تهیه و تولید مواد آموزشی در نهادهاي ستادي مرکز.

-3 کوتاهی در پشتیبانی مؤثر از گروههاي آموزشی و معلمان پژوهنده
. -4 کتاب محوري به جاي برنامه محوري.

-5 آموزش و سنجش در سطوح پایین شناختی (خلخالی مرتضی .(1381
- 6 فقدان یا کمبود پژوهشهاي تجربی یا شبه تجربی در قلمرو برنامهریزي درسی
(حاتمی، .(1383

-7 کمبود منابع پژوهشی و عدم دسترسی به اصول و مبانی و بایسته هاکه، مانعی براي تهیه برنامههاي کیفی است.
-8 کمبود فرصتهاي یادگیري مناسب.
-9 موضوع مدار بودن نظام برنامه درسی.
-10 وجود تعارضهاي ارزشی، نگرشی و دیدگاهی در طراحی و تدوین برنامه درسی
-11 مشارکت نداشتن معلمان درطراحی و تدوین برنامه هاي درسی.

-12 هماهنگ و همسو نبودن برنامههاي درسی رسمی و غیر رسمی(خانه، رسانهها، جامعه). -13 عدم انعطاف برنامههاي درسی در مقابل ورود نوآوريهاي آموزشی، مانند
فناوري اطلاعات و ارتباطات.
-14 کمی توجه به رویکردهاي میان رشتهاي و تلفیقی.

-15 نا هماهنگی با تحولات منطقه اي، اجتماعی و جهانی متناسب با جهانی شدن. -16کمبود زمینههاي مناسب براي پژوهش، تفکر خلاق، تفکر انتقادي و تحلیلی،
حل مسأله و ایجاد نگرشهاي مثبت در مدارس براي دانشآموزان.

ب- ضرورت تلفیق فرایند تولید و اجراي برنامه درسی

فرایند برنامه ریزي درسی نباید به تهیه برنامه ختم شود. بلکه باید مرحله اجرا را نیز شامل شود
(فیوضات یحیی1380ورئیس دانا فرخ لقا .(1370 بنا براین در برنامه درسی، نقطه تلاقی نظر و عمل »آموزش« است. براي این کار ابتدا لازم است نقشه اجراي برنامه تهیه شود و سپس آن نقشه باید با مهارت به عمل درآید. برنامه درسی تا زمانی که به اجرا در نیامده است و تنها به صورت طرحی از مجموعه فرصتهاي یادگیري در دست است، در واقع تنها یک امکان است. اما به هنگام آموزش است که یادگیرندگان با فرصت هاي یادگیري مواجه میشوند. در واقع، تدریس یا آموزش همان اجراي برنامه درسی است. برنامه درسی و تدریس لازم و ملزوم یکدیگرند و هر یک بدون دیگري بیمعناست (حبیبیپور مجید .(1384 به نظر میرسد یکی از آسیبپذیرترین نقاط نظام برنامه درسی ایران همین نقطه تلاقی میان نظر و عمل است که عمل بازتولید اهداف آموزشی و تحول راه و روش هاي تحقق هدف ها را مختل میسازد.
پ- بروز گرایش هاي نو و تقاضاهاي متنوع

براسلاوسکی2000) 1 )که گرایشها و تنشهاي اصلاحات برنامهدرسی در قرن 21 را مورد بررسی قرار داده است، مینویسد: »ضرورت تغییر شیوه هاي برنامه ریزي درسی بر بازشناسی گرایشهاي مستحکمی مبتنی است که حداقل از بیست سال گذشته آغاز شده است. این گرایشها بیشتر به تقاضا براي آموزش، مؤلفه ها و منابع فرایندهاي آموزشی و تدارك خدمات آموزشی مربوط میشوند.« به اعتقاد وي، امروزه حداقل شش((6 گرایش عمده به شرح زیر در تقاضا براي آموزش وجود دارد که ضرورت تغییر برنامه ریزي از نظام متمرکز به نظام غیر متمرکز را آشکار میسازد :

-1 تغییرات در نیمرخ مشاغل که به طور فزاینده ، متنوع و متکثر میشوند. این روند به سرعت در حال تغییر و همواره در حال جهانی شدن است.
-2 نیاز به از بین بردن نابرابريهاي اجتماعی ناشی از حاشیه نشینی.

-3 نیاز به بازشناسی تفاوت هاي طبیعی موجود میان افراد وتوجه به آن به عنوان یک منبع ارزشمند براي رفع نابرابري.
-4 نیاز به آموزش جهت توانمند ساختن افراد به عنوان شهروندان یک جامعه.

-5 نیاز به توجه به طیف وسیعی از مسایل در حال رشد از قبیل پیشرفتهاي بیوتکنولوژي که افراد با اتکا به آنها اقدام به تصمیمگیري میکنند.

-6 لزوم توجه به وجوه مشترك مزایا و معایب ناشی از تأکید بر پیشرفت هاي فنی در محیط و کیفیت زندگی افراد در جوامع.

بدیهی است که گرایشهاي فوق فرصتهاي متفاوت و خطرات جدید، را نیز براي نظام آموزشی به همراه میآورد.

بنابر این ، نظام آموزشی در کل می باید بر اساس ضرورت هاي زیر به سوي نظام غیر متمرکز گام بردارد :
• ازدیاد جمعیت و تنوع نیاز ها و تقاضاها.
• خواسته هاي جدید و گرایش هاي نو در جامعه.

• جنبه هاي مردم سالارانه ي زندگی اجتماعی.
• راهبرد هاي جدید تعلیم و تربیت.

• لزوم برقراري نظام عدالت با توجه به نیاز هاي محلی و منطقه اي.

الزامات عدم تمرکز در نظام برنامهریزي درسی

در دهه اخیر تمرکززدایی به عنوان مشخصه کلیدي اصلاحات آموزش در بسیاري از کشورهاي جهان مطرح شده است. تمایل دولتها براي واگذاري اختیارات، نظامی را به اجرا در آورده است که به مقامات محلی جهت انجام مسوولیت هاي تفویض شده اختیار میدهد تا از طریق درآمدهاي مالیاتی و بخش خصوصی منابع مالی را تأمین کرده و دربارة چگونگی هزینهکرد آنها، مطابق با نیازهاي محلی، تصمیمگیري کنند.

اصولاً تمرکززدایی در صدد ساختن نظام آموزشی»انعطاف پذیر« و »پاسخگو« نسبت به نیازهاي واقعی از طریق واگذاري اختیارات به مقامات محلی، مدارس، معلمان و والدین جهت تصمیمگیري دربارة مسایل آموزشی است. بسیاري از کشورهاي عضو سازمان همکاري اقتصادي (از جمله بلژیک، دانمارك، فنلاند، آلمان، ایرلند، نیوزلند، نروژ، انگلستان و آمریکا )

بسیاري از امور تصمیم گیري را ، هم در سطح مدارس و هم در رابطه قدرت محلی و مدارس از حوزة تمرکز خارج کردهاند.

نوعاً تصمیمهاي مدرسه محور به سازمان آموزشی خاصی علاقهمند است که در آن ، مدرسه در انتخاب زمان آموزش، کتابهاي درسی، روشهاي تدریس و بخش عملکرد دانشآموزان از آزادي عمل برخوردار باشد ( آنونیموس1، .( 1995
تمرکز زدایی در نظام برنامه ریزي درسی اگر چه ضروري و غیر قابل اجتناب است. اما قبل از دست زدن به هر گونه اقدام عملی در این زمینه باید الزاماتی به شرح زیر را رعایت کرد :

- 1 توجه به نکتههاي حایز اهمیت براي تصمیم گیري در خصوص نظام غیرمتمرکز

این نکته ها در موارد زیر قابل ذکر و قابل توجه است :
- در برنامههاي غیرمتمرکز به هر حال، حکومت مرکزي به نوعی در کار دخالت میکند. یعنی برنامهریزيکاملاً غیرمتمرکز ممکن نیست.
- عدم تمرکز انواع و سطوح متفاوت دارد.
- عدم تمرکز بنا بر نوع آن و یا سطح آن کارکردهاي متفاوت دارد، اما وجوه مشترکی را میتوان در همه آنها دید.

- عدم تمرکز هم داراي نقاط قوت و مزایایی است و هم حاوي نقاط منفی و نقطه ضعفهایی است.

- الزامات یا پیش نیازها باید قبل از اجرا تأمین شود و این الزامات با توجه به نوع تمرکز تفاوت مییابد (بلومر1، .(1991

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید