بخشی از مقاله
مفاهيم و الگوهاي تغيير يافته در برنامه ريزي درسي متمرکز و غيرمتمرکز در آموزش پزشکي
خلاصه
فرايند تدوين و طراحي کوريکولوم آموزشي فرآيندي پوياست و صاحبان فرايند آموزش (اعضا هيأت علمي ) در نظام آموزش پزشکي مسئول بازنگري و تهيۀ برنامه درسي هستند. لذا با درک اصول و ايده هاي آموزشي سروکار دارند. اجراي کوريکولوم تغيير يافته متناسب با روش هاي نوين آموزشي از جمله يادگيري بر مبناي حل مسأله ١ يادگيري بر مبناي وظيفۀ حرفه اي ٢ توانايي راهبري کردن ، کار گروهي و همکاري ، مسئوليت پذيري و صبر و تحمل و مديريت افراد و تلاش بي وقفه ، مطالعه و تحقيق را طلب مي نمايد. برنامۀ درسي در آموزش پزشکي بايد به گونه اي طرح ريزي شود که دانشجويان مفاهيم علمي ، تحت پوشش طب را به دست آورند و توانايي استفاده از اصول و مهارت ها را به صورت عاقلانه در حل مشکلات مربوط به بهداشت و درمان توسعه دهند.
برنامه ريزان آموزشي در اجرا و طرح ريزي برنامۀ درسي ، علوم کلينيکي و پايه ، درمان ، تکنولوژي تغييرات در شناخت بيماري ها و تأثير نيازهاي اجتماعي و تقاضاها براي مراقبت بهداشتي را تعريف و تعيين مي نمايند و در اين ميان ، اگرچه برنامۀ موضوعات تخصصي مانند علوم پايه طب ، رشته هاي باليني متنوع را در بردارد، ولي موضوعات اخلاق پزشکي ، ارتباطات ، ارزش هاي انساني ، رفتاري ، اجتماعي و اقتصادي ، دانش ها، مهارت ها، نگرش ها و رفتارهاي مورد نياز براي مهارت هاي آينده ، فعاليت پزشکي را مجهز مي کند. طبق مطالعات در قرن حاضر براي رسيدن به گسترة وسيع علم در آموزش پزشکي ، توسعۀ توانايي يادگيري مستقل ٣همراه با هدايت مدرسين ٤، با استراتژي يادگيري بر اساس مسأله در سيستم هاي انسان ٥، با يک برنامه ادغام شد ه ٦با طرح (SPICES) پاسخ گو مي باشد. چرا که کوريکولوم سنتي به دليل تکه تکه شدن و جدايي رشته ها در آموزش پايه و فاصلۀ زماني و موضوعي مطالب تخصصي در دوره هاي باليني ، موجب فراموشي ، عدم يادگيري عميق و چند جانبه مسايل پزشکي در دانشجويان مي گردد.
بنابراين ، به منظور يک پارچه نمودن مطالبي که به صورت جداگانه و به صورت رشته هاي جداگانه در دوره هاي آکادميک آموزش پزشکي ارايه مي شود، نيازمند يک کوريکولوم تلفيق يافته ، به صورت بلوکهاي آموزشي Organ Based در قالب طرح مسايل از پيش تعيين شده و بيمار محور توسط گروه هاي آموزشي هستيم .
مقدمه
نياز به تطبيق با شرايط اجتماعي از يک سو و نياز به توجه به شيوه ها و پيشرفت هاي اجتماعي از سوي ديگر، نياز به بازنگري برنامه هاي آموزش پزشکي را جزو الزامات اوليۀ برنامه ريزي قرار داده است .
دهه ١٩٩٠ مقارن با افزايش علاقه مندي به اصلاح برنامه هاي آموزش پزشکي در دنيا بوده است .
با پايان قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يکم توقع عمومي از پزشکي از نظر تغيير وضعيت سيستم هاي سلامتي ، عمق و دامنۀ معلومات و خدمات افزايش يافته انفجار اطلاعات ، رشد فن - آوري و علوم زيست پزشکي ، رشد دانش تکنولوژي در افزايش اين تقاضا سهم بسزايي دارند.
هم دولت ها و هم مردم خواهان دگرگوني کيفي و کمي خدمات پزشکي هستند. در ايران نيز به دنبال پيشرفت هاي رخ داده در آموزش پزشکي و نيز متعاقب همکاري با سازمان هاي معتبر بين المللي ، مانند سازمان جهاني آموزش پزشکي ١ گام هاي مفيدي در راستاي اصلاح و بازنگري برنامه هاي آموزش پزشکي برداشته شده است . در تغييرات برنامۀ درسي پنج بعد شناسايي شده است : ١ -تغيير در مواد درسي . ٢- ساختار سازماني . ٣- نقش . رفتار. ٤- دانش و ادراک . ٥- دروني کردن ارزشها.
اکثر نوآوري هاي برنامه درسي به تغيير در همۀ ابعاد پنج گانه نيازمند است .
استراتژي مشارکت در تصميم گيري به عنوان پيچيده ترين ، قوي ترين تعيين کنندة نتيجه تغيير مشخص شده است و خط مشي سازي شايد مشکل ترين نوع تصميم گيري است .
مرکز مطالعات و توسعۀ آموزش پزشکي دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي ، بازنگري برنامۀ آموزش پزشکي عمومي را از اوايل سال ١٣٧٩ آغاز نمود و در اين رابطه در يک دورة زماني سه ساله اقدام به تهيۀ برنامۀآموزش پزشکي عمومي نمود. برنامۀ تغيير يافته تحت عنوان در برنامۀ آموزشي دانشگاه شهيد بهشتي از سال ١٣٨٣ اجرا گرديده است .
چهارچوب اين تغييرات در آموزش پزشکي را مي توان به طور خلاصه از توصيهۀ هايدر سال ١٩٩٣ تحت سند پزشکان فردا چنين فهرست نمود:
١ -کاهش آموزش تئوريک و تأکيد بر مهارت هاي عمومي باليني براي پزشکان آينده .
٢ - دور شدن از روش هاي تدريس تعليم مدار١ و حرکت به سوي روشهاي آموزشي مبتني بر مسأله و خود محور .
٣ - تأکيد بيشتر بر روي تدريس در جايگاه آموزشي جامعه نسبت به بيمارستان ها و آزمايشگاه ها.
٤ -ايجاد نگرش گسترده تر به سلامت جامعه ، ارتقاي سلامت و طب پيشگيري در برنامۀ آموزشي .
٥- حرکت به سمت تدوين برنامۀ آموزشي هسته اي ٣ کوچک تر همراه با امکان انتخاب
4
وسيع تر در موضوعات اختياري .
٦- ادغام عمومي وسيع تر موضوعات باليني و غيرباليني در سراسر برنامۀ کوريکولوم
6 مارپيچي به عنوان يک برنامۀ اصلاحي در برنامه آموزش پزشکي در دانشگاه در سال ١٩٩٥ معرفي گرديد.
ويژگي هاي کوريکولوم مارپيچي
- موضوعات مورد بحث قرار مي گيرند.
- مطالب به تدريج مشکل تر مي شوند.
- محتواي يادگيري جديد با محتواي يادگيري قبلي ارتباط دارد.
- به مرور زمان تبحر دانشجويان افزايش مي يابد.
مزاياي برنامة مارپيچي
- تقويت مطالب ياد گرفته شده .
- حرکت از مطالب ساده به پيچيده .
- تلفيق عمودي در مراحل مختلف ترتيب منطقي مطالب .
با نزديک تر شدن تصميم گيري و مسئوليت پذيري به فراگيران و کلاس درس و اختصاص قدرت به افراد ذينفع در تصميم گيري امکان پاسخ گويي بهتر و بيشتر به نيازهاي ويژة جوامع محلي فراهم مي آيد و موجب بهره برداري از دانش ، خلاقيت و نيروي مردمي در سطح دانشگاه و جامعه مي شود.
مشارکت افراد صاحب نظر و يادگيرندگان در تصميم گيري به ميزان تأثير و موفقيت مي افزايد.
تصميماتي که در يک فضاي غيرمتمرکز گرفته شود بهتر به اجرا در مي آيد. کوريکولوم ١ ترکيب پيچيده اي از استراتژي هاي آموزشي ، محتويات دوره ، پيامدهاي يادگيري ، تجارب آموزشي ، ارزيابي ها، محيط هاي آموزشي ، روش هاي يادگيري و زمان بندي و برنامه هاي کاري مي باشد. سه منبع جامعه ، فراگيران و دانش به عنوان مباني برنامه درسي و منابع اطلاعاتي در شکل گيري برنامه مطرح مي باشند. هم چنين ، مقررات قانوني ، تحقيق و دانش تخصصي عواملي هستند که برنامه ريزي را کنترل مي نمايند و محيط ، انرژي ، تکنولوژي و ارزش ها نيز بر طرح - ريزي برنامه موثرند.
استراتژي هاي آموزشي
استراتژي هاي آموزشي روش هايي مي باشند که در قبال آموزش دادن و يادگرفتن اتخاذ مي - گردد و در واقع روش ارايه ، اجرا و انجام يک برنامۀ آموزشي مي باشد. استراتژي SPICES به عنوان يک الگوي با سياست غيرمتمرکز داراي ويژگي هاي زير است :
استراتژي SPICES
١ - فراگيري دانشجو محور – در برابر استاد محور .
٢ -فراگيري بر اساس حل مسأله در برابر جمع آوري و انتقال اطلاعات .
٣ -فراگيري بر اساس برنامۀ تلفيق شده (چند رشته اي ) در برابر فراگيري بر اساس رشته واحد (تک رشته اي ).
٤ - فراگيري بر اساس جامعه نگري (مبتني بر جامعه )٢ در برابر فراگيري بر اساس بيمار و بيمارستان .
٥-برنامۀ انتخابي ٣ در برابر برنامۀ استاندارد.
٦ - برنامۀ سيستماتيک در برابر برنامۀ فرصت طلبانه .
١- فراگيري دانشجو محور در برابر استاد محور
در رويکرد دانشجو محور يا الگوي ارگانيستيک دانشجويان مسئوليت بيشتري در فرايند يادگيري به عهده دارند. در اين رويکرد تأکيد بر يادگيري و چگونه يادگيري دانشجو است و فعالانه اطلاعات ، مهارت ها و شناخت خود را با اتکاء بر توانائي هاي خود با استفادة بهينه از فرصت هاي يادگيري ارتقا مي دهد. مطابق اين الگو انسان ذاتا فعال است و هدف از آموزش به فعل در آوردن توانايي هاي بالقوة دانشجو است . در مقابل الگوي مکانيستيک يک الگوي آموزشي بسيار قديمي است . در اين الگو انسان به عنوان موجود غيرفعال ، تهي و انفعالي در نظر گرفته مي شود. بنابراين هدف آموزش بر اساس اين الگو، انتقال اطلاعات و پر کردن ذهن آدمي و شکل دادن به رفتار او مطابق با يک الگوي از پيش تعيين شده است . استاد نقطۀ اتکاي شاگرد است و هميشه به عنوان دريايي از معلومات در برابر او ظاهر مي شود. به عبارتي الگو استاد مداري است .
٢- فراگيري بر اساس حل مسأله در برابر جمع آوري و انتقال اطلاعات
يادگيري مبتني بر مسأله بخشي از زندگي هر انسان است . ما در روبه رو شدن با مشکلات در موقعيت هاي مختلف زندگي و جهت رفع نيازها و انگيزه هاي دروني و بيروني ، مجبور به کنکاش ، تحقيق ، مطالعه و کسب تجربياتي براي حل مسايل خود هستيم . آموزش و يادگيري مبتني بر تجزيه و تحليل موقعيت ها و مسايل آموزشي ، بر يادگيري فعال ، مطالعه مستقل و با هدايت مدرسين و به صورت يادگيري از مسير مطالعه و تحقيق ، بحث و تبادل نظر در گروه - هاي کوچک تأکيد دارد.
از مزاياي يادگيري بر مبناي مسأله
- افزايش مهارت يادگيري خودمحور.
- افزايش مهارت خود ارزيابي .
- افزايش تعامل بين استاد و دانشجو.
- افزايش فعاليت دانشجو.
- افزايش مهارت کار گروهي و همکاري .