بخشی از مقاله
چکیده
بحث استقلال بانک مرکزی به موضوع روز کارشناسان اقتصادی تبدیل شده است به همین دلیل پژوهشهای زیادی به بررسی ارتباط میان استقلال بانک مرکزی و دیگر متغیرهای کلان اقتصادی مانند تورم و ثبات قیمت ها، رشد اقتصادی و ... پرداختهاند. از سوی دیگر محوشدن مرزهای جداکننده جهان و حرکت تدریجی جهان به سوی نوعی همگنی یا هم گونگی، بیش تر در عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در واقع جهانی شدن گفته می شود، در حال رخ دادن است . بنابراین بررسی تأثیر این دو متغیر در دنیای کنونی میتواند نتایج ارزشمندی به دست دهد. در این مطالعه به بررسی تأثیر استقلال بانک مرکزی بر بعد اجتماعی جهانی شدن با استفاده از مدل رگرسیون داده های تابلویی پرداخته شده است. برای بررسی این رابطه از شاخص های استقلال بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی و صادرات به عنوان متغیرهای مستقل و شاخص جهانی شدن اجتماعی KOF به عنوان متغیر وابسته، طی دوره ًًٍِ-ًٌٍٍ، برای ٌُ کشور، استفاده شدهاست. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که استقلال بانک مرکزی تأثیر مثبت و معنیداری بر جهانی شدن اجتماعی ندارد.
مقدمه
استقلال بانک مرکزی به این معناست که این نهاد بتواند سیاستهای پولی و اعتباری را فارغ از هرگونه فشار سیاسی و بر اساس مصالح اقتصادی تنظیم و اجرا نماید و نسبت به نتایج آن پاسخگو باشد - مریم همتی، ٌٍَُ - . بانک مرکزی زمانی مستقل به شمار میرود که بتواند وظایف خود را بر اساس ضوابط و قوانین اقتصادی و نه سیاسی انجام دهد . بانک مرکزی قدرت خلق پول دارد . از سوی دیگر، قدرت خلق پول و نشر اسکناس، از جمله مهم ترین اهرم های قدرت برای هر دولتی محسوب می شود. وقتی که دولت بنا به دلایل مختلف و از جمله کسری بودجه، نیاز به پول پیدا می کند تمایل دارد تا با فشار بر بانک مرکزی و انتشار اسکناس زیاد، مشکل خود را در کوتاه مدت حل کند. بنابراین به سمت استقراض پول از بانک مرکزی روی می آورد. این عمل دولت ممکن است مشکلات را به صورت موقتی حل و فصل کند، اما در بلند مدت می تواند صدمات جبران ناپذیری به بدنه اقتصاد کشور وارد نماید . اینجاست که بحث استقلال بانک مرکزی به میان می آید و اهمیت آن احساس می شود. از سوی دیگر پدیده جهانی شدن یکی از بحث برانگیزترین موضوعات پیش روی کشورها در عصر کنونی می باشد. جهانی شدن، اصطلاحی است که از اواسط دهه ًٌَُ متداول شده و به معنی فروریختن مرزها و فراتر رفتن از آن در سطح جهانی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی.... که فرآیند آن دگرگون شدن ساختارهای محلی به جهانی است. فرآیند جهانی شدن، ابعاد و دامنه آن آنقدر وسیع و گسترده است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است، تا جایی که برخی از صاحب نظران آن را به عنوان بزرگترین رخداد تاریخ بشری یاد کرده اند.در چنین شرایطی کشورها باید خود را برای رویارویی با این رخداد مهم و همسو شدن با آن و نیز بهره بردن از مزایای آن، آماده سازند . بنابراین مطالعه و بررسی عوامل مهمی که در دنیای کنونی محور توجه هستند و می توانند روی جهانی شدن تأثیرگذار باشند، ضروری به نظر میآید. با توجه به مطالب گفته شده و اهمیت بحث استقلال بانک مرکزی و ابعاد مختلف جهانی شدن، به بررسی این موضوع می - پردازیم که آیا اعطای استقلال بیشتر به بانک مرکزی میتواند تآثیر مثبتی بر جهانی شدن اجتماعی داشته باشد یا خیر؟
استقلال بانک مرکزی
معنایی که از استقلال در گام اول به ذهن انسان خطور می کند، عبارت است از آزاد بودن از تاثیرات، راهنم ایی، کنترل و یا نظارت دیگران و از اینجا استقلال بانک مرکزی یعنی رها بودن بانک مرکزی از تاثیرات، هدایت، کنترل و نظارت بخش های دیگر دولت در حالی که معنای استقلال بانک مرکزی در ادبیت اقتصادی به معنای آزادی این بانک در پیگیری هدف ثبات قیمت ها به دور از هر گونه اعمال فشارهای سیاسی است - اشرافزاده ٌََْ - . استقلال به معنی تفکیک از دولت نیست، به دلیل اینکه بانک مرکزی تقریبا همیشه بخشی از دولت بوده و هماهنگی بین سیاست های اقتصادی و نقش مهم بانک مرکزی در اقتصاد کشور تفکیک آن از دولت نه مقدور است و نه بهینه . انگیزه اعطای استقلال به بانک مرکزی به این امر مربوط می شود که این استراتژی، راهکاری برای جلوگیری از اعمال نفوذ سیاسی بر اهداف اقتصادی است . بدین نحو که با اعطای استقلال بیشتر به بانک مرکزی می توان از تحرکات اقتصاد به خصوص هنگام انتخابات برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت در قبال هزینه های بلند مدت جلوگیری به عمل آورد و با دیدی بلند مدت تر به سیاست پولی و اهداف آن نگاه کرد . اعطای استقلال بیشتر به بانک مرکزی جهت پیگیری هدف ثبات قیمت ها در واقعنشان دهنده عزم دولت و انتخاب ملی برای کنترل و کاهش تورم در کشور است تعریفی که تاکرو1 از استقلال بانک مرکزی در این ارتباط دارد عبارت است از اینکه هنگامی که بانک مرکزی سیاست پولی بدون دخالت دولت یا مجلس تعیین می کند، بانک مرکزی مستقل نامیده می شود . از این رو، وی بانک مرکزی مستقل را به عنوان نهادی تعریف می کند که می تواند سیاست پولی را پیش از اینکه دولت سطح کسری های مالی را معین کند، تعیین نماید . اگر بامک مرکزی سیاست پولی را پس از اینکه دولت سیاست مالی را مشخص کردتعیین کند، بانک مرکزی تنها تنها می تواند در مورد سطح پولی کردن کسری های مالی دولت تصمیم گیری کند، بنابراین در این موقعیت بانک مرکزی از دولت مستقل نیست کوکرمن1 مفهوم استقلال بانک مرکزی را این گونه تعریف کرده است، اعطا اختیار و تعهد به بانک مرکزی برای دنبال کردن هدف ثبات قیمت ها به عنوان هدف اصلی، به عبارت دیگر، بانک مرکزی وقتی مستقل به شم ار می آید که بتواند وظایف خود را مستقل از هرگونه فشار سیاسی و یا روابط ویژه دولت و براساس ضوابط و قوانین اقتصادی و نه سیاسی انجام دهد. در نهایت می توان گفت استقلال بانک مرکزی یک عبارت و مفهوم کلی است که به کشور مورد بررسی، سنت های اقتصادی آن کشور، گذشته کشور در مورد تورم، نوع حکومت، روابط سازمانی بخش های مختلف کشور و همچنین نقش و میزان گسترش بازارهای پولی و مالی بستگی دارد.
ابعاد مختلف استقلال بانک مرکزی
استقلال بانک مرکزی شامل انواع مختلفی است که از جمله مهمترین آنها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: استقلال در هدف: به معنی استقلال و آزادی بانک مرکزی در تعیین اهداف خود و سیاست گذاری برای رسیدن به آن اهداف است. استقلال ابزاری: به معنی کنترل بانک مرکزی بر روی ابزارهای سیاست پولی و نحوه استفاده از آن ها برای رسیدن به اهداف تعیین شده است. استقلال پرسنلی : به استقلال در تعیین، انتصاب و برکناری اعضای بلندپایه و اعضای هیأت مدیره بانک مرکزی مربوط است. استقلال مالی: به معنی آزادی بانک مرکزی در دسترسی به منابع مالی برای خود، کنترل کامل بودجه بانک مرکزی و همچنین تعیین میزان حقوق و پاداش کارکنان است. استقلال سیاسی: به صورت توانایی بانک مرکزی برای مقابله با اعمال فشارهای سیاسی از جانب دولت تعریف شده است. استقلال اقتصادی: به معنی توانایی بانک مرکزی در عدم تأمین مالی کسری بودجه و یا کنترل بانک مرکزی در شرایط استقراض دولت از آن است. استقلال قانونی: به میزانی از استقلال که قانونگذار طبق قانون به بانک مرکزی اعطا کرده است، مربوط می شود . استقلال واقعی : به آزادی بانک مرکزی در تعیین و انتخاب اهداف و ابزارهای سیاست پولی در عمل اشاره دارد .
جهانی شدن
پدیده جهانی شدن یکی از بحث انگیزترین موضوعات در علوم اجتماعی است، که هر چند در مورد آن بحث های زیادی انجام شده، ولی هنوز تعریفی جامع و فراگیر، که در بردارنده تمام جوانب این پدیده باشد، ارائه نشده است و همچنان در مورد آن مشاجرات و ابهامات فراوانی مشاهده می شود .برخی، جهانی شدن را را مرحله ای از سرمایه داری و یا مدرنیته جدید خوانده و برخی آن را یک راه تفکر معرفی کرده اند - بهکیش ٌٌََ - . ولی در بیانی کلی، اصطلاح جهانی شدن اقتصاد، که ناظر به همگرایی اقتصادی و رفاهی است، بیانگر همگون سازی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سراسر جهان می باشد - فردریک 2، ًًٍُ - . رابرتسون که خود از نخستین نویسندگان این موضوع به شمار می آید، بر این باور است که جهانی شدن چیز تازه ای محسوب نمی شود ، بلکه تاریخ آن به زمان نو گرایی و ظهور سرمایه داری برمیگردد شدن را رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماوراء مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده تر و سریعتر تکنولوژی می داند - صندوق بین المللی پول، ًٌٍُ - . باتوجه با تعاریف پیش گفته، جهانی شدن اقتصاد را می توان فرایندی در نظرگرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگ تر می شود و تحرک روز افزون منابع، تکنولوژی، کالا، خدمات، سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماوراء مرزها سهل تر صورت می گردد و در نتیجه به افزایش تولید و مصرف در کشورها می انجامد و نهای تا تعریف ذیل را می توان تعریفی نسبتا جامع و رسا از جهانی شدن اقتصاد در نظر گرفت :جهانی شدن، فرایند ادغام اقتصادهای ملی در یک اقنصاد می باشد.