بخشی از مقاله

چکیده

یکی از دغدغههاي کنونی کشورهاي اسلامی، چگونگی مواجهه با پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن پدیدهاي پیچیده و چند وجهی است و در تلاش براي ارزیابی آن، باید با این فرض واقعگرایانه شروع کنیم که جهانی شدن حقیقتی از زندگی امروز ما شده است؛ روندي غیرقابل تغییر که وعده رشد و ثروت را میدهد. این پدیده، دنیا را چنان به هم تنیده است که کمتر واحد اجتماعی را میتوان یافت که درهاي خود را بر روي جریانها و شبکههاي جهانی بسته باشد، حتی محکمترین مرزهاي طبیعی، سیاسی و فرهنگی نیز بیبنیان شده است و دگرگونی جایگزین ثبات و قطعیت شده است. خواه جهانی شدن را تحولی مثبت و یا منفی تلقی نماییم، آنچه مسلم است این است که این پدیده، نظام جهانی را آشکارا تغییر داده است و فرصت و تهدید را بطور همزمان ایجاد نموده است.

نوشته حاضر شامل مباحث ذیل میباشد: به ریشههاي نظري جهانی شدن پرداخته شده است؛ ریشههاي نظري جهانی شدن را میتوان در سه مکتب یافت: -1 واقعگرایان، که معتقدند جهانی شدن هنوز به تغییر و تحول اساسی در جهان منجر نشده است و دولتهاي ملی هنوز اقتدار خود را حفظ نمودهاند. -2 لیبرالها، که بعنوان طرفداران تئوري وابستگی متقابل مشهورند و از طرفداران نظریه جهانی شدن هستند. -3 سیستم جهانی مدرن، که Emmanuel Walerestein بنیانگذار آن بشمار میرود. ابعاد جهانی شدن، عنوان دیگري است که در آن ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادي جهانی شدن مورد بررسی قرار گرفته است.

آثار و پیامدهاي جهانی شدن؛ که در آن برخی پیامدهاي جهانی شدن مانند چند شاخه اي کردن جهان ، فشردگی فزاینده زمان و مکان، ظهور پارادایم و چارچوب مفهومی جدید، به چالش کشیده شدن سنت ها، افزایش همگرایی بیان شده است. جهانی شدن و کشورهاي اسلامی: در این قسمت با بیان واقعیتهاي جهانی شدن مانند گسترش تکنولوژي و فناوري، کوچکتر شدن جهان، یکسانسازي، رمزگشایی و قداستزدایی معیارها و ارزشها، و همچنین موقعیت کشورهاي اسلامی که در مقایسه با کشورهاي توسعه یافته، امکانات تکنولوژیک کمتري را در اختیار دارند، به بررسی پیامدهاي جهانی شدن براي این کشورها و نیز چالشهایی که آنها در برخورد با این پدیده با آن مواجه هستند، پرداخته شده است و در آخر با توجه به پیامدهاي جهانی شدن و مسایلی که براي کشورهاي اسلامی بوجود آمده است، راهکارهایی چند براي برخورد مناسبتر با این پدیده پیشنهاد شده است.

1  مقدمه

یکی از دغدغههاي کنونی اندیشمندان مسلمان، چگونگی مواجهه با پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن پدیدهاي پیچیده و چند وجهی است و در تلاش براي ارزیابی آن، باید با این فرض واقعگرایانه شروع کنیم که جهانی شدن، حقیقتی از زندگی امروز ما شده است؛ روندي غیرقابل تغییر که وعده رشد و ثروت را میدهد. این پدیده، دنیا را چنان به هم تنیده است، که کمتر واحد اجتماعی را میتوان یافت که درهاي خود را بر روي جریان ها و شبکههاي جهانی بسته باشد، حتی محکمترین مرزهاي طبیعی، سیاسی و فرهنگی نیز بیبنیان شده است و دگرگونی جایگزین ثبات و قطعیت شده است - توحیدفام، . - 1381 خواه جهانی شدن را تحولی مثبت و یا منفی تلقی نماییم، آنچه مسلم است این است که این پدیده، نظام جهانی را آشکارا تغییر داده است و فرصت و تهدید را بطور همزمان ایجاد نموده است.

نکته اي که براي اندیشمندان مسلمان حائز اهمیت میباشد این است که جایگاه کشورهاي اسلامی در فرآیند جهانی شدن چیست؟ و یا به عبارت دیگر جهانی شدن چه اثرات و پیامدهایی براي کشورهاي اسلامی به همراه دارد؟ در این مقاله سعی شده است علاوه بر این که فرآیند جهانی شدن و پیامدهاي این پدیده براي کشورهاي اسلامی مورد بررسی قرار گیرد، به این سوال حیاتی نیز پاسخ داده شود که کشورهاي اسلامی براي حفظ هویت، ارزش ها، فرهنگ اسلامی و میراث تمدنی خود در عرصه جهانی شدن دست به چه اقداماتی باید بزنند؟ و چگونه میتوانند به ارتباط و تعامل سازنده و پویا با جهانی شدن دست یابند و منافع و بقاي خود را تامین نمایند؟

2  مفهوم جهانی شدن

واژه جهانی - Global - ، از چهارصد سال پیش و اصطلاحاتی چون Globalization، Globalizing، Globalism از دهه 1960 در متون علمی و ادبی به کار گرفته شده است - نهاوندیان، . - 1385 از اواخر دهه 1980، واژه جهانی شدن بر سر زبان ها جاري شد و نه تنها در فرهنگ لغات و مجامع علمی و فرهنگی، بلکه در میان روزنامه نگاران، سیاستمداران، بانکداران، مبلغان مذهبی، بازیگران و نمایشگران صحنههاي هنري به کرات به کار رفت.

محققان علوم اجتماعی و انسانی نیز از اواخر قرن بیستم، ابعاد مختلف این پدیده را بررسی کرده و کلمات مرکبی چون بازار جهانی، مکالمات جهانی، تهدید جهانی، امنیت جهانی، صلح جهانی، اقتصاد جهانی و فرهنگ جهانی را در آثار خود بکار برده اند - همان - . جهانیشدن، مفاهیم گوناگون دارد و اتفاق نظري براي تبیین تعریفی واحد از این پدیده دیده نمیشود، چون این پدیده هنوز به مرز تکامل نهایی نرسیده و همچنان دستخوش تحول است و با گذشت زمان، ابعاد تازهاي از آن مشخص و نمایان میشود.

با توجه به رخدادهاي عظیم ارتباطی تکنولوژیک و ورود بازیگران جدید به عرصه بین المللی، نقش دولت ملت دیگر درخشش لازم را نخواهد داشت، زیرا مفهوم تازه فضاي سیاسی و اجتماعی، با محدود کردن سیاست در چارچوب دولت ملی، سازگار نیست. بنابراین در جهانگرایی تازه، دولتها تصمیم گیرندگان اصلی نیستند و جهانیشدن در آغاز سده بیست و یکم پیش از اینکه در دست دولتها باشد، از سیاستهاي شرکتهاي فراملی پیروي میکند. از اینرو میتوان پیشبینی کرد که برخلاف گذشته که نخبگان و شخصیتهاي سیاسی، تصمیمگیرندگان اصلی در زمینه سیاست خارجی بودند، رفته رفته بر اهمیت نهادهاي اقتصادي و سازمانهاي فرهنگی در روند تصمیمگیري در زمینه سیاست خارجی، افزوده خواهد شد.

به همینسان وابستگی به سرزمین، به عنوان یک اصل وحدت بخش، در زندگی اجتماعی و فرهنگی از میان خواهد رفت و جامعهاي بیمرز و بیحدود و ثغور جغرافیایی سر بر خواهد آورد. چنان که اتحادیه اروپا نمونه اي از کاهش اهمیت مرزهاي سرزمینی یا سرزمین زدایی را بر جهانیان نمایان ساخت. از سوي دیگر، برقراري ارتباط میان افراد حتی انسان هایی با فاصله بسیار از هم، به همان سادگی ارتباط میان همسایه خواهد بود. از این رو در یک مفهوم وسیع و جامع، میتوان تعریف - Waters - 1379 را پذیرفت که: » جهانیشدن، فرآیندي اجتماعی است که در آن قید و بندهاي جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند.«

Martin Albrow ، جهانیشدن را فرآیندهایی میداند که بر پایه آن همه ساکنان کره زمین در جامعهاي واحد و فراگیر به هم میپیوندند. در این تعریف، همانند گفته هاي بسیاري از نظریه پردازان سه نکته وجود دارد: کاهش نقش مرزهاي جغرافیایی، تنیده شدن منافع فرد و کشور در منافع مردمان جهان و کشورهاي پیرامونی، تبدیل واژه ملی به واژه بین المللی. به گفته Toffler ، عصر جهانیشدن، عصر دانایی است، زیرا نه تنها کالا، خدمات و سرمایه بین ملتهاي گوناگون جهان مبادله میشود، بلکه افکار و دانش بشري نیز آسانتر از گذشته در اختیار ملتها قرار خواهد گرفت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید