بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر، تأثیر زبان محیط را بر باورها و نگرش ریاضی دانش آموزان دوزبانه ی ابتدایی سنجید. این پژوهش در رویکرد کمی و به شیوه ی علی مقایسه ای - پس رویدادی - انجام گرفت. جامعه ی پژوهش حاضر، دانش آموزان دوزبانه ی دوره ی ابتدایی استان خوزستان در سال تحصیلی 94-95 بودند. شرکت کنندگان این پژوهش 800 نفر 400 - دختر و 400 پسر - از دانش آموزان ابتدایی شهرهای دوزبانه و تک زبانه ی استان خوزستان بودند که به شیوه ی هدفمند انتخاب شدند و پرسشنامه ی اصلاح شده ی باورها و نگرش ریاضی فلشمن راتکمیل نمودند. برای تعیین پایایی و روایی به ترتیب از روش آلفای کرونباخ و همبستگی گویه ها با ابعاد و همبستگی ابعاد با نمره ی کل و تحلیل عامل استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد دانش آموزان دوزبانه در محیط دوزبانه نسبت به دانش آموزان دوزبانه در محیط تک زبانه باور بیش تر به مفید بودن ریاضی و تمایل بیش تری به اکتشاف ریاضی دارند. همچنین اضطراب ریاضی دانش آموزان دوزبانه در محیط دوزبانه نسبت به دانش آموزان دوزبانه در محیط تک زبانه بیش تر است.

.1 مقدمه و هدف

در ایران مردم با داشتن چندین زبان و گویش های گوناگون، در کنار یکدیگر زندگی می کنند؛ اما زبان آموزش رسمی در مدارس، زبان فارسی است؛ بنابراین در بسیاری از مناطق کشور با پدیدهی دوزبانگی روبه رو هستی.ممعمولاً اصطلاح دوزبانگی را درمورد افراد یا اجتماعاتی به کارمی گیرند که از دو زبان در ارتباط کلامی استفاده می کنند. البته در مورد دوزبانگی با توجه به شرایط ویژه، پیچیدگی وگوناگونی زبان، تعاریف متفاوتیوجود دارد. مثلاً برخی آن را تسلط یکسان بر دو زبان، برخی دیگر هر نوع توانایی در یک زبان همراه با تسلط بر زبان دیگر یا بعضی توانایی تعویض آسان زبان درگفتار و یا توانایی درک بیش از یک زبان می دانند - ری و دیگران، 

.2تئوری و پیشینه ی تحقیق

گلابی، حاجیلو و ساعی - 1391 - در مطالعه ای با عنوان »بررسی تأثیر دوزبانگی بر کسب هویت اجتماعی« ، به وسیله ی پرسش نامه ای تأثیر دوزبانگی برکسب هویت اجتماعی را سنجیدند، نتایج نشان داد که دوزبانگی در توجه به کسب هویت ملی تأثیر مثبتی دارد، بنابراین دوزبانگی می تواند بر تمام جنبه های یک انسان تأثیر گذارد، از جمله نگرش به موضوعات مختلف همانند دروس مختلف دوران تحصیل. اکثر دانش آموزان دوزبانه در کشور ما در مناطق محروم قرار گرفته اند، از جمله در مناطق مرزی استان خوزستان و مطالعات اندکی در خصوص ویژگی های این دانش آموزان انجام گرفته است. برای نمونه در مبانی نظری دوزبانگی، گفته می شود که تسلط بر دو زبان می تواند توانمندی های شناختی دانش آموزان را افزایش دهد - زندی، - 1385 ، اکنون پرسش این است که این مطلب در مورد دانش آموزان دوزبانه که در مناطق محروم قرار گرفته اند نیز صدق می کند و اگر زبان محیط و زبان دانش آموز با هم متفاوت باشد باز هم نظریات این چنین است؟ این پژوهش هم در محیط تک زبانه و هم در محیط دوزبانه انجام شد. منظور از محیط دوزبانه محیطی است که همه ی دانش آموزانی که در آن مشغول به تحصیل هستند، در منزل به زبان دیگری به جز زبان فارسی صحبت می کنند؛ اما مقصود از محیط تک زبانه، محیطی است که زبان غالب در خارج از مدرسه نیز زبان فارسی است که البته دانش آموزان دوزبانه نیز در این محیط حضور دارند. نکته ی مهم دیگر این است که اگر قرار باشد دوزبانگی در امور تحصیلی تأثیرگذار باشد، این تأثیر باید بیش تر در دوره ی ابتدایی که شروع تحصیلات رسمی است، دیده شود. بنابراین سؤال این است که آیا زبان محیط دانش آموزان دوزبانه ی دورهی ابتدایی بر باورها و نگرش آنها نسبت به ریاضی - برابری جنسیتی، اکتشاف ریاضی، اضطراب ریاضی و اعتمادبه نفس در یادگیری ریاضی - تأثیرگذار است؟ معلمان در مناطق دوزبانه از نزدیک شاهد استعداد و توانمندی دانش آموزان دوزبانه هستند. گاهی به دلیل دوزبانه بودنشان فرصت ظهور پیدا نمی کنند و البته گاهی هم برعکس است و زبان دوم می تواند بر جنبه ی رشد شناختی آن ها تأثیر بگذارد. از طرفی در بعضی خانواده ها زبان دوم - زبان مادری - به فرزندان منتقل نمی شود و تنها راه ارتباطی فقط زبان فارسی است. بنابراین اگر زبان تأثیر مثبت داشته باشد، این موهبت از کودکان سلب می شود. ضعف عمومی در درس ریاضی نیز درانتخاب این متغیر مؤثر بود، همچنین بررسی کلی نگرش ریاضی دانش آموزان ابتدایی هم به درک روشن تر مربیان در این زمینه کمک می کند. نتایج این پژوهش باعث تولید یافته های علمی مفیدی در زمینه ی پژوهش های مربوط به دوزبانگی می شود. نتایج این پژوهش به مربیان کمک می کند تا از تأثیرعامل دوزبانگی بر نگرش ریاضی دانش آموزان آگاه شوند و در صورت تمایل در عمل این تأثیر را به کاربندند. هم چنین شاید مراکز تربیت نوآموزان بتوانند با کمک نتایج این پژوهش درمورد آموزش زبان دوم درآغاز آموزش مطمئن تر تصمیم بگیرند. مطالعات نیز نشان می دهد که نگرش ریاضی بر یادگیری ریاضی موثر است. از آن جا که مطالعات اندکی در ایران بر روی موضوع نگرش ریاضی و دوزبانگی صورت گرفته است، بنابراین نتایج مطالعه ی حاضر می تواند در جهت روشن سازی موضوع و ارائه ی راهکارهای مناسب، موثر باشد. انسان در گذر تاریخ برای بیان نگرش ها، علائق، خواسته ها و آن چه که در ذهنش در پویش است و نیز برای شناخت یا نفوذ در افکار سایرین و کندوکاو در ذهنیات آن ها، یکی از راه هایی که بدان پرداخته و سعی در رشد هر چه بیش تر آن داشته، زبان است. از این طریق است که پرده از پیچیدگی افکار و ابهام آن ها برداشته و راهی یافته که مابین خود و سایرین پیوندی برقرار سازد و به دنبال این مطلب است که پرسش هایی برای او مطرح می شده است. آیا می توان بدون زبان اندیشید؟ آیا افکار به وسیله ی زبان کنترل یا جهت داده می شوند؟ و بالاخره با توجه به این که زبان یکی از ویژگی های انسان است، به چه نحو نقش آن در قدرت استدلال انسان مشخص می گردد؟ - دیل ، - 1972 روانشناسان نسبت به مسأله ی زبان دو دیدگاه متمایز دارند. از طرفی زبان را عامل کنترل کننده ی افکار در نظر گرفته اند و فیلسوفانی چون »فون هردر « و »فون هامبولت « در قرن هجده بدان اشاره نمودند و به دنبال آن در سال های بعد توسط »ادوارد ساپیر « به صورت مشخص و فرموله شده ای آن مطالب ذکر گردید. او می نویسد: »انسان در دنیایی از عینیات صرف و یا جهانی که تنها از فعالیتهای اجتماعی به آن گونه که تصور عامیانه است، زندگی نمی کند. بلکه تا حد زیادی تحت نفوذ زبان ویژه ای هستند که به عنوان وسیله ای برای بیان آن اجتماع به کار گرفته می شود«  بر اساس نظریه ی شرطی سازی عامل، روانشناسان رفتارگرا، یادگیری انسان از جمله یادگیری زبان را امری اکتسابی می دانند. به اعتقاد آن ها ذهن انسان شبیه لوح سفید یاصفحه ی خالی است و وقتی زبان مورد نظر در این صفحه ی خالی وارد شد، یادگیری تحقق یافته است. از این دیدگاه، ذهن انسان فقط پذیرای محرکات زبانی بیرونی است وهنگام یادگیری زبان، مشاهده ی منظم رویدادهای »جهان خارج«است که کودک را وادار به تولید زبان می کند. در واقع نظریه ی یادگیری اسکینر می کوشد یادگیری زبان را با استفاده از یک الگوی محرک-پاسخ تبیین کند. به تعبیر اسکینر اگر رفتار زبانی معینی به طور مکرر یک نتیجه ی مثبت داشته باشد به تقویت مثبت و اگر نتیجه ی منفی داشته باشد به تقویت منفی منجر می شود در نظریه ی یادگیری فطری زبان، نوام چامسکی به عنوان یک خردگرا و طرفدار یادگیری ذاتی زبان، با انتقاد از نظریه ی اسکینر دو ایراد عمده بر وی وارد کرد:

1.    رفتار انسان به نحو قابل ملاحظه ای پیچیده تر از رفتار حیوانات است.

2.    رفتار زبانی یک »رفتار نوع ویژه« است که فقط خاص انسان است و نمی توان آن را به کمک مطالعه ی رفتار حیوانات توجیه کرد 

از دیدگاه چامسکی توانایی یادگیری زبان در انسان امری فطری است. هر کودک دارای نظامی ذهنی به نام دستگاه فراگیری زبان است که او را قادر می سازد درباره ی ساخت زبانی که درحال یادگیری آن است فرضیه هایی بسازد. فرضیاتی که او به طور نیمه آگاهانه طرح می کند در هنگام استفاده از زبان محک زده می شود و به طور مداوم با درون داد زبانی جدیدی که دریافت می کند، مطابقت داده می شود. این فرایند باعث می گردد کودکی که در حال یادگیری زبان است، فرضیات خود را درمورد ساخت زبان به طورمنظم تغییر دهد و آن ها را تعدیل کند. بدین ترتیب وی نظام قواعد ذهنی خود را از طریق یک فرایند مبتنی بر تغییرات نظاممند به جانب نظام قواعد والدین توسعه می دهد  همانطور که از قول چامسکی گفته شد، طبق دیدگاه نهادگرایانه، فراگیری زبان بر عوامل تعیین کننده ی فطری و زیست شناختی تکیه دارد. یعنی برخلاف رفتارگرایان - محیط گرایان - ، نهادگرایان اثر - قوای ذهنی - را بیشتر از - تربیت - ارزیابی میکنند. اما برخلاف چامسکی که به وجود سازوکار فطری خاصی برای فراگیری زبان در انسان اعتقاد دارد، ژان پیاژه روانشناس مشهور سوییسی بر اساس نظریه ی یادگیری شناختی زبان معتقد است رشد شناختی کودک، فراگیری زبان وی را هدایت می کند. از دیدگاه وی رشد زبان بستگی به رشد تفکر و شناخت از جهان دارد و عکس آن صادق نیست  در قطب مقابل نظریه ی یادگیری فطری زبان، نظریه ی یادگیری پردازشی - تعاملی - زبان پیشنهاد شده است که زبان را به جای دانش ایستا به عنوان یک فرایند پویا در امر ارتباط می شناسد. در واقع نظریه ی پردازشی بیش از دانش ذهنی، به آنچه که در یک موقعیت زبانی واقعی رخ می دهد و همچنین چگونگی کاربرد زبان در افراد توجه نشان می دهد - زندی، . - 1385 زندی - 1385 - معتقد است: »دوزبانگی عبارت است از موقعیتی که در آن شخص برای برقراری ارتباط با دیگران به طور متناوب - با توجه به موقعیتهای خاص - از دو یا چند زبان استفاده می کند. چنین حالتی را دوزبانگی و چنین کسی را دوزبانه می نامیم.  کودکی که هر دو زبان را همزمان فرا گیرد دوزبانه ی همزمان نامیده می شود. کوهنرت - 2002 - می گوید مشکلات تکلم زبانی در صورتی که آموزش زبان همزمان و در اوایل دوران کودکی صورت پذیرد تا حدی کاهش خواهد یافت. در دوزبانگی متوالی آموزش زبان دوم پس از آموزش زبان اول آغاز می شود. به نظر می رسد روند آموزش در کودکانی که به صورت متوالی به یادگیری دو زبان می پردازند قانونمند است و این دیدگاهکاملاً همسو با نظریه ی آستانه ی بیکر - 11 :1992 - است و موارد استثنا در آن، به ندرت دیده می شود. کسی که هر دو زبان را در اوایل دوران کودکی آموخته باشد، دوزبانه ی زودهنگام نامیده می شود. طبق نظر کاترین کوهنرت - 2002 - و با مطالعه ی کودکان دوزبانه ی اسپانیولی-انگلیسی به نظر می رسد که هر چه سن فراگیری دو زبان کمتر باشد، یادگیری زبان در شرایط مطلوب و بهتر صورت خواهد گرفت و کسی را که پس از دوران کودکی دوزبانه شود،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید