بخشی از مقاله

چکیده

چندزبانگی در ایران به مناطق معدودی اختصاص ندارد و این موضوع برای مسؤﻻن آموزش و پرورش، حاوی پیام مهمی در زمینه تأکید بر تعلیم و تربیت ویژه افراد دوزبانه است. دانشآموزان غیرفارسیزبان در بدو ورود به مدرسه، زبان مادری خود را در برنامه فارسی پیدا نمیکنند زیرا سازماندهی محتوا و انتقال برنامهی درسی به دانش آموزان بر پایه زبانفارسی است که با تجارب قبلی دانشآموز پیوند ندارد. ارتباط غیررسمی درون مدرسهای میتواند به زبان مادری برقرار شود. این چنین گسستگی میان زبان مدرسه و زبانمادری دانشآموزان، ارتباط بر پایه انگیزه فردی را با دشواری مواجه میکند.

تا قبل از سالهای 1960، دوزبانگی به عنوان یک مانع در پیشرفت تحصیلی کودکان تلقی میشد و محققان اظهار میکردند، که کودکان دوزبانه نسبت به کودکان یکزبانه عملکرد ضعیفتری دارند.اما پژوهشهای جدید، نشان میدهند که دوزبانگی دوران کودکی میتواند، رشد تواناییهای زبانی و غیرزبانی را افزایش دهد. بسیاری از محققان معتقدند که اگر کودکی دوزبان را با هم یاد بگیرد و در هر دو زبان به موازات هم پیش برود و متناسب با توانایی ذهنی و آموزشهایی که به او داده می شود، در هر دو زبان به تبحر نسبی دست مییابد.

در چنین وضعیتی هریک از زبانها به غنیسازی زبان دیگر کمک کرده و مهارت بهدست آمده در یک زبان طبق اصل انتقال و تعمیم به زبان دیگر منتقل میشود. اما درکشور ما کودکان دوزبانه باید در سن 7-6 سالگی، زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یاد بگیرند. اما با توجه به پژوهشهایی که به میزان تواناییهای زبانی توجه داشته و فرضیه آستانه توانش زبانی را پیشنهاد نمودهاند، کودکان دوزبانه باید در یادگیری زباندوم به سطح آستانه ی توانشزبانی برسند، که تحقق این امر، فرصتهای مناسب آموزشی و شرایط مطلوب یادگیری را طلب می کند.

مقدمه

امروزه آموزش زبان بخش مهمی از برنامهیدرسی دانشآموزان را بخود اختصاص میدهد و مربیان هنگام شمردن وظایف آموزش و پرورش، زبانآموزی را در سرلوحه این وظایف قرار میدهند. در مناطقی که افتراق زبانی با سایر مناطق کشور وجود دارد و زبان فارسی بعنوان زبان دوم آموزش داده میشود، کودکان در وفق دادن خود با نظام آموزشی تکزبانه تحصیلی مشکﻻت بیشتری دارند که این امر موجب شکست تحصیلی و بروز مشکﻻت عاطفی و روانی در کودکان شده و در پی مردودیهای مکرر، احتمال ترکتحصیل آنها نیز افزایش می یابد.

بنابراین دوزبانگی یکی از مسایل خطیر نظام آموزشی کشورهای چندزبانه است و کثرت گویشهای متنوع در کشور ما نیز، معضﻻت عدیدهای را در آموزشرسمی کودکان دوزبانه، بویژه در سالهای نخست آموزش، فراهم میآورد. دو دیدگاه عمده در جهت رویارویی با این مشکل مطرح است که بعلت تداخل متغیرهای دیگر نظیر مسایل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... با مشکل مذکور، هنوز رویکرد مشخصی در این رابطه وجود ندارد.

از دیدگاه اول، استفاده از زبانمادری، بویژه در سالهای نخست آموزش نه تنها حق مسلم هر کودک است، بلکه شرط ﻻزم برای آموزش می باشد لذا هیچ توجیهی برای عدماستفاده از زبان مادری در نظام آموزش پرورش کودکان در این رویکرد قابلقبول نیست و در چند دهه اخیر جبههگیری فکری سازمان یونسکو نیز موافق با این نظر میباشد. دیدگاه دوم، با در نظر گرفتن مسایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشورهای چند زبانه، استفاده از برنامههای آموزشی جبرانی ویژهی دانشآموزان دوزبانه و ارائهی آموزشهای پیشدبستانی در سطح وسیع را پیشنهاد نمودهاست.

اهمیت و ضرورت مسئله

اهمیت آموزش ابتدائی کودکان به زبان مادری آنان موضوع تحقیقات بسیاری بوده است. در سال 1929 میﻻدی، »دفتر بین المللی آموزش و پرورش« اولین کنفرانس علمی در مورد آموزش و پرورش دوزبانه در لوگزامبورگ را ترتیب داد که نتایج آن نشان داد که آموزش به زبانی غیر از زبانمادری، به رشد ذهنی و حتی رشد شخصیت کودک آسیب میرساند. یونسکو نیز بارها بر نیاز به ارتفاء آموزش به زبانمادری و همچنین بر حق کودک برای برخورداری از آموزش دوزبانه تأکید کرده است.

اهمیت زبانمادری تا حدی می باشد که سازمان علمی و فرهنگی یونسکو کسی را باسواد میداند که قادر باشد به زبانمادری خودش بنویسد و بخواند و حتی در قانون اساسی کشورمان که میراث مشترک همه مردم ایران ازهر قوم و نژادی به شمار میرود، در اصل 15 به صراحت، استفاده از زبانهای محلی و قومی - مادری و ملی - در مطبوعات و رسانههای گروهی وتدریس ادبیات آنها در کنار زبان فارسی - به عنوان زبان مشترک - در مدارس آزاد اعﻻم شده است که همگی دﻻلت بر اهمیت و جایگاه زبان مادری دارد.

از نظر روانشناسی، آموزش به زبان مادری، درک بهتر مطالب و پیشرفت شناختی دانشآموزان را تأمین میکند. از نظر اجتماعی سبب جذب راحتتر کودک در محیط اجتماعی خود و ارتباط با گذشته فرهنگی می شود. از نظر عاطفی، استفاده از زبان مادری در آموزش دانشآموزان، آنها را از گسستگی عاطفی ناشی از عدماستفاده از زبانمادری باز داشته، سبب باﻻ رفتن کمیت و کیفیت ارتباطات درونمدرسهای میشود.

بیان مسئله

نظام آموزش و پرورش ما بطور ملموس با چندگانگی زبانی و مسایل ناشی از آن در ابعاد شناختی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی روبروست ولی سیاست زبانی نظام آموزشی ایران بر پایهی زبان فارسی، بعنوان زبان رسمی آموزش، استوار است و همهی دانشآموزان کشور، فارسی زبان تلقی میشوند، در صورتی که در کشور ما همهی کودکان در سنین شش یا هفت سالگی وضعیت زبانی یکسانی نداشته و تسلط آنان به زبان فارسی به یک اندازه نیست، با این شرایط و روند عملی آن، وجود اختﻻﻻت آموزشی بواسطه وضعیتهای زبانی متفاوت اجتنابناپذیر است، زیرا زبان، یعنی ابزار و شرط اصلی آموزش در اینجا به سدی بدل شده است، که خود بعنوان مانع آموزش و انتقال اطﻻعات عمل کرده و بروز مشکﻻت عاطفی و روانی اکثر دانشآموزان غیرفارسی زبان را باعث میشودمعموﻻً. کودکان دوزبانه بدون کمترین آشنایی قبلی با زبانفارسی، وارد دبستان میشوند و چون ناچارند بدون تسلط بر ابعاد شفاهی زبان فارسی، ابعاد نوشتاری یعنی خواندن و نوشتن آنرا بیاموزند، در دبستان، عملکرد مناسبی ندارند. لذا در سالهای اول ورود به مدرسه، با مشکﻻت زیادی روبرو شده و در طی سالهای بعد نیز، بهدلیل نداشتن تسلط کافی به زبان آموزش، در فهم دروس دیگر نیز با مشکﻻتی مواجه میشوند.

تعریف دوزبانگی

دوزبانگی پدیدهای است جهانی که ماهیتی میان رشتهای دارد و مورد توجه جامعهشناسان، روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت میباشد. دوزبانگی عبارتست از موقعیتی که در آن شخص برای برقراری ارتباط با دیگران بطور متناوب - با توجه به موقعیتهای خاص - از دو یا چند زبان استفاده میکند - زندی، . - 1378 هارتمن و استورک، فردی را دوزبانه میدانند که به هر دوزبان به طور مساوی مسلط باشد.  واین رایش، کسی را دوزبانه میداند که بتواند دو زبان را به تناوب و به جای یکدیگر به کارگیرد.

هاکت هم تسلط بر دو زبان را برای دوزبانگی ﻻزم میداند ولی از نظر او الزاماً این تسلط کامل و بومی نیست - مدرسی، . - 1368 به نظر ماگنامارا فرد دوزبانه باید ابزاری برای تبدیل، تولید و درک آن دو زبان داشته باشد یعنی وقتی شخص به یک زبان سخن می گوید بتواند گفته طرف مقابل صحبت را به زبان دیگر درک کند. به این ترتیب، از نظر وی نظام تولید و درک باید تا حدی مستقل باشد. او معتقد است که در تولید، این ابزار برای فرد قابل کنترل است؛ بهطوری که میتواند تصمیم بگیرد چه وقت از آن استفاده کند اما در درک، تحت کنترل فرد نیست؛ یعنی فرد خواه ناخواه هنگامی که صدای گوینده را می شنود، آنها را درک میکند - رومین، . - 1981 در کتاب زبانآموزی - زندی، - 1378 دوزبانگی بر اساس معیارهای زیر طبقهبندی شده است:

- 1 نوع یادگیری: بر اساس این معیار، دوزبانگی را به طبیعی و غیرطبیعی تقسیم میکنند. اگر شخص دوزبانه، از طریقی غیر از آموزش، دوزبانه شود، چنین حالتی را دوزبانگی طبیعی1 مینامیم. این امر در جوامعی رخ میدهد که دو یا چند زبان و گویش در آنها رایج است. اما اگر شخص، زبانی غیر از زبان مادری خود را از طریق برنامههای آموزشی یاد بگیرد، این حالت را دوزبانگی غیرطبیعی یا مصنوعی2 مینامیم.

این حالت برخﻻف دوزبانگی طبیعی، ارادی است، چرا که یادگیری زبان آگاهانه انجام میگیرد. بدیهی است که دوزبانگی طبیعی از دوزبانگی مصنوعی، به دوزبانگی کامل - تسلط به دو زبان در ابعاد گوناگون - نزدیکتر است. این امر بدین دلیل است که در دوزبانگی غیرطبیعی با وجود حتی بهترین برنامهها و رسانههای آموزشی، به هیچ وجه نمیتوان موقعیتی را برای زبانآموز فراهم کرد که از هر لحاظ شبیه موقعیت شخص در محیط طبیعی آن زبان باشد.

- 2 میزان تسلط بر دو زبان: بر اساس این معیار، دوزبانگی به دو نوع همپایه3 و ناهمپایه4 تقسیم میشود: در دوزبانگی همپایه، شخص بر هر دو زبان، در تمام ابعادش، تسلطی تقریباً یکسان دارد، در حالی که در دوزبانگی ناهمپایه، شخص، اگر چه هر دو زبان را میداند، تنها بر یکی از آنها تسلط کامل دارددر. دوزبانگی همپایه، شخص برای زبان مادری و زبان دوم، نظامی از عناصر و قواعد کامل در ذهن دارد بطوری که معموﻻً این دو نظام در هم تداخل نمیکنند اما در دوزبانگی ناهمپایه، الگوهای زبان مادری همواره در هنگام استفاده از زبان دوم بروز مینماید و شخص، زبان دوم را با لهجه ای از زبان مادری خود صحبت میکند.

- 3 نقش اجتماعی زبان: برایناساس، دوزبانگی بصورتهای خانگی، مدرسهای و یا خیابانی بروز میکند.گاه شخص به سبب ازدواج با فردی که دارای زبان دیگری است، در خانه به زبان دوم و در محیطهای دیگر به زبان اول تکلم میکند، بنابراین، وی دارای ویژگی دوزبانگی خانگی است. گاهی ممکن است دوزبانگی شخص، مدرسه ای باشد و فرد از زبان دوم فقط در مدرسه و برای آموزش و یادگیری استفاده کند. دوزبانگی خیابانی نیز هنگامی رخ میدهد که زبان دوم، فقط در کوچه و بازار و خارج از منزل کاربرد دارد و شخص در میان خانواده از آن استفاده نمیکند.

- 4 گونههای زبان: بر اساس این معیار، دوزبانگی بصورت شفاهی، کتبی و کامل پدیدار میگردد: اگر شخص فقط به گونهی شفاهی زبان دوم مسلط باشد و تنها از دو مهارت گفتن و شنیدن استفاده کند، دوزبانگی شفاهی بروز میکند. بالعکس، اگر فردی از گونهی مکتوب زبان دوم سود ببرد، دوزبانگی کتبی رخ میدهد. شخصی را که به هر دو گونهی شفاهی و کتبی زبان دوم مسلط باشد و از هر چهار مهارت در هر دو زبان استفاده کند، دوزبانهی کامل می نامند. - زندی، - 1378

عوامل دوزبانه شدن

عوامل دوزبانه شدن را میتوان زاییده عوامل اجتماعی- فرهنگی دانست. افراد با شیوههای مختلف نظیر مهاجرت به سرزمین دیگر دوزبانه میشوند که آنها معموﻻً ضمن حفظ زبانمادری، به ناچار زبان جامعه جدید را نیزمیآموزند و دوزبانه میشوند. عامل دیگر دوزبانه شدن، زبان رسمی است. در کشوری که چند گروه زبانی وجود دارد، سیاستگذاران حاکم، زبانی را که شمار گویشوران آن بیشتر و دارای پیشینه فرهنگی یا نفوذ فرهنگی بیشتری است، زبانرسمی قرار میدهند و از آن زبان در آموزش و پرورش و امور رسمی و سیاسی استفاده میکنند؛ و گاه به دﻻیل استعماری است؛ مثﻻً در کشور هند به دلیل حاکمیت صدوپنجاه ساله امپراتوری بریتانیا هنوز هم زبان انگلیسی چه در آموزش و پرورش و آموزش عالی و چه در محافل علمی دیگر نفوذ زیادی دارد.

مرزهایمشترک نیز از جمله عوامل دیگر است؛ مثﻻً در کشور ما ایران، مردم مناطق ترکزبان و عربزبان که با کشورهای ترکیه، عراق یا جمهوریآذربایجان شوروی هممرزند، براثر تماس نزدیک با مردم کشورهای یادشده ، اغلب هر دوزبان عربی فارسی یا ترکی فارسی را بهکارمی برند. ملیتگرایی - ناسیونالیسم - هم عامل دیگر است. بهعنوان مثال اسرائیل، باوجود این که از ملیتهای مختلف آسیایی امریکایی و اروپایی هستند، پس از غصب سرزمین فلسطین و مستقل شدن، برای شناساندن خود به جهان، تصمیم گرفتند زبان عبری را که دارای پیشینه تاریخی مشترکی درمیان آنهاست، به عنوان زبانرسمی و زبانمشترک در کنار زبانملی گروهی خود به کار گیرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید