بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی بر بهبود تصمیمگیری مدیران انجام گرفت. مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر شیوه جمع آوری دادهها توصیفی ازنوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را مدیران سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی در سال 96 تشکیل دادهاند. حجم جامعه 150 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه به فرمول کوکران استناد شد. 108 نفر به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای برای پاسخگویی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری دادهها، پرسشنامه پرسشنامه فرهنگ سازمانی بر اساس مدل دنیسون - 2000 - ؛ و پرسشنامه محقق-ساخته بهبود تصمیمگیری مدیران بود. برای تعیین روایی و پایایی ابزارهای اندازهگیری به نتایج مدل اندازهگیری استناد شد. برای تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری با کمک نرمافزار Smart PLS استفاده شد. بر اساس نتایج آزمون مقدار ضریب تعیین، نشان داد که فرهنگ سازمانی قادر به تبیین 67 درصد از تغییرات بهبود تصمیم-گیری مدیران است. نتایج بررسی آماره ضریب مسیر نشان داد که این مقدار برابر با 32,468 است که در سطح اطمینان 99 درصد معنادار گزارش شد . - P-Value 0.01 - نتایج شاخص کیفیت مدل ساختاری هم نشان داد که قدرت پیشبینی مدل در مورد متغیرهای پنهان درونزا قوی است. در نهایت بنابراین برازش مناسب مدل کلی تأیید شد.
واژگان کلیدی: فرهنگ سازمانی، بهبود تصمیمگیری مدیران
مقدمه

همه مدیران با فراگرد تصمیمگیری سر و کار دارند زیرا حرفه آنان چنین اقتضا میکند. با وجود این، بیشتر آنان از تحلیل اینکه چگونه یک تصمیم را اتخاذ میکنند ناتوانند. در واقع تصمیمگیری و مدیریت را می توان مترادف دانست زیرا تصمیم گیری جز اصلی مدیریت است. به همین دلیل شناخت فرآگرد اتخاذ تصمیم اهمیت بسیار دارد 
مدیران هنگام اتخاذ تصمیم با شرایط مختلفی سر و کار دارند. همچنین تصمیماتی که توسط آنان اتخاذ میشود، ماهیتی متنوع دارند گاهی با اقدام به بررسیهای گسترده، بدیلهای متعددی ارزیابی میشوند تا در مورد نحوه بنای یک ساختمان تصمیم گیری شود در حالی که گاهی نیز با اندک تاملی در مورد نحوه کار یک کارمند، در مورد حقوق وی تصمیم گیری میشود. همچنین تغییر میزان اطلاعات موجود در دسترس مدیر، شرایط تصمیم گیری میشود. همچنین تغییر میزان اطلاعات موجود در دسترس مدیر، شرایط تصمیم گیری را متفاوت می سازد. در مواردی که تجربه و اطلاعات کافی وجود دارد، اخذ تصمیم با اطمینان صورت می پذیرد. ولی هنگامیکه تجربه و اطلاعات موجود ناچیز است باید در اخذ تصمیم بسیار احتیاط شود 

اگر فعالیتهای مختلف مدیریت را در نظر آورید، به وضوح دیده میشود که تصمیم گیری، جوهر تمامی فعالیتهای مدیریت است . تصمیم گیری از اجزای جدایی ناپذیر مدیریت به شمار می آید و در هر وظیفه مدیریت به نحوی جلوه گر است. در تعیین خط مشی های سازمان، در تدوین هدف ها، طراحی سازمان، انتخاب، ارزیابی و در تمامی افعال و اعمال مدیریت تصمیم گیری جز اصلی و رکن اساسی است. مدیر همواره با مواردی مواجه است که اخذ تصمیم را از جانب او طلب کند و کیفیت و چگونگی این تصمیم هاست که میزان توفیق و تحقق هدف های سازمانی را معین میکند 
در کنار این مهم و برای رسیدن به این هدف، بهره گرفتن از نوعی دیدگاه سیستمی و کاربردی میتواند مثمر ثمر باشد. موفقیتهای چشمگیر سازمانهایی که با حداقل امکانات از یکسو و عدم موفقیت سازمانهایی با بهترین امکانات مادی از دیگر سو، بیانگر نقش قابل توجه عوامل غیرمادی و معنوی در موفقیت آنها بوده است که در این میان فرهنگ سازمانی به عنوان عاملی مؤثر در بهرهوری سازمان تلقی میگردد 
در این راستا مدیران همواره در پی راههایی برای بهبود شاخصهای بهرهوری سازمان بودهاند و در این راه پیشنهادهایی ارائه شده و عواملی نیز، چه بواسطهی مطالعات علمی و چه از طریق آزمونهای تجربی شناسایی شدهاند. آنچه واضح و مبرهن است در میان عوامل مؤثر بر بهرهوری سازمانی، نقش رهبری و سبک که در سازمان که از سوی مدیریت سازمان اتخاذ میشود و فرهنگ حاکم بر سازمان حائز اهمیت بسیار زیادی است. در توصیف محیط کاری مناسب در این بخشها بر ویژگیهایی چون تیمسازی، ارتباطات باز و تعادل میان نیازهای سازمان و نیازهای نیروی کار، تأکید زیادی شده است، ولی اینکه فرهنگ حاکم بر سازمان و رهبری تحول آفرین تا چه حد میتواند در بهبود بهرهوری آنان تأثیرگذار باشد، کمتر مورد توجه بوده است 

بر این اساس مهمترین مسئله این تحقیق به این صورت شکل میگیرد که آیا فرهنگ سازمانی بر بهبود تصمیمگیری مدیران تاثیر معناداری دارد؟

مبانی نظری و پیشینه پژوهش فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی موضوعی است که بهتازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح کیفیت زندگی جامعه انسانی به کار برده میشود.ولی درباره فرهنگ سازمانی آنچه مربوط به کار و رفتار مردمان در سازمان است کمتر سخن گفته شده است.از ترکیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده است که هیچیک از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یک استعاره برای نظم و تربیت است درحالیکه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ کمک میکند تا درباره چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث میشود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین میتوان گفت فرهنگ در یک سازمان مانند شخصیت در یک انسان است.

فرهنگ سازمانی پدیدهای است که در سازمان است و همه اعضاء اتفاق نظر دارند که یک دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نا مرئی هدایت میکند. شناخت و درک چیزی که فرهنگ سازمان را میسازد، شیوه ایجاد و دوام آن به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه کنیم - دنیس،. - 1997 4
مدل دنیسون

این یکی از مدل های جدید در فرهنگ سازمانی است و برای تغییر سازمانی و اندازه گیری عملکرد آن مدل مناسبی است. ولی تحقیقاتی در زمینه فرهنگ سازمانی و اثربخشی سازمانی  عملکرد سازمانی رضایت مشتری  و تنوع در محل کار  انجام دادند. بر طبق این مدل فرهنگ سازمانی از دو بعد محیط متغییر و ثابت و استراتژی از لحاظ تمرکز درونی و بیرونی تشکیل میشود که هریک از این دو بعد چهار نوع فرهنگ سازمانی را بوجود می آورند:

-1 فرهنگ مشارکتی -2 فرهنگ ثبات و یکپارچگی -3فرهنگ انعطاف پذیری -4فرهنگ ماموریتی -1 فرهنگ مشارکتی: در این نوع فرهنگ مشارکت کارکنان در فعالیت های مختلف سازمان مورد تشویق قرار می گیرد و حس مالکیت و مسئولیت را در آنها به وجود می آید، حس مالکیت موجب تعهد بیشتری به سازمان و قابلیت استقلال را در کارکنان افزایش می دهد. در فرهنگ مشارکتی، سازمان حول محور تیمی، ارتقا و قابلیت های افراد و تعهد به کار در هر سطح بنا نهاده شده است 

-2 فرهنگ ثبات و یکپارچگی: سازمان با فرهنگ ثبات و یکپارچگی، از فرهنگ قوی و پایدار برخوردارو از هماهنگی و یکپارچگی زیادی برخوردار می باشد.اینکه رفتار افراد ریشه در مجموعه ای از ارزش های بنیادی قرار دارد یا اینکه دیدگاه رهبران و پیروان متفاوت است ولی در دستیابی به اجماع و موافقت مهارت دارند 

-3فرهنگ انعطاف پذیری: سازمان با فرهنگ انعطاف پذیر ایجاد کننده شرایطی است برای مشتریان کارکردن و ریسک پذیری و از اشتباهات و خطای خود یاد می گیرند وهم از تجربه و هم از قابلیت برخوردارند.سازمانهای که شامل این فرهنگ می باشند دائما خود را به روز میکنند تا سازمان ارتقا یابد، تا اینکه از قابلیت لازم جهت خلق ارزش های مشتریان برخوردار باشند. 

-4 فرهنگ ماموریتی: فرهنگ ماموریتی معنی آشکاری از غایات تعریف کننده، اهداف و استراتژیهای سازمان و چشم انداز آتی سازمان را ترسیم کند. هنگامی که رسالت سازمان تغییر می یابد جنبه های دیگر فرهنگ سازمانی نیز تغییر می یابند - همان منبع، ص، - 356 مجموعه مولفه های فرهنگ مشارکتی: توانمند سازمانی، تیم سازی، تیم محوری، قابلیت رشد و توسعه.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید