بخشی از مقاله

چکیده

آنچه باعث تداوم زندگی زناشویی می شود، رضایت از زندگی است.نداشتن ثبات در زندگی، سلامت ازدواج را چنان در معرض خطر قرار می دهد که تکرار ناسازگاری ها و عدم حل اختلاف نه تنها ثبات رابطه، بلکه رضایت زناشویی زوج ها را نیز تهدید می کند.علاوه بر عوامل عمده ای مانند، عوامل اقتصادی، اجتماعی و شخصیتی عوامل دیگری مانند، صمیمیت زوجین، وجود مرزهای زنا شویی،الگوهای تعاملی خانواده، سبک های دلب ستگی زوجین نیز بر ثبات در زندگی زنا شویی تأثیر می گذارند. در این میان می توان از آموزش های مهارت های معنوی به عنوان عامل مهمی یاد کرد که ثبات و رضایت از زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد. افراد در همه فرهنگ ها، واجد مجموعه ای از عواطف و احساسات هستند و اگر چه این عواطف و احساسات، خاص انسان ها است، اما انسان به عنوان موجودات فرهنگی محصور در الگوی کامل کنش فرد در جهان است.

.1 مقدمه

ازدواج به عنوان مهمترین و عالیتری رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی افراد همواره مورد تأیید بوده است. رابطه انسانی، پیچیده ظریف و پویاست که از ویژگیهای خاصی برخوردار است.دلایل اصلی ازدواج عمدتاً عشق و محبت، داشتن شریک و همراه زندگی، ارضای نیازهای عاطفی-روانی و افزایش شادی و خوشنودی است. - کمال پور، - 1392 مطالعه علمی رضایت زناشویی، از دهه 1990 تا کنون به شدت مورد توجه قرار گرفته است. رضایت زناشویی یکی از گستردهترین مفاهیم برای تبیین و نشان دادن میزان شادی و پایداری رابطه میباشد. رضایت زناشویی فرایندی است که در طول زندگی زوجی به وجود میآید؛ زیرا لازمه آن انطباق سلیقهها، شناخت ویژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکلگیری الگوهای مراودهای است. زوجینی که از نوع و سطح روابطشان راضیاند، توافق زیادی با یکدیگر دارند و زمان و مسائل مالی خودشان را به خوبی برنامهریزی میکنند. عوامل متعددی در بروز رضایت زناشویی دخیل است،مانند:کیفیت قبل ازدواج،چگونگی ازدواج، شیوه ارتباطی، شخصیت زوجین و روش برخورد با مشکلات زناشویی که از عوامل شناخته شده در این زمینه هستند.از طرفی رضایت زناشویی نیاز به تلاش زوجین دارد.ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج یک مهارت و هنر است که ها وظایف خاص است.

.2سلامت

سلامت گسترهای است که پژوهشگران علوم رفتاری همواره به دنبال بررسی زوایای مختلف، و ارتباط آن با متغیرهای تأثیرگذار در این حوزه هستند. - اصغری مقدم و فقیهی، - 1389 با شکل گرفتن تعاریف مختلف از سلامت و آغاز پژوهشها جهت بررسی ارتباط متغیرهای مختلف با سلامت و نهایتاً تعریف دائره المعارف بریتایا که سلامت را "توان مستمر جسمی، هیجانی، ذهنی و اجتماعی فرد برای مقابله با محیطی که در آن به سر میبرد" تعریف کرده است، دیدگاه روشنی در ذهن پژوهشگران برای بررسی ابعاد مختلف سلامت و تأثیرپذیری آن از متغیرهای مختلف به وجود آمده است.
.3پژوهش های سبک های دلبستگی

در پژوهش مک ویلیامز و بیالی،2001؛ مشخص شد که سبکهای دلبستگی ناایمن با دامنه وسیعی از شرایط سلامت2 نظیر بیماریهایی مانند سیستم قلبی- عروقی مرتبط است.یافتههای ذکرشده عموماً از این نظریه که دلبستگی ناایمن یک عامل خطرساز برای توسعه مرضها و بیماریهای مزمن است، - به ویژه در ارتباط با سیستم قلبی- روقی - حمایت میکند. - اعتمادی، - 1391 همچنین سلدز و ویالانت،1999؛ در یک مطالعه طولی 24 ساله دریافتند که روان رنجور، خویی، برونگرایی و گشودگی به تجربه همبستگی معنادار با سلامت روان داشتد. وظیفه شناسی در دوران دانشگاه بهترین پیشبینی کننده حوادثی بود که برای آزمودنی مرد رخ میداد، در حالی که روان رنجور خویی در میانه زندگی بهترین همبستگی را با عملکرد فرد در سرتاسر حوزههای مختلف زندگی - به ویژه سلامت روان - داشت.

.4نظریه دلبستگی

جان بالبی،1969؛ نظریه ی دلبستگی را مطرح کرد. او و "مری اینسورت"معتقدند که همه ی کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شدید شالوده ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند. دلب ستگی ایمن، عملکرد و شای ستگی را در روابط بین فردی ت سهیل می کند. برای مثال کودکانی که به مادر شان دلب ستگی ایمن دارند در آینده به لحاظ اجتماعی برون گرا ه ستند و به محیط اطراف توجه ن شان می دهند و تمایل به کاوش در محیط اطراف شان دارند و می توانند با مسائل مقابله کنند. بطور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. اینکه کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست می جوید و به او می چسبد مؤید وجود دلبستگی میان آنها است. - خان آبادی، - 1393 بالبی،1953؛ می گوید عشق مادری در دوره ی نوزادی و کودکی برای سلامت روانی همانند ویتامین ها و پروتئین ها برای سلامت جسمانی ضروری است. او مدعی است داشتن رابطه ی گرم، صمیمی و مداوم بین مادر و کودک امری حیاتی است. حساسیت مادر نسبت به پیام هایی که کودک برای او می فرستد و در دسترس بودن او مهم ترین عوامل در شکل گیری دلبستگی ایمن در کودک هستند و این امر سبب می شود کودک در عین رشد به جای وابستگی به مادر، اتکاء به نفس بیشتری پیدا کند و کمتر مضطرب شود. در این حال او قادر به دل کندن از دلبسته ها و کاوش در محیط است و با دلگرمی و اطمینان می تواند در محیط به کاوش بپردازد. نظریه ی دلبستگی بر این باور است که دلبستگی پیوندی جهانشمول است و در تمام انسان ها وجود دارد. بالبی معتقد است که یک شخص برای رشد سالم نیاز به پیوندی عاطفی دارد. روابط دلبستگی نقش بسیار مهمی در احساس امنیت ما دارند و برای کودکان، این رابطه ابتدا با والدین برقرار می شود، در بزرگسالان دلبستگی با یک زوج برقرار می شود. تجربیات اولیه ی کودک موجب می شود تا او فرصتهای محیطی خود را به حداکثر برساند و روابط اجتماعی حمایتی خود را شکل بدهد. افزایش احساس امنیت کودک به او اجازه می دهد تا از تجربه ی درونی خود بیرون بیاید و بتواند به شناخت بیشتری دست پیدا کند و خود و دیگران را درک کند و بفهمد که رفتارش بوسیله ی حالات، افکار، احساسات، باورها و امیال خودش سازمان می یابند. - پاتریک، - 2012 مهم ترین خصوصیت نطریه دلبستگی بالبی، اشاره به اثرات بلندمدت تجربیات مرتبط با دلبستگی است. کار بالبی با بزرگسالان نیز نشان داده که سبک های دلبستگی دوران کودکی تا زندگی بزرگسالی ادامه می یابند.دلبستگی منجر به ساخت یک چارچوب و  سازمان می شود و همه ی اطلاعات مربوط به دلبستگی در این چارچوب قرار می گیرند و از این صافی عبور می کنند. مدل های فعال ساز درونی به مثابه قوانین ذهنی و متشکل از تجربیاتی است که چارچوب تعامل و درک خود را فراهم می سازند. در آغاز - نخستین سال زندگی - مدل های فعال ساز درونی، انعطاف پذیرند اما بعد از مدتی بطور قابل توجهی تثبیت می شوند. هرگونه تغییری در نظام دلبستگی توسط مدل فعال ساز درونی صورت می گیرد. در دوران کودکی این مدل نسبت به تغییر محیط، انعطاف پذیرتر است اما تعاملات مکرر با مراقب یا مراقبین اولیه می تواند مدل فعال ساز را تقویت کند و آن را نسبت به تغییر مقاوم سازد.دلبستگی مبنایی برای سلامت هیجانی، روابط اجتماعی و نگرش فرد به دنیاست. توانایی برای اعتماد به دیگران بر سلامت هیجانی، احساس امنیت و بهداشت روانی کودک تأثیر می گذارد. توانایی برای تنظیم هیجانات، رشد فراخود و  تجربه ی همدلی، همگی مستلزم داشتن یک دلبستگی ایمن است. آنچه که باعث تداوم زندگی زناشویی می شود رضایت از زندگی است. عدم رضایت از زندگی سلامت ازدواج را چنان از معرض خطر قرار می دهد که تکرار ناسازگاری ها و عدم حل اختلاف نه تنها ثبات رابطه بلکه رضایت زناشویی زوج ها را نیز تهدید می کند.علاوه بر عوامل عمده ای مانند: عوامل اقتصادی،اجتماعی و شخصیتی عوامل دیگری مانند: صمیمیت زوجین، وجود مرزهای زناشویی تأثیر می گذارند. دراین میان می توان از آموزش های مهارت های معنوی به عنوان عامل مهمی یاد کرد که رضایت از زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. افراد در همه ی فرهنگ ها واجد مجموعه ای از عواطف و احساسات هستند و اگرچه این عواطف و احساسات خاص انسان ها است، اما انسان به عنوان موجودات فرهنگی محصور در الگوی کامل و واکنش فرد در جهان است.

صمیمیت را می توان به طور خلاصه این طور تعریف کرد:

صمیمیت واقعی، فرایندی تعاملی است که از چندین مؤلفه مربوط به هم تشکیل شده است و هسته ی اصلی این فرایند شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است. صمیمیت نه مولفه است که با هم ارتباط تنگاتنگی دارند.

1.    صمیمیت عاطفی.
2.    صمیمیت روانشناختی.

3.    صمیمیت جنسی.

4.    صمیمیت جسمی.

5.    صمیمیت معنوی.

6.    صمیمیت زیباشناختی.


 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید