بخشی از مقاله

چکیده:

موضوع این مقاله تبیین جایگاه انسان در نسبت با کیفیت ظهور و تجلی خداوند است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با هدف روشن ساختن حقیقت رمز تدوین یافته است. این نوشتار از بخش هاي مختلف حقیقت رمز و نسبت آن با ساحت تخیل هنري- تناظر انسان با عالم از منظر تأویل- و تأویل رمز، تحقق وحدت خالق و مخلوق تشکیل یافته است. از جمله یافته ها و نتایج این مقاله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: رمز، تناظر میان دو دنیاي محسوس و فوق محسوس را مورد اشاره قرار می دهد.

عالم، رمز بی واسطه تجلی ذات الهی است و حقیقت آن در مرکز وجود آدمی جاي دارد. تأویل رمز، تحقق گفتمان ازلی پیوند الهی- بشري »الست بربکم« است و تنها راه ادراك عالم باطن، مرگ حواس و حیات روح است. در عالم خیال، صور تجسم یافته اعیان ثابته و صور تجرد یافته عالم محسوس در مقام رمز جلوه گر می شوند. خیال خلاقانه، مبادي وجودي اشیاء را در قالب صور رمزي متجلی می گرداند. تخیل هنري همچون هنر الهی، مسبوق به اشتیاق ظهور و شناخته شدن حضرت حق است

-1 مقدمه
از منظر قرآن حیثیت تفهم آدمی موجب پدید آمدن عالم می گردد و سرّ امکان تفهم آدمی در قرار گرفتن در عالم و مشارکت جستن در آن است. تأویل یک اثر رمزي در گرو برقراري صورتی از صورتهاي دیالوگ میان اثر و مخاطب است. تأویل رمز تحقق تجربه هرمنوتیکی است و از شیء انگاري آن می گذرد. از این دیدگاه، شخص داعیه تسلط بر رمز را ندارد او در خدمت رمز درمی آید به بیانی بیش از آنچه که کوشش کند تا مضامین یک متن رمزي را فراچنگ آورد باید بکوشد تا متابعت مضامین متن کند و در مطالب آن مشارکت جوید و در یک کلام، به آن چه که متن می گوید گوش بسپارد.

فهم یک اثر رمزي لزوماً فهم نیات و مقاصد پدید آورنده آن اثر نیست خود اثر در یک دیالوگ هرمنوتیکی با مفسر قرار می گیرد و معنایی از مجموعه معانی آن آشکار می شود. از این دیدگاه، رمز هیچ گاه یک معناي یگانه، واحد، منحصر، نهایی و تمام شده نخواهد داشت بلکه همچون چیزي که افتاده در یک رود جاري است و بسته به این که ما کجا با این رود مواجه شویم ظهور متفاوتی خواهد داشت.

-2 رمز و نسبت آن با ساحت تخیل هنري

بنا بر آراء به دست آمده از مطالعات رمز شناسی، رمز گرایی علم به مطابقت ها، مشابهت ها و هماهنگی هاي میان دو دنیاي مادي و فوق طبیعی است. »رمز به منزله نمایش حسی حقایق متعالی تلقی می گردد. هر شیء مخلوقی، انعکاسی از کمال الهی و علامتی قابل ادراك و طبیعی از حقیقتی فوق طبیعی است.

حقیقت هر شیء در عرفان و حکمت اسلامی به »اعیان ثابته1« تعبیر می گردد و »رمز تصویري است که دو واقعیت؛ واقعیات حادث و صور مثالی2 یا اعیان ثابته آن واقعیات را به هم پیوند می زند و بدین ترتیب کارکرد خاص رمز آشکار ساختن سرّي ترین کیفیات وجود می گردد.

رمز، امري است شهودي و شهود، امري است عقلانی که در مرتبه بصیرت به ادراك یگانگی میان شیء با حقیقت شیء می انجامد. مکان این واقعه عالم خیال است. عالم خیال عالم مجردي است که در مرتبه عالم کبیر میان عالم معقول و عالم محسوس قرار دارد و واسطه میان این دو عالم است. تجارب شهودي از طریق عالم خیال تحقق می یابد در عالم خیال حقیقت هر شیء به مثابه رمز، صورت تجسم یافته اي را پیدا می کند. عالم خیال محل رویت تجلیات قدسی و الهی و پهنه وقایع رمزي و نمادین است. در عالم خیال مجردات عالم معقول »مثُل اعلی و صور نورانی اعیان ثابته« صورت تجسمی یافته و عالم محسوس صورت تجرّد می یابد.

عالم خیال در مرتبه عالم صغیر، »قوه خیال« نامیده می شود و داراي دو شأن وجودي و معرفتی »خیال منفصل« و »خیال متّصل« است. خیال منفصل همچون خیال موجود در عالم کبیر شأن وجودي دارد و محصول قوه خیال انسان نیست، قائم بالذات و مستقل از فاعل خیال است.

خیال متصل شأن معرفتی دارد و محصول قوه خیال انسان است به فاعل خیال وابسته است و بدون او از میان می رود خیال متصل تسلیم داده هاي حسی است و به آن خیال عامه نیز می گویند.

قوه خیال، خلاقانه است و خلاقیت هنري نتیجه این جنبه از خیال است که به آن خیال خلاق و خیال فعال گفته می شود.

خیال خلاق در هنرمند و عارف به اذن خداوند همچون نمونه خلاقیت مبدأ هستی که به صورت خیال خلاق است، مبادي وجودي اشیاء در مراتب متعالی وجود را در قالب صور رمزي متجلّی می گرداند.

بر این اساس، خلاقیت هنري نه خلاقیت به معناي مجازي کلمه، بلکه خلاقیت به معناي حقیقی آن است که در صورت اتحاد با مراتب بالاتري که در درون آدمی موجود است، می تواند منشأ وجود و کمال گردد.

هنرمند در ساحت تخیل و حوزه خیال دست به آفرینش هنر می زند. این تخیل همان اراده و اشتیاق و شوق انسان براي خلق صور در حوزه خیال براي شناخته شدن است همچنان که هنر الهی مسبوق به اشتیاق ظهور و شناخته شدن حضرت حق است.

خداوند در عرصه هنرنمایی خود، با خلق عالم و آدم از وحدت و ثبات و غناي مطلق خارج شده و در کسوت کثرت و دگرگونی مدام ظهور یافته و قوس نزول را تحقق بخشیده است. تخیل هنري هنرمند عکس سیر الهی است؛ حرکت از کثرت و تغیر به سوي وحدت و بی نیازي و ثبات. بدین ترتیب هنرمند با خلق اثر هنري به حقیقت حق نزدیک می شود و نیم دایره صعود و معرفت در ساحت هستی انسان شکل می گیرد.

-3 تناظر انسان با عالم از منظر تأویل

علم تأویل بر این اصل استوار است که طبیعت و همه پدیده هاي این عالم معناي رمزي دارند و از رهگذر تأویل مکشوف می گردند. بنا بر علم تأویل، هر چیزي در این عالم برحسب سلسله مراتب هستی و در هر درجهاي از درجات، صورت وکیفیت و حضوري مطابق با درجه وجود را پیدا میکند.

علم تأویل را میتوان علم ملکوتی »تطابقات« نامید که به کُنه تشابهات جهانی راهبر است. دنیاي طبیعی طبق دنیاي معنوي ساخته شده و هر دوي اینها براساس علم الهی بوجود آمدهاند. بنا بر علم تأویل، عالم و اَشکال آن صرفاً یک پدیدار و یا واقعیت بیرونی شده نیست بلکه رمز بیواسط تجلی ذات الهی است.

قرآن کریم در بسیاري از آیات، طبیعت را جهانی پر از رمز و راز اشاره نموده و تعبیر و تأویل تمثیلات آن را جایز دانسته است.

با عنایت به آیات فوق، خداوند ضمن آنکه امکان تأمل در عالم را به عنوان آیت و نشانه به آدمی میدهد عالم به عنوان آن حقیقتی تلقی میگردد که در مرکز وجود آدمی جاي دارد.

از منظر قرآن، عالم تأویلپذیر و رمز حقیقت است. جهان تجلی یافته اصل الهی است و داراي سلسله مراتبی است که عمیقاً به وجود باطنی انسان متصل است.

یعنی آیات خداوندي عبارتند از: ارکان کتاب الهی - جهان اکبر - آفاق - – و وجود باطنی انسان - انفس - . یعنی طبیعت و انسان در مقام آیه تحقق مییابد و عالم انعکاس آفاق است.

در بخش دوم آیه، جنبه نمودي طبیعت به آدمی کمک میکند تا وجود باطنی خویش را کشف کند. به عبارتی، فضاي آفاقی عالم مثال جزء مقابل خود را در فضاي انفسی مییابد؛ به نحوي که سرانجام فضاي آفاق مبدل بهبعد کیفی حالتی درونی یعنی روح میشود و این روح ضمن آن که مرکز فضاي مثالی است محیط و کرانه آن نیز محسوب میشود.

به عبارتی مطالعه »قوانین طبیعت« از مطالعه حقیقت انسان کامل یا حقیقت آفاقی که عالم انعکاس آن است، جداناشدنی است و مطالعه قوانین عالم، همانند مطالعه هماهنگیاش با زیبایی صوري آن، راهی است براي کشف خود انسان.

١- آیا ندیدهاي که خدا چگونه مثل زد؟ سخن پاك چون درختی پاك است که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش در آسمان است

به فرمان خدا هر زمان میوة خود را میدهد. خدا براي مردم مثلها میآورد، باشد که پند گیرند - 25 - ومثَل سخن ناپاك چون درختی ناپاك است که ریشه در زمین ندارد و برپا نتواند ماند .

٢- زودا که آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان - درون انفسشان - به ایشان بنمایانیم تا که بر آنان آشکار شود که آن حق است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید