بخشی از مقاله
(تاثير طراحي فضاهاي آموزشي در افزايش تعاملات اجتماعي )
چکيده
ارتباطات انساني مايه تکامل و تعالي شخصيت انسان است و اساس شخصيت انسان را شکل مي دهد. شخصيت انساني، از طريق کنش متقابل با ديگران ساخته شده و او از اين طريق در بسترهاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و ساختي، انسان ميشود. در اين بين چگونگي طراحي معماري فضاهاي آموزشي مي تواند بستر ساز مناسبات انساني بين اعضاي جامعه باشداما متاسفانه درحال حاضر درمحيط هاي آموزشي کشور به ويژه دانشگاه ها ، فضاي کنش متقابل و تعامل بسيار کمرنگ مي باشد و اين در حالي است که در سازمان هاي آموزشي، تعامل نقش محوري را در تأثيرگذاري بر يادگيري و عملکرد دانشجويان دارد. با توجه به بررسي هاي انجام شده مي توان گفت که عدم موفقيت مراکز آموزشي و پژوهشي علمي کشور در اجتماعي کردن و انتقال ارزش ها و هنجارهاي خويش به دانشجويان ، اساتيد و پژوهشگران ناشي از فقر فضاي ارتباطي در اين محيط هاي علمي مي باشد . تحقيق حاضر بر آن است تا با استفاده از نظريات انديشمندان حوزه روان شناسي محيط به بيان تعاريفي در خصوص انسان ، نيازهاي انساني ، روابط و تعاملات اجتماعي و غيره و ارتباط آن با محيط هاي آموزشي پرداخته و راهکارهايي جهت افزايش تعاملات اجتماعي در طراحي فضاهاي آموزشي دست پيدا نمايد .
واژه هاي کليدي: انسان ، تعاملات اجتماعي، فضاي آموزشي ، طراحي معماري .
١- مقدمه
ارتباطات انساني مايه تکامل و تعالي شخصيت انسان است و اساس شخصيت انسان را شکل مي دهد. شخصيت انساني، از طريق کنش متقابل با ديگران ساخته شده و او از اين طريق در بسترهاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و ساختي، انسان ميشود.کنش متقابل ، اساسي ترين فرايند اجتماعي است که جامعه ، فرهنگ و بهزيستي شخصيت افراد را حفاظت ميکند.
دانشگاه بيش از هر چيز مجموعه اي از مناسبات انساني بين اعضاي اين جامعه به ويژه دانشجويان و اساتيد است . به نظر ما ناتواني دانشگاه ها و مراکز آموزشي و پژوهشي علمي کشور در اجتماعي کردن و انتقال ارزش ها و هنجارهاي خويش به دانشجويان ، اساتيد و پژوهشگران را مي توان ناشي از فقر فضاي ارتباطي در اين محيط هاي علمي دانست .
محيط و رفتار آن قدر در هم تنيده شده اند که به سختي مي توان آن ها را از هم تفکيک کرد. تفکيک ناپذيري آن ها «نه فقط بر مبناي اين گفته مرسوم که محيط بر رفتار تاثير مي گذارد» بلکه به اين دليل است که نمي توان رفتار را مستقل از رابطه دروني آن با محيط درک کرد و اينکه رفتار را بايد در بستري محيطي تعريف کرد.
٢- روش تحقيق
انتخاب روش تحقيق مناسب و تداوم آن در تمامي فرآيند تحقيق و مسير پژوهش از اصول راهبردي يک تحقيق علمي است . در اين تحقيق با استفاده از مطالعات کتابخانه اي اعم از کتاب ، رساله ، مقالات و سايت ها و فيش برداري از مطالعات انجام شده به جمع آوري مطالب پرداخته شده و پس از آشنايي با نظريات انديشمندان اين حوزه ، سير تحول تاريخي ، اصول ساخت و سازمان فضايي مدارس ايراني اسلامي ارائه مي گردد .
٣- بررسي ابعاد اجتماعي فضاهاي آموزشي
در محيط هاي دانشگاهي ما فضاي کنش متقابل و تعامل کمرنگ است و اين در حالي است که در سازمان هاي آموزشي، تعامل نقش محوري را در تأثيرگذاري بر يادگيري و عملکرد دانشجويان دارد. يادگيري و تغيير رفتـار، نتيجـه کـنش پويـا بـين عوامل متعدد موجود در فضاهاي آموزشي است و يکي از اين عوامل محوري، ساختار تعامل بر اساس تجربيات و دانش موجـود، کيفيت رابطه تعاملي دانشجويان با محيط انساني دانشگاه دست کم مي تواند از طريق ايجاد اعتماد بنفس و افزايش انگيزش بـر يادگيري و عملکرد دوران دانشجويي و حتي جهت گيري هاي علمي و اجتماعي دانشجويان پس از فراغت از تحصـيل تـأثيرات سازنده اي داشته باشد
در حقيقت ترديدي نيست که انسان در همه شئون زندگي خود مدني و اجتماعي است و ساختمان وجودي سرتاپا احتياج انسان ، و همچنين تاريخ گذشته و آزمايش افراد و طبقات نسل حاضر بـدين حقيقـت گـواهي مـيدهنـد. نـوع انسـان برحسـب آفرينش به گونه اي ساخته شده که هرچيز را براي خود ميخواهد و از نيروي طبيعت و از همه فوايد وجود وسايط و عناصر بـه نفع خود استفاده مي کند. انسان در جهت تکميل استخدام خود اجتماع را انتخاب کرد و از اين جـا اجتمـاع تعـاوني و زنـدگي اجتماعي انسان شکل ميگيرد، زيرا انسان به اجتماع تعاوني و زندگي اجتماعي از اين راه تن ميدهد که مشـاهده مـيکنـد بـه تنهايي و در نتيجه کار و کوشش خود، بدون استفاده از مساعي ديگران ، نميتواند لوازم زندگي خود را تأمين نمايـد و از جهـت ديگر نمي تواند کار و کوشش ديگران را بلاعوض و به رايگان تملک نمايد. زيرا ديگران نيز مانند او انسان بـوده و چيـزي را کـه وي از ديگران ميخواهد آنان نيز از وي ميخواهند ناگزير اجتماع تعاوني و زندگي اجتماعي را بهترين ابزار تشـخيص داده و آن را انتخاب ميکند و تن به زندگي اجتماعي ميدهد تا بتواند از اين راه به حيات و زندگي خود استمرار بخشد. در نتيجه اضطرار و نياز سبب پيدايش اجتماع تعاوني و زندگي اجتماعي شده است . [١]
٣-١- انسان موجودي اجتماعي
انسانها «نياز ذاتي» به برقراري روابط اجتماعي دارنـد و از ايـن رو موقعيتهـايي فـراهم مـيآورنـد تـا بتواننـد در آن رابطـه اجتماعي را تجربه کنند. وقتي نظام کنش افراد مختلف نسبت به يکديگر جهت داده شود، «روابط اجتماعي» خوانده مـيشـود.
روابط اجتماعي بايد «معنادار» باشد و با «آگاهي» صورت گيرد. رابطه اجتماعي مي تواند «موقت » يـا «بـادوام » باشـد؛ چنانچـه رابطه متقابل به صورت مداوم و منظم انجام شود قابل توصيف ، شناسايي و به نسبت ثابت است . [١]
٣-٢- مهارت هاي اجتماعي
مهارت هاي اجتماعي شامل قابليت هايي مي شود که تواما هوش اجتماعي ناميده مي شوند. مهارت هاي اجتماعي شـامل قابليت بيان افکار در تبادلات اجتماعي، دانش نسبت به نقش ها و ارزش هاي اجتماعي، مهارت درک شرايط مختلف اجتمـاعي، مهارت هاي حل مسئله و مهارت هاي ايفاي نقش هاي اجتماعي است .
مهارت توانايي حفظ آرامش يا تحمل اضطراب ، مهارت گوش دادن ، مهارت برقراري ارتبـاط ، مهـارت خودافشـايي، مهـارت برقراري ارتباط چشمي مناسب ، مهارت هاي ارتباطي، مهارت ارتباط فـردي و ميـان فـردي، مهـارت ارتبـاط گروهـي و مهـارت ارتباط جهاني . [٢]
٣-٣- انسان و روابط اجتماعي
ارتباط ، به طور هم زمان ، در سطوح مختلف آگاهي و شعور رخ مي دهد و دامنه آن از تمام تا عدم آگاهي نوسان مي کند. بررسي اين ارتباط بيان مي کند که در باب فضا سازي موجودات ، تجاوز جزء اساسي و ضروري زندگي مي باشد.بدون وجود آن ،زندگي به آن گونه که ما مي شناسيم احتمالا ممکن نخواهد بود. هنگامي که بعد از افـزايش جمعيـت تـراکم و ازدحام بسيار زياد مي شود، کنشهاي متقابل نيز شديدتر مي گردد، باعث افزايش بيشتر فشار مـي گـردد .همـانطوري کـه فشار رواني افزايش مي يابد مزاج تضعيف شده و تغييرات ظريف اما قدرتمندي در فعل و انفعالات شـيميايي بـدن رخ مـي دهد. تولد کاهش مي يابد در حاليکه مرگ ومير پيوسته افزايش مي يابد، تا زماني که يـک حالـت شـناخته شـده بـه نـام اضمحلال جمعيت اتفاق مي افتد. [٣]
٣-٤- نيازهاي انسان
انسان موجودي با ارگانيزم پيچيده ، ساليان متمادي از منظر علوم متنوع مورد بررسي قرار گرفته ، که از آن جمله مي تـوان به پژوهش هاي دانشمندان جامعه شناسي و روان شناسي محيط اشاره نمود. در تحقيقات معاصر، انسان محصول محيط ، بيولوژي و تعامل اين دو با هم شناخته شده است . بدين ترتيب عوامل فيزيکي و محيطـي، بـه طـور مـنظم بـر زنـدگي انسـان هـا تـأثير ميگذارد و او نيز بيش از هر موجود ديگر، محيط پيرامون خود را تغيير مي دهد. براي تعريف نيازهاي انساني مدل هـايي تـدوين شده است . لنگ نوع تدوين اين مدل ها را در جهت تشريح " نيروهاي داخلي" – زيسـت شـناختي و رفتارشـناختي، خودآگـاه و ناخودآگاه - و گونه هاي نيازها از بنيادي ترين تا عاليترين شکل آن ها ميداند.
از ديدگاه جان لنگ در دسته بندي نيازهاي مازلو، سه گروه نيازها در رفتارهاي اجتماعي و بستر جامعه بيشتر حائز اهميت هستند. نيازهاي جسمي، نياز به روابط اجتماعي و محبت ، نياز به تأييـد، احتـرام و خويشـتن يـابي (عـزت نفس )کوشـش بـراي رسيدن به سلامت نفس و شناخت هويت و موجوديت و قبول مسئوليت و خودکفايي و ميل به تعالي و انسان شدن ، عالي ترين و جهان شمول ترين انگيزه هاي انساني هستند. [٤]