بخشی از مقاله

چکیده

تجربه توسعه نشان میدهد که کشورهایی در امر توسعه موفق بوده اند که از ظرفیتهای انسانی و طبیعی خود در فضاهای مختلف استفاده کردهاند. سیستان و بلوچستان ایران دارای ظرفیتهایی است که بطور کامل مورد غفلت قرار گرفته است. این غفلت هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی تهدیداتی ر ا برای ایران بوجود آورده است. در بعد داخلی تهدید توسعه نیافتگی، آثار و پیامدهای آن همچون شکلگیری پتانسیل اعتراض نسبت به عملکرد حکومت مرکزی، مهاجرتهای مداوم و حاشیه نشینی، شکلگیری پتانسیل بحران در مناطق مهاجرنشین، جابجاییهای خودخواسته و دیگرخواسته جمعیتی، شکاف شدید همسایگی، احساس ناامیدی بین شهروندان ساکن در فضا، شکاف فضایی بین مناطق محلی، شکاف فضایی داخلی در سطح ملی و سایر موارد را نام برد.

در بعد بینالمللی، تهدید توسعهنیافتگی موجب ورود و نقشآفرینی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به فضا، شکلگیری گروهها و جنبشهای سیاسی معارض با اهداف سیاسی، بهرهبرداری بازیگران اقتصادی از ظرفیتهای مورد غفلت در این فضا، پیوند نیروهای معترض محلی به نیروهای چالشساز فراملی، شکاف فضایی منطقهای و فراملی و سایر موارد را ذکر کرد.

این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و میدانی و با روش توصیفی- تحلیلی به تاثیر توسعه نیافتگی جنوب شرق ایران در افزایش چالشهای فضایی پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد توسعهنیافتگی استان سیستان و بلوچستان میتواند تهدیدات و چالشهای فضایی فوقالذکر را افزایش دهد. پیامدهای این توسعه نیافتگی در بعد داخلی و بینالمللی افزایش چالش ملی و در نهایت تداوم توسعهنیافتگی فضا را در پی دارد.

-1  مقدمه

هر مکان و فضای جغرافیایی از ویژگیهای ساختاری و کارکردی خاص خود برخوردار است که منعکس کننده ارزشها، فرصتها و محدودیتهای جغرافیایی آن میباشد. مکان به لحاظ بخشی از فضای جغرافیایی است که در آن روابط اجتماعی، هویت و زندگی پدیدار میشود

مکان انسان را میسازد و هستی و وجود وی در آن شکل گرفته و معنی مییابد. مکان با زندگی، تاریخ، ارزشها، احساسات، روابط اجتماعی و شیوه تولید مردم پیوند میخورد 

فضا محصول انسان و فعالیتهای او و به تعبیری تولید اجتماعی تلقی میشود. فضای جغرافیایی »حاصل عمل انسان« است که صورتها و ساختهای آن آفریده کنش انسانی است

این فضا عرصه تعامل انسان با محیط طبیعی و انسانساخت است که بر پایه روابط دیالکتیکی در حال تحول است. انسان برای حیات و زیستن خود به اشکال مختلف، محیط را مورد کاربری قرار میدهد و در عناصر طبیعی و کالبدی آن و نیز اتصالات و روابط عناصر، دخل و تصرف می کند و ساختار و سیستم محیط را متحول مینماید

چنانجه تغییرات شکل گرفته در راستای ارتقاء سطح زیست و حیات ساکنان یک فضا جریان نیابد می تواند در شکلگیری چالش فضایی تاثیرگذار باشد. چالشهای فضایی برای کشورهای ملی ایجاد وضعیت کرده و در توسعه ملی تاثیرگذار است. این چالشها - حفرهها - را به چند دسته تقسیم می-شوند:

✓    حفرههای اجتماعی - اولین حفره تهدید کننده قدرت دولتها که تقریباً تمامی دولتها دارای این نوع حفره هستند - ؛

✓    حفرههای فرهنگی؛

✓    حفرههای اقتصادی؛

✓    حفرههای سیاسی 

مکان و فضای جغرافیایی در چارچوب دو بعد ساختاری و کارکردی قابل تبیین است.

الف: بعد ساختاری مکان و فضا: از منظر ساختار، مکان و فضا دارای دو وجه برجسته یعنی موقعیت و محتوی میباشد. هرمکان و فضائی در سطح سیاره زمین دارای موقعیت، مقر یا آدرس جغرافیایی خاصی است. موقعیت خود بر دو نوع است: موقعیت ریاضی و نسبی 

موقعیت اختصاصی یا ریاضی، که نوع اقلیم و آب و هوا و اثرات آن بر ساختارهای تمدنی و معیشتی و الگوهای زیست و زندگی بشر معنی دار میباشد.

موقعیت نسبی: این نوع موقعیت جایگاه یک مکان یا فضای جغرافیایی را نسبت به جهات چهارگانه جغرافیایی - شمال، جنوب،غرب و شرق - و نیز نسبت به عوامل مختلف و همچنین مکانها و فضاهای دیگر و یا همجوار مشخص میکند. موقعیت نسبی مکانها و فضاهای جغرافیایی تحت تأثیر عاملهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی، امنیتی، تفریحی، توریستی، ارتباطی، تکنولوژیکی، فرهنگی، دینی، سکونتگاهی و غیره قرار گرفته و ارزش و اهمیت آنها دچار تحول میشوند.

به عبارتی دچار پدیده فراز و فرود میگردند. فضای جغرافیایی کشورها و دولتها نیز نسبت به یکدیگر ویا نسبت به عاملهای مزبور از اهمیت و اعتبار و ارزش متغیر برخوردارند و بر نگاه دولتها و بازیگران سیاسی نسبت به یکدیگر تأثیر میگذارد. چنانچه فضاهای جغرافیایی در قالب ساختهای شبکهای قرار گیرند کار انتقال و جابجائی و تعامل انسان، کالا، مواد، انرژی، پیام، اندیشه، ارزش، الگو و سایر موارد را بین ساختهای نهادی کالبدی تسهیل میکنند و چارچوبی سیستماتیک و نظام یافته در روابط بین ساختهای کالبدی نهادی ارائه میدهند.

در ساختهای شبکه ای متعادل تمام فضاهای جغرافیایی در فرایندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پویا قرار گرفته و نقش-آفرینی تاثیرگذار و تاثیرپذیر دارند. لذا فضاهای مربوطه در یک الگوی همتکمیلی پویا قرار میگیرند. از اینرو نقش آفرینان فضا، وفاداری، انتظارات و فعالیتهای سیاسیشان را به سمت مرکز سیاسی که نهادهایش از اختیارات قانونی برخوردار باشند سوق دهند

در مقابل واگرایی فرایندی است که طی آن واحدهای سیاسی و دولتها از همدیگر دور شده و زمینهساز بحران و جنگ حاکم میگردد

بی توجهی به عدم تعادل موجود در هر منطقه یا کشور، ضمن فشار به مکان، منابع و جمعیت در نقاط و کانونهای تمرکز، منجر به کاهش بهره وری بهینه منابع در مناطق کم تمرکز و گریز جمعیت و نیروی انسانی از این مناطق گشته و در نتیجه دستیابی به توسعه پایدار نیروی انسانی را ناممکن مینماید 

ساختهای انسانی اعم از شبکهای و نهادی کالبدی، چشمانداز غیر طبیعی مکان و فضا را منعکس نموده و بنوعی محصول فعالیتها، تلاشها و سرمایهگذاری انسانها میباشند. این ساختها در تعامل انسان با محیط پیرامونی و بستر استقرار و زیستگاه خود ساخته و پرداخته شده است. مردم ساکن در یک منطقه و ناحیه خاص جغرافیایی دارای رفتارها و روابطی نهادی شده هستند که در طول زمان شکل گرفته است و هدفش بازتولید ایده بصیرف مشترک در بین مردم است

این بصیرت مشترک در بین مردم یک منطقه دارای تفاوتهایی با دیگر مناطق و نواحی جغرافیایی است.

سکونتگاهها و الگوهای سکونتگاهی در اثر تعاملات پیچیده بین نیروهای فیزیکی - طبیعی - ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دچار تحول می شوند

از آنجا که ویژگیهای فرهنگی از مکانی نسبت به مکان دیگر دارای تفاوت است شکلگیری سیاستهای مکانی نیز میبایست متناسب با مقتضیات مکانی یا ساکنان مناطق جغرافیایی باشد. ضمن اینکه نظامهای ارزشی مختلفی که در فرآیند رشد درون یک جامعه خاص تحصیل شدهاند بر میزان اهمیتی که به جوانب مختلف محیط داده میشود تاثیر میگذارد

-2 طرح مساله

پدیدههای موجود در فضای جغرافیایی، از هر نوعی که باشند، بیانگر خصیصههای دینی، ایدئولوژیکی، فرهنگی، تاریخی و آرمانی ساختارها و نهادهای سیاسی حاکم بر آنها هستند. مقتضیات سرزمین و فضای جغرافیایی در قالب ویژگیهای طبیعی - شکاف فضاییِ ناشی از وجود دریا، بیابان، جنگل و ... - و انسانی - نژاد، زبان، دین و مذهب متفاوت و ... - در چارچوب محدودیتها و امکاناتی که در اختیار حکومتها و افراد جامعه قرار میدهند، بر ویژگیهای فرهنگی، سیاسی جامعه تأثیر میگذارند.

این تاثیرات که میتواند ناشی از تفاوتها باشد، ممکن است در صورت کم توجهی دولتها، نارضایتی ساکنین این نواحی را به دنبال داشته که در صورت ادامه این وضعیت، منجر به اعتراض و شورش ساکنین این نواحی شده و قدرت و نفوذ حکومت مرکزی را در این نواحی به چالش میکشاند. لذا در هر بررسی تحقیقی کنش یاکارگزاری - عاملیّت - 1 را باید با ساختارهای مربوطه مورد مطالعه قرار داد و این دو را همزمان باهم و همراه باهم بررسی کرد

در حال حاضر مناطق جنوب شرق ایران در بسیاری از شاخصهای توسعه در وضعیت پایینتری نسبت به سایر مناطق و استانها قرار دارند. این وضعیت با توجه به تفاوت در مولفههای مذهبی، قومی و زبانی شهروندان نوعی احساس دوگانگی واقعی یا تصوری را بین ساکنان این مناطق بوجود آورده است. از اینرو این مساله شکل میگیرد که پیامدها و نتایج توسعه نیافتگی فضایی بین شهروندان بلوچ چه خواهد بود؟

متناسب با مساله اصلی پژوهش فرضیه زیر ارائه و متغیرهای مربوطه تنظیم شده است.
فرضیه پژوهش: به نظر میرسد پیامدهای توسعه نیافتگی فضا در دو سطح ملی با شکلگیری پتانسیل اعتراض

نسبت به عملکرد حکومت مرکزی، شکل گیری گروههای مسلح معارض، فقر و نیازمندی شدید شهروندان، مهاجرتهای مداوم و حاشیه نشینی، شکلگیری پتانسیل بحران و در سطح فراملی و بین المللی، نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید