بخشی از مقاله

چکیده:

در پژوهش های روان درمانی، ذهن آگاهی به عنوان یک حالت ارتقاء دهنده تفکر خودآگاهی برای بهبود نگرانی و اضطراب درنظر گرفته می شود .در این پژوهش، کارآیی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به شیوه گروهی در کاهش نگرانی آسیب شناختی وعلائم اضطرابی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مورد بررسی قرار می گیرد. از آنجایی که یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود - رفتار، هیجان، ذهن و ... - است. با توجه به مشغلههای مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد ، اهمیت مدیریت کردن بر ذهن بیش از پیش نمایان میشود.برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیرت بر آن ،از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است.

هدف از ذهن آگاهی یعنی توجه کردن به شیوه ای خاص و هدفمند در لحظه حاضر و بدون قضاوت، آگاهی ارادی و شفاف و روشن از آنچه واقعا درحال رخ دادن برای ما و در درون ماست، در لحظات پیاپی احساس و ادراک،حقظ و  تداوم هشیاری فرد به طور زنده و سرشار در برابر واقعیت حاضر.ذهن آگاهی از فنونی است که در پزشکی ذهن بدن به منظور کاهش استرس و افزایش کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به بیماری مزمن بکار می رود . هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و افزایش خودکارآمدی دانش آموزان می باشد.
از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد ذهن آگاهی خود منجر به انگیزه بالای شناختی می باشد که خودکارآمدی را در فرد ایجاد می کند. از سوی دیگر خودکارآمدی همچون عامل شناختی- انگیزشی دارای نقشی پرمایه در پدیدآوری تفاوتهای فردی در گستره کارکرد تحصیلی دانش آموزان می شود. روش پژوهش توصیفی -همبستگی است. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین درمان مبتنی بر ذهن آگاهی ، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

کلید واژه: ذهن آگاهی ،خودکارآمدی، راهبردهای شناختی، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس، پیشرفت تحصیلی

مقدمه:

از نظر مفهومی ذهن آگاهی را می توان یکی از تعالیم آیینها - به طور خاص بودایی - و شاید مذاهب ظهور یافته در شرق آسیا دانست که تاکید بر تقویت توان ذهنی و روانی انسان برای درک لحظهها، پاک کردن ذهن و ایجاد آرامش درونی برای فهم دقیق جریان زندگی است - به قول سهراب سپهری: زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است - از این منظر، انسان برای آرامش و دور کردن نگرانیها و اضطرابها لازم است تا با جریان مستمر و لحظه به لحظه زندگی رابطه ای عمیق و واقع گرایانه بر قرار کند. نمود عملی این مفهوم را برخی با تمرینهایی همراه با تمرکز و دقت کردن به حواس پنجگانه در درک عمیق و با آرامش لحظهها و لذتها توصیه میکنند. به طور مثال غذا خوردن آهسته و تلاش و تمرکز برای درک مزهها، تمرکز بر تنفس و درک عمیق دم و باز دم، تمرکز و آرامش دورهای در طی روز، یادآوری آن چیزهایی که از آن برخوردار هستیم - به تعبیری دیگر، یادآوری نعمتهایی که خداوند به ما داده است - از مصادیق تمرینهایی است که در این زمینه توصیه شده است.
در حال حاضر دو رویکرد رسمی به ذهن آگاهی عبارت از MBSR و MBCT می باشند. هر دو، برنامه آموزشی استانداردی را آموزش میدهند و تمام مدرسین از روشی که به طور رسمی توسعه یافته پیروی میکنند.ذهنآگاهی ریشه در تمرینهای مراقبهی باستانی آسیای شرقی - بودایی ها - دارد. جان کابات زین بنیانگذار ذهنآگاهی مدرن است، که در اواخر دههی 1970 کلینیک کاهش استرس خود را در دانشکدهی پزشکی دانشگاه ماساچوست تأسیس نموده و برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی - MBSR - را ابداع کرد که این برنامه در بیش از 200 بیمارستان آمریکایی اجرا شده است. از آن زمان تا کنون بالغ بر18000 نفر به منظور مقابله با مشکلاتی همچون درد مزمن، بیماری قلبی، اضطراب، بیماریهای پوستی واختلالات خواب در برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی - MBSR - شرکت کردهاند.

در دههی 1990 مارک ویلیامز، جان تیزدیل و زیندل سیگال روش MBSR را برای کمک به افرادی که از افسردگی عود کننده رنج میبرند، توسعه دادند. درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی - MBCT - ، روش درمان شناختی غربی را با ذهنآگاهی شرقی تلفیق میکند. MBCT توسط بنیاد ملی مزایای بالینی انگلستان به عنوان »درمان برگزیده« برای اختلال افسردگی عودکننده و مزمن شناخته شده است.شاید روشی که برخی روانشناسان بر روی افراد افسرده با درخواست از آنها برای »نوشتن آن چیزهایی در زندگی دارند« به کار میبرند هم با این موضوع بیارتباط نباشد. برخی ممکن است بپرسند که در زمانی که گرفتاریها و شاید تاریکیهایی در زندگی پیرامونی وجود دارد چگونه میتوان جایی برای این مباحث یافت. به نظرم برای حل مسایل پیرامونی - البته اگر قصد کمک و تاثیر گذاری داشته باشیم - ، داشتن روحیهای مثبت شرط لازم برای حل مسئله است.

ایجاد روحیه مثبت فقط و صرفاً برای امیدبخشی نیست، بلکه زمینه لازم برای تفکر صحیح و سازنده است. مطالعات مختلف نشان دادهاند که بین تفکرات سازنده و هیجانات مثبت روابط قوی دو طرفه وجود دارد. تفکرات مثبت و سازنده نیازمند توجه صحیح و دقیق به واقعیات پیرامونی، نداشتن جهت گیری و با یاسهای فکری، تعریف درست مسئله و تحلیل مناسب است که بدون هیجانات مثبت مقدور نیست.هر چند ایجاد تعادل در این رابطه در فضایی مثبت و سازنده پدیدهای ایستا

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید