بخشی از مقاله

چکیده

اختلال وسواس فکری و عملی، اختلال ناهمگن و ناتوانکنندهای است که با اینکه ریشه آن اضطراب است به لحاظ آسیبشناسی و درمان از دیگر اختلالات اضطرابی مجزاست و در پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به عنوان یک طبقه جداگانه مطرح شده است. هدف از این پژوهش تعیین تأثیر درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان علائم وارسی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی میباشد. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی است، طرح تحقیق عبارت از طرح پیشآزمون-پسآزمون یا گروه کنترل است که از دو گروه آزمودنی تشکیل شده است.

متغیر مستقل در این مطالعه آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، متغیر وابسته: علائم بالینی اختلال وسواس فکری- عملی بود. در این پژوهش برای ارزیابی ویژگیها و شرایط مورد نظر از فرم جمعیت شناختی و پرسشنامه اختلال وسواس فکری- عملی مادزلی استفاده شد. با توجه به نتایج بهدست آمده سطوح معناداری مربوط به گروه وارسی کمتر از 0/05 میباشد لذا آزمون فوق با اطمینان 95 درصد معنادار است و درمان شناختی رفتاری بر مولفه وارسی تاثیرگذار است.

مقادیر مجذور اتا نشان می دهد که 32 درصد واریانس وارسی از طریق درمان شناختی رفتاری تبیین میشود. از آنجایی که این روش توانسته است در کاهش علایم بالینی اختلال OCD افراد موثر واقع گردد، پیشنهاد میشود به عنوان یک روش درمانی موثر در کلینیک های مشاوره و روانشناسی به صورت کارگاهی در مورد مراجعه کنندگان دارای اضطراب تنش عضلانی و افسردگی شدید استفاده شود.

-1 مقدمه

اضطراب و ترس تجربههای انسانی جهان شمولیاند که در سازگاری و بقای انسان نقش اساس دارند. عملکرد اصلی ترس، آگاهاندن فرد از یک تهدید یا خطر است .[1] اما اگر ترس از افکار خود فرد باشد، چه؟ و اگر این افکار در مورد اعمال یا موقعیتهای بسیار بعید و غیرمحتمل باشند، چه؟ در پاسخ به این ترس، افراد میآموزند که ظاهراً آئینهای خاص، یا برخی شیوههای پاسخدهی که به آنها عادت کردهاند و منجر به تشکیل موقعیت پریشانی میشود نشان دهند، هر چند این پاسخ ممکن است

منطقاً با ترس ارتباطی نداشته باشد. ایناختلال اضطرابی غیرمعمول و ظاهراً غیرقابل توضیح اختلال وسواس فکری و عملی خوانده میشود

اختلال روانی یک بیماری با تظاهرات روانشناختی یا رفتاری همراه با ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال کارکردی ناشی از یک آشفتگی زیستشناختی، اجتماعی، روانشناختی، ژنتیکی، فیزیکی یا شیمیایی است. ارزیابی آن برحسب انحراف از یک مفهوم هنجار صورت میگیرد؛ و هم بیماری علائم و نشانههای مشخص دارد 

اختلال وسواس فکری و عملی، اختلال ناهمگن و ناتوانکنندهای است که با اینکه ریشه آن اضطراب است به لحاظ آسیبشناسی ودرمان ازدیگر اختلالات اضطرابی مجزاست و در پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی1 به عنوان یک طبقه جداگانه - جدای از افسردگی و اضطراب - مطرح شده است. تشخیص اختلال OCD همانطور که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی آمده، بدون توجه به شکلی که این اختلال به خود میگیرد یا فرآیندهای شناختی که درگیرند مبتنی بر ملاک عملکرد است. تلاشهایی نیز برای طبقهبندی انواع OCD صورت گرفته، ولی توافقی در این زمینه وجود نداشته است .

اولین توصیف درباره رفتار درمانی وسواس را میر در سال 1966، در مقالهای با عنوان »اصطلاح انتظارها در بیماران دچار آیینهای وسواسی« ارائه داد. او نشان داد که صرف رویارویی با محرکهای وسواسی باعث بروز اضطراب نمیشوند، بلکه اضطراب هنگامی بروز میکند که فرد انجام آیینهای وسواسی بازداشته شود. این کار هسته تکنیکی را شکل داد که رویایی همراه با جلوگیری پاسخ - 2ERP - نام گرفت.

در میانه دهه 1970، پژوهشگران رفتاری مانند راکمن، مارکس و فوآ درمان میر را به روش رایج امروزین اصلاح کردند و روش رویارویی همراه با جلوگیری از پاسخ را بسط دادند. رفتار درمانی فقط بر افکار وسواسی بیمارانی مؤثر است که رفتار تشریفاتی آشکار دارند و از این میان %42 به طور متوسط درمان شدند یا اصلاً بهبود نیافتند 

تعدادی زیادی از بیماران وسواسی نه به درمان دارویی و نه به درمان رفتاری پاسخ نمیدهند - استنلی و ترنر به نقل از همان منبع - . برخی از عوامل انگیزه کم، نگرش منفی به درمان، ناتوانی در انجام تکالیف ارائه شده باعث کاهش اثربخشی ERP میشود

برای پرداختن به این محدودیتهای درمان و نیز برجسته بودن سودمندیهای شناختی و باورهای ناکارآمد مداخلات شناختی لازم میباشد. با توجه به اینکه منظور از مسائل وسواسی الگوهای غیرعادی و تحریف شده تفکر میباشد یک رویکرد شناختی برای بسط شناختی رویکردهای رفتار درمانی موجود مطرح شده 

به نظر میآید با توجه به نرخ سود بالای درمان رفتاری و دارویی و نیز کارایی نه چندان بالای درمان شناختی، تلفیق دو نوع درمان رفتاری و شناختی در قالب درمان شناختی- رفتاری3 بهبودی بیشتری را در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی به دنبال داشته باشد .

در زمینهی کارایی درمان شناختی- رفتاری وسواس مطالعاتی وجود دارد [5]؛ اما کارایی CBT در درمان وسواس هنوز به طور کافی نشان داده نشده است. همچنین اگرچه پروتکلهای CBT برای اختلالات اضطرابی متفاوت بر اساس ویژگیهای بینظیر هر اختلال معمولاً مؤثر است، چندین چالش اصلی وجود دارد:

-1 پیچیدگی تشخیصی فراوان میباشد، -2 ایجاد تمرکز درمانی روی اضطراب مشکل یا غیرممکن است، -3 بسیاری از مراجعان مجموعهی پیچیدهای از نشانهها، بهبودی یا عدم کنترل شدید رفتار را نشان میدهند که مشکلاتی را برای کار از طریق پروتکل درمانی راهنمایی شده گام به گام ایجاد میکند، -4 مراجعان همچنین ممکن است نقایصی در مهارتهای سازگاری داشته باشند که مانع پیشرفت درمان میشود. -5 چالش اصلی درگیری الزامات خود درمان است، در CBT لازم است که مراجع فعال باشد و در درمان درگیر شود و مشارکت کند که معمولاً مواجه مستقیم با حالتهای هیجانی مشکل میشود - مثل اضطراب، غمگینی و گناه - و -6 بسیاری از مراجعان درباره تغییر، دوسوگرایی را تجربه میکنند، به خصوص وقتی در درمان به مواجه با محرک ترسآور تأکید میشود، درجاتی از ناراحتی را ایجاد میکندکه باید به طور موفقیتآمیزی در درمان اجرا شود 

با توجه به نقایص و ضعفهای هر یک از تکنیکهای دارو درمانی، روان تحلیل گری، رفتار درمانی و شناخت درمانی در روشهای درمانی جدیدتر بر لزوم استفاده تلفیقی و همزمان از دارو و آموزش همراه با تکالیف خانگی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری پیشنهاد میشود که در مقایسه، نسبت به روشهای قبلی معقولتر و پختهتر بوده و بیشتر به علل و ریشههای وسواس توجه دارد 

همچنین این پژوهش بر آن است تا بتواند با آموزش مناسب به افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی از طریق آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی با ایجاد تفکر مثبت، برنامهریزی امور، تمرکز بر زمان حال، کاهش احساسات منفی از طریق آرامسازی عضلانی و مدیتیشن و توقف رفتارهای تکراری، بتواند در شناخت شیوههای پاسخدهی به مشکلات روزمره در جهت درک پیامدهای ناشی از عدم تمرکز بر افکار و احساسات منفی دست برداشته و با اجازه دادن به ذهن خود، الگوی تفکر خودکار را به پردازش هیجانی آگاهانه تغییر دهد.

لذا با توجه به نتایج تحقیقات انجام شده در مورد درمانهای روانشناختی مؤثر در کاهش علائم اختلال وسواسی- اجباری، سؤال اصلی تحقیقی حاضر این است که آیا درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی برمیزان علایم بالینی بیماران مبتلا به اختلال وسواس- اجباری مؤثر است؟ هدف از این پژوهش تعیین تأثیر درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان علائم وارسی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی میباشد.

-2 مواد و روشها

پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی است، طرح تحقیق عبارت است از طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل است که از 2 گروه آزمودنی تشکیل شده است و هر گروه سه بار مورد سنجش قرار میگیرند. اندازهگیری اول با اجرای یک پیشآزمون و اندازهگیری دوم، پس از اعمال متغیر مستقل و با یک پسآزمون بر روی هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام میشود.

اندازهگیری سوم پس از گذشت یک ماه جلسات پیگیری بعد از اتمام دورهی آموزشی بر روی هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام می شود. برای تشکیل گروه آزمایش و کنترل، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی نیمی از آزمودنیها در گروه اول و نیمی از آنها در گروه دوم جایگزین میشوند. با استفاده از نمونهگیری تصادفی دو گروه مشابه همدیگر بوده و اندازهگیری متغیرهای وابسته برای هر دو آنها در یک زمان و تحت شرایط یکسان صورت میگیرد.

جدول .1 طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید