بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تاثیر آموزش حل مسأله بین فردی در کاهش رفتارهای مشکل آفرین و افزایش سازگاری اجتماعی در کودکان نوآموز دیر آموز پیش دبستانی انجام پذیرفته است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون وپس آزمون با گروه گواه بوده، به این منظور تعداد20 نفر از نوآموزان به روش نمونه در دسترس شناسائی شده در طرح سنجش سلامت و آمادگی تحصیلی سال 95-96 انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند.

ابزارهای این پژوهش پرسشنامه رفتارهای مشکل آفرین کانرز و سازگاری اجتماعی کیست بود. برنامه مداخله با الگوی حل مسأله در12جلسه به صورت آزمایشی و به شکل گروهی اجرا شده است و گروه گواه اموزشی دریافت نکردند. پس از اجرای برنامه مداخله پس آزمون انجام شده است. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش و آزمون فرضیه ها از روش آماری آزمون میانگین دوگروه مستقل برای نمره های افتراقی استفاده شد. یافته های آماری بیانگر این است که آموزش برنامه حل مسأله بین فردی برکاهش رفتارهای مشکل ساز و افزایش سازگاری اجتماعی کودکان دیر آموز پیش دبستانی موثر است.

-1مقدمه

در بیشتر کلاس های عادی دانش آموزانی هستند که نمی توانند با دیگر همکلاسیهای خود رقابت کنند و در نتیجه در پایان سال تحصیلی مردود می شوند و ناموفق می گردند. این گروه از افراد که دانش آموزان دیرآموز 1نام دارند به علت کمی رشد ذهنی، همانند افراد عادی و همسن و سال خود قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل نیستند.

بهره هوشی این گروه از افراد توسط بیشتر پژوهشگران و متخصصان بالینی در وضعیت بهنجار هوشی در نظر گرفته شده است - شاو 2، 2005 ؛ لف 3، . - 2008 بنابراین جایگاه آموزشی دانش آموزان، دیرآموز، در کنار سایر همسن و سالهایشان در مدارس عادی است. دانش آموزان دیرآموز کسانی هستند که هوشبهر آنها بین 70 تا 85 است.

این گروه بر اساس برآوردهای توزیع بهنجار هوش 13/59 درصد از جمعیت را به خود اختصاص می دهند. این دانش آموزان در مدرسه به سختی درس می خوانند و هنوز اجازه استفاده از خدمات آموزش ویژه را نیافته اند و از طرفی دیگر آنان به آسانی با سیستمهای آموزشی ویژه کنار نمی آیند - سیف نراقی و فریقی، . - 1392 همین امر نیاز به خدمات ویژه در این گروه از دانش آموزان برای موفقیت و باقی ماندن در مدارس عادی و ادامه تحصیل را هر چه بیشتر نشان می دهد.

مفهوم دیرآموزی به این معنا نیست که دانش آموزان دیرآموز نمی توانند یاد بگیرند. بیشتر آنها در مهارتهای اجتماعی نارسایی دارند و از انگیزه ی کمی برخوردارند. خدمات آموزشی مدرسه برای این گروه از دانش آموزان کافی و مناسب نیست و برای تضمین موفقیت آنها به اصلاحاتی در کلاس نیاز است 

یکی از زمینه های مهم رشد برای کودکان دیرآموز، حوزه سازگاری اجتماعی، مهارت های اجتماعی و ارتباطات بین فردی است - شکوهی یکتا و زمانی، . - 1391 توانایی و تمایل به تعامل اجتماعیتقریباً به هم جنبه های زندگی شخص نفوذ می کند، اما به طور خاصی سال های مدرسه، هنگامی که کودکان زمان زیادی را با همسالان می گذرانند، اهمیت بیش تری دارد

نقص در سازگاری اجتماعی یکمؤلّفه مهم ناتوانی هوشی است - لکاولایر و باتر6، . - 2010 و کودکان دیرآموز در معرض این خطر هستند که در میان همسالان جایگاه اجتماعی پایینی داشته باشند - برک سان7، - 2007 زیرا که محدودیتهای شناختی موجب ناآگاهی از چگونگی رفتار در موقعیت های اجتماعی گوناگون می شود. اغلب کودکان دیرآموز، رفتارهای اجتماعی ناپخته ای از خود نشان می دهند که حاصل فقدان توانایی آنها در کنترل هیجانات است. کودکانی که رفتارهای ناپخته دارند، در برابر ناکامی تحمل اندکی دارند و فعالیت های اجتماعی را به گونه ای نامناسب انجام می دهند

برای تعامل، کودک باید بتواند موقعیت ها و مشکلات اجتماعی را به طور مناسب تفسیر کرده و برای مواجهه با موقعیت مورد نظر راهبرد مقبولی را انتخاب و آن را اجرا کند

یکی دیگر از حوزه های قابل بحث در توانمندی دانش آموزان دیر آموز، حوزه کاهش رفتارهای مشکل زا است. بر طبق دیدگاه نظریه پردازان شناختی، رفتار کنترل نشده و پرخاشگرانه - رفتارهای مشکل زا - با طیفی از انحرافات شناختی- اجتماعی و مهارت های ناکافی حل مسئله مشخص می شود 

به نظر شور و اسپیواک - - 1980 فقدان مهارت های شناختی حل مسئله موجب بروز رفتارهای خشونت آمیز درکودکان می شود. از دیدگاه آنها، کودکانی که در مواجهه با مسائل مختلف قادر نیستند به راه حلهای گوناگون بیندیشند و نمی توانند پیامدهای عمل خود را پیش بینی کنند، با احتمال بیش تری رفتارهای خشونت آمیز نشان می دهند. کودکان بدون اکتساب این مهارت ها دچار ناکامی و سرخوردگی می شوند. این ناکامی، کودکان را در چرخه تعامل های اجتماعی نامطلوب، احساس های نامناسب و مشکلات رفتاری قرار می دهد - شور، . - 2000 همچنین، سطوح بالای حل مسئله اجتماعی نامناسب الگوهای شخصیتی ناکارآمد را افزایش می دهد 

از دیر باز متخصصان و متولیان امر تعلیم و تربیت بر لزوم مداخلات آموزشی برای دانش آموزان دیر آموز تأکید داشته اند. مداخلات آموزشی متنوعی با توجه به رویکردهای متفاوت طراحی شده است که در آن میان می توان به یکی از پر کاربردترین برنامه مداخلات آموزشی یعنی آموزش حل مسئله9 برای افراد دیرآموز اشاره کرد. آموزش حل مسئله به فرایند شناختی- رفتاری اشاره دارد که طیفی از پاسخ های بدیل و بالقوه را برای مقابله با شرایط مشکل آفرین فراهم می کند و امکان انتخاب بهترین و مؤثرترین پاسخ ها را افزایش می دهد و افراد به واسطه آن راهبردهای مؤثری برای مقابله با موقعیت های مسئله زای زندگی شناسایی و کشف می کنند 

اگر بر ای کنترل این وضعیت مدل لازاروس - - 1999 را در نظر بگیریم، آنگاه مفهوم حل مسئله به عنوان راهکار کنار آمدن نقش اساسی ایفا می کند، به گونه ای که مقابله، شایستگی کلی و بهبودی جسمی و روانی را افزایش می دهد و به ترتیب از اثرات منفی فشارهای روانی روزانه بر سلامت جسمی و روانی می کاهد - دیزوریلا و نزو10،. - 2009 مطالعات نشان داده است که آموزش بر پایه حل مسئله باعث افزایش توانایی افراد در حیطه مهارت های فنی، اجتماعی، شناختی، مدیریتی، تحقیقی، آموزشی و دانش می شود که در این میان، حیطه اجتماعی قویترین مورد است

گلاگو، مستروپایری و اسکراگس - 2009 - 11 بر اهمیت آموزش مهارت های حل مسئله به منظور آماده سازی دانش آموزان دارای ناتوانی برای حضور در محیط های فراگیر تأکید کرده اند. ضعف در مهارت حل مسئله اغلب باعث می شود که دانش آموزان کم توان بر ای پاسخ به موقعیت های دشوار، به دیگران از جمله معلم و والدین مراجعه کنند - آگران و وهمایر، . - 2005 آموزش، کارآمدی شخصی و خودآگاهی را در دانش آموزان تقویت می کند. وقتی آنها می آموزند که پاسخ هایی برای سؤالات خود پیدا کنند، کمتر وابسته شده و بیش تر مستقل و خود متکی می شوند 

با توجه به اینکه اغلب دانش آموزان دارای ناتوانی خفیف - از جمله ناتوانیهای هوشی، یادگیری و رفتاری - آموزش مشخصی در زمینه حل مسئله دریافت نمی کنند - آگران13و همکاران، 2002 ؛ گلاگو، مستروپایری و اسکراگس، 2009 ؛ پالمر و وهمایر 14،2003 - ، لازم است که معلمان به اهمیت این مهارت ها آگاه شده و به گونه ای آموزش را در جهت نیازهای دانش آموزان دارای ناتوانی هدایت کنند - فیدلر و دانکر، 2007 ؛ وهمایر و همکاران، . - 2006 با آموزش و یادگیری حل مسئله دانش آموزان به نوعی بهتر برای یادگیری در کلاس های ویژه و عمومی و برای مواجهه با موقعیت های دشوار در مدرسه و جامعه مجهز و آماده می شوند

- آگران و آلپر، . - 2007 امروزه در بسیاری از کشورها آموزش مهارت های حل مسئله به منزله یکی ازمؤلّفه های برنامه درسی در نظر گرفته می شود. آموزش روش حل مسئله بر بهبود کارکرد دانش آموزان در تمامی دروس تأثیرگذار است - کرکلی15،. - 2006 بنابراین، ضروری است که آموزش مستقیم حل مسئله به دانش آموزان را از پایه های پیش دبستانی و ابتدایی آغاز کنیم - پالمر و وهمایر، 2003 - ، چرا که حل مسئله میان فردی یک راهبرد پیشگیری- بهداشتی است و کفایتهای بهداشتی را افزایش می دهد. ارتقای بهداشت به عنوان یک راهبرد اولیه پیشگیری مورد تأکید حل مسئله اجتماعی است. از این رو، براساس پیشینه پژوهش فرض می شود که آموزش حل مسئله باعث افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری می شود.

بنابراین، مطالعه حاضر به منظور بررسی کارآیی آموزش برنامه حل مسأله بین فردی بر کاهش رفتارهای مشکل ساز و افزایش سازگاری اجتماعی کودکان دیرآموز پیش دبستانی شهر قزوین انجام شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید