بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش تحلیل رفتار کاربردي - ABA - بر بهبود رشد کلامی و مهارتهاي اجتماعی کودکان اتیسم صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات شبه آزمایشی و جامعه آماري پژوهش حاضر کلیه کودکان اتیسم شهر مشهد میباشند.

در این پژوهش، از روش نمونهگیري در دسترس استفاده میشود. به این صورت که از بین کودکان اتیسم 20 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش 10 - نفر - و گواه 10 - نفر - قرار گرفتند. ابزار جمعآوري اطلاعات دو پرسشنامه رشد کلامی نیوکامر و هامیل - 1998 - و مهارتهاي اجتماعی ایندربیتزن و فوستر - 1992 - استفاده و پس از جمعآوري نتایج به کمک نرمافزار Spss19 و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

نتایج نشان داد آموزش از طریق تحلیل رفتار کاربردي - ABA - بر رشد کلامی و مهارتهاي اجتماعی کودکان تأثیر مثبتی دارد و روند رشدي و اجتماعی این کودکان را بهبود میبخشد.

مقدمه

اتیسم اختلالی نورولوژیک که معمولاً خود را در دوره نوپایی نشان میدهد. این ناهنجاري از توانایی کودك در برقراري ارتباط با دیگران، اجتماعی شدن و مشارکت در بازيهاي تخیلی1 جلوگیري میکند. این ناهنجاري که بهطور رسمی به عنوان اختلال نافذ دوران رشد2 شناخته میشود، مانع از رشد کودك میشود. در طول چندین دهه، اتیسم براي دانشمندانی که سعی در کشف ماهیت پیچیده آن داشتهاند، چالشی جدي را ایجاد کرده است. اگرچه امروزه دانش ما درباره اتیسم نسبت به سالیان گذشته، یعنی زمانی که پزشکان با سرپرستی دکتر برنو بتلهایم3، متخصص رشد کودکان4، فکر میکردند اتیسم ناشی از مادران یخچالی است که سرد و بیروح هستند بیشتر است، با این حال، هنوز هم بسیاري از جنبههاي این اختلال مبهم و پیچیده است.

اتیسم پازلی است که هر روز در حال تغییر است، با این حال، در آینده نزدیک ممکن است براي همه پرسشهاي مبهم آن پاسخی داشته باشیم 

تا اواسط قرن بیستم هیچ نامی براي اختلالی که هم اکنون عنوان اختلال درخودماندگی را به خود گرفته است وجود نداشت. هنري موزلی5 نخستین روانپزشکی بود که در سال 1867 بهطور جدي به کودکان خردسالی که مبتلا به اختلال شدید روانی بودند، توجه نمود. هانس آسپرگر6 در سال 1938 از واژگان فنی بلولر - 1910 - 7 کلمه درخودمانده - اتیسم - را برگرفت و در فرهنگ آلمانی در روانشناسی کودك به کار برد

واژه اتیسم نخستین بار توسط دانشمندي به نام ایگن بلولر، در سال 1912 به کار رفت. وي پیش از آن واژه اسکیزوفرنی9 را براي بیان نوعی مشکل روانی ابداع کرده بود. البته، اولین اشاره به اتیسم به عنوان یک ناهنجاري در نوشتههاي دکتر لئوکانرز10 پزشک اهل بالتیمور در سال 1943 با عنوان »اختلالات اتیستیک تماس مؤثر11« مشاهده میشود. یک سال بعد پزشکی ونیزي به نام هانس آسپرگر مطالبی در خصوص بیماري نوشت که علائم آن مشابه علائم توصیف شده توسط کانرز بود و بعدها این نوع ناهنجاري به نام سندرم آسپرگر نامگذاري شد که نوعی اتیسم است. چندین دهه بعد، نظریات بتلهایم در مورد مادران یخچالی جایگزین نظریات برنارد ریملند12 شد که منشأ بیولوژیک براي این اختلال پیدا کرده بود

امروزه، دانشمندان میدانند که اتیسم هیچ ارتباطی به نوع رفتار مادر و کودك ندارد. آنها توانستهاند جهش کروموزومی را به عنوان منشأ اتیسم مشخص نمایند 

لئو کانر1 هم اولین بار کلمه درخودمانده را در فرهنگ انگلیسی به کار برد، او یک گروه 11 نفر از کودکانی را توصیف کرد که الگوي بسیار مشخصی از نشانههاي خاصی را از خود نشان میدادند و در عین حال از کودکان مبتلا به اختلالات کودکی متمایز بودند. کانر - 1943 - این شکل شدید از آسیبشناسی روانی کودك را درخودماندگی اولیه کودکی نام نهاد

اختلالات طیف اتیسم، با شیوع در بین 1 کودك در هر 110 کودك، یکی از شایعترین عیوب شناخته شده در کودکان ایالاتمتحده است. این یک ترم فراگیر براي گروهی از اختلالات عصبی است که اختلالات مشابهی در ارتباطات، تعامل اجتماعی متقابل و رفتار تکراري محدود به اشتراك میگذارد. علاوه بر اینگونه معیارهاي تشخیصی، کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم داراي اختلالات حرکتی نیز هستند که تمرکز اصلی این پروژه نیز بر این موضوع است.

مطالعات نشان دادهاند که اختلال طیف اتیسم با ناراحتیهاي حرکتی، هماهنگی حرکتی، اختلالات، بیثباتیهاي وضعی و عملکرد ضعیف در آزمونهاي استاندارد عملکرد حرکتی همراه است. این اختلالات حرکتی در درون نظام دهلیزي قرار دارد و یک سیستم حسی است که به حرکات شتابدار و آهسته پاسخ می-دهد. سیستم دهلیزي یک سري آگاهیهاي ذهنی نسبت به موقعیت بدن و حرکت در فضا را ایجاد میکند. پاسخ دهلیزي کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم معمولاً تأخیر دار و غیرطبیعی است که این موضوع اغلب نقش مهمی در ادغام پردازش حسی دارد.

از نظر کانر سیماي اصلی این اختلال ناتوانی کودکان مبتلا در برقراري ارتباط با دیگران از بدو تولد و دوري گزینی و تنهایی آنهاست. کانر براي توصیف این تنهایی شدید از واژه درخودماندگی – اتیسم – به معناي جذب نشدنی در فعالیتهاي ذهنی بهره گرفت.

به نظر کانر خصوصیات دیگر این کودکان وسواس بسیار براي حفظ همانندي محیط و عدم توانایی در استفاده از زبان به منظور برقراري ارتباط بود. سیزده سال بعد کانر و آیزنبرگ - 1956 - پس از مطالعه 120 کودك اوتیستیک ضمن تائید ویژگیهاي قبلی، انزواطلبی و اصرار در یکسانی و یکنواختی محیط را به عنوان برجستهترین صفات این اختلال که به نام سندرم کانر نیز معروف بود، مطرح ساختند. تا اینکه به علت پیچیدگی و مبهم بودن امر تشخیص، کمیتهاي در انگلیس تحت سرپرستی دکتر میلدردگرك تشکیل و نکاتی را که شرایط درخودماندگی دوران کودکی را مشخص میکرد، مطرح ساختند. سرانجام، علیرغم اختلافنظر متخصصان ویژگیهایی همانند رفتارهاي خود– برانگیزنده و خود– آسیبرسان براي این اختلال مطرح شد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید