بخشی از مقاله

مقدمه

برخلاف گذشته که تصور میشد توانایی یادگیری هر فرد تابعی از میزان هوش و استعدادهای اوست، در چند سال اخیر این نظریه در میان روانشناسان قوت گرفته است که با وجود نقش تعیین کنندهی عوامل ذاتی هوش و استعداد در یادگیری، عوامل غیر ذاتی دیگری نیز در این رابطه مهم قلمداد میشوند. یکی از این موارد راهبردهای یادگیری4 و یا به اصطلاح فنیتر راهبردهای شناختی و فراشناختی5 است. که در چند سال اخیر شاهد پیشرفت زیاد روانشناسی تربیتی در بسط و توسعهی این راهبردها بودهایم

راهبردهای شناختی را طرحها یا روشهایی برای حل یک مسئله مطرح میکند. همچنین معتقد است راهبردهای شناختی، اکتشافاتی برای پردازش اطلاعات هستند. افراد در فرآیند کسب اطلاعات، نیازمند نظمدهی به محرکهای خارجی، فعالیتهای علمی و خلاق هستند و برای این منظور، استفاده از راهبردهای شناختی این نیاز را تامین میکند.

از ویژگیهای راهبردهای شناختی این است که قابل آموزش هستند . بنا بر نظر مونتاکو - 1996 - راهبردهای شناختی عبارتند از: خواندن مسئله، بیان مجدد مسئله، ترجمان مسئله با رسم شکل، نمودار مسئله، سمبلها، عملیات یا هر روش دیگری که بتوان مسئله را به شیوهای روشنتر و قابل فهمتر نشان دهد، فرضیهسازی یا طرحریزی، پیشبینی، محاسبه و ارزیابی.

در گذشته بسیاری از پژوهشگران به بررسی رابطهی بین فرآیندهای انگیزشی و شناختی با عملکرد تحصیلی به طور مجزا پرداختهاند اما امروزه اکثر روانشناسان به هر دو مولفهی شناختی و انگیزش و نقش آنها در یادگیری توجه نمودهاند.

انگیزش را میتوان به عنوان عامل نیرودهنده و هدایتکنندهی رفتار تعریف کرد. به زبان ساده، انگیزش عاملی است که شخص را به پیش رفتن واداشته و تعیین میکند به کجا برود یکی از مولفههای انگیزشی مرتبط با عملکرد تحصیلی، خودکارآمدی2 است. خودکارآمدی بر باور دانشآموزان دربارهی تواناییهای خود برای فهمیدن یا انجام دادن تکالیف درسی دلالت دارد 

وقتی دانشآموز از عهدهی حل یک تکلیف دشوار برمی- آید احساس شایستگس و خودکارآمدی میکند. بنابراین برای افزایش احساس خودکارآمدی دانشآموزان باید سطح مهارت آنان ، ارتقاء صورت گیرد. راهبردهای شناختی و فراشناختی از جمله مهارتهایی است که میتوان با آموزش و تقویت آنها ادراک خودکارآمدی دانشآموزان را بالا برد.

در همین راستا، پژوهشهای مختلفی انجام گرفته است از جمله :پاریس و اکا - 1986 - در پژوهشی با عنوان راهبردهای خواندن دانشآموزان، فراشناخت و انگیزش به ابن نتیجه رسیدند که دانشآموزانی که خود را کارآمد میدانند از راهبردهای شناختی و فراشناختی بیشتری استفاده میکنند. عابدینی، باقریان و کدخدایی - 1389 - نیز به بررسی رابطهی باورهای انگیزشی و راهبردهای شناختی و فراشناختی با پیشرفت تحصیلی پرداختند. نتایج نشان داد که دانشآموزان با خودکارآمدی بالا، از راهبردهای شناختی و فراشناختی بیشتری استفاده کردند، اضطراب آزمون کمتری داشتند و در نتیجه پیشرفت تحصیلی آنها بیشتر بود.

همچنین جعفربیگی کندری - 1387 - به بررسی تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی بر حل مسئلهی درس زیست و خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر سال سوم دبیرستان پرداخت. نتایج بدست آمده نشان دادکه آموزش راهبردهای فراشناختی بر عملکرد حل مسئله و ادراک خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان تاثیر مثبت و معنیداری داشته است.

ار رفوث، لیندا و لئونارددی - 1375 - اظهار میدارند که اکثر دانشآموزان بیشتر تکالیف محوله را بدون پرسش دربارهی چرایی و چگونگی انجام دادن آنها پیگیری میکنند. کمتر دربارهی راهبردهای خود میاندیشند و به ارزشیابی میزان اثربخشی کارکردهایشان میپردازند و حتی برخی از آنها گاهی دربارهی آنچه که انجام میدهند نظری ندارند و از تشریح راهبردهای خود عاجزند.ر بر اساس نظرات پزوهشگران مبنی بر عدم دانستن چرایی و چگونگی کاربرد راهبردهای شناختی میتواند بیان کننده-ی اهمیت آموزش این راهبردها در حیطههای مختلف یادگیری باشد.

راهبردهای شناختی به دانشآموزان کمک میکند تا حل مسائل ریاضی را با موفقیت انجام دهند، به دانشآموزان فعال در زمینهی یادگیری تبدیل شده و از این راهبردها در مواقع لزوم استفاده نمایند، اهداف یادگیری مناسبی داشته باشند و برای رسیدن به آنها تلاش نمایند، بر اعمال خود نظارت نمایند. لذا از نقطه نظر نظریهپردازان شناختی - اجتماعی چنین دانشآموزانی با تکالیف آموزشی خود با اعتماد به نفس برخورد میکنند. از همه مهمتر میدانند که چه موقع چه چیزی را پردازش میکنند، این دانشآموزان در مقایسه با سایرین، در هنگام برخورد با موانع مانند کتابهی دشوار و پیچیده و یا معلمان ضعیف با ابتکار راهی برای حل مشکلات پیدا میکنند 

با توجه به اثرات مثبت راهبردهای شناختی و فراشناختی در خودکارآمدی تحصیلی ضرورت آموزش این راهبردها احساس میشود تا دانشآموزان هر چه بیشتر نسبت به این راهبردها و از چرایی و چگونگی کاربرد انها آگاهی یافته و به یادگیرندگان فعال در صحنهی یادگیری تبدیل شوند و یادگیری خود را ارزیابی کنند و بر آن نظارت داشته باشند و موفقیت بیشتری را کسب کنند و از این طریق خودکارآمدی خود را بالا برند. بنابراین در پژوهش حاضر سعی شده است فرضیهی تاثیر آموزش راهبردهای شناختی بر خودکارآمدی دانشآموزان دارای پیشرفت تحصیلی پایین ریاضی مورد بررسی قرار گیرد.

روش طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل میباشد . جامعهی آماری شامل کلیه ی دانشآموزان دختر سال اول راهنمایی دارای پیشرفت تحصیلی پایین در ریاضی شهرستان جلفا در سال تحصیلی 89 - 90 است همچنین نمونهی آماری با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه - آزمایش، کنترل اول و کنترل دوم - به صورت تصادفی قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی 1 - MJSES - برای اندازهگیری خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان استفاده شده است.

این پرسشنامه شامل 13 گویه است که از یک مقیاس 4 درجهای لیکرتی تشکیل شده است که نمره 1 به کاملا مخالفم، 2 به تا حدودی مخالفم، 3 به تا حدودی موافقم و 4 به کاملا موافقم داده شد. پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی دارای سه زیرمقیاس است: زیرمقیاس تلاش که دارای 5 گویه - 1، 2،3، 5 و 8 - ، زیرمقیاس استعداد دارای 4 گویه - 6، 7، 9 و - 13 و زیرمقیاس بافت - گویههای 4، 10، 11 و - 12 میباشد. برای تعیین روایی پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی از تحلیل عاملی استفاده شد.

با استفاده از تحلیل عاملی به روش مولفههای اصلی با چرخش واریماکس مقدار ضریب 0/87 20. به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی 3 عامل تلاش، استعداد و بافت را تبیین می- کند. ضریب آلفای محاسبه شده برای عامل تلاش 0/68، عامل استعداد 0/80 و عامل بافت 0/72 میباشد. ضریب آلفای محاسبه شده برای کل پرسشنامه 0/7 میباشد اجرای این پژوهش، در آغاز از کل دانشآموزان اول راهنمایی دو مدرسه آزمون حل مسئلهی ریاضی به عمل آمد تا دانش آموزان دارای عملکرد پایین مشخص شوند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید