بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر تاثیر بکارگیری شیوهی یادگیری تسلطی - فرایند بازخورد-اصلاح - در پیشرفت زبان انگلیسی رابررسی کرده است. بدین منظور 50 دانشآموز دختر پایه سوم راهنمایی به شیوه نمونهگیری خوشهای از مدارس راهنمایی شهر کرج انتخاب شدند. طرح تحقیق شبه آزمایشی باگروه کنترل بوده است. به منظور اطمینان از همسانی دو گروه،آزمون هوش ریون به عمل آمد و همتاسازی صورت گرفت.
در هر دو گروه پیشآزمون پیشرفت زبان انگلیسی اجرا شد. سپس گروه آزمایش طی 10 جلسه آموزشی 90 دقیقهای، مطالب مورد نظر را به شیوهی یادگیری تسلطی دریافت کردند در حالی که گروه کنترل طی 6 جلسه به شیوهی سنتی متداول آموزش دیدند. پس از اتمام آموزش در هر گروه یک پسآزمون معلم ساختهی هم ارز با پیش آزمون، اجرا شد.
نتایج به دست آمده، از طریق ارزش افزوده پیش آزمون و پس آزمون آزمودنیها مورد تحلیل قرار گرفت و با استفاده از آزمون t برای گروههای مستقل، فرضیه مطرح شده مبنی بر تأثیرمثبت این شیوه، مورد آزمون قرار گرفته و تأیید شد. بنابراین بر اساس نتایج حاصل، با استفاده از این رویکرد آموزشی در تدریس دروسی مانند زبان انگلیسی می توان به ضعفها و تفاوتهای موجود در یادگیری دانش آموزان پی برده و آنها را کاهش داد.
مقدمه
معلمان با تقاضاهای زیادی برای بکارگیری شیوه ها و مداخلات آموزشی جدید، که همه مدعی بهبود بخشیدن به یادگیری دانش آموزان هستند، مواجه اند. درحالیکه محقق کردن این ادعاها برای مسئولین مدارس دشوار است اما آنها تحت فشار نیاز به پیشرفت، به ایجاد مداخلات و بکارگیری شیوه های آموزشی اقدام می کنند به این امید که نتایج وعده داده شده به وقوع بپیوندند.خوشبختانه بسیاری از ابداعات در این زمینه، دربرگیرنده ی عناصر و مولفه هایی از راهبردهای جاافتاده ای هستند که شواهدی دال بر مثبت بودن ثیرتأ آنها موجود است. یکی از قوی ترینِ این راهبردها که نتایج پژوهشهای زیادی تأثیر مثبت آنرا تأیید می کنند، یادگیری تسلطی است.
طی چهل سال گذشته یادگیری تسلطی در مقایسه با دیگر راهبردها بسیار گسترده تر و کاملتر مورد استفاده قرار گرفته است و عناصر هسته ای آن پایه و اساسی مناسب برای ابداعات و مداخلات آموزشی فراهم آورده است که امروزه معلمان در کلاسهای خود بکار می گیرند. منشأ بیشتر کاربردهای امروزی یادگیری تسلطی کارهای بلوم2 در سالهای 1971، 1976 و 1984 می باشد.
وی در این بررسی ها توجه خود را به این موضوع معطوف داشت که چگونه معلمان می توانند برای بهبودی بخشیدن به یادگیری دانش آموزان قوی ترین جنبه های آموزش خصوصی و فردی را بکارگیرند. بلوم اظهار داشت که گرچه دانش آموزان از لحاظ سرعت و ماهیت یادگیری بسیار متفاوتند اما اگر معلمان زمان کافی و شرایط مناسب برای یادگیری را فراهم کنند، تقریباً همه ی دانش آموزان می توانند به سطح بالایی از پیشرفت دست یابند
بر اساس مشاهدات بلوم از کلاسهای عادی و سنتی، معلمان به طور معمول ابتدا محتوی برنامه درسی خود را بصورت واحدهای آموزشی سازماندهی می کردند سپس پیشرفت دانش آموزان را درپایان هر واحد بررسی می کردند. وی پیشنهاد کرد که اگر این بررسی ها به عنوان بخشی از فرایند تدریس و یادگیری به کار گرفته شوند، به گونه ای که در زمینه مشکلات یادگیری بازخورد لازم را به معلمان و دانش آموزان ارائه داده و سپس فعالیتهای اصلاحی لازم برای رفع این مشکلات به کارگرفته شود، می تواند بسیار ارزشمندتر و مؤثرتر باشد. از اینرو بلوم بر اساس یافته های حاصل از بررسی فنون آموزش خصوصی یا للگی و راهکارهای مورد استفاده ی دانش آموزان موفق راهبردی ابداع کرد که فرایند بازخورد1 و فعالیتهای اصلاحی2 مؤلفه های اصلی آنرا تشکیل می داد و آنرا یادگیری تسلطی یا یادگیری برای تسلط نامید