بخشی از مقاله

چکیده
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی درمان معنویت محور بر کاهش علایم افسردگی زنان دچار سوگ با استفاده از شیوه مطالعه تجربی تک آزمودنی از نوع A-B انجام گردید. 3 زن 25 - تا 50 ساله - مراجعه کننده به کلینیک رویش، واقع در شهر تهران که عزیزشان را در طی حادثه ای از دست داده بودند و از وقوع سوگ آنها حداقل 6 ماه گذشته و در زمان غربالگری میزان افسردگی آنها متوسط رو به بالا بود، از طریق روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب گردیدند. افراد نمونه در 10 جلسه 60 دقیقه ای در جریان مداخله معنویت محور با مولفه های معنوی و وجودی قرار گرفتند که به صورت 2 جلسه در هفته اجرا گردید.

میزان افسردگی و روند تغییرات با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم - BDI-II - بررسی گردید. برای تحلیل داده ها از تحلیل چشمی استفاده گردید. همچنین برای محاسبه داده های حاصل از این طرح، روش معناداری بالینی نیز به کار گرفته شد. یافته های پژوهش حاکی از کاهش میزان افسردگی و وجود تفاوت معنادار در گروه نمونه بود. نتایج نشان داد که درمان معنویت محور می تواند در کاهش علایم افسردگی زنان دچار سوگ موثر باشد..

.1 مقدمه

مرگ جز جدایی ناپذیر و به تعبیری قطعی ترین رویداد زندگی هر فرد پس از تولد او محسوب می شود.کسانی که افراد مورد علاقهی خود را از دست میدهند تا مدتی دچار علایم خلقی و رفتاری میشوند که اگر شدت و طول مدت زیادی نداشته باشد، یک دورهی طبیعی سوگواری محسوب میشود و بیماری به حساب نمیآید. اما اگر شدت علایم سوگ بیش از اندازه، یا طول مدت آن زیادتر از حد معمول باشد، یا این که در مواردی فرد هیچگونه عکسالعملی از خود نشان ندهد و نسبت به مرگ نزدیکان بیتفاوت باشد، احتمال وجود اختلال را باید در نظر گرفت

در سوگ1 طبیعی نباید علایم شدید افسردگی مثل افکار خودکشی وجود داشته باشد، چرا که در این صورت سوگ بیمارگونه مطرح است. به طور کلی علایم سوگ پس از 2 ماه نباید شدت اولیه را داشته باشد و همچنین اگر فرد سوگوار هیچگونه نشانهای از ناراحتی خود بروز ندهد یا مرگ فرد از دست رفته را انکار کند نیز با سوگ بیمارگونه مواجه هستیم.در این میان افسردگی یکی از بیماریهای شایع عصبی است که شامل احساساتی همچون عدم شادی، ضعف روحی، خودکمبینی، خستگی، کاهش انرژی که ممکن است به صورت کاهش عملکردهای اجتماعی، شغلی و تحصیلی بروز کند

در هنگام روبهرو شدن با پدیدهای همچون مرگ استفاده از یک روش مناسب درمانی کار دشوارتری به نظر میرسد. آرزو و هدف و امید است که زندگی و آینده را میسازد و به آن ارزش میبخشد. مرگ چگونه میتواند هم کسی را که میمیرد و هم آن هایی را که پشت سر او زنده میمانند، رشد دهد؟

اگر به مرگ از چشم انداز متفاوتی نگاه کنیم، متوجه میشویم که مرگ و مردن، بیش از هر نیروی دیگری در زندگی، میتواند موجب رشد یک انسان شود. حتی آنهایی که به خاطر ایفای نقشهایی که دیگران برایشان تجویز کردهاند، زندگی راکدی را میگذرانند، در اعماق وجود خود میدانند که هدف از خلقت ما، چیزی بیش از خوردن، خوابیدن، تلویزیون تماشا کردن و پنج روز در هفته سر کار رفتن است. آن چیز دیگری که خیلیها نمیتوانند توصیفش کنند، رشد است و شدن انسان به شکل همانی که باید بشود. یعنی انسان کامل شدن. شاید مرگ بتواند به یاد ما بیاورد که فرصت ما اندک است و قبل از آنکه عمرمان در این کره خاکی تمام شود باید کاری کنیم و به هدف خودمان برسیم

و این همان کاری است که ما انتظار داریم درمان معنویت محور1 آن را انجام دهد.در دهههای اخیر پژوهشگران به نقش معنویت و مذهب به عنوان یک روش درمانی پرداختهاند. پژوهشهای انجام شده در فاصله سالهای 1974 تا اوایل 1984 به گردآوری شواهد تجربی در نقش معنویت و مذهب در روان درمانی پرداختهاند. از سالهای 1986 علاقه به معنویت و مذهب و مشاوره چندین برابر افزایش یافته است. به طوری که افراد شرکت کننده در مشاورههای مذهبی بین سالهای 1993 تا اوایل 1995 در آمریکا چندین برابر شدهاند

تحقیقات نشان میدهد که مداخلههای معنوی و دینی مانند حضور مکرر در محافل دینی مانند کلیسا و مسجد و ... به بهزیستی و رضایت درونی بیشتر از زندگی و کاهش افسردگی منجر میشود

پژوهشگران متعددی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که معنویت درمانی میتواند خلاءهای روحی انسان را پر کند و باعث کاهش افسردگی شود. پراپست6 و همکاران در زمینه کار گروهی که با مراجعان افسرده از طریق مقایسهی گروه کنترل و مشاوره معنوی انجام داد نتایجی به دست آورد که برابر یا بهتر از نتایجی بود که توسط درمانشناختی/ رفتاری به دست آمده بود

تاکنون مطالعه ای که در آن از روان درمانی معنویت محور بر روی افراد سوگواری که دچار افسردگی شده اند، در داخل ایران یافت نشده است. اما با این وجود مطالعات زیادی یافت میشود که به بررسی انواع راهبردهای مقابلهای معنوی/مذهبی و تأثیر آن بر کیفیت زندگی، بهباشی، کاهش افسردگی و اضطراب پرداختهاند. در مطالعه ای که باقرغباری بناب، عباس متولی پور، الهام حکیمیراد و مجتبی حبیبی عسگرآبادی - 1388 - انجام دادند، به بررسی رابطه اضطراب و افسردگی با میزان معنویت در دانشجویان دانشگاه تهران پرداختهاند که یافتهها نشان داد بین میزان اضطراب و ابعاد معنویت همبستگی منفی وجود دارد.

در مطالعه ای دیگر پریسیما اژدریفر، قاسم قاضی و رحمتاله نورانیپور - 1389 - ، در مطالعهی خود تحت عنوان بررسی تأثیر آموزش عرفان و معنویت بر سلامت روان دانشآموزان، به این نتیجه رسیدند که آموزش عرفان و معنویت در افزایش سلامت روان، بهبود عملکرد جسمانی و عملکرد اجتماعی و کاهش اضطراب و افسردگی دانشآموزان تأثیر دارد.در پژوهشی که محمدرضا محمدی، علیاصغر اکبری، ندا حاتمی، آذرخش مکری، حسین کاویانی، مریم سلیمانیان و مجتبی صحت - 1390 - انجام دادند، اثر رواندرمانی معنوی در مبتلایان به اختلال وابستگی به مواد اپیوئیدی را مورد بررسی قرار دادند.

نتایج این مطالعه نشان داد که روش درمانیمعنوی گروهی، موجب کاهش مشکلات روانی نظیر افسردگی و اضطراب شده و کیفیت زندگی را بهبود میبخشد و روند منفی شدن تست مورفین را تسریع میکند. در مطالعه ای دیگر محمداحسان تقیزاده، مرضیه السادات میرعلائی - 1392 - ، به بررسی تأثیر معنویت درمانی گروهی در افزایش تابآوری زنان مبتلا به اماس استان اصفهان پرداختند. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق، دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون بود.

جامعه مورد پژوهش 4850 زن مبتلا به اماس عضو انجمن اماس استان اصفهان که مبتلا به نوع عودکننده بهبودپذیر و در محدوده سنی 40-20 سال و فاقد هرگونه بیماری روانشناختی بودند. نتایج به دست آمده نشان داد که معنویت درمانی گروهی در افزایش تابآوری زنان مبتلا به اماس به طور چشمگیری مؤثر بوده است.
واتسن11و دیگران - 1994 - ، نشان دادند که افراد دارای جهتگیری درونی مذهبی، از نظر شناختی منطقیتر هستند و از سلامت بیشتری برخوردارند.

ازهر و دیگران - 1995 - ، نشان دادند که وقتی از رواندرمانگری با زمینهی مذهبی استفاده میشود نشانههای اضطراب تعمیمیافته به طور معنیداری کاهش مییابد.

میتون1998 - 2 ، به نقل از بهرامی احسان - در گزارش پژوهشی خود نشان داد که حمایت معنوی ناشی از ارتباط با خدا، اثرات موقعیتهای اضطرابانگیز را کاهش داده به صورت مثبتی بر افسردگی، میزان سازگاری و حرمت خود اثر دارد.

کری والش، مایکل کینگ، لوئیز جونز، آدرین توکمن و رابرت بلیزارد - 2002 - 3، در مطالعه خود به بررسی رابطه بین اعتقادات معنوی و حل و فصل سوگ پرداختند. آنها به بررسی این موضوع پرداختند که آیا باورهای معنوی، میتواند نتیجه سوگ را تحت تأثیر قرار دهد. 3 دسته افراد در این تحقیق شرکت داشتند. افرادی با سطوح بالای اعتقادات معنوی و مذهبی، افرادی با سطوح متوسط باورهای معنوی و افرادی که باورهای معنوی نداشتند. افرادی که هیچ اعتقاد معنوی نداشتند، نتوانستند سوگ خود را بعد از گذشت 14 ماه حل و فصل کنند. شرکت کنندگانی که اعتقادات مذهبی قوی داشتند، توانستند غم و اندوه خود را به تدریج در مدت مشابه حل کنند. افراد با سطوح پایین اعتقادات مذهبی، بعد از گذشت 9 ماه تغییرات کمی کردند، اما پس از آن سوگ خود را حل و فصل کردند. بنابراین اینطور به نظر میرسد که افرادی که اعتقادات معنوی قویتری دارند، سوگ خود را نسبت به کسانی که باورهای معنوی ندارند سریعتر حل و فصل میکنند.

پارک، ادمونسون، فنستر و بلانک - 2008 - 4، در مطالعه خود با عنوان معناسازی و سازگاری روانشناختی متعاقب سرطان به این نتیجه رسیدند که تلاشهای بازماندگان سرطان برای ساختن معنا بر میزان موفقیتآمیز بودن ساخت معنا از آن تجربه تأثیر دارد که این خود بر سازگاری روانشناختی اثر گذار خواهد بود. تلاشهای ساخت معنا از طریق خلق معنای سازگار با تجربهی سرطان منجر انطباق بهتر خواهد شد.

باررا5 و همکارانش - 2011 - جهت افزایش تأثیر درمان شناختی رفتاری در کاهش اضطراب آخر عمر، معنویت و مذهب را به آن اضافه کردند. آنها این مدل پیشنهادی خود را بر روی 3 زن به صورت مطالعهی موردی پیاده کرده و آن را مفید و مؤثر دانستند. اشنایدر، استیل، کادل و همس ورس - 2011 - 6، به بررسی تفاوت پیامدهای روانشناختی بین مردان و زنان مراقبت کننده از کودکان مبتلا به بیماریهای تهدیدکنندهی زندگی پرداختند. آنها مواردی از قبیل معنا در مراقبت، اعتماد به نفس، خوشبینی، بار مسئولیت، افسردگی، معنویت و رشد پس از سانحه را در 273 والد مورد مطالعه قرار دادند. نتایج حاکی از وجود تفاوت بین دو جنس بود. زنان در مقایسه با مردان در نمرهی بالاتر از میانگین در معنای مراقبت، افسردگی، بار مسئولیت و رشد پس از سانحه و نمرهی پایینتر از میانگین در خوشبینی به دست آوردند.

اینکه کدام یک از شیوه های مداخله در کاهش روان ازردگیهای متعاقب سوگ در خانواده های آنان موثر و بیشترین کارآمدی را دارد، سوالی است که پاسخ به آن می تواند در استفاده از موثرترین شیوه مداخله کمک شایانی کرده و همچنین موجب صرفه جویی در زمان، نیرو و امکانات مراکز بهداشتی گردد. با توجه به اینکه هر فردی در زندگی با احتمال جدی مرگ قریب الوقوع عزیزان خود و احساس فقدان و پوچی حاصل از آن مواجه می باشد

در این پژوهش سعی بر آن بود که آیا درمان معنویت محور با مولفه های معنوی و وجودی بر کاهش افسردگی این زنان اثرگذار است ؟

.2 روش
در این پژوهش از طرح مطالعه تجربی تک موردی7 استفاده شده است. آزمایشهای تک موردی برای پژوهشهای اصلاح رفتار که در مشاوره و روان درمانی، مراقبتهای درمانگاهی و پژوهشهای مربوط به مواد مخدر به وفور استفاده میشود، بسیار مناسباند با توجه به موضوع و نوع مطالعه آزمودنیها، برای انتخاب نمونه از روش " نمونه گیری در دسترس، مبتنی بر هدف" استفاده گردید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید