بخشی از مقاله
چکیده
چگونگی معماری مدارس و اصول و عناصر تشکیل دهنده آن نظیر تناسبات، اجزا، مقیاس، رنگ، نور، صدا، فضای باز محوطه اثرات قابل توجهی بر بازدهی، روحیات و رفتار دانش آموزان دارد. مدرسه نامناسب، تاریک، خشک و بی روح، کسالت و افسردگی را برای دانش آموزان به همراه خواهد داشت و آنها را داوطلب ترک سریع تر آنجا می کند. انسان موجودی پیچیده است که دارای انگیزش های مادی، روحی، معنوی گوناگون و متفاوت می باشد. و توجه به نیاز های روحی افراد در محیط های آموزشی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ترکیب طبیعت و معماری، و معماری طبیعت گرا در محیط های آموزشی از جمله راهکارهایی است که می توان بر بازدهی، روحیات، و رفتار دانش آموزان تاثیر به سزایی داشته باشد. و همچنین می توان از طبیعت به عنوان ابزار آموزشی برای دانش آموزان استفاده کرد. اگر طرح معماری به استفاده کنندگان امکان دسترسی به نور و تهویه طبیعی داده و چشم انداز طبیعی و سبز مناسبی را در معرض دید و استفاده قرار دهد در تامین سلامت استفاده کنندگان موثر خواهد بود. پیوند وترکیب عناصر طبیعی مانند پوشش گیاهی با ساختمان ها ومحیط مصنوع اثرات مثبت روانی را بر استفاده کنندگان دارد . در این مقاله تاثیر طبیعت از نظر روانشناسی در محیط های آموزشی مورد بررسی قرار گرفته است و راهکارهایی جهت ورود هرچه بهتر طبیعت به این فضاها را ارئه می دهد.
واژه های کلیدی:
معماری مدارس، روانشناسی محیط، محیطهای آموزشی، طبیعتگرا، محیط مصنوع و طبیعی
مقدمه
تغییر در نوع زندگی و پیشرفت تکنولوژی در شهرها، به خصوص شهرهای بزرگ، زندگی کودکان را دگرگون کرده است .کودکان از تجربه های روزانه در دنیای طبیعی جدا شده اند. یکی از ظرفیتهای مغفول در تعلیم و تربیت کودکان ایرانی، کالبد فضای آموزشی است و صاحبنظران تعلیم و تربیت بر نقش مکان در تربیت کودک تأکید ویژه ای دارند.در شرایط امروز که مسئله استحکام بخشی ساختمانهای آموزشی در برابر زلزله مورد تأکید متولیان امر قرار دارد مناسب است که اهداف کیفی آموزش نیز در ارتباط با کمیت فضاهای آموزشی مورد ارزیابی و بازنگری لازم قرار گیرند.
به طور کلی از ساختمان یک مدرسه انتظار میرود، انتظارات چندی را برای کودکان و معلمان تامین نماید از جمله:انتظارات از فضای مدرسه
فضایی حالتی خودمانی، متنوع، فعال، ساکت و در ارتباط باطبیعت روانی آرام بخش، ایمن، لذت بخش، بازی ساز و با نشاط بوده و احساس اجتماعی را تقویت کند. فیزیکی در برابر شرایط گرما، سرما، نور و رطوبت و مانند آن قابل کنترل باشد رفتاری امکان مطالعه فردی، کار گروهی، فعالیت بدنی، نوشتن، خواندن، کار با کامپیوتر، موسیقی، تئاتر، آموزش و بازی را فراهم نماید این همان توسعه پایدار میباشد که اهداف آن با گرایش مردم برای ارتقای سلامت عمومی آنان همخوانی دارد. توسعه پایدار شهری به معنای اجرای اصول توسعه پایدار در مقیاس شهری به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان است.
به اعتقاد بولدینگ ، یکی از مهم ترین نکاتی که در طبقه بندی طبیعت وجود دارد سیر تکاملی ساختارهای طبیعی از غیر زنده به سمت زنده است .زنده بودن زیست شناسانه به معنی تولید مثل، حرکت و ... نیست؛ بلکه آن چه بیش از همه می تواند بر حیات ایجاد شده در معماری تاکید کند، طراحی معماریی است که زائیده اندیشه انسانی است و در تعاملی دو سویه با انسان و طبیعت پیرامونش قرار دارد . به گفته رایت ، همه اشیای بشرساخت، از زندگی برخوردارند و زیبایی آنها در همین نهفته است، این ها گویای کیفیت زندگی استفاده کنندگان آن ها هستند و در ساخت آن ها، عشق مداخله م یکند .این عشق به این اشیا جان بخشیده و می تواند کیفیت تمدن سازنده این اشیا را اثبات یا نفی کند.
در سال های اخیر ، تخصصی شدن گرایش های مختلف ، حوزه فعالیت های کالبدی در محیط شهری را از حوزه سلامت عمومی جدا کرده است .به طور مثال امروزه کمتر متخصص حوزه سلامت به مسائل محیطی می اندیشد و کمتر متخصص حوزه برنامه ریزی وطراحی محیطی به موضوع سلامت عمومی جامعه نگاه عمقی دارد . در حالی که به نظر می رسد استفاده از فصل مشترک های تخصص سلامت با برنامه ریز ی وطراحی محیط می تواند ثمرات قابل توجهی داشته باشد .
بر این اساس تحقیق حاضر تلاش کرده است با اتخاذ یک نگاه میان رشته ای ، تحلیل عمیق تری از ارتباط بین سلامت جسمی-روانی شهروندان با طراحی محیط و منظر فضای آموزشی به دست دهد و به تاثیر طبیعت از نظر روانشناسی در محیط های آموزشی اهمیت داده شود و راهکاری در جهت ورود هرچه بهتر طبیت به فضاهای آموزشی رو ممکن سازد.
فضای آموزشی
نزدیک به دو قرن، مدارس بزرگی بر مبنای مدل خطی یادگیری ساخته میشدند که در این مدارس باید گروههای همسانی از بچهها در یک فضا که کلاس نامیده میشود جمع شوند و در طول یک سال، فرایندی را با کسب دانشهای گوناگون طی کنند و در پایان امتحانی از آنها براساس استانداردهای تدوین شده گرفته میشود؛ برای این که بتوان از آنچه آنها باید می آموختند اطمینان حاصل شود و سپس آنها به کلاس و مرحله بالاتری فرستاده شوند. این چرخه ادامه پیدا میکند تا زمانی که آنها به سنی برسند که بتوانند این محیط را ترک کنند و وارد بازار کار شوند . نظریه پردازان زیادی اعم از آموزش دهندگان و معماران، این مدل آموزشی را مورد نقد قرار داده اند.
افرادی که به فراگیری علوم و هنر در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی موفق می شوند ، تقریبا یک پنجم عمر خود را از مقطع ابتدایی تا پایان تحصیلات دانشگاهی در محیط های آموزشی سپری می کنند . تعلیم و آموزش دانش آموزان در محیط های آموزشی تنها تحت تأثیر کلام معلم نیست؛ در واقع مدارس در مفهوم عام ، نظام هایی هستند که از پنج جز یا خرده نظام اصلی ، یعنی معلمان ، کادر اداری و خدماتی ، برنامه های آموزشی و پرورشی ، گروه همسالان و محیط فیزیکی تشکیل می شوند. هر یک از این اجزا در تعامل با سایر اجزا است و اهمیت دارد که به هر جز مانند عامل مهم در تکوین شخصیت دانش آموزان نگاه شود.
محیط فیزیکی یا همان فضای آموزشی در انتقال پیام به دانش آموزان نقش به سزایی دارند و اثرات قابل توجهی بر میزان یادگیری آنان برجای می گذارند . از این رو طراحی مناسب این فضاها و رعایت استاندارد ها و شاخص های کیفی از عوامل مهم و تاثیر گذار در بالا بردن سطح کیفیت فضاهای آموزشی محسوب می شود . عناصر تشکیل دهنده این فضاها یعنی فضای ارتباطی ، فضای باز ، راهرو و غیره باید مجموعه ای باشند که انسان در آن احساس معنی ، ارتباط و مفهوم کند .
استفاده از شاخص های عملکردی و اصول مبانی زیبا شناسی در طراحی فضاهای کالبدی آموزشی ، علاوه بر پاسخ گویی به نیازهای روحی و جسمی دانش آموزان و دانشجویان ، موجب پرورش استعداد ها و شکوفایی خلاقیت آنها خواهد شد. مطالعات نشان داد که آن دسته از کودکانی که در مدارسی با کیفیت بهتر فضایی درس خواندهاند نسبت به کودکانی که در مدارسی با کلاسهای تاریک، شیشه های شکسته و کمبود سرویس و ... درس خواندهاند پیشرفتهای آموزشی بیشتری داشته اند.
وجود فضاهای طبیعی در فضای آموزشی باعث ایجاد آرامش روحی، طراوت فضا و حس تعلق خاطر بیشتر کودکان نسبت به فضای مدرسه میشود. حضور طبیعت در فضاهای آموزشی، اغلب به صورت بسیار محدود اتفاق میافتد و همین حضور محدود نیز بدون در نظر گرفتن نیازهای خاص دانش آموزان و قابلیتهای بالای محیطهای طبیعی در برآوردن این نیازها صورت میگیرد.
معماری و طبیعت
طبیعت دستاورد بهترین معمار یعنی خداوندگار است و اغلب برای معماران بهترین سرچشمه الهام بوده است . به کارگیری فرم های طبیعی در معماری ، نشانه گرایش انسان به آثار خلقت و تاثیرات آن است . تاثیر طبیعت در معماری، در هر مکتب معماری به طریقی ره گیری می شود. برداشت بسیاری از مکاتب معماری معاصر، از پیچیدگی های طبیعت، برداشت های شکلی و ظاهری است.
ارتباط انسان با طبیعت در ابتدا به صورت هم زیستی مسالمت آمیز با آن بوده آنان به دلیل عدم شناخت نیروهای طبیعت، از آن می ترسیدند و حتی نیروهای طبیعی چون باد، باران وخورشید را می پرستیدند و خود را مقهور آن می دانستند. در دورههای بعد انسان تسلط بیشتری بر طبیعت پیدا کرد و از آن با کشاورزی و تبدیل عناصر طبیعی به مواد و مصالح مورد نیاز برای زیستن ، استفاده نمود.
با پیشرفت صنعت و فن آوری اجتماعات بشری به تخریب محیط زیست پرداخت، از منابع طبیعی آن سوء استفاده کرد، جنگل ها را ازبین برد، محیط زیست را آلوده کرد و امروزه شاید دوران مسئولیت در برابر طبیعت و بازگشت به هم زیستی آگاهانه و مسالمت آمیز و توام با قدردانی از طبیعت باشد. انسان همواره برای زندگی در میان طبیعت از معماری به عنوان یک
ابزار بهره جسته است .
به تجربه مشاهده شده هر گاه انسان از ابزاری برای غلبه بر طبیعت استفاده می کند ، آن ابزار بر ضد خود او سر برافراشته و او را تا مرحله نابودی به خطر انداخته است ، بهترین نمونه ای که می توان از آن نام برد به کارگیری ابزار صنعت در جهت حفاظت انسان در مقابل خطرات طبیعی ، دستیابی به رفاه بیشتر و مکانیزه تر کردن زندگی مدرن است ، که همین ابزار به گونه ای برگشت ناپذیر در حال تخریب زندگی انسان از طریق آلودگی های فراگیر ، صوتی ، بصری و زیست محیطی است .
حدود یک قرن دست وپنجه نرم کردن، تغییر شکل دادن بر طبیعت و بوم آوری های آن ره آوردی جز این آگاهی که تخریب طبیعت و محیط زیست و به هم ریختن چرخه های آن حاصلی جز نابودی انسان به عنوان عنصری از این چرخه ندارد، نداشته است. بنابراین بازگشت به طبیعت و پرداختن به آن ، مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از معماران بزرگ قرن بیستم به آن رویکرد مثبت نشان می دهند .
قرآن مادر بودن طبیعت را با اجازه بهره برداری از آن آورده و هر دو را تحت اراده الهی معرفی می کند. از نظر قرآن، جنبه زایندگی طبیعت حقوقی را برای آن ایجاد می کند که انسان موظف به ادای آن است که معنای حفظ محیط زیست چیزی جز این نیست. معماران سبک اکو-تک 2 که در دهه پایانی سده بیستم رایج شده است، معتقدند فن آوری در مقابل طبیعت قرار ندارد، بلکه به موازات و در کنار آن به منظور بهره برداری هرچه بیشتر از امکانات محیطی برای تامین آسایش انسان جای دارد. از جمله آنان می شود از ریچارد راجرز و نورمن فاستر نام برد.
تعریف روانشناسی در حیطه معماری
معماری، بیان هنری است که همه مردم خواه ناخواه در معرض آن قرار میگیرند. مردم در فضای معماری، زندگی و کار می کنند و عشق می ورزند . هر بنایی، از آسمان خراشها گرفته تا مقبره ها، ضرورتاً به مردم مربوط میشود، زیرا طراحی،عموماً پدیده ای انسان ریخت و مبتنی بر اندازه های پیکر انسان و کنشهای آن در فضا است. جستجو برای یافتن پاسخی دموکراتیک برای مشارکت مردم، باعث شکل گیری رویکردی بود که آلکساندر زونیس و لیان لوفایر آن را روندی "عوام فریبانه" تعریف کردند.
الکساندر عظمت اثر معماری را نه در بزرگی و نو بودن آن و نه در محبوبیت معمار آن بلکه در اثری که بر ذهن کاربر خود می گذارد و در ذهن او جاودانه می شود، جستجو می کند. به نظر میرسد معماری ایرانی با ویژگیهایی که مرحوم "پیرنیا" از آن معرفی میکنند به تعریف اصولی چون مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی، همان کلید واژه های جاودانگی یک اثر است؛ نزدیک باشد. قابلیت یک فرم از یک سو به نیازهای استفاده کنندگان و انگیزه های درونی آنها و از سوی دیگر به توانایی های بالقوه شکل و فرم کالبدی محیط باز میگردد.
لذا طیف وسیعی از نیازهای انسانی چون زیبایی شناسی و نمادگرایی یا معناشناسی بخشی از قابلیت بنا محسوب میشود. روانشناسی به نام گرینو سطوح مختلف قابلیت محیط قابلیت محیط بالقوه ادراکی کاربرد محقق شده را در چهار طبقه دسته بندی کرده است. بخشی از قابلیت های محیط جنبه فیزیکی و فیزیولوژیکی دارند، بخشی دیگر از قابلیتها تحت تاثیر عوامل فرهنگی، قراردادهای اجتماعی و قوانین میباشند.
دسترسی فیزیکی یا بصری به فضاهای باز و طبیعت همواره یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت ساختمان و مسکن محسوب می شود. بر این اساس اگر طرح معماری به استفاده کنندگان امکان دسترسی به نور و تهویه طبیعی داده و چشم انداز طبیعی و سبز مناسبی را در معرض دید و استفاده قرار دهد در تامین سلامت استفاده کنندگان موثر خواهد بود. پیوند وترکیب عناصر طبیعی مانند آب و پوشش گیاهی با ساختمانها ومحیط مصنوع اثرات مثبت روانی را بر استفاده کنندگان دارد .
به طور مثال وجود درختان در فضاهای مجاور مجتمع های مسکونی در کاهش میزان خشونت های محلی تاثیر گذار بوده است . همچنین وجود پنجره هایی با چشم انداز به پوشش گیاهی وفضای سبز در مقایسه با اراضی بایرکارکرد شناختی کودکان کم درآمد را ارتقا داده است. بررسی محیط مدرسه از دیدگاه روانشناسی رشد و یادگیری میتواند نگرش تازه ای را در ارتباط با نقش کالبد مدرسه در برنامه درسی طرح نماید . ژان پیاژه از مشهورترین روانشناسان کودک بر آن است که انسانها دو میل اصلی را به ارث میبرند که یکی سازگاری - جذب وانطباق - و دیگری سازمان - طرحواره های ذهنی - است.
ضرورتهای اساسی رشد کودک شامل الف - ضرورت درک محیط و گسترش شناخت ب - ضرورت سلامت، امنیت جسمی و گسترش مهارتهای بدنی و ج - ضرورت ارضای عواطف، پیوند با محیط و گسترش انگیزه ها میباشند. این ضرورتها، تاکیدی بر نقش محیط زندگی کودک و امکانات در دسترس جهت تحرک و آزاد و مستقل، گسترش مهارت های بدنی و ایجاد پیوند های عاطفی و روحی با آن است . به این ترتیب فضای مدرسه به عنوان بخشی از بستر ثانویه رشد پس از خانه ، لازم است متناسب با ویژگی های رشد در آن دوره سنی باشد .
تاثیر طبیعت در اجتماع
فضاهای عمومی نامطلوب وفاقد کیفیت اجتماعی -کالبدی وخدمات شهری مانند میادین بزرگ بی کیفیت و با کارکرد صرفا ترافیکی وفضاهای فاقد تجهیزات وتسهیلات شهری به جامعه گریزی افراد منجر می شود. محرومیت ساکنان مناطق حاشیه شهری از فضاهای جامعه پذیر وپاسخگو، قابلیت اجتماعی ،تعامل و مشارکت محیطی شهروندان را با مشکل مواجه می کند. در چنین شرایطی گسست اجتماعی و نبود شادابی ونشاط که لازمه سلامت عمومی جامعه است این مناطق شهری را تهدید می کند . بررسی های مقایسه ای نشان می دهد که تصادفات خطرناک بیشتر در فضاهای شهری با طراحی نامناسب رخ می دهند.