بخشی از مقاله

چکیده:

امروزه یکی از مهمترین عناصر تاثیرگذار در کارکنان، وجود معنویت و باورهای غیرمادی است. انسان ها بواسطه تغییرات پرسرعت محیطی و تکنولوژی، غلبه کردن روزمرگی بر زمان مفید کار؛ نیازمند معنا هستند و معنادار کردن زندگی فردی و سازمانی از برنامه های راهبردی سازمان های اثربخش محسوب می شود. این معناداری تنها از طریق هوش منطقی و عاطفی حاصل نمی شود و مستلزم استفاده از هوشی ورای دو هوش مذکور است که چنین هوشی هوش معنوی نامیده می شود.

هدف اصلی این نوشتار، شناساندن بیشتر هوش معنوی و بهره برداری و استفاده هر چه بیشتر از آن در حل مسایل فردی، گروهی و سازمانی کارکنان دانشگاه سیستان و بلوچستان و نقش آن در عملکرد شغلی بهره وری آنها است.

مقدمه

در طول جنگ جهانی دوم میلیون ها انسان در اردوگاه های کار اجباری جان سپردند. با این وجود، گروهی از این اسیران توانستند شرایط طاقت فرسای این اردوگاه ها را تحمل کنند و زنده بمانند. این افراد کسانی بودند که در آرزوی رسیدن به هدفی غایی در زندگی خود، با مرگ مبارزه کردند. بر اساس یافته های دکتر فرانکال، روانپزشک و نویسنده ای که این زندانیان را مورد مطالعه قرار داده بود، انسان هایی که قادرند معنایی برای زندگی خود بیابند، بدون توجه به شرایط، می توانند زنده بمانند. یافتن معنی در زندگی، نیرویی اصیل و بنیادین است و حتی وقتی بتوان معنایی برای رنج پیدا کرد، آن نیز دیگر آزاردهنده نیست.

از اواخر قرن گذشته، در دهه نود قرن بیستم نوعی یکپارچگی مجدد بین زندگی بیرونی و درونی در حال شکل گیری بوده است. یکی از حوزه های مهمی که یکپارچگی در آن مطرح شده است، محیط کسب و کار سازمان ها می باشد. بسیاری از امور که قبلا در حیطه قلمرو خصوصی طبقه بندی می شدند، اکنون در حال تحمیل خود بر قلمرو عمومی می باشند. ورود مفاهیمی چون اخلاق، حقیقت، باور به خدا، درستکاری، وجدان و اعتماد و بخشش، معناجویی در کار، نوع دوستی و... همه حکایت از ظهور پارادایم جدیدی دارند. به عقیده بسیاری از محققان، این پارادایم جدید محیط کار که بر گرفته از فیزیک کوانتوم، علوم سایبرنتیک، نظریه آشوب، علوم شناختی و در واقع عکس العملی به پارادایم خشک و مکانیستی مدرن است، پارادایم معنویت می باشد

امروزه گفته می شود هوش کلی و هوش هیجانی پاسخگوی همه چیز نبوده و به تنهایی موثر نیستند، بلکه انسان به عامل سومی هم نیازمند است که هوش معنوی نامیده می شود 

هوش معنوی - 1SQ - را می توان همان توانایی دانست که ما را قادر می سازد تا به رویاهای معنوی و اخلاقی دست یابیم و در این مسیر حرکت کنیم. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی که بر عهده می گیریم، در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسایل اساسی و مهم در زندگی مان ایجاد می کند و به وسیله آن در زندگی خود تغییراتی را به وجود می آوریم

هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر می رود و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی می گردد و همین مسئله پاسخ به سوالاتی همچون »من کیستم؟« ، » چرا اینجا هستم؟« و »چه چیزی مهم است؟« را برای انسان روشن می سازد تا فرد در نهایت بتواند با کشف منابع پنهان عشق و لذت که به گونه ای نهفته در زندگی آشفته و پر استرس روزمره است، به خود و دیگران کمک نماید

امروز کارکنان در هر کجایی که فعالیت می کنند، چیزی فراتر از پاداش های مادی در کار را جستجو می کنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امید بخش و خواستار متعادل ساختن زندگی شان هستند. سازمان ها با کارکنان رشد یافته و بالنده ای روبرو هستند که در پی یافتن کاری با معنا، هدفمند و پرورش محیط های کاری با چنین ویژگی هایی هستند. در واقع معنویت در کار، وصف کننده تجربه کارکنانی است که کارشان ارضا کننده، بامعنا و هدفدار است. همچنین تجربه معنویت در کار، با افزایش خلاقیت، صداقت، اعتماد و تعهد در کار همراه است.

هوش های مطرح شده حرکتی زمینی دارند و مثل هر حرکت زمینی محدود هستند. اما حرکت در مسیر هوش معنوی ابعادی آسمانی دارد، هر چه ایمان فرد نسبت به خدای متعال بالاتر می رود، فهم او از واقعیت زندگی و اتفاقات زندگی نیز بالاتر می رود. تفکر و تدبیر و آفرینش نیز دو عامل افزایش معنویت است. به باور دیگر، هوش معنوی همان چیزی است که قرن ها به عنوان خرد از آن یاد می شود. فرد با دستیابی به این خرد می تواند با درون خود ارتباطی عمیق برقرار کند، ارتباطی که باعث می شود وی همه تضادهای موجود در ذهنش را کنار بگذارد و به صلح و آرامش درونی دست یابد.

به نظر می رسد سازمان های آموزشی برای حفظ حیات و کارکرد خود نیازمند کارکنان و معلمانی با هوش عمیق تر و جدیدتر هستند تا به وسیله آن به طور اثربخش تر به وظایف خود عمل کنند.

هدف روانشناسان بکارگیری صحیح، تقویت و پرورش هوش معنوی در افراد می باشد؛ زیرا افزایش و تقویت معنویت در بین کارکنان، باعث افزایش رضایت شغلی و سلامت روان می گردد. 

بیان مسئله

در زمینه بررسی هوش معنوی و بهره وری تاکنون مطالعات بسیاری انجام شده است. از جمله ساغروانی در تحقیقی با عنوان رابطه بین هوش معنوی با تعهد سازمانی به این نتیجه رسید که بین هوش معنوی و تعهد سازمانی رابطه ای مثبت وجود دارد و بین هوش معنوی و تعهد عاطفی کارکنان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و هر اندازه افراد از لحاظ هوش معنوی رشد یافته تر باشند، رشد عاطفی و تعهد سازمانی آنها به سازمان بیشتر خواهد بود.

نداف و همکاران در تحقیقی تحت عنوان هوش معنوی و بهره وری کارکنان بدست آوردند که بین هوش معنوی و بهره وری کارکنان رابطه مستقیم وجود دارد. 

هروی و همکاران در تحقیقی با عنوان رابطه هوش و سلامت عمومی دانشجویان پرستاری تهران به این نتیجه رسیدند که بین هوش معنوی و سلامت عمومی دانشجویان پرستاری دانشگاه های شهر تهران رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. - هروی و همکاران، . - 1392 احمدی تحقیقی را با عنوان رابطه بین هوش معنوی و بهره وری انجام داد و حاصل آن این بود که بین هوش معنوی و بهره وری رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد.

باقری و همکارانش نشان دادند که هوش معنوی در شادمانی پرستاران تاثیر دارد: این امر بیانگر ویژگی سازگاری و تطابق بهتر پرستاران دارای هوش معنوی بالا، در مواجهه با استرس های روزمره می باشد.

یزدانی در تحقیقی با عنوان رابطه بین درک کارکنان از معنویت محیط کار، رفتار شهروندی سازمانی و هوش معنوی و نقش تعهد سازمانی به عنوان متغیر تعدیل کننده نتیجه گرفت که بین هوش معنوی با درک کارکنان از معنویت محیط کار و رفتار شهروندی سازمانی رابطه مثبت و مستقیم وجود دارد

رفاهی و همکاران تحقیقی با عنوان ارتباط هوش معنوی با فرسودگی شغلی و برخی از متغیرهای جمعیت شناختی در کارکنان ناجا مورد بررسی قرار داده و بدست آوردند که از بین ویژگی های جمعیت شناختی بین تاهل، سن و رضایت شغلی با هوش معنوی ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد

آیرانکی در تحقیقی با عنوان رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی بدست آورد که بین هوش هیجانی و هوش معنوی رابطه معناداری وجود دارد

ناسینا و دریس در پژوهشی با عنوان رابطه بین معنویت محیط کار و تعهد سازمانی به این نتیجه رسیدند که بین معنویت محیط کار و تعهد سازمانی رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد

گاپتا در تحقیقی با عنوان هوش معنوی و هوش هیجانی در رابطه با خودکارآمدی به این نتیجه رسید که بین هوش معنوی و هوش هیجانی با خود کارآمدی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.

رضایی، گرجی و محمودی در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه هوش معنوی و سرمایه روانشناختی با احساس نشاط در کار بدست آورد که بین هوش معنوی و سرمایه روانشناختی با احساس نشاط در کار رابطه معناداری وجود دارد.

مایک راش در تحقیقی با عنوان بحران معنویت به این نتیجه رسید که کسانی که علاقمند به کسب معنویت هستند از سلامت روان بالاتری برخوردار هستند.

هوش معنوی مدیران نقش و تاثیر بسزایی در عملکرد کارکنان دارد و مولفه معنا و هدفدار بودن کار بیشترین تاثیر و مولفه های شعور و خودآگاهی و موهبت و تعالی جویی در مراتب بعدی قرار دارد 

با توجه به حوزه موضوعی هوش معنوی که در بخش روانی و رفتاری افراد ریشه دارد و آثار مختلفی که بر رفتار افراد می گذارد، در این پژوهش سعی شده است تاثیر هوش معنوی بر عملکرد شغلی بررسی شود و به این سوال پاسخ داده شود که آیا کسانی که هوش معنوی بالایی دارند، عملکرد مطلوب تری دارند یا خیر؟

مفهوم عملکرد

عملکرد فرد معیار میزان موفقیت فرد در انجام دادن کارش است و معمولا از میزان خروجی فرد - برای مثال: میزان فروش یا تولید - یا ارزشیابی میزان موفقیت رفتار فرد در مقایسه با انتظارات سازمانی بدست می آید. عملکرد انسان به عنوان مجموعه ای از اعمال که برای نیل به هدفی بر پایه یک استاندارد خاص انجام می گیرند، تعریف می شود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید