بخشی از مقاله

چکیده

هدف این مطالعه بررسی تاثیر گرایش استراتژیک بر عملکرد سازمانی بواسطه نقش میانجی نوآوری شرکتی است. در این مطالعه ابتدا مبانی نظری مرور شده و سپس با استفاده از پژوهشهای پیشین شاخصهای اندازهگیری هریک از مولفهها و مورد بررسی در این مطالعه استخراج شده است. جامعه آماری این مطالعه شامل 282 شرکت کوچک و متوسط استان کرمانشاه بوده است و نمونه آماری 164 موردی با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی از میان این شرکتها انتخاب شده است .

ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بودهاست که برای سنجش روایی آن از روش تحلیل عاملی استفاده شده است و روایی آن مورد تایید بوده است و جهت سنجش پایایی از آلفای کرونباخ بهره گرفته شد که ضرایب تمامی متغیرها بالاتر از 7 بود و پایایی پرسشنامه تایید گردید. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها حاکی از این بوده است که گرایش به مشتری، گرایش به هزینه و گرایش به رقیب به ترتیب بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد سازمانی دارد، که با استفاده از نوآوری شرکتی بعنوان متغییر میانجی این ترتیب در حالت اثر غیر مستقیم و اثر کلی بصورت گرایش به رقیب، گرایش به مشتری و گرایش به هزینه تغییر مییابد، که البته گرایش به هزینه در حالت غیر مستقیم تاثیر منفی بر عملکرد سازمانی دارد.

مقدمه

عملکرد سازمانی بیانگر میزان موفقیت شرکت در تحقق اهدافش است. درعصر حاضر با که ویژگیهایی همچون تغییر مداوم، پیچدگی فزاینده ورقابت شدید و.... شناخته میشود، دستیابی شرکتها، به ویژه شرکتهای کوچک و متوسط که از منابع کافی برخوردار نیستند ، به اهدافشان به امری دو چندان مشکل بدل گشته است.

سازمان ها تا زمانی که برای بقاء تلاش میکنند و خود را نیازمند حضور در عرصه ملی و جهانی میدانند، باید اصل بهبود مستمر را مد نظر داشته باشند و زمینه دستیابی به آن با بررسی مداوم عملکرد سازمانی امکانپذیر شود. بررسی عملکرد سازمانی را می توان با گرفتن بازخور لازم از محیط درونی و پیرامونی، تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدهای سازمان، مسئولیتپذیری و جلب رضایت مشتری، با ایجاد و بکارگیری سیستم ارزیابی عملکرد با الگوی متناسب، ایجاد کرد. سیستم ارزیابی عملکرد با الگوی مناسب به انعطافپذیری برنامهها و اهداف و ماموریت سازمان ها در محیط پویای امروزین کمک قابل توجه مینماید. ارزیابی و اندازهگیری عملکرد و توسعه آن به فرهنگسازی و ارتقاء فرهنگ سازمانی نیاز دارد.

با در نظر گرفتن این موضوع که عملکرد سازمانی مطلوب میتواند منجر به ادامه حیات و ثروت آفرینی شرکت گردد و در حالت عکس، عملکرد سازمانی ضعیف منجر به شکست و تعطیلی شرکتها شود که این امر به نوبه خود موجب افزایش نرخ بیکاری، رکود و تضعیف شاخصهای اقتصادی همچون تولید خالص ملی و دیگر شاخصها میشود و در نهایت وضعیت اقتصادی را به سمت بحران پیش میبرد میتوان به اهمیت مسئله عملکرد سازمانی و عوامل تاثیرگذار بر آن پیبرد.

عوامل متعددی عملکرد شرکت ها را تحت تاثیر قرار میدهند. یکی ازاین عوامل گرایش استراتژیک است که بعنوان راهنمای برنامهریزی استراتژیک و فرایند توسعه استراتژی در نظر گرفته میشود. یک جنبه مهم گرایش استراتژیک ایجاد رفتار و ارزش مشترک در سراسر سازمان است. وقتی گرایش استراتژیک به تمامی سطوح سازمان تسری پیدا کند به یک فرهنگ سازمانی تبدیل میشود.

فرهنگ سازمانی بهعنوان الگویی از باورها و ارزشهای مشترک که هنجارهایی را برای رفتار در یک سازمان تهیه میکند تعریف شده است.[1] گرایش استراتژیک شرکت بعنوان الگویی برای مطالعه استراتژی تجاری شرکت پیشنهاد میشود. گرایش استراتژیک همان چارچوبهای رایج استراتژیهای تجاری هستند.[2] تعداد زیادی از محققان به این نتیجه رسیدهاند که گرایش تاٌثیر زیادی بر روی عملکرد سازمانی وانتظارات مدیریتی دارد.

از طرفی توانایی ایجاد نوآوری برای ادامه بقای شرکت در محیط پویا و در حال تحول بازار و کسب و کار ضروری است. بهمنظور تطابق با تغییرات در محیط خارجی و شکوفایی در بازارهای مربوطه شرکتها نیاز به افزایش نوآوری دارند.[4] نوآوری شرکتی بطور مثبتی با مزیت رقابتی و عملکرد شرکت در ارتباط است و ظرفیت ایجاد نوآوری به شرکت اجازه میدهد که یک مزیت رقابتی توسعه دهند و به نتایج برتر دست یابند.

با توجه به مطالب مطرح شده در این تحقیق ما بدنبال بررسی اثر گرایش استراتژیک با توجه به نقش میانجی نوآری شرکتی بر عملکرد سازمانی هستیم.

مبانی نظری و پیشینه پژوهش

عملکرد سازمانی

عملکرد یکی از مهمترین سازههای مورد بحث در پژوهشهای مدیریتی است و بدون شک مهمترین معیار سنجش در موفقیت شرکتهای تجاری محسوب میشود. عملکرد در لغت، حالت یا کیفیت کارکرد میباشد. عملکرد سازمان ترکیب گستردهای هم از دریافتیهای غیرملموس مانند دانش سازمانی و هم دریافتهای عینی و ملموس مانند نتایج اقتصادی و مالی است.

بطورکلی ارزیابی عملکرد به فرآیند سنجش و اندازهگیری عملکرد دستگاهها در دورههای مشخص به گونهای که انتظارات و شاخصهای مورد قضاوت برای دستگاه ارزیابی شونده شفاف و از قبل به آن ابلاغ شده باشد، اطلاق میگردد .[6] - ارزیابی عملکرد در بعد سازمانی معمولاً مترادف با اثربخشی فعالیتها است. منظور از اثربخشی میزان دستیابی به اهداف و برنامهها با ویژگی کارآ بودن فعالتها و عملیات است.

مدلهای گوناگونی تلاش کردهاند عملکرد سازمانی رامعرفی و ارزیابی کنند. عملکرد سازمانی مفوم گستردهای دارد، از آنچه شرکت تولید میکند تا حوزههایی را که با آنها در تعامل است در بر میگیرد. به عبارت دیگر، عملکرد سازمانی به چگونگی انجام ماموریتها، وظایف و فعالیتهای سازمانی و نتایج حاصل از آنها اطلاق میگردد.

بین سالهای 1850 تا 1975 میلادی سازمانها تنها براساس معیارهای مالی به ارزیابی عملکرد میپرداختند، که به دلایلی چون: تشویق دیدگاه کوتاهمدت داشتن، فقدان تمرکز استراتژیک و عدم توانایی در مورد فراهم کردن داده در مورد کیفیت، پاسخگویی و انعطافپذیری، تشویق دیدگاه خوشبینانه، شکست در مورد فراهم کردن اطلاعات در مورد آنچه مشتریان خواهان آن هستند و چگونگی عملکرد رقبا مورد انتقاد قرار گرفت.

در این تحقیق برای غلبه بر این محدودیتها از روش کارت امتیازات متوازن استفاده شده است. کارت امتیازات متوازن چارچوب جامعی برای مدیران فراهم میکند که استراتژی شرکت را به مجموعه منسجمی از معیارهای عملکردی تبدیل کند.[10]این مدل پیشنهاد میکند که به منظور ارزیابی عملکرد هر سازمانی بایستی از یک سری شاخص های متوازن استفاده کرد تا از این طریق مدیران عالی بتوانند یک نگاه کلی از چهار جنبه مهم سازمانی داشته باشند. این جنبه های مختلف ، پاسخگویی به چهار سوال اساسی زیر را امکان پذیر می سازد.

- 1 نگاهها به سهامداران چگونه است؟ - جنبه مالی -

- 2 در چه زمینه هایی بایستی خوب عمل کنیم؟ - جنبه داخلی کسب و کار -

- 3 نگاه مشتریان به ما چگونه است؟ - جنبه مشتریان -

- 4 چگونه می توانیم به بهبود و خلق ارزش ادامه دهیم؟ - جنبه یادگیری و نوآوری - .

کارت امتیازدهی متوازن شاخص های مالی را که نشان دهنده نتایج فعالیت های گذشته است در بر می گیرد و علاوه بر آن با در نظر گرفتن شاخص های غیر مالی که به عنوان پیش نیازها و محرک عملکرد مالی آینده هستند آنها را کامل می کند. »کاپلن و نورتن« معتقدند که با کسب اطلاع از این چهار جنبه ، مشکل افزایش و انباشت اطلاعات از طریق محدود کردن شاخصهای مورد استفاده از بین می رود. همچنین مدیران مجبور خواهند شد تا تنها بر روی تعداد محدودی از شاخص های حیاتی و بحرانی تمرکز داشته باشند. به علاوه استفاده از چندین جنبه مختلف عملکرد ، از بهینه سازی بخشی جلوگیری می کند.

گرایش استراتژیک

گرایش استراتژیک اصول راهنمایی هستند که بر بازاریابی و فعالیت تدوین استراتژی شرکت اثر میگذارد. آنها دستورالعملهای استراتژیک اجرا شده بوسیله یک شرکت را منعکس میکنند که منجر به رفتارهای صحیح در جهت عملکرد بهتر میشوند.[11] مطالعات پیشین از بررسی گرایش استراتژیک به این نتیجه رسیدهاند که گرایش استراتژیک به طور ویژه به رفتارهای مرتبط با انتشار و استفاده از اطلاعات بازار بعنوان اجزاِی کلیدی گرایش استراتژیک اشاره دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید