بخشی از مقاله

چکیده

باباطاهر همدانی از عارفان و شاعران زبان و ادب فارسی بوده است. شهرت وي به خاطردوبیتیهاي اوست که سرشار از مضامین عرفانی و قلندرانه میباشد. افزون براین، سوز وگداز عاشقانه با اندیشههاي بلند عارفانه و حسن انتخاب کلمات که در دوبیتیهاي باباطاهر وجود دارد، اهمیّت این اثر ادبی-عرفانی را دو چندان کردهاست. امّا اعتقاد بر آن است که دوبیتیهاي باباطاهر، قابلیت تجزیه و تحلیل محتوایی در ابعاد گوناگون، از جمله رویکردهاي عرفانی را داراست.

بنابراین، نوشتار حاضر به شیوة تحلیل محتوایی از روشهاي تحلیل انتقادي گفتمان و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سرودههاي وي در زمینههاي عرفانی میپردازد. یافتههاي پژوهش نشان از آن دارد که فرایند غالب در دوبیتیهاي باباطاهر همدانی، فرایند عرفانی است و گفتمانهاي عرفانی چون محبّت، توحید، رضا، خوف و رجا نشانهها یا دالهایی هستند که با قرار گرفتن در دوبیتیهاي وي معنا پیدا کردهاند.

1.    مقدمه

تحلیل گفتمان یک گرایش مطالعاتی بین رشتهاي است که از اواسط دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 در پی تغییرات گستردة علمی در رشتههایی چون انسان شناسی، قوم نگاري، جامعهشناسی، روان شناسی، ادبیات و سایر رشتههاي علوم انسانیِ علاقهمند به مطالعات نظاممند ظهور کرد و به دلیل بین رشتهاي بودن، خیلی زود، به عنوان یکی از روشهاي کیفی در حوزههاي مختلف علوم انسانی مورد استقبال واقع شد. در تحلیل گفتمان مینویسند: »تحلیل گفتمان تجزیه و تحلیل زبان در کاربرد آن است، در این صورت نمیتواند منحصر به توصیف صورتهاي زبانی مستقل از اهداف و کارکردهایی باشد که این صورتها براي پرداختن به آنها در امور انسانی به وجود آمده اند

همچنین، شیفرین و استابز نیز با تکیه بر گسترة فراجملهاي تحلیل گفتمان آن را چنین تعریف میکنند« تحلیل گفتمان »میکوشد تا نظام و آرایش فراجملهاي عناصر زبانی را مورد مطالعه قرار بدهد و بنابراین واحدهاي زبانی نظیر تبادلات مکالمهاي یا متون نوشتاري را مورد بررسی قرار میدهد. بر این اساس سخن کاوي - تحلیل گفتمان - با کاربرد زبان در زمینه هاي اجتماعی به ویژه با تعاملات یا مکالمات میان گویندگان سرو کار دارد

آنچه از تعاریف مذکور بر میآید این است که گروهی بر این باورند که تحلیل گفتمان بیشتر به کارکرد یا ساختار جمله و کشف و توصیف روابط آن می پردازد. به عبارت دیگر تحلیل گفتمان نزد این افراد، عبارت بود از شناخت رابطه جملهها با یکدیگر و نگریستن به کل آن چیزي که نتیجه این روابط است. گروه دیگري نیز برخلاف تحلیلهاي سنتی زبان شناسانه که صرفاً با عناصر نحوي و لغوي تشکیل دهندة جمله به عنوان عمدهترین مبناي تشریح معنا، یعنی زمینه متن، سر و کار داشتند، عمل کردند و در تحلیل گفتمان، فراتر از آنها به عوامل بیرون از متن، یعنی بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ارتباطی باور داشتند.

اعتقاد بر آن است سرودههاي باباطاهر همدانی، قابلیت تجزیه و تحلیل محتوایی در ابعاد گوناگون، از جمله رویکردهاي عرفانی را دارا است. لذا این پژوهش به شیوة تحلیل محتوایی از روشهاي تحلیل گفتمان به بررسی و تحلیل نیایشهاي این اثر در زمینههاي عرفانی میپردازد.

1-1پرسشهاي پژوهش

پرسشهاي اساسی این نوشتار عبارتاند از:

‐دوبیتیهاي باباطاهر همدانی چگونه در پرتو نظریه تحلیل گفتمان انتقادي، قابل تفسیر است؟

‐برجستهترین مفاهیم دوبیتیهاي باباطاهر در حوزة عرفان و از منظر نظریه تحلیل گفتمان چیست؟

.1-2پیشینه پژوهش

براساس جستجوهاي به عمل آمده، تاکنون هیچ پژوهشی به بررسی و تحلیل گفتمان انتقادي دوبیتیهاي باباطاهر همدانی نپرداختهاست، امّا پژوهشهایی در ارتباط با موضوع این نوشتار انجام شدهاست که برخی از آنها عبارتند از:

-    سجودي و زینب اکبري . - 1393 - در پژوهشی با عنوان»تحلیل انتقادي گفتمان»مقامات« مشایخ صوفیه« به بررسی زبان و گفتمان متن مقامه سیرت ابن خفیف و ژندهپیل پرداختهاند. همچنین، در این پژوهش، تفاوتها و تغییراتی که در جریان تحولات نهاد تصوف بروز کرد، بررسی شدهاست.

-    فقیه ملک مرزبان و مرجان فردوسی . - 1393 - در نوشتاري با نام »تحلیل انتقادي گفتمان صوفیانه در گلستان سعدي«

براساس تحلیل انتقادي گفتمان، برخی از شخصیّتهاي مطرح جامعه صوفیانه قرن هفتم را در گلستان سعدي بازنموده کردهاند.

-    سرامی و بهروز خیریه . - 1391 - در مقالهاي تحت عنوان »قلهاي در دامن الوند: تأملی در عرفان باباطاهر عریان« نظرگاه و اندیشههاي وي پیرامون مسائل عرفانی بیان شدهاست.

-    مدرسزاده . - 1390 - در جستاري با نام »مرگاندیشیهاي باباطاهر همدانی« نگرش باباطاهر را پیرامون مرگ و ترك دنیا بررسی کردهاست. از منظر او، مرگ دستمایهاي براي هشدارهاي مکرر به ارباب دنیا و اهل غفلت است.
.2شناختنامه باباطاهر همدانی

در ارتباط با نام »طاهر« و لقب »بابا« باید اشاره کرد که آنچه از دوبیتیهاي باباطاهر به دست آمده، این است که وي طاهر نام داشته است:                                    
خداوندا به فریاد دلم رس  //  کس بی کس تویی مو مانده بیکس
همه گویند طاهر کس نداره //   خدا  یار منه چه حاجت کس

امّا در مورد لقب»بابا«چه زمان به او اطلاق شده است، جاي بحث دارد. شاعر در یکی از غزلهایش خود را بدین لقب خوانده است:
من از روز ازل طاهر بزادم  //  از آن رو نام باباطاهرستم

به نظر میرسد واژة »بابا« مانند واژگان و القابی همچون؛ »استاد«، »پیر«، »شیخ« و . . . در خصوص اولیا، زاهدان و عارفان که از سوي مردم به نام اصلی ایشان افزوده میگردیده و غالباً به همان مشهور میشدند. در مورد باباطاهر هم وضع بدینگونه است.

گویا »اسم تفخیم بابا، از سوي بزرگان طریقت و عرفان افزوده گردیدهاست و بعدها به همان »باباطاهر« اشتهار یافته است« امّا در ارتباط با لقب »عریان« که براي باباطاهر تعریف کردهاند، باید گفت: »باباطاهر را بدان جهت عریان گویند که چندان پاي بند حفظ ظاهر نبوده و از پوشیدن جامه نو ابا داشته و مردي ژنده پوش بوده است« 

در مورد شرح احوال باباطاهر ابهامات فراوانی وجود دارد و تاریخ دقیق و درستی از زمان تولد و وفات وي ارائه نمیشود، عبدالحسین زرینکوب در مورد احوال باباطاهر مینویسد: »اینکه نام باباطاهر جزو پیران و اولیاي قدیم اهل حق مذکور است ارتباط وي را با این فرقه که خود از تاثیر عقاید گنوسی قبل از اسلام خالی نیست نشان میدهد. اینکه در باب تاریخ حیات او هم روایات سنتی ماخوذ از منابع اهل حق خالی از ابهام نیست، درعین حال نشان میدهد که در همان قرن نهم نیز آنچه از احوال و اشعار او نشر شده است باید به وسیله همین فرقه یا منسوبان و نزدیکان آنها بوده باشد

 از همین روست که احوال او-به همین سبب که قرنها بعد از عصر خود او و فقط از طریق روایات شفاهی مبالغهآمیز و در عین حال محطاطانه آنها نشر شده است- با احوال و روایات مربوط به ابن سینا، عین القضات و خواجه نصیر که به احتمال قوي آنها نیز هر یک به جهات خاص و بعضی احیانا در یک دوره از حیات خویش با پیران این قوم یا با محیط فعالیت پنهانی آنها مربوط بودهاند، به هم خلط شده است و در نتیجه همه اینها را از روي اشتباه همعصر شمرده اند.با این حال، برخی از پژوهشگران تاریخ تولد و تاریخ وفات باباطاهر را سال 326 هجري و در سال 401 هجري دانستهاند 

بنابراین، بسیاري از زوایاي زندگی باباطاهر پنهان ماندهاست. بااین وجود با بررسی و تحلیل مضامین سرودههاي وي میتوان به برخی از جنبههاي شخصیتی وي پیبرد. به ویژه آن که در اغلب سرودههاي وي مفاهیم عرفانی به چشم میآید و او را عارفی سوختهدل به تصویر میکشد. چنانکه زرینکوب در این باره معتقد است: »عشقی که درین اشعار از آن صحبت میشود مثل آنچه نزد اکثر صوفیه هست نقاب انسانی دارد و به آسانی نمیتوان آن را چیزي وراي عشق مجازي یافت. با این همه هیجان و نومیدي و درد آن چندان است که تصور یک عشق غیر الهی را در آن مورد دشوار میکند. اشاره به تنهائی، غربت و آوارگی شاعر در خیلی از آنها هست و همین نکته است که ابیات منسوب به او را سرشار میکند از درد و اندوه.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید