بخشی از مقاله
چکیده
کارآمدي گروههاي آموزشی دانشگاهها افزون بر جذب استادان توانمند، در گرو نقد مستمر برنامههاي آموزشی و نوسازي مداوم آنهاست تا به ارتقاء علمیکشور و اعتلاي نهاد دانشگاه بیانجامد. به همین منظور، این مقاله میکوشد، برنامههاي علمیو آموزشی گروههاي تاریخ را مورد ارزیابی قرار دهد و به این پرسش اصلی گوید که آیا برنامههاي آموزشی تاریخ متناسب با تغییر نسلها و دورههاي تاریخی از تحول و پویایی لازم برخوردار بوده است تا پاسخگوي نیازهاي موجود باشد؟
در همین راستا مقاله، با نگاهی نقادانه به تاریخچه فعالیتهاي آموزشی رشته تاریخ و نیز بررسی انتقادي برنامههاي درسی آن به این جمع بندي رسیده است که برنامههاي آموزش دانش تاریخ همچنان از کاستیهاي فراوان رنج میبرد و این برنامه متناسب با انتظارات و نیازها متحول نشده است، لذا همچنان نیازمند تغییر و نوسازي است. علاوه بر این، برخی از راه کارها براي تغییر و توسعه این رشته نیز پیشنهاد شده است.
مقدمه :
این موسسه در اصل نهادي براي آموزش و تربیت دبیران مورد نیاز وزارت معارف بود که در سالهاي 1307 -1308 ش. با استخدام چند استاد فرانسوي در کنار استادان ایرانی، رو به توسعه گذاشت و در سال 1312ش. دانشسراي عالی نام گرفت و با تاسیس دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات به حیات خود ادامه داد.
اما در 1334 - 1335 دانشسراي عالی از دانشکده ادبیات جدا شد. از این زمان دانشکده ادبیات فعالیت مستقل خود را از سر گرفت. در 1337 ساختمان جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ساخته شد و در پی آن بسیاري از کلاسها و تشکیلات پیشین دانشکده ادبیات به محل جدید انتقال یافت.
از استادان ایرانی دانشکده ادبیات و علوم میتوان به شخصیتهاي برجسته اي چون:
بدیع الزمان فروزانفر، احمد دهقان - بهمنیار - ، رضازاده شفق، عبدالحسین شیبانی - وحیدالملک - ، دکتر محمود حسابی، مسعود کیهان و ... اشاره کرد. چند تن از این استادان در زمره بنیادگزاران دانشگاه تهران درآمدند و چند تن نیز برنامههاي آموزشی دانشکده ادبیات و دانشکده معقول و منقول - الهیات - را طراحی کردند.
در آغاز، دانشکده ادبیات هم از نظر آیین نامههاي آموزشی و هم برنامههاي درسی تحت تاثیر دانشسراي عالی بود. اما رفته رفته رویه مستقلی در پیش گرفت و برنامههاي آن رو به دگرگونی و تکامل نهاد. نکته مهم این است که از بدو تاسیس دانشگاه تهران، آموزش دانش تاریخ مد نظر برنامه ریزان آن بود. اما تا مدتهاي مدید تاریخ نه به عنوان دانشی مستقل، بلکه در کنار جغرافیا و زیر عنوان "تاریخ و جغرافی" تدریس میشد.
اما با گسترش پرایشها و شاخههاي علمیدر این دو دانش – که با تخصصی شدن علوم همراه بود - و نیز روشهاي متفاوت تحقیق و تدریس در علم تاریخ و جغرافیا سبب شد این دانشها از یکدیگر جدا گردند. در واقع، از اوایل دهه 1340 تاریخ به عنوان یک گروه آموزشی مستقل آغاز به کار کرد. با توجه به این پیشینه، سابقه آموزش تاریخ به عنوان یک رشته دانشگاهی در ایران نزدیک به یک قرن است.
الگوي آموزشی دانشگاه تهران برگرفته از الگوي آموزشی فرانسه بود که در آن تاریخ و جغرافیا رشته واحدي محسوب میشدند و برنامه درسی آنها ترکیبی از دو رشته بود که در ایران نیز طی سالهاي 1298 تا 1342 استمرار داشت
نسل اول استادان تاریخ دانشمندانی نام آور و آشنا به دانشهاي مختلف و مسلط به ادبیات فارسی و عربی و حتی زبانهاي خارجی بودند. روشهاي آموزش و پژوهش آنها نیز تا حد زیادي مبتنی بر سنتهاي ریشه دار ایرانی بود. نگاهی به برنامه درسی رشته "تاریخ و جغرافی" نشانگر صبغه پررنگ ادبیات فارسی و سیطره ادوار ادبی بر این رشته است. از همین رو، بیهوده نبود که تاریخ شعبه اي از ادبیات شمرده شود و نخستین و برجسته ترین استادان این رشته عمدتاً ادیبان سرشناس و صاحب نام باشند.
هرچند تا سال 1339 دوره اي بنام کارشناسی ارشد وجود نداشت اما دورة دکتراي تاریخ از سال آموزشی 1335 -36 راه اندازي شده بود. شرط ورود به این دوره علاوه بر آزمون هاي علمیدارا بودن دانشنامه لیسانس بود. اما سرانجام در سال 1339دوره فوق لیسانس در بخش "مطالعات و تحقیقات تاریخی" تاسیس شد که هدف از آن توسعه پژوهشهاي تاریخی و شناساندن تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران و نیز تالیف و نشر رسالههاي تحقیقی در تاریخ ایران و تصحیح متون تاریخی و تهیه فهرست اسناد و منابع خطی و چاپی تاریخ بود.
بدین سان، از سال 1298 که نخستین برنامه آموزش تاریخ در سطح عالی نگاشته شد، این رشته تا امروز توسعه کمیفراوانی یافته و برنامههاي آموزشی آن نیز تاکنون دستخوش تغییرات مختلفی بوده است.
اما اکنون این پرسش مطرح است که آیا برنامههاي آموزشی تاریخ پاسخگوي نیازها و انتظارات جامعه بوده است؟ برنامههاي تدوین شده داراي چه ویژگیها و جهت گیريهاي آموزشی بوده اند؟ برجستگیها و نیز ضعفها و کاستیهاي آن برنامه ها کدام است؟ آیا متناسب با تغییر نسلها و عصرها، آموزش تاریخ به یک تحول کیفی تن داده است؟ آیا این برنامهها از ظرفیت لازم براي توسعه و تقویت دانش تاریخ برخوردار بوده اند؟ آیا رشتهها و گرایشهاي جدید متناسب با نیازهاي جدید شکل گرفته است؟
آیا دانش آموختگان تاریخ از توان و تخصص لازم براي مشاغل تعریف شده برخوردار اند؟ در بازنگري برنامههاي آموزشی تاریخ چه اهداف و جهت گیريهایی باید مود توجه قرار گیرند؟ براي تقویت جایگاه دانش آموختگان تاریخ چه تغییراتی لازم است؟