بخشی از مقاله

چکیده

توسعه و رشد در دو نظام اسلامی و غربی متفاوت است. علاوه بر این مبانی، اهداف و غایات نیز متفاوت هستند. چرا که تفاوت موجود بین انسان شناسی، ارزش ها و اهداف تعریف شده، تفاوت در مفهوم توسعه و هدف از آن در این دو دیدگاه را به دنبال دارد.

بنابراین تو سعه ان سانی ان سان محور در نگاه غربی، به تو سعه ان سانی حق محور در دیدگاه ا سلامی بدل می شود؛ چرا که در این نگرش تو سعه ان سانی ا سا سا معنایی معادل تربیت بر ا ساس الگوی ا سلام و در جهت تحقق هدف خلقت یعنی عبودیت می یابد. انسان تربیت شده در این نظام با تحول در ذهنیت - توسط تقویت باور توحیدی و بالندگی عقل و نور ب صیرت - و تحول در عواطف با جهت گیری در را ستای حب و بغض الهی - رفتاری منا سب الگوی ا سلامی خواهد یافت و تغییرات پایداری در رفتار عینی او ایجاد خواهد شد که همانا ظهور حق محوری و اطاعت از حق خواهد بود.

مقدمه

1 استادیار و عضو هیات علمی گروه الهیات، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 19395-3697 تهران، ایران 2 مربی و عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی - علوم سیاسی - ، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 3697-19395 تهران، ایران تاریخ طرح مفهوم توسعه شاید به قدمت تاریخ جامعه بشری باشد، اما طرح توسعه به مفهوم علمی آن، به بعد از جنگ جهانی با توجه به اینکه » توسعه« در تلقی مدرن آن، یکی از مؤلفه های »تجددگرایی« است و تجددگرایی مدرن، محصول و میوه علوم تجربی جدید است و علوم تجربی نیز در کندوکاو خود ابتنا و اتکا بر حس و تجربه دارد و حس و تجربه نیز با محسوسات و طبیعت مادی سر کار دارد، پس توسعه در تلقی مدرن و غربی آن، یک سمت و سوی مادی و طبیعی دارد.

از سوی دیگر توسعه در تلقیفوق کاملاً به معنای نوسازی نیست؛ چه، آنکه توسعه در قالب رهیافت پروسه وار امکان تحقق دارد، حال آنکه نوسازی را می توان پروژه وار نیز دنبال کرد و در همین رویکرد است که ترادف آن با غربی شدن مصداق پیدا می کند.

لازمه ی غربی شدن هم اقتباس تمامی یا برخی از الگوهای توسعه از کشورهای غربی است. حال اگر کشور و ملتی در جد و جهد باشد که نه غربی شود و نه غرب ثانی گردد و از توسعه نیزبرخوردار شود، اما نه صرفاً توسعه دنیوی مادی، چنین ملت و کشوری چه باید بکند؟ به کدام راه باید برود؟ آیا توسعه ای که بر آمده از متن و بطن یک تاریخ و تمدن با تجربیات و تحولات خاص خودش است، می تواند به ملت و جامعه ای دیگر، با تاریخ و تمدن و تجربیات و تحولات دیگر تسری یابد؟ یا اینکه باید بپذیریم هر جامعه و هر فردی که در آن جامعه زندگی می کند، ناگزیر در نقطه ای قرار گرفته است که آن نقطه حاصل تمام تحولات پیشین آن جامعه و افراد است و در چند و چون تمام اقدامات بعدی آن جامعه موثر است.

اگر این نکته را در اینجااجمالاً مورد پذیرش قرار دهیم، لازم است به سراغ الگویی از توسعه باشیم که با فرهنگ دینی و ملی ما سازگار افتد. در اینجا نیز در یک نگاه کلان و کلی، در ارتباط با توسعه، میان صاحب نظران مسلمان دو دیدگاه دیده می شود.

برخی اسلام را چنان صوفیانه و ذهنی تصویر می کنند که هیچ گونه تحولی را بر نمی تابد؛ اینانصرفاً بر طبل ثبات و جمود می زنند و دنیا را به بهانه آخرت اندیشی مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار می دهند. برخی دیگر معتقدند اسلام مشوق بالاترین حد دنیاگرایی است و گویی کسی که دنیای ظاهری و مادی اش خراب است آخرت او نقش بر آب است. به نظر میرسد میان نگاه اول - تلقی غربی از توسعه - و این دو نگاه می توان دیدگاه دیگری در نظر گرفت تا هم تحولات معقول و مفید در ابعاد گوناگون و منطبق با نیازهای انسان زمینه و بستر پیدا کند و هم اصول معنوی و اخلاقی اسلام مخدوش نگردد. این نوشتار تلاشی است در راستای تبیین و توضیح مبانی، ویژگی ها و ارکان دیدگاه اخیر نسبت به توسعه.

سیر تحول توسعه

سیر تحول توسعه در غرب، از رویکرد رشد اقتصادی آغاز و بعد از عبور از رویکرد نیازهای اساسی و سپس توسعه منابع انسانی، به توسعه انسانی در مفهوم امروزی منجر شد. در سیر تطور مفهوم توسعه به معنای افزایش تولید ناخالص ملی تا رسیدن به معنای جدید توسعه که تحت عنوان توسعه انسانی بیان می شود، صاحب نظرانی مانند آمارتیا سن - Amartia Sen - کوشیدند انسان را محور، وسیله و هدف توسعه قرار دهند. تا بدین وسیله نشان دهند که جهت گیری ها در تمام سطوح فعالیت های جامعه باید به سمت رفاه و بهروزی انسان باشد که زندگی بهتر را محقق سازد.

جدول : - 1 - رویکردهای توسعه بر اساس موضوع محوری

در ادبیات رایج، هرچند رشد شرط ضروری توسعه است اما نباید به منزله توسعه قلمداد گردد؛ زیرا به عنوان یک شاخص نمی تواند تمامی جنبه های حیات انسان را در بر گیرد. آگاهی از این واقعیت به همراه لزوم حفظ هویت انسانی در برابر اثرات همگون مدرنیزاسیون و توسعه مبتنی بر ملاحظات صرفا اقتصادی، توجه به جنبه های انسانی را مطرح ساخت.

در دهه های اخیر مفاهیم جدیدی از توسعه مطرح شد که در آنها توسعه فقط سنجش مادی در آمد و بیکاری و نابرابری نبود. بلکه توسعه فرآیند چند بعدی تلقی می شد که تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی، گرایش های مردم و نهادهای ملی و محلی و تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و محو فقر را در پی داشته باشد. این نگرش جدید که »توسعه انسانی« نامیده می شود، بر رفاه و کیفیت زندگی بهتر تمرکز دارد نه بر سنجش ضریب سرمایه گذاری این رویکرد به انسان به عنوان نقطه شروع تغییر در جامعه می نگرد و به استوار ساختن شاخص توسعه بر اساس هویت و ارزش های انسانی، اخلاقی و معنوی تکیه دارد.

لذا در اولین برنامه توسعه انسانی UNDP در سال 1990، توسعه در سه بعد به چالش کشیده شد: - 1 - امکان زندگی طولانی سالم، - 2 - دست یابی به دانایی، - 3 - دسترسی به منابع برای زندگی در شرایط استاندارد، از برجستگی های این گزارش، تأکید آن بر روی این هر سه بعد به عنوان ستونهای اساسی و ضروری توسعه انسانی است ,UNDP - . 1990:9 - در این نگاه جدید، شاخص توسعه انسانی به عنوان مقیاسی برای توسعه انسانی در هر یک از این سه بعد ارائه شد و سطح سواد بزرگسالان را به عنوان مؤلفه بعد دانایی، امید به زندگی در زمان تولد را به عنوان مؤلفه زندگی سالم و GDP همسان شده را به عنوان مقیاس استاندارد زندگی معرفی کرد.

مفهوم رشد و توسعه انسانی در ادبیات رایج

در اقتصاد مقصود از رشد افزایش تولید است؛ بنابراین مفهومی کمی دارد. اما مفهوم توسعه دلالت بر ظهور پدیده دیگری در کنار افزایش تولید دارد و آن را می توان یک مفهوم کیفی دانست. هرگاه جامعه ای با به کار گیری روش های بهتر و تکنولوژی مناسب تر ظرفیت تولیدی خویش را افزایش دهد و امکانات و منابع خویش را به طریقی بهتری استفاده نماید، می گوییم در مسیر توسعه گام برمی دارد. پس هر افزایشی توسعه نیست. اما توسعه بر رشد نیز دلالت دارد.

تفاوت توسعه که از واژه development است، با رشد که از واژه growth آمده است، در گستردگی معنای آن است. با جستجو در لغت نامه و استفاده اصطلاحی صاحب نظران توسعه در معنای لغوی معادل با خروج از پوشش و لفاف، ظهور، شکفتگی تدریجی، بارز شدن کامل تر اجزای هر چیز، رشد تدریجی به اشکال مختلف، به تدریج کامل شدن و بهتر شدن آمده است.

از نظر اصطلاحی و در کاربرد اجتماعی، این واژه به معنی رشدی هماهنگ، هم بسته، موزون در همه ابعاد مادی، روانی و معنوی، استفاده کیفی همه جانبه از امکانات کمتی در جهت آرمان، ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر یا انسانی تر، تحول وضع نامطلوب - غیر عقلانی - به وضع مطلوب - عقلانی - ، ایجاد آینده بهتر برای مردم، فراهم کردن آسایش و تأمین نیازهای مادی جامعه با حداکثر بازده و حداقل آلوده سازی محیط زیست، تجدید سازمان و سمت گیری متفاوت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید