بخشی از مقاله

چکیده

در عصر حاضر اخلاق اداری به نهضتی اصلاح گرایانه در مدیریت سازمانها تبدیل شده است که به مطالعه و شناسایی قواعد و ضوابط رفتار انسان اداری و موضع هایی چون تدوین منشور اخلاق، قوانین و استانداردهای رفتار، آموزش اخلاقیات، مدیریت اخلاق، تصمیم گیری اخلاق، فرهنگ و جو اخلاق و زیر ساخت اخلاق می پردازد.

رهبری و مدیریت در اخلاق اسلامی یک اعتماد متقابل است و اغلب با تقابل ها و توافق های بارزی بین رهبر و طرفدارانش همراه می شود. در گذشته توجه خاص رهبری در اسلام بر حفظ صداقت و عدالت بوده و امروزه رعایت رفتار اخلاقی نیز به این مسئولیت افزوده شده است. عدم توجه به اخلاق کار در مدیریت سازمانها، در جوامعی مانند ایران که از یک سو دارای ارزشهای اخلاقی غنی بوده و از سوی دیگر با کشورهای پیشرفته فاصله قابل توجهی دارند، می تواند معضلاتی بزرگ برای سازمانها به وجود آورد .

از اینرو با توجه به اینکه ضعف اخلاق کار در سازمانها وخصوصاً در بخش دولتی دغدغه بسیاری ازمسئولان و مدیران است، در پژوهش حاضر سعی بر اینست تا به روش توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به بررسی نقش اخلاق در رهبری و مدیریت سازمانها در نظام اسلامی و ارائه راهکارهایی در این زمینه بپردازیم

. مقدمه

اخلاق، بحثی عمیق و مفصّل است که از دیر زمان مورد توجّه پژوهشگران واقع شده است. اخلاق مدیریت بحثی جزئیتر و خاصتر از خود اخلاق است. مدیریت نیاز به لوازمی دارد که مهمتر از همه »اخلاق مدیریتی« است. اخلاق، ستون و ساختمان مدیریت است. اخلاق بعنوان سیستمی از ارزشها و بایدها و نبایدها تعریف می شود که براساس آن نیکی و بدی های سازمان مشخص و عمل بد از خوب متمایز می شود

با اتکا به اصول اخلاقی اسلامی، مدیران قادر خواهند بود تصمیم گیری نمایند که چه چیزی خوب و چه چیزی نادرست است. چه کسی در سازمان به راه درست می رود و چه کسی راه نادرست می پیماید. بنابراین مدیر در انجام وظایف خود نظیر تصمیم گیری، ارزشیابی، نظارت، تشویق و تنبیه بدون وجود یک نظام اخلاق اسلامی در سازمان نمی تواند با قاطعیت عمل کند. رهبری و مدیریت در اخلاق اسلامی یک اعتماد متقابل است و اغلب با تقابل ها و توافق های بارزی بین رهبر و طرفدارانش همراه می شود.

در گذشته توجه خاص رهبری در اسلام بر حفظ صداقت و عدالت بوده و امروز رعایت رفتار اخلاقی نیز به این مسئولیت افزوده شده است. امروزه در بسیاری از جوامع، نداشتن اخلاق بزرگترین معضل اجتماعی این جوامع است. وجود مشکلهای فراوان موجب شده تا دانشمندان غربی به فکر اصلاح بسیاری از نظریه های ضد اخلاقی که تاکنون ارائه شده اند، باشند .

این گونه نظریه ها بر این پایه استوار بودند که نداشتن اخلاق موجب پیشرفت جامعه میشود؛ اما امروزه عکس آن ثابت شده که هرچه اخلاق در جامعه ای رواج داشته باشد، اعتماد بیشتری در جامعه حاکم است و مدیران بهترکار میکنند و از هر تلاشی برای پیشرفت جامعه دریغ نمیکنند. مدیرانی که هوش بالای اخلاقی دارند، عملکرد بالایی دارند. اخلاقیات در سازمان نقش مهمی دارد. هرچه سازمان درباره کارکنان خود اخلاقیتر عملکند و کارکنان به مدیر و سازمان اعتماد بیشتری داشته باشند، میزان بهره وری سازمان بالا می-رود.

مفهوم اخلاق

اخلاق را مجموعهای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کردهاند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، بروز ظاهری پیدا میکند و بدین سبب گفته میشود که اخلاق را از راه آثارش میتوان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند.دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی می کنند، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا می کند و شیوع مییابد، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل می شود که ریشهاش در فرهنگ جامعه میدواند و خود نوعی وجه غالب می یابد که جامعه را با آن می توان شناخت

به طور کلی اخلاقیات در سازمان ها به عنوان سیستمی از ارزش ها و بایدها و نبایدها تعریف می شود که بر اساس آن نیک و بدهای سازمان مشخص و عمل بد از خوب متمایز می شود. به طور کلی انسان ها در بعد فردی و شخصیتی دارای ویژگی های خاص اخلاقی هستند که پندار، گفتار و رفتار آنها را شکل می دهد. ممکن است همین افراد وقتی در یک جایگاه و پست سازمانی قرار می گیرند عواملی موجب شود که پندار، گفتار و رفتار متفاوتی از بعد فردی سر بزند که این ویژگی های انسانی بر روی میزان کارایی و اثر بخشی سازمان تاثیر بگذارد. از طرفی اخلاقی بودن یا نبودن رفتارها و عملکرد می تواند موجب بروز پیامدهای مثبت یا منفی در سطح سازمان گردد.

اخلاقیات ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با ارزشها دارند و به عنوان ابزاری نگریسته میشوند که ارزشها را به عمل تبدیل می کنند. اخلاق، یعنی رعایت اصول معنوی و ارزشهایی که بر رفتار شخص یا گروه حاکم است، مبنی بر اینکه درست چیست و نادرست کدام است؟

اخلاق، مفاهیمی چون اعتماد، صداقت، درستی، وفای به عهد نسبت به دیگران، عدالت و مساوات و فضائل شهروندی و خدمت به جامعه را در بر میگیرد. اخلاق در معنی، تشخیص درست از نادرست و خوب از بد، همیشه موضوع مورد بحث فلاسفه بوده، آنها به عنوان یکی از شاخههای فلسفه، در مورد آن سخن گفتهاند. به علاوه برخی مانند هایک اخلاق را تمدنساز به شمار می آورند

اخلاق کار - Business Ethics - به معنی شناخت درست از نادرست در محیط کار و آنگاه انجام درست و ترک نادرست است - Mc .Namara,1999 - بارنارد بر این باور بود که »ناممکن است سازمانهای رسمی بتوانند بدون عنصر اخلاقی عمل کنند . رهبری که به اصول اخلاقی عمل نمی کند نفوذ خود را از دست میدهد و نمیتواند برای مدت طولانی دوام آورد« - بارنارد، . - 1368 اخلاقی بودن یا نبودن رفتارها و عملکرد می تواند موجب بروز پیامدهای مثبت یا منفی در سطح سازمان گردد.سلامت اداری می تواند به عنوان پیامد مثبت و فساد اداری به عنوان پیامد منفی انگاشته شود.

اهمیت تبیین مبانی اخلاق در جوامع سازمانی

رعایت اخلاق در محیط کار و زندگی منافع بسیار زیادی برای اجتماع دارد؛ اعم از منافع عملکردی و منافع اخلاقی. این مطلب بخصوص در عصر حاضر که جامعه با ارزشهای بسیار متنوعی در محیط کار و زندگی سروکار دارد صادق است. هر چند افراد زیادی از جمله فلاسفه، دانشگاهیان و منتقدان اجتماعی به مباحث اخلاقی پرداخته اند ولی بسیاری از مطالبی که تا به امروز درباره اخلاق نوشته شده مطابق با نیازهای جوامع بشری نیست.

برای دستیابی و حصول ارزش های اخلاقی ابتدا باید اخلاق را تعریف و اصول آن را در جامعه تبیین کرد. با عنایت به مطالب فوق الذکر اخلاق، به طور ساده و خلاصه، شامل شناخت صحیح از ناصحیح و آنگاه انجام صحیح و ترک ناصحیح است. تشخیص درست از غلط همیشه ساده نیست. بسیاری از دانشمندان علم اخلاق ادعا می کنند که باتوجه به اصول اخلاقی در مقام عمل همیشه یک راهکار درست وجود دارد و برخی دیگر معتقدند که راهکار درست بستگی به موقعیت و شرایط دارد و تشخیص اینکه کدام راهکار درست است، در نهایت به عهده خود فرد است.

با تبیین اصول اخلاقی در جامعه و با ایجاد یک برنامه مدیریت اخلاقی می توان اخلاقیات را در اجتماع تبیین نمود. برنامه های اخلاقی کمک می کنند تا بتوان در شرایط آشفته عملکرد اخلاقی خود را حفظ کرد. ضروری است برای تبیین و مدیریت اخلاق به ابزارهای خاصی متوسل شد. عمده ترین این ابزارها عبارتند از:

ارزش های اخلاق، ارزشهای رفتار، خط مشی ها و رویه ها، روشهای حل معضلات اخلاقی و آموزش اخلاق. رهبران سازمان برای آنکه بتوانند کارکنان خود را برای دستیابی به هدفی مشترک متقاعد سازند، باید بدون استثنا به اخلاقیات پذیرفته شده ای پایبند باشند و متعهد بودن خود را به اخلاقیات، از راه رفتار ملموس نشان دهند.

نظریه اخلاقی، نظامی از قواعد و اصولی را بنا می نهد که انسانها را درتصمیم گیری درباره آنچه درست و نادرست و خیر وشر است، راهنمایی می کنند. آنچه در ادامه می آید، اصول پنج گانه اخلاق رهبری است که در قالب گزاره هایی توصیف می شوند:

1.    رهبران اخلاق مدار به دیگران احترام می گذارند: وظیفه هرکس است که با دیگران به گونه ای احترام آمیز رفتار کند و برای دیگران فقط به خاطر خودشان، احترام قائل شود؛ نه به خاطر هدف دیگری. یعنی از احترام گذاشتن به کسی به عنوان ابزاری برای دستیابی به هدفی دیگر بهره نگیرد. دستیابی به این مقصود، زمانی میسر است که به ارزش و تصمیمات دیگران احترام بگذاریم. در جایی که چنین رفتاری رخ نمی دهد، افراد خود را در مقام بردگی وخدمت به تحقق اهداف سایرین می یابند. شکل عملی احترام به افراد در سازمان، با همدلی، هم احساسی و گوش دادن به خود است که به ارزشها و سعه صدر داشتنها در برابر دیدگاه های متفاوت کارکنان تجلی می یابد.

2.    رهبران اخلاق مدار، خدمتگزار دیگرانند: اصل اخلاقی خدمتگزار دیگران بودن، به درستی مصداقی از نوعدوستی است. رهبرانی که خدمتگزار و نوعدوست هستند، سلامت کارکنان و پیروان خود را در رأس برنامه های خویش قرار می دهند .

3.    رهبران اخلاق مدار، عادل هستند: رهبران اخلاق مدار، مسائل و امور مختلف را از سرانصاف وعدالت مورد توجه قرار می دهند. درجایی که قراراست با افراد مختلف به گونه های متفاوت رفتار شود، باید دلایل رفتار متمایز، روشن و معقول و مبتنی بر ارزشهای اخلاقی مستحکم باشد. زمانی که منابع و پاداش ها یا کیفرها عرضه می شوند، نقشی که رهبر می تواند ایفا کند، بسیار حیاتی است. حیاتی بودن نقش رهبر در زمینه توزیع منابع و پاداش ها یا کیفرها از اینرو است که وی، هم جانب انصاف را داشته، هم نسبت به موقعیت ها و افراد آگاهی کافی داشته باشد؛ کسب این آگاهی بسیارحساس بوده، نیازمند تلاش پیگیر است.

4.    رهبران اخلاق مدار، صادق هستند: عدم صداقت یا صادق نبودن، شکلی از دروغگویی است و صورتی از ارائه نادرست از واقعیت است. صادق نبودن، پیامدهای مشهودی دارد که نخستین پیامد آن، عدم اعتماد است. زمانی که رهبران صادق نیستند، دیگران، آنها را افرادی غیر قابل اعتماد وغیر قابل اتکا ارزیابی می کنند. هم چنین تداوم عدم صداقت در مدیریت سازمان، در ایمان افراد نسبت به رهبر ایجاد تزلزل کرده، میزان احترام نسبت به وی را کاهش می دهد. برای یک رهبر، صادق بودن به معنای این است که آنچه را نمی تواند انجام دهد، قول ندهد،کژ رفتاری نکند، پشت واقعیت ها پنهان نشود، آنچه روابط را تیره می کند، انجام نداده، بیش از اندازه به کارهای کم ارزش، بها ندهد.

5.    رهبران اخلاقمدار، اجتماعگرا هستند: هر جامعهای به مثابه یک سازمان، دارای سیستم ویژه است. از این رو برای جوامع، اهداف خاصی با توجه به بافت و چشماندازی که دارند بیان میشود که معمولاً از آنها به عنوان ارزشهای مشترک یاد می کنند. دستیابی به اهداف مشترک، مستلزم آن است که رهبر و پیروان، مسیری را که گروه ترسیم می کند، تبعیت کرده، بر سر آن توافق داشته باشند. رهبران ملزم هستند مقاصد خود و پیروان شان را مورد توجه قرار داده، تسهیلاتی را برای کامیابی در تحقق اهداف به وجود آورند. این بدان معناست که رهبران نمی توانند و نباید اراده خود را به دیگران تحمیل کنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید