بخشی از مقاله
چکيده
در اين پژوهش به بررسي تاثير هوش معنوي به عنوان يک متغير پيش بين بر اخلاق کار اسلامي کارکنان پرداخته شده است . پژوهش حاضر به روش توصيفي-پيمايشي انجام شده است . جامعه آماري کارشناسان با بيش از ٥ سال سابقه کار و حداقل تحصيلات کارشناسي يک شرکت خودرو سازي تعيين شد. از ٤٠٠ نفر جامعه آماري، پرسشنامه به طور تصادفي ساده ميان ٢٢٠ نف ر از ايشان توزيع گرديد. براي بررسي رابطه علي ميان متغيرهاي مستقل (هوش معنوي) و وابسته (اخلاق کار اسلامي ) از مدل معادلات ساختاري و براي بررسي وضعيت نمونه موردبررسي از لحاظ متغيرها از آزمون ميانگين يک جامعه آماري (t تک نمونه اي) استفاده شد. نتايج نشان مي دهد که اخلاق کار اسلامي کارکنان تحت تاثير هوش معنوي با ضريب معناداري٠.٦٠ قرار دارد و وضعيت نمونه موردبررسي از لحاظ هر دو متغير هوش معنوي و اخلاق کار اسلامي در سطح بالاتر از ميانگين (٣) است . نتيجه پژوهش نشان دهنده نقش قابل توجه هوش معنوي در اخلاق کار اسلامي کارکنان است و توصيه مي شود سازمانها تدابيري براي ارتقاء معنويت کارکنان بينديشند و با برگزاري دوره هاي آموزشي در جهت تقويت هوش معنوي و نهادينه سازي اخلاق کار اسلامي در کارکنان خويش تلاش نمايند.
واژه هاي کليدي: هوش ، هوش معنوي، اخلاق ، اخلاق کار اسلامي
١-مقدمه
امروزه يکي از اساسي ترين چالشهاي پيش روي سازمانها در سراسر جهان ، عدم پايبندي برخي کارکنان به اصول اخلاقي در کار است . چرا که ناديده گرفتن اصول اخلاقي توسط کارکنان سبب خساراتي براي سازمان و جامعه مي شود که شايد جبران ناپذير باش د. برخي از کارشناسان اعتقاد دارند که منشا، بسياري از مشکلات اقتصادي جوامع ، از ميان رفتن اخلاق کار است ( مائولدن و همکاران ، ٢٠٠٤). پاي بندي کارکنان به اصول اخلاقي کار که در دين مبين اسلام بسيار به اهميت و فضيلت آن پرداخته شده است موض وعي حياتي براي سازمانها است . کار در اسلام فضيلت شمرده مي شود و يکي از اساسي ترين ارکان عبادت يک مسلمان کسب روزي حلال است ، پيامبر گرامي اسلام (ص ) مي فرمايند: عبادت هفتاد جزء دارد که مهم ترين آن کسب حلال است (وسائل الشيعه ، ج ٢). همان گونه که از سخن پيامبراکرم (ص ) بر مي آيد، اخلاق کار اسلامي يک جهت گيري به سمت کار و رويکردهاي شغلي به عنوان يک ارزش در زندگي بشر است (رخمن ،٢٠١٠) اين جهت گيري مشارکت معتقدان به آن را در محيط کار شکل داده ، تحت تاثير قرار مي دهد و تاکيد دارد که کار در ميان نيازهاي شخصي، يک ارزش است (علي و الاويهان ،٢٠٠٨). اخلاق کار اسلامي مجموعه اي از اصول اخلاقي است که خوب را از بد متمايز مي سازد(رخمن ، ٢٠١٠) و از مفاهيم تلاش ، رقابت ، صراحت و رفتار و مسئوليت اخلاقي ساخته شده است (علي و الکاظمي، ٢٠٠٧). قرآن کريم به صداقت و عدالت در تجارت و توزيع عادلان ه ثروت در جامعه تاکيد دارد، تنبلي را نهي مي کند و مسلمانان را به تلاش در جهت کسب روزي حلال ترغيب مي کند. از آنجا که اخلاق کار، نگرش فرد را درخصوص جنبه هاي گوناگون کار از جمله تمايل به فعاليت و مشارکت ، پاداشهاي مادي و غيرمادي و پيشرفت شغلي منعکس مي کند(يوس ف درويش ،٢٠٠١) بسيار حائز اهميت است که اخلاق کار اسلامي در کارکنان سازمانهاي ايراني اسلامي نهادينه شود، چرا که سرچشمه نگرش فرد است و نگرش نيز شکل دهنده رفتار است و اگر بخواهيم رفتارهايي همچون خد متگزاري به ارباب رجوع ، درستکاري و وظيفه شناسي را در سازمان شاهد باشيم و سوء استفاده از قدرت و پي گيري منافع فردي در سازمانها ريشه کن شود، مي بايست نگرش اسلامي نسبت به اخلاق کار را در کارکنان ايجاد نماييم . تا زماني که اين مهم حاصل نشود، زمان مفيد مديران به کنترل کارکنان مي گذرد، مسلم است که اين روش کارآمد نيست و هزينه هاي بسياري به سازمان و جامعه تحميل مي نمايد. بررسي هاي کارشناسان مسائل اقتصادي و اجتماعي نشان مي دهد که اخلاق و فرهنگ کار در ايران در مقايسه با جوامع صنعتي در سطح پايين تري قرار دارد و ضرورت دارد فقدان فرهنگ و اخلاق کار مناسب و عوامل موثر بر آن از طرف انديشمندان جامعه مورد مطالعه قرار گيرد(معيدفر، ١٣٨٥). اخلاق کار اسلامي در برگيرنده ارزشهايي است که پايبندي به آنها رشد و تعالي را براي سازمان به همراه دارد. اصول اخلاق کار اسلامي بر همکاري و مشارکت در کارها براي پرهيز از خطاها تاکيد مي کند ” در کارها با آنان مش ورت کن ”(آل عمران /١٥٩) و “کارهايشان به صورت مشورت بين آنهاست ”(شورا/٣٨)، اسلام کار را فضيلت مي داند و آنچه که در اخلاق کار اسلامي حائز اهميت فراوان است قصد و نيت فرد از کارکردن است و نه نتيجه اي که حاصل مي شود و زماني که نيت فرد کسب روزي حلال باشد به طور قطع هيچ گونه رفتارانحرافي را در محيط کار شاهد نخواهيم بود و اين راه حل چالش امروزي سازمانها است چرا که دين مبين اسلام آموزه هاي فراواني در خصوص اخلاق کار دارد و سازمانها مي توانند با نهادينه نمودن اخلاق کار اسلامي در کارکنان خود از وقوع هر گونه رفتار انحرافي در سازمان ممانعت نمايند. اين راهکاري بس ارزنده تر از به کارگيري روش هاي متعدد کنترل است که علاوه بر هزينه و زمان بر بودن ، همواره احتمال خطا نيز وجود خواهد داشت . بنابراين بسيار حائز اهميت است که متغيرهايي که بر اخلاق کار اسلامي کارکنان تاثيرگذار هستند، شناسايي شوند.
از آنجا که هوش معنوي خردي است که به ما توانايي تميز و انتخاب مي دهد و منجر به بهره گيري از منابع معنوي در جهت حل مسائل زندگي مي شود، مي توان انتظار داشت بهره مندي از هوش معنوي بر پاي بندي بر اصول اسلامي اخلاق کار که خوب و بد را از هم متمايز مي نمايد، تاثيرگذار باشد. هوش معنوي مجموعه اي از ظرفيتهاي ذهني است که سبب مي شود فرد با شناسايي بعد متعالي خود و ديگران و توانايي معنابخشيدن به زندگي به گونه اي هدفمند براي رشد و ت عالي خويش و ديگران گام بردارد، انسان از طريق هوش معنوي با درون خود ارتباطي عميق برقرار مي کند و به صلح و آرامش دروني دست مي يابد ( زوهار، ١٩٩٧). هوش معنوي فراتر از بهره هوشي و هوش هيجاني مي تواند ظرفيت ما را براي دارا بودن چشم انداز، معنا، ارزش ، روياها، شهود و اعتقادات توسعه دهد (سلمان و همکاران ،٢٠٠٥). اهميت هوش معنوي در اين است که اين هوش ، هوش استدلالي و هيجاني فرد را نيز مديريت کرده و به فرد کمک مي کند که بهترين استفاده را از بهره هوشي و هوش هيجاني خويش داشته باشد (ابراهيمي و همکاران ، ١٣٩١). بنابراين ب هره مندي کارکنان سازمان از هوش معنوي يکي از عوامل موفقيت سازماني خواهد بود. اگر کارکنان از هوش معنوي بالايي برخوردار باشند ايفاگر نقش الگوي صلح و آرامش دروني در سازمان خواهند بود و با رعايت داوطلبانه اصول اخلاقي و بهره برداري بهتر از توانمنديها و استعدادها يشان در جهت رشد و بالندگي فردي و سازماني تلاش خواهند کرد. بنابراين انتظار مي رود که کارکنان با هوش معنوي بالاتر به طور داوطلبانه اصول اخلاق اسلامي را که درست را از نادرست متمايز مي سازد، در همه جوانب زندگي از جمله در کار که در اسلام عبادت محسوب مي شود، رعايت نمايند.
از ديدگاه اسلام انسان موجودي اجتماعي و تعليم پذير است که تعالي، رشد و شکوفايي اخلاقي وي در بستر جامعه صورت مي گيرد. همانگونه که اکثر انديشمندان تربيتي عقيده دارند مهمترين بعد تربيت ، تربيت معنوي است و پرورش اين بعد پايه و اساسي بر همه ابعاد ديگر است . اين ويژگي جوهره اساسي رفتار و منش فرد ديندار را تشکيل مي دهد و به عنوان مهمترين عامل در ايجاد تمايز تربيت ديني از ديگر حوزه هاي تربيتي مطرح مي گردد. محور اصلي در تربيت معنوي خدا است و منظور از خدا محوري، جهت گيري همه اعمال و رفتارهاي انسان در راستاي ملاک ها و معيارهاي الهي است . اين نوع تربيت که شامل پرورش بعد معنوي انسان و فراهم نمودن زمينه ارتباط انسان با خداوند و در نهايت پرورش انسان براي رسيدن به قرب الهي است ، بسيار مورد تاکيد انبيا و ائمه اطهار(ع ) بوده است و آن بزرگواران در تمام صحنه هاي زندگي بيش ترين اهميت را به پرورش بعد معنوي انسان مي دادند ( آرمون ، اسدي، ١٣٩١). طبق مطالعات صورت گرفته هوش معنوي قابل آموزش و ارتقاء است . بدين ترتيب سازمانها با ايجاد محيط کاري مساعد جهت رشد و بالندگي کارکنان و آموزش ايشان مي توانند زمينه ارتقاء هوش معنوي را در ايشان فراهم آورند.
آنگونه که اشاره شد نهادينه نمودن اخلاق کار اسلامي در سازمانها امري ضروري است ، با اين وجود تاکنون پژوهشي در خصوص شناسايي متغيرهاي پيش بين اخلاق کار اسلامي کارکنان صورت نگرفته است . مطالعات انجام شده در حوزه اخلاق کار اسلامي به بررسي تاثير آن بر متغيرهايي همچون رضايت شغلي و نيت ترک کار کارکنان پرداخته اند و در واقع پاي بندي کارکنان به اصول اخلاق کار اسلامي را بديهي فرض نموده اند، اما آنچه که امروزه در سازمانها به عنوان يک چالش اساسي مطرح است عدم پاي بندي برخي از کارکنان به اصول اخلاق کار اسلامي است که براي سازمان و جامعه زيان آور است ، مساله اين پژوهش اين است که نقش هوش معنوي کارکنان را به عنوان يک متغير پيش بين در اخلاق کار اسلامي ايشان بررسي نمايد.
٢-ادبيات نظري پژوهش
٢-١هوش معنوي
هوش معنوي هوشي است که با کمک آن فرد به عميق ترين معاني، ارزش ها، اهداف و بالاترين انگيزش هاي خود دست مي يابد. هوش معنوي در واقع هوش اخلاقي فرد است که به وي توانايي دروني براي تشخيص درست از خطا را مي دهد. هوش معنوي هوشي است که حلال مسائل معنايي و ارزشي است ، هوشي است که زمينه ساز خوب بودن ، حقيقت ، زيبايي ، دگرخواه ي در زندگي بوده ، موجب غني تر شدن زندگي و درک معناي بودن مي شود (زوهر و مارشال ،٢٠٠٤). از ديدگاه کينگ هوش معنوي مجموعه اي از ظرفيت هاي ذهني است که در جستجوي جنبه هاي غيرمادي و مافوق هستي فرد و رسيدن به نتايجي از قبيل انديشه وجودي عميق ، بهبود معنا و شناخت خو يشتن برتر است (کينگ ،٢٠٠٨). از نظر ايمونز هوش معنوي عبارت است از کاربرد انطباقي اطلاعات معنوي با هدف تسهيل حل مسائل روزمره و دستيابي به اهداف . هوش معنوي، چارچوبي براي شناسايي و سازماندهي مهارت ها و توانمندي هاي موردنياز است ، به گونه اي که با استفاده از معنويت ميزان انطباق پذيري فرد افزايش مي يابد (ايمونز، ٢٠٠٠). هوش معنوي بيانگر مجموعه بي همتايي از تجربه ها(مانند تعالي) و توانايي هاي انساني( توانايي برقراري پيوندهاي معنادار و مهم بين رويدادهاي مجزا) مي باشد که همه افراد به اندازه اي هرچند متفاوت از آن بهره م ند هستند( سهرابي، ناصري٨٩). سئوالهاي جدي مانند اينکه از کجا آمده ايم ، به کجا مي رويم و هدف اصلي زندگي چيست ، از نمودهاي هوش معنوي مي باشند (غباري بناب و همکاران ، ١٣٨٦).
زوهر و مارشال براي هوش معنوي مولفه هاي خودآگاهي، خودانگيختگي، کل نگري، دگرخواهي، چشم انداز محوري، تواضع و فروتني، استقبال از تفاوت ها، استقلال راي، تمايل به پرسشهاي اساسي، توانايي تغيير چارچوب هاي ذهني، بهره گيري مثبت از چالش ها و احساس رسالت را در نظر گرفته اند(زوهر و مارشال ، ٢٠٠٤). از ديدگاه ايمونز افرادي که از نظر معنوي باهوش هستند خصوص ياتي دارند شامل : ظرفيت تعالي، توانايي رسيدن به سطوح بالاتر آگاهي، توانايي تقديس امور روزانه ، توانايي بهره مندي از معنويت براي حل چالشهاي زندگي، ظرفيت رفتار فاضلانه ( ايمونز، ٢٠٠٠). از نظر آمرام هوش معنوي، توانايي به کارگيري به روز منابع ، ارزش ها و کيفيت هاي معنوي است به طوري که بتواند کارکرد روزانه و آسايش را ارتقاء دهد (آمرام ، ٢٠٠٩) و پنج مولفه ١-هوشياري: توانايي ارتقاء و يا تغيير هوشياري براي استفاده از شهود و رسيدن به ديدگاه هاي مختلفي که سلامت و کارايي ما را در زندگي ارتقاء دهد. هوشياري به مولفه هاي شه ود، آگاهي و استناج تقسيم مي شود. ٢- جذبه : اين بعد شامل نظارت دروني(يعني تلفيق آزادي و بصيرت )، عشق به زندگي با تکيه بر الهام بخشي، زيبايي و شادي هر لحظه از زندگي است که منجر به عملکرد بهتر و سلامت است . مولفه هاي اين بعد شامل : بصيرت ، آزادي، شادي، قدرداني و درون بودگي ( حضور و تاثيرگذاري خداوند در جهان آفرينش و فرآيندهاي آن ) است .٣- معنا: تفسير به طوري که فعاليت ها و سلامت را حتي در رويارويي با رنج و درد ارتقا مي بخشد. اين بعد به مولفه هاي هدف داري و خدمت تقسيم مي شود. ٤- تعالي: توانايي همسويي با وجود مقدس و استعلاي وجود پست با حسي از يکي بودن و تعلق به نحوي که عملکرد روزانه و سلامت را ارتقا بخشد . مولفه هاي آن : خودبرتر، کل نگري، تمرين ، تعلق و تقدس است .٥- راستي: داشتن قابليت عشق و تسليم حق بودن است . نشان دادن گشودگي و پذيرش حضور، افتادگي و اعتماد به نحوي است که باعث ارتقاي عملکرد و سلامت زندگي شود. مولفه هاي آن : نبود هواي نفس ، انصاف ، يگانگي دروني، گشودگي، حضور و اعتماد است .
کينگ (٢٠٠٨) براي هوش معنوي چهار مولفه در نظر مي گيرد: تفکر انتقادي وجودي(استعداد تفکر انتقادي درباره گوهر وجود، واقعيت ، گيتي، مکان ، زمان و موضوعات وجودي و متافيزيک ) توليد معناي شخصي( توانايي استنتاج مفهوم و معناي شخصي از همه تجارب جسمي و ذهني از جمله توانايي ايجاد هدف زندگي) آگاهي متعالي( استعداد تشخيص ابعاد و چارچوب متعالي خود، ديگران و دنياي مادي در خلال حالت طبيعي هشياري همراه با استعداد تشخيص ارتباط آنها با خود فرد با دنياي مادي ) بسط حالت هشياري( توانايي وارد و خارج شدن از حالات بالاي هشياري مانند تامل عميق ) در اين پژوهش تعريف کينگ مبنا قرار گرفته است .
در ذيل به پژوهشهايي که در زمينه هوش معنوي صورت گرفته است اشاره مي شود:
در پژوهشي با عنوان تاثيرهوش معنوي و هوش عاطفي بر اثربخشي رهبري، تحليل ها نشان مي دهد که هوش عاطفي و معنوي سازه هاي روشني براي رهبري تاثير گذار بوده و هرکدام به طور مستقل پيش بيني کننده رهبري تاثيرگذار است (آمرام ، ٢٠١٠).
نتايج پژوهشي با عنوان مطالعه کيفي هوش معنوي در رهبران سازماني، نشان مي دهد که هوش معنوي در وظايف روزانه رهبران سازماني کاربرد دارد و کاربرد هوش معنوي در بين رهبران سازماني متفاوت است (جرمي و کريکتون ،٢٠٠٨).
بررسي رابطه هوش معنوي و بهره وري کارکنان دانشگاه علوم پزشکي اصفهان نشان مي دهد که رابطه مثبت و معناداري ميان ابعاد هوش معنوي و بهره وري کارکنان وجود دارد(شياسي، اعتباريان ، ١٣٩٤).
پژوهشي با عنوان هوش معنوي کارکنان دستگاه هاي اجرايي و تاثير آن بر اخلاق حرفه اي آنان ، نشان مي دهد که بين اکثر مولفه هاي هوش معنوي و اخلاق حرفه اي رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد(ابراهيمي و همکاران ، ١٣٩٢).
نتايج بررسي رابطه هوش معنوي و رفتارشهروندي سازماني کارکنان نشان مي دهد که تمامي ابعاد رفتارشهروندي سازماني به جزء جوانمردي با هوش معنوي ارتباط مثبت معنادار دارند(جهانگيراصفهاني، جهانيان ،١٣٩٤).
فرهنگي و همکاران (١٣٨٨) در پژوهشي به بررسي رابطه هوش معنوي، هوش عاطفي و رهبري تحول آفرين پرداخته اند و نتايج نشان مي دهد که ابعاد آگاهي، اعتماد، کل نگري و تجارب معنوي بر رهبري تحول آفرين تاثيرگذارند و بعد پنجم يعني آرامش رابطه معناداري با رهبري تحول آفرين ندارد.
در پژوهش ديگري به بررسي رابطه بين هوش معنوي و سبک رهبري مديران مدارس متوسطه شهرستان گرگان پرداخته شده است و نتايج نشان مي دهد که بين هوش معنوي و سبک رهبري ضابطه مدار و رابطه مدار رابطه اي وجو ندارد و بين هوش معنوي و سبک رهبري تلفيقي رابطه مث بت معنادار وجود دارد(باقرپور، عبداله زاده ،١٣٩١).
رستگار و همکاران (١٣٩٢) نيز در پژوهشي به بررسي رابطه هوش معنوي و رهبري خدمتگزار پرداخته اند و نتايج نشان مي دهد که هوش معنوي مديران رابطه معناداري با رهبري خدمتگزار دارد.
ب ررسي پيشينه پژوهش نشان مي دهد که محققين به نقش ارزشمند هوش معنوي در ارتقاء شاخصهاي موفقيت کارکنان و سازمان پي برده اند و تاثير آن را بر متغيرهايي همچون سبک رهبري، بهره وري، رفتار شهروندي سازماني و اخلاق حرفه اي بررسي کرده اند اما تاکنون تاثير هوش معنوي بر اخلاق کار اسلامي مورد بررسي قرار نگرفته است .
٢-٢ اخلاق کار اسلامي
ديدگاه اخلاق کاراسلامي به کارفضليت وشرافت بخشيده و آن رابسان عبادت درنظرگرفته است . کار در اسلام به عنوان يک ارزش در سايه نيازهاي بشر و لزوم ايجاد تعادل در زندگي فردي و اجتماعي در نظر گرفته مي شود (علي ٢٠٠١،). پيامبر اکرم (ص ) در اين باره مي فرمايند: " کسي که براي خانواده اش زحمت بکشد، همانند مجاهد در راه خداست که شمشير مي زند" (بحارالانوار،ج ١٠٠). در قرآن از کلمات مترادف و هم معني "کار و تلاش " فراوان ياد شده . براي مثال از کلمه "عمل " با مشتقاتش ، ٣٦٦ مرتبه و کلمه "فعل " با مشتقاتش ١٠٧مرتبه و کلمه "جهد" با مشتقاتش ٤١ مرتبه و کلمه " سعي" با مشتقاتش سي مرتبه و کلمه "صنع " با مشتقاتش ، سي مرتبه استفاده شده است .
همچنين حدود چهارصد آيه در ترغيب به " کار و تلاش " و بيان ارزش و اهميت آن وارد شده است . تعدادي از آيات نوراني قرآن کريم نيز درباره مشاغل انبياء الهي است که به کار و تلاش مي پرداختند تا هم معاش خويش را تامين کنند و هم ديگران را تشويق به کار و تلاش نمايند(جان مشايخ ، ١٣٩١). قرآن با تنبلي، اتلاف وقت و يا درگيرکردن خود در يک کار غير توليدي مخالف است و از کار به عنوان منبع شادي و کاميابي ياد مي کند، کار سخت را ارزش دانسته و معتقد است افراد سخت کوش ، در کار خود احتمال پيشرفت بيشتري خواهند داشت (علي و اوايهان ٢٠٠٨،). قرآن به مسلمانان آموزش مي دهد که به طور مداوم و هرجا که ممکن است کار کنند: " و باز در پي کسب و کار خويش در زمين منتشر شويد و از فضل خدا روزي طلبيد "( جمعه ، ١٠) . نبي اکرم (ص ) و امامان معصوم (ع ) در سخنان خود به کار به عنوان يک ارزش توجه مي کنند و آن را نه تنها وسيله اي براي امرار معاش بلکه يکي از امور عبادي و حتي بالاتر از برخي عبادتها دانس ته اند.
پيامبر اکرم (ص ) مي فرمايند: عبادت هفتاد جزء دارد و برترين آن کسب حلال است (وسائل الشيعه ، ج ٢). در اسلام بيکاري مردود و مطرود مي باشد و کار به عنوان يک امر مقدس ، شناخته شده است (مطهري ١٣٧٨،). پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم ) افراد تنبل و بيکار را که تن به کار نمي دهند و ميخواهند از دست رنج ديگران استفاده کنند، مورد نکوهش و سرزنش شديد قرار داده ، مي فرمايند: "از رحمت خدا دور است کسي که بار زندگي خود را به گردن ديگري بيندازد. ملعون است ، ملعون ، کس ي که اعضاي خانواده اش را در اثر ندادن نفقه تباه کند"(تحف العقول ،ص ٣٧). حضرت علي(ع )مي فرمايند: مومن بايد شبانه روز خ ود را به سه قسمت تقسيم کند: زماني براي نيايش و عبادت پروردگار، زماني براي تامين هزينه زندگي و زماني براي واداشتن نفس به لذت هايي که حلال و مايه زيبايي است (نهج البلاغه / حکمت ٣٩٠).
آفرين به کسي که پيش خود فروتن و کسب او پاکيزه ( و حلال )باشد (بحارالانوار،ج ١٠٣). از امام کاظم (ع ) نقل شده است : کسي که در پي روزي حلال براي خود و خانواده اش باشد، همانند کسي است که در راه خدا جهاد کند ( بحارالانوار ،ج ١٠٣ ) امام صادق (ع ) فرموده اند: هيچ خيري نيست در کسي که دوست ندارد مال حلال جمع کند تا آبروي خود را با آن حفظ کند و قرض خود را با آن ادا کند . ( چنين کسي انسان بي خير است ) ( بحارالانوا ر، ج ١٠٣).
کلام الهي و آموزه هاي پيامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار(عليهما السلام ) مبين اين است که اخلاق کار اسلامي به انکار زندگي مادي و تلاش براي آن نمي پردازد، بلکه کار را براي تحقق و تکامل زندگي لازم مي داند و به تلاش اقتصادي و کاري توجه زيادي دارد. فداکاري براي کار را ارزش مي داند و معتقد است افراد براي انجام کاري که در توان آنهاست ، حداکثر تلاش خود را بکنند (يوسف درويش ،٢٠٠١). اما در اسلام هيچ گونه تاکيدي بر فضيلت کار به خاطر کار، آنگونه که در صورتهاي خاصي از پروتستانيسم يافت مي شود، وجود ندارد. در چشم انداز اسلامي، کار در پرتو نيازهاي بشر و ضرورت برقراري تعادل و آرامش در زندگي فردي و اجتماعي يک فضيلت محسوب مي شود و همواره با تاکيد بر فاني وگذرا بودن دنيا از حرص و آز و ثروت اندوزي، نهي شده است (نصر١٣٨٧،). در اسلام کار به عنوان منبع استقلال و ابزاري براي تسريع رشد شخصي و تحقق رضايت فرد در نظر گرفته مي شود (همان منبع ). در اخلاق کار اسلامي، ارزش کار بيشتر به دليل امتيازها و منافع ضمني است که فرد هنگام کارکردن به دست مي آورد، تا نتيجه اي که آخر کار حاصل مي شود . مشارکت هدفمند در کار که دستيابي يه اهداف شخصي و اجتماعي را تسهيل مي کند، مبناي اصلي اخلاق کار اسلامي است . در اسلام کار يک ارزش است به اين علت که فرد با کارکردن هم به خود و هم به اجتماع خدمت مي کند (علي و الکاظمي ٢٠٠٨،). اخلاق کار اسلامي براي کاميابي در زندگي است و انگيزه هاي کسب و کار را در بالاترين سطوح در نظر مي گيرد.، در اخلاق کار اسلامي کار هدف نيست بلکه وسيله اي براي رشد و پرورش شخصي و روابط اجتماعي است (حياتي، سانياگو، ٢٠١٢) در نتيجه انتظار مي رود افرادي که به اخلاق کار اسلامي در عمل اعتقاد دارند تعهد سازماني بالاتري داشته باشند و از کارشان راضي تر باشند( يوسف ،٢٠٠١). اخلاق کار اسلامي به همان اندازه که اخلاقي و اجتماعي است ، داراي ابعاد اقتصادي نيز مي باشد(علي و الاويهان ،٢٠٠٨).
عناصر اخلاقي کار در اسلام عبارتند از : هدفمندي و انگيزه سالم ، وجدان کاري، تخصص و تعهد، انضباط کاري (ايرواني،١٣٨٣). علي و الاويهان (٢٠٠٨) اساس اخلاق کار اسلامي را مبتني بر چهار اصل مي دانند: تلاش ، رقابت ، صراحت ، سلوک به لحاظ اخلاقي مسئولانه . حضور هم زمان اين چهار مفهوم ، سودمندي متعالي را براي فرد و جامعه به همراه مي آورد. آنان که تجارت خويش را به گونه اي اخلاقي انجام مي دهند، حرمت و عزت بسياري دارند(علي، ٢٠٠٥) اين پژوهش بر اساس چهار مولفه اخلاق کار اسلامي در تعريف علي صورت گرفته است .