بخشی از مقاله

تجزیه و تحلیل جغرافیایی جرایم مواد مخدّر در شهر کرمان
چکیده
احساس امنیت یکی از نیازهای جامعه ی انسانی و از مهم ترین شاخص های کیفیت محیط است. از یکسو هر فرد در قالب
زمان و مکان مشخصی زندگی می کند و ایفای کارکرد اساسی او و همچنین تاثیرمتقابل بین فرد و اجتماع در این محدوده قرار دارد. لذا در جوامع شهری پیچیدهی امروز عوامل گوناگون محیطی در جریان یک تاثیرگذاری متقابل، سبب بروز انواع نابسامانیها، انحرافات و جرائم شدهاند. از سوی دیگر، بروز انواع ناهنجاریهای اجتماعی به ویژه وقوع جرایم موادمخدّر یکی از مشکلات مهم کشور در مقطع کنونی و دغدغهای برای مسئولین قضایی و انتظامی کشور است. در این راستا پژوهش حاضر کوشیده است با تمرکز بر شناسایی و تحلیل جغرافیاییجرایم مرتبط با موادمخدّردر شهر کرمان، حرکتی جدید در عرصهی پیشگیری محیطی از بزهکاری بردارد. با تشریح دیدگاه کانونهای جر مخیز و اهمیت و ضرورت مطالعه ی آن، سعی شده است کانون های عمدهی جرایم مرتبطبا مواد مخدّر شهر کرمان با استفاده از روشهای اولیّهی آماری و روش تخمین تراکم کرنل شناسایی شوند. بدیهی است نتایج این تحقیق میتواند به پیشگیری محیطی و عملکرد پلیس در مبارزه با بزه سوءمصرف و قاچاق موادمخدّر در شهر کرمان کمک شایانی نماید و همچنین با شناخت و فهم مجموعه عوامل مکانی، زمانی و اجتماعی تشکیل دهنده ی محدوده های جرمخیز میتوان از شکلگیریاین مناطق در آینده پیشگیری کرد. نتایج بدست آمده نشان میدهد که مرکز ثقل جرایم موادمخدّرتقریبا منطبق با بخش مرکزی شهر کرمان میباشد و از مرکز شهر به سمت شرق و غرب متمایل استاز. دلایل کالبدی موثر بر تراکم زیاد جرائم مواد مخدّر در این مناطق می توان به فشردگی کاربری مسکونی در بخش یاد شده و کمبود بسیاری از امکانات شهری از جمله کاربریهای فرهنگی، ورزشی، فضای سبز و گذران اوقات فراغت که زمینههای تفریح و فعالیت سالم و جلوگیری از ورود جمعیت نوجوان و جوان به گروههای بزهکاری را فراهم میسازد اشاره کرد.
واژگان کلیدی: کانون جرمخیز، کرمان، مواد مخدّر، سامانه ی اطلاعات جغرافیایی (GIS)، تحلیل مکانی بزهکاری، نقشه ی بزهکاری، پیشگیری.

مقدمه
در سالهای اخیر ظهور و کاربرد مباحث مطرح در زمینه علوم رفتاری و جامعهشناسی شهری و محیطی نقش و جایگاه قابل توجهی در طراحی فضاهای شهری یافته است. تبیین رابطهی دوسویهی انسان و محیط و نحوهی تاثیر محیط ساخت بشر بر ابعاد وجودی انسان کانون توجه علوم رفتاری است. این علوم مبین این حقیقت اند که همانگونه که انسان در شکل دادن به وجوه گوناگون محیط زندگی خود، نقش فعالانه ای دارد، محیط و از جمله محیط کالبدی نیز بر انسان و الگوهای رفتاری او تاثیر اجتنابناپذیر دارد (مطلبی،1380،ص.(53 جدای از اثرات اجتماعی و فرهنگی ناشی از برنامه ریزی و طراحی محیط های امن شهری بر الگوهای رفتار شهروندی و بهبود کیفیت محیطی نواحی سکونتی، تبیین ویژگی ها و اثرات مترتب بر نقش کالبدی شهر بر کاهش جرایم شهری و یا کاستن از وقوع جرم، موضوع مستقل و با اهمیتی است که در قالب نظریههای نوین شهرسازی بدان اشاره میشود .(Brantingham,1991,p.31)
تحقیقات صورت گرفته در خصوص تأثیر مسکن، محله و شهر بر ناهنجاری های اجتماعی، این نکته را تایید میکند که بزهکاری از محیط جغرافیایی و فعالیت افراد تاثیر می پذیرد. به عبارت دیگر برخی محدوده ها و ساختوسازهای شهری به دلیل ساختار کالبدی خاص و همچنین ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی از نرخ بزهکاری بیشتری برخوردارند و در نقطه مقابل برخی از فضاهای شهری بازدارندهی ارتکاب جرم محسوب میشوند .(Brown,1981,p.22)
جامعهشناسی جنایی اثبات می کند که جرم و عوامل بوجودآورنده ی آن در نقاط مختلف یکسان نیست و در یک حد مساوی هم اتفاق نمی افتد؛ یعنی نقاط هم از نظر نوع جرم و هم از نظر شدّت و ضعف آن، هم از نظر تعداد و هم از نظر عوامل موثر با یکدیگر اختلاف دارند. مسئله مورد نظر این است که گاهی مواقع برخی از ویژگیهای کالبدی و فضایی شهر، برای جرمخیزی، مکانی را مستعد می کنند. در واقع چون وقوع هر نوع جرم علاوه بر لزوم شرایط و ویژگی های موجود در فرد، مستلزم شرایط مساعد زمانی و مکانی است، برخی از مکان ها در شهرها واجد ویژگیهایی میشوند که با شرایط مورد نیاز برای ارتکاب جرم مطابقت مینماید. این مکانها و فضاها، در اصطلاح علمی »کانونهای جرمخیز« نامیده میشوند .(Harries,1999,p.14)
از میان جرایم شهری، عرضه، خرید و فروش، حمل و نگهداری و سوءمصرف موادمخدّر از جمله انحرافاتی است که صدمات جبران ناپذیری به جوامع بشری وارد ساخته است. جرایم موادخدّر،م علاوه بر زیان های جدی و خطرناک جسمانی، مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی از جمله افزایش سرقت، تکدی گری و جرایم سازمان یافته و همچنین هدر رفتن سرمایههای کلان مادی کشورها را به دنبال داشته است. کشور ما نیز به لحاظ وضعیت جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی، طی سالهای اخیر، در معرض آلودگی بیشتر به مواد مخدّر قرار گرفته است که به دو شکل قاچاق و اعتیاد بروز و ظهور داشته است. در این میان استان کرمان به دلیل قرار گرفتن در کنار استانهای هم مرز با دو کشور افغانستان و پاکستان، به عنوان مهم ترین تولیدکنندههای مواد مخدّر و همچنین واقع شدن در مسیر حملونقل و عبور مواد مخدّر، پیوسته در معرض تهدید و آسیب میباشد.
این پژوهش به دنبال آن است تا محدوده های آلوده و جرم خیز شهر کرمان را با در نظر گرفتن نوع و میزان جرایم مرتبط با مواد مخدّر در سطح مناطق مختلف شهر با استفاده از نرمافزار GIS شناسایی و مورد تحلیل قرار دهد تا از این طریق بتوان نسبت به اتخاذ سیاستها و تدابیر لازم جهت کنترل بزهکاری در این شهر اقدام نمود. مهم تر این که به مدیریت شهری و سایر مسئولان از جمله مسئولان قضایی و انتظامی این امکان را میدهد که با اقدامات پیشگیرانه شامل شناسایی محدوده های جرم خیز احتمالی در آینده و ارائهی راهکارهایی برای ایمنسازی شرایط فعلی و انجام اقدامات نظارتی و درمانی در کانون های جرم خیز موجود، تصمیمات لازم را برای مقابله با بزهکاری در سطح شهر اتخاذ نمایند.
سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، از جمله فناوری های نوین برای تحلیل فضایی- زمانی بزهکاری است. این سامانه امکان گردآوری، ذخیرهسازی، پردازش و تحلیل آن بخشی از دادههای مربوط به رفتارهای مجرمانه را دارد که حداقل دارای یک خصیصهی مکانی باشند .(Chainey and Ratcliffe,2005,p.8) با استفاده از این سامانه و نرمافزارهای جانبی طراحی شده بدین منظور (همانند (CrimeStat که در محیط نرم افزار GIS فعال میگردند، میتوان محدودههای با میزان جرم بیشتر را شناسایی نمود.
بدینسان، در این تحقیق، این سوال اساسی مطرح می شود که تحلیل فضایی کانون های ارتکاب انواع رایمج مرتبط با مواد مخدّر در شهر کرمان چگونه است؟ برای ورود به این کاوش ابتدا به صورت مؤجز به بررسی مبانی نظری مطرح شده در ادبیات فنّی این پژوهش اشاره میگردد (گفتار نخست). سپس با ورود به معرفی جامعه ی آماری مورد مطالعه (گفتار دوم) با طرح یافته های حاصل از تحقیق به بحث پیرامون نتایج و آزمون فرضیات پژوهش (گفتار سوم) پرداخته میشود.

گفتار نخست: مبانی جغرافیای مکانی جرم
از دیرباز اندیشمندان مباحث مفصلی را به مطالعه پیرامون تأثیر محیط جغرافیایی بر ناسازگاریهای اجتماعی اختصاص دادهاند. توجه و علاقه به تحلیل فضایی- مکانی جرایم و بهطور کلی بررسی رابطه مکان و جرم طی چند سال اخیر، بویژه در دههی پایانی قرن گذشتهی میلادی، در محافل علمی جهان افزایش یافته است. به نظر میرسد افزایش میزان جرم و خشونتهای شهری در اکثر کشورهای جهان و طرح نظریههای جدید پیرامون محیط و جرم و لزوم بررسی عوامل محیطی این کجرویها و شناسایی مکانهای مستعد برای ارتکاب بزه در شهرها و تلاش برای پیشگیری و کاهش آن، علت اهمیت یافتن بررسیهای جغرافیایی جرم در مقطع کنونی است (پوراحمد،1382،ص.(84 در همین راستا ابتدا به مروری گذرا بر پیشینه و ادبیات فنی پژوهش پرداخته (بند الف) سپس مفاهیم ارائهشده از کانون جرمخیز و روشهای شناسایی آنرا (بند بوج) طرح میکنیم.

الف- تحلیل فضایی و مکانی جرم
کِتله ریاضیدان و ستارهشناس بلژیکی با الهام از علم آمار، تاثیر دمای هوا و فصل و محیط جغرافیایی را بر روی افراد ومحیط اجتماعی اثبات کرد. کِتله در پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که هر فرد همیشه، تحت تاثیر عوامل جغرافیایی، در معرض برخی گرایش های جرم زا قرا میگیرد .(Brantingham,1991,p.34) تحقیقات کتله مورد توجه بسیاری از اندیشمندان کشورهای مختلف جهان از جمله در ایتالیا، فرانسه و آلمان قرار گرفت و همین امر موجب بروز جنبشهای علمی جدید و از جمله ایجاد رشتهی جدیدی در زمینهی آمار جنایی به نام کتلتیسم1 شد (شکویی،1372؛ص.(30 تاثیر و اهمیت مطالعات (اعمال شد)کِتله در زمینهی جغرافیای جرم به حدی بود که در برخیمنابع کِتله را پدر »آمار جنایی« و از جمله پایه گذاران مکتب جغرافیای جنایی معرفی نمودهاند و گفته میشود تحقیقات او باعث شده است تا جرم به عنوان یک پدیدهی اجتماعی تابع دو متغیر زمان و مکان شناخته شود (Crowe,2000,p. .21)
در سالهای 1929 و 1942 مفاهیم بوم شناسی شهری که در مکتب (اعمال شد) شیکاکو پایهگذاری شده بود بوسیلهی دو پژوهشگر برجسته به نامهای کلیفورد شاو2 و هنری مککی3 به کار گرفته می شود. این پژوهشگران با استفاده از خصایص بومشناختی شهر، نتیجهی بررسیهای خود را به این شرح منتشر میکنند: بالاترین میزان جرم در محلاتی اتفاق میافتد که در آنها خانههای اجارهای ارزان قیمت بیشتر باشد؛ در محلاتی که میزان جرم بیشتر است که زنان محله نیز مرتکب انواع جرایم میشوند؛ مجرمین بیشتر محلاتی را جهت سکونت خود انتخاب میکنند که مجرمین با سابقه در آنجا زندگی میکنند؛ در محلاتی که دانشآموزان مدارس از دبیرستان فرار میکنند و وقت خود را در بیرون از مدرسه بیهوده تلف مینمایند، میزان جرم افزایش مییابد و در نهایت جرم از الگوهای اجتماعی و فیزیکی شهر پیروی میکند ( Shaw and .(Mckay,1969,p.36 به دیگر سخن، وجود نارسایی در تشکیلات پلیس و دادگستری و بخشهای رو به ویرانی شهر زمینههای مساعدی برای ارتکاب جرم فراهم میسازد.
از دههی 1960 به بعد، علاقه فزایندهای نسبت به مطالعه نقش محیط در بزهکاری و در نقطهی مقابل تاثیر شرایط محیطی در پیشگیری از جرم شکل گرفت. جفری1 در سال1969 برای اولین بار نظریهی پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی را مطرح ساخت. او به برنامهریزی شهری و طراحی ساختارهای شهری و واحدهای همسایگی به منظور کنترل و پیشگیری از جرم تاکید داشت. به نظر او مراقبتهای طبیعی شهروندان از طریق طراحی ساختمانها و فضای شهری عامل مهم کنترل جرایم شهری است .(Cozens,2002,p.31) به اعتقاد جفری، جامعهشناسان به میزان قابل توجهی در عوامل اجتماعی موثر بر جرم از قبیل محرومیت، تاثیرات فرهنگی، خانواده و ... اغراق کردهاند و به عوامل زیستی و محیطی توجهی نداشتهاند. او بر فرصتهایی که محیط در اختیار مجرمین قرار میدهد تاکید داشت و جرایم گوناگون را ناشی از این فرصتهای محیطی میدانست .(Jeffery,1971,p.20) نظریهی CPTED (پیشگیری از طریق طراحی محیطی) به نظر جاکوبز بهترین ابزار برای کاهش فرصتهای محیطی است. این نظریه بر پیشگیری از جرم از طریق طراحی و برنامهریزی مناسب محیط تاکید مینماید که میتواند منجر به کاهش فرصتهای ارتکاب جرم و بهبود زندگی مردم شود .(Jacobs,1961,p.86)

در ادامهی اندیشههای پیشگیری از جرم، اسکار نیومن2 در سال 1973 ، فضای قابل دفاع (دیدگاه فضای مقاوم در برابر جرم) را مطرح کرد. مطالعهی نیومن پاسخی به میزان بالای جرایم در شهرهای آمریکا بود. به اعتقاد او فضاهای مقاوم در برابر جرم امکان مناسبی برای بازساخت محیط مسکونی شهرها فراهم میآورد تا بدین وسیله محیط امن و سالمی در شهرها برای زندگی ایجاد شود .(Newman,1976,p.45) وی عقیده داشت ایجاد تغییرات فیزیکی در محیط جهت کاهش جرم اغلب موجب واکنش از طرف مجرمین میشود، آنها مجبور به تغییر در رفتار خود یا تغییر محل ارتکاب جرم میشوند .(Newman,1993,p.23)
بدینسان به نظر میرسد بتوان سیر تکوینی پژوهشهای مربوط به جغرافیای جرم و بومشناسی جنایی (زیست-بوم)، در شهرها از گذشته تا امروز را طی سه دورهی مشخص خلاصه کرد: دورهی اول: تاثیر عوامل محیط طبیعی چون: آب و هوا، باد، دما، عرض جغرافیایی، کوه، دشت، دریا و... در رابطه با کجرویهای بشری موضوع مطالعات جغرافیایی جرم در این دوره را تشکیل میدهد. در واقع این مطالعات با رویکردهای جبرگرایانه، ناهنجاری اجتماعی را به عوامل محیطی نسبت میدهد.
دورهی دوم:گِری و کِتله در سال 1833 نخستین پژوهشهای علمی جغرافیای جرم را با بهرهگیری از اندیشههای بومشناسی اجتماعی انجام دادند. آنها به تشریح میزان جرم در رابطه با شرایط اجتماعی و سکونتی مختلف پرداختند .(Cozens,2002,p.10) شاید بتوان گفت اولین نقشههای جرم به وسیله این دو نفر ترسیمشده است. کِتله به کمک اعداد و ارقام رابطهی بین جرم و برخی متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و محیطی را نشان داد. این روند بوسیلهی متفکرین مکتب بومشناسی اجتماعی شیکاگو تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت و برخی متغیرهای جمعیتی (ساخت جنسی و سنی) و اقتصادی (درآمد) و مشخصه های مکانی (از جمله مشخصات مناطق مختلف شهری یا محل سکونت مجرم) در رابطه با جرم در نظر گرفته شد.
دورهی سوم: از دههی 1990 علاقه و توجه فزایندهای به پژوهشهای مربوط به مکان و جرم در محافل علمی جهان صورت گرفته است. به نظر میرسد این موارد مهمترین دلایل این توجه بوده است: الف) افزایش قابل توجه میزان جرم و ناهنجاریها در اکثر شهرهای جهان؛ ب) در سالهای اخیر پیشرفتهای فنی ابزارهای پژوهش جغرافیا و از جمله سامانهی اطلاعات جغرافیایی (GIS) موجب شد تا این ابزار در بررسیهای جغرافیایی جرایم شهری در زمینه ذخیرهسازی، تلفیق و تحلیل فضایی بزهکاری به کار گرفته شود؛ ج) توسعهی علمی نظریههای مکانی جرم در بررسیها جغرافیایی جرایم شهری به دلیل تازگی و جدید بودن موضوع (کلانتری،1380،ص.(22 در مقابل مباحث مربوط به جغرافیای بزهکاری و مطالعهی رابطه جرم و مکان در کشور ما، تنها طی چند

سال اخیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و بررسیها نشان از افزایش توجه به موضوع فوق در متون علمی کشور دارد.

ب- مفهوم کانون جرمخیز و روشهای شناسایی آن
اصطلاح کانونهای جرمخیز1 اولین بار توسطشِرمَن، کارتین وبرگِر در سال 1969 و برای تحلیل مکانی بزهکاری مورد استفاده قرار گرفت. این واژه بیانگر یک مکان یا محدودهی جغرافیایی است که میزان بزهکاری در آن بسیار بالاست. حدود این مکان میتواند بخشی از یک شهر، یک محله، چند خیابان مجاور و حتی ممکن است یک خانه یا یک مجتمع مسکونی باشد .(Sherman and others,1989,p.37) برخی نیز در تعریف کانونهای جرمخیز آن را معادل مکانهای کوچک با تعداد جرم زیاد قابل پیشبینی، حداقل در یک دورهی زمانی یکساله دانستهاند .(Taylor,1998,p.4)
مرکز کاهش بزهکاری وابسته به وزارت کشور انگلستان، کانونهای جرمخیز را به شرح زیر توضیح داده است: »یک ناحیهی جغرافیایی که در آن ارتکاب بزه از حد متوسط بالاتر است و یا ناحیهای که وقوع بزهکاری در آن نسبت به توزیع جرم در کل ناحیه متمرکزتر است(Eck « . and Weisburd,1995,p.24 ) مطابق این تعریف کانونهای جرمخیز محدودههای مشخص و معینی هستند که سهم زیادی از کل جرایم در کل محدودهی مورد مطالعه را در خود جای دادهاند. کلارک نیز کانونهای جرمخیز را محدودههایی میداند که نسبت به محدوده های دیگر مردم برای درخواست کمک، بیشتر با پلیس تماس میگیرند (Felson and Clarke, .1998,p.15)

روشهای متفاوتی برای شناسایی و فهم الگوهای بزهکاری وجود دارد که تحلیلگران بزهکاری میتوانند دادههای مربوط به جرم را ترسیم و به وسیلهی آن کانونهای جرمخیز را تشخیص دهند که هر یک با توجه به نوع و هدف مطالعه و اطلاعات مورد استفاده به کار گرفته می شود .(Anselin,2000,p.47) آن چه اهمیت دارد این است که در تعیین محدودههای جرم خیز آستانه یا مرز قطعی وجود ندارد و در بین دانشمندان و صاحبنظران نیز توافق بر سر تعریف این محدوده ها وجود ندارد. به عنوان مثال، نمیتوان به طور مشخص و دقیق اظهار داشت یک محدوده بایستی از حداقل چه میزان جرم برخوردار باشد تا مکانی جرمخیز تلقی شود. بدیهی است عواملی چون اندازه ی ناحیه، میزان تمرکز و تراکم و تکرار بزه در طول زمان میتواند در این تشخیص موثر باشد (توکلی،1386،ص.(24 در بیشتر موارد محدوده های جرمخیز با روش مشاهده و درک بصری تعیین میگردد.
یکی از دلایلی که تشخیص حدود و ثغور کانونهای جرمخیز را دشوار میسازد این نکته است که طبق تحقیقات صورت گرفته مرز این محدوده ها در طول زمان تغییر می یابد و نه تنها اندازهی محدودههای جرمخیز کوچک یا بزرگ می شود بلکه این احتمال وجود دارد که یک کانون جرمخیز در طول زمان از بین رفته یا جا به جا شده و به محدوده های دیگری از شهر منتقل گردد .(Sherman and others,1989,p.49) به دیگر سخن، تغییر و دگرگونی در شرایط مکانی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی یک شهر باعث می شود تعداد کانونهای جرم خیز یک شهر در طول زمان کم یا زیاد شده و یا این که موقعیت مکانی این محدوده ها تغییر کند یا اندازه و وسعت آن ها کوچکتر یا بزرگتر شود.

به رغم تمامی محدودیت های فوق و نبود توافق بر سر تعریف محدوده های جرمخیز، کیت هریس در کتاب خود سه معیار برای تشخیص و تعیین حدود نقاط جرم بیان داشته است؛ فراوانی بزه، کوچک بودن محدودهی محل وقوع جرایم و محدودیت زمانی برای تکرار بزه .(Harries,1999,p.113) گفتنی است بین دانشمندان بر سر تعداد و فراوانی بزه در مکانهای جرم خیز وحدت نظر وجود دارد، لیکن بر سر وسعت و حدود جغرافیایی اختلاف نظر دیده می شود به گونه ای که برخی وسعت آن را یک مایل مربع یا یک محله یا یک ناحیه دانستهاند .(Eck and Weisburd,1995,p.23)

در میان روشهای شناسایی کانونهای جرمخیز برخی روشهای آماری یکپارچه وجود دارد که به تحلیلگران کمک میکند تا الگوهای کلی و عمومی بزهکاری را درک نمایند. آمارهای کلی اولیه نشان میدهد که چگونه با آزمونهای ساده میتوان حتی قبل از آنکه نقشهای ترسیم کرد، درکی از مکان یک کانون جرمخیز به دست آورد .(Harries,1999,p.125) برخی از مهمترین آزمون هایاولیّه در این رابطه عبارتند از: مرکز متوسط، فاصله از انحراف معیار، بیضی انحراف معیار و آزمونهای دستهبندی.

تقریبا در بین تمامی روش ها، استفاده از نقشه به عنوان یک روش گرافیکی شناسایی کانونهای جرمخیز، در نمایش اطلاعات مجرمانه جایگاه ویژه ای دارد. امروزه بکارگیری نقشه های بزهکاری در کلیه ی مطالعات جغرافیایی بزهکاری اهمیت زیادی یافته است. لیکن در تحلیل مکانهای جرمخیز این استفاده به مراتب مهم تر و غیرقابل انکار است. بیاغراق نقشه در بسیاری از موارد می تواند حاوی اطلاعاتی باشد که در چندین صفحه ی گزارش نیز قابل خلاصه کردن نیست. علاوه بر این، نقشه ها درک بصری مشکلات اجتماعی را برای مسئولین تسهیل نموده و اتخاذ تصمیم را سهلتر مینماید. (اعمال شد ) تا اواسط دههی 1990 میلادی یعنی بیست سال قبل، استفاده از رایانه در تحلیل بزهکاری و از جمله ترسیم نقشههای جرم حتی در کشورهای پیشرفته مرسوم نبود، لیکن از سال 1995 به بعد و به دلیل کاهش شدید قیمت رایانه و همهگیر شدن سختافزار و نرمافزارهای مربوط، استفاده از رایانه در تحلیلهای مکانی جرم بسیار اهمیت یافته است (مقصودی، 1385، ص.(11

برای نمایش هر یک از تمرکزها در سطح مکان یا نشانی های خاص (نقطه)، خیابان، محله یا محدودههای تکرار بزهکاری نقشه ی خاصی مورد نیاز است. اهمیت موارد فوق بدین جهت است که بوسیلهی آن نحوه تهیهی نقشه و چگونگی نمایش کانونهای جرمخیز بر روی آن مشخص میشود. از جمله این روشها میتوان به نقشههای نقطهای، ترسیم نقشههای موضوعی از محدودههای جغرافیایی، نقشههای خطی، نقشههای بیضوی و هممیزان، روش تحلیل شبکهای و روش تخمین تراکم کرنل1 اشاره نمود .(Harries,1999,p.175)

مناسبترین روش برای به تصویر کشیدن دادههای بزهکاری به صورت سطح پیوسته، روش تراکم کرنل چهارگانه است. این روش سطح همواری از تغییرات در تراکم نقاط جرم در روی محدوده ایجاد می نماید. در این روش دو متغیر مورد نیاز است. این دو متغیر، اندازهی سلول شبکه و پهنای باند شعاع جستجو است. پهنای باند متغیری است که موجب تفاوتهایی در نتیجه میشود (تیموری و رجایی،1388،ص.(324 پهنای باند باریکتر را میتوان برای کاربردهایی نظیر تعیین محدودههای مناسب گشتهای پلیس در نظر گرفت، نه برای مواردی که هدف از ترسیم نقشه یافتن دیدگاهی راهبردی برای شناسایی کانونهای جرمخیز است. استفاده فزایندهی ترسیم نقشه به روش تخمین تراکم کرنل، عمدتا به دلیل جنبههای دیداری و در دسترس بودن آن است.

برای شناسایی الگوهای بزهکاری در سطح شهر کرمان از بین روشهای آماریاولیّه، دو روش مرکز متوسط و بیضی انحراف معیار برای توصیف الگوها و خصوصیات فضایی کلی بزهکاری در این محدودهها مورد استفاده قرار گرفته است. این آمارها به عنوان آمارهای رتبه اول شناخته میشوند و امکان بهتری برای تشخیص توزیع کلی جرایم فراهم میکند. پس از شناسایی الگوهای کلی بزهکاری، برای ترسیم نقشههای بزهکاری نیز از روش تخمین تراکم کرنل استفاده گردید.

گفتاردوم: جامعه ی آماری پژوهش
جامعه ی آماری عبارتست از همه اعضای واقعی یا فرضی که علاقمند هستیم یافتههای پژوهش را به آنها تعمیم دهیم (دلاور،1380،ص.(117 با این تفسیر جامعه ی آماری این پژوهش، تمام افرادی هستند که از یک طرف در زمان مورد بررسی در این پژوهش مرتکب یکی از جرایم مرتبط با مواد مخدّر شده و طبق رسیدگیهای قضایی جرم آنها محرز تشخیص داده شده است و از طرف دیگر، محل ارتکاب جرم این افراد در محدوده ی جغرافیایی شهر کرمان بوده است. از آنجا که بدنبال ترسیم سیمای جرایم مرتبط با مواد مخدّر ارتکابی در شهر کرمان در یک بازه زمانی یکساله میباشیم سال 1387 را با در نظر گرفتن نزدیک ترین سال ممکن به زمان پژوهش و نیز در دسترس بودن آمار و اطلاعات در دادگاه انقلاب شهرستان کرمان به عنوان سال نمونه انتخاب گردید.

الف- روش تحقیق

از آنجا که تعداد پرونده های تشکیل شده در دادگاه انقلاب شهرستان کرمان در سال نمونه یعنی سال 1387، 4448 فقره میباشد، جهت صرفه جویی در وقت و هزینه ها از روش نمونه گیری سیستماتیک1 استفاده می شود.2 مطابق فرمول کوکران برای ضریب اطمینان 95 درصد و ضریب خطای 0/05 مطالعهی تعداد 350 پرونده کفایت می کرد، ولی برای اطمینان از جامعیت داشتن پژوهش تعداد 750 پرونده مورد مطالعه قرار گرفت. برای استفاده از این روش ابتدا حجم جامعه ی کل پرونده ها (N=4448) و تعداد نمونه ای (تعداد پرونده های انتخابی؛ (n=750 که قصد انتخاب داریم را تعیین میکنیم، سپس از تقسیم N بر n عدد k=6 (فاصله نمونهگیری) را بدست می آوریم و از فاصله ی 1 تا k عددی تصادفی انتخاب می کنیم (r)، آنگاه واحدهای دیگر نمونه با اضافه کردن ضرایب صحیح از عدد k به مقدار r بدست میآیند.
با توجه به اهداف خاص این تحقیق و چارچوب و فرضیهی آن، استفاده از پرسشنامهی استاندارد عملا ممکن نبود، زیرا از یک سوی پرسشنامهی استانداردی که بتواند منطبق با فرضیه و اهداف این پژوهش به سنجش متغیرهای پژوهش بپردازد وجود نداشت و از سوی دیگر، به نظر می رسید با توجه به رویکرد خاص جرم شناسی، مراجعه و استفاده از پرسشنامههایی که اکثرا مربوط به پژوهش های علوم اجتماعی است، نمیتوانست مفید باشد. بر همین اساس، با توجه به تعاریف عملیاتی موجود از متغیرهای فرضیه و اصول کلی نحوه تنظیم پرسشنامه به تنظیم پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش پرداخته شد. سپس در یک بازه ی زمانی یکماهه دادههای مورد نیاز در پرسش نامه از پروندههای سال 1387 موجود در دادگاه انقلاب شهرستان کرمان استخراج شد.
شایان ذکر است با توجه به اینکه قلمرو موضوعی و مکانی تحقیق محدود به جرایم مواد مخدّر ارتکابی در شهر کرمان می باشد، حدود 12 درصد (تعداد 85 پرونده) از پرونده های مورد مطالعه که جرم ارتکابی آنها خارج از حوزه شهر کرمان رخ داده بود و همچنین حدود 2 درصد (تعداد 13 پرونده) از آنها که شامل جرمی غیر از جرایم مرتبط با مواد مخدّر (مانند حمل سلاح، قاچاق کالا، نگهداری و فروش سی دی های مبتذل و...) بودند از جامعه ی نمونهی آماری حذف شدند و در نهایت تعداد 649 پرونده، محتوی 1368فقره انواع جرائم مربوط به مواد مخدّر1، در تحلیلها مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله بعدی از پژوهش با استفاده از نرم افزارهای Office/Excel پایگاه دادهای تشکیل و اطلاعات پرسشنامهها در این پایگاه ذخیره گردید. سپس با استفاده از نرمافزار Spss به تحلیل توصیفی و استنباطی1 پرداخته شد.
همان طور که در جدول شماره ی (1) دیده میشود مد (نما) پروندههای مورد بررسی از نظر نوع جرم ارتکابی، نگهداری مواد مخدّر است که دارای بیشترین فراوانی 532) فقره) در بین هفت جرم ارتکابی است. به عبارت دیگر، حدود 39درصد جرائم ارتکابی از نوع نگهداری مواد مخدّر است، در مرتبهی دوم جرم اعتیاد قرار دارد که بالغ بر 29 درصد از جرایم فوق را با تعداد 391 فقره تشکیل میدهد. پس از جرم اعتیاد، حمل مواد مخدّر با 356 فقره دارای بیشترین فراوانی است که برآورد درصد آن در بین جرائم ارتکابی حدود 26 درصد است. کسانی که به استعمال مواد مخدّر مبادرت ورزیده اند 4/6 درصد این پژوهش را

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید