بخشی از مقاله

مقدمه

عصر ناصرخسرو در حقیقت، عصر شکوفایی فرهنگ اسلامی است و سدههای چهارم و پنجم هجری را میتوان دوران کلیدی فرهنگ اسلامی دانست، زیرا در این دوره علم و فلسفه و معارف اسلامی به اوج شکفتگی رسید و دانشوران صاحب نامی همچون فارابی، ابن سینا، ابوریحان، ابوعلی مسکویه و »جمعیت اخوان الصفا« پیش آهنگان فکر، فلسفه، کلام و فقاهت به شکوفایی رسیدند؛ به گونهای که پرتو آن در سراسر دنیای آن رو زگسترش یافت.

در این عصر، تجربههای تازهای از طریق برخورد عقاید و آرای کلامی نیز پدید آمد و هرچند از دوره حاکمیت غزنویان، کلام اشعری، که برداشتی راکد و ایستا از اسلام بود. چیرگی یافت و برای مذاهب پیشتاز و پویا میدان و مجال بسیار تنگ شد ولی به علت رشد اندیشه و بالندگی فکر و فرهنگ، فرقههای عقل گرا پنهانی به فعالیت خود ادامه دادند و با سلاح دانش و آگاهی با مخالفان خود از در ستیز درآمدند.

دستهای از شیعیان نیز در بخشهای شمالی رشتهکوه البرز و کرانههای مازنداران با تشکیل حکومتهای شیعه مذهب آل بویه، زیاریان و دیلمیان، قدرت سیاسی چشمگیری به دست آوردند و در کنار آن، فرقه فاطمیان در مصر و شام، حکومت الهی بر مبنای تعلیمات مذهب شیعه تشکیل دادند که »ناصرخسرو« بزرگترین شاعر این دوره در میانه عمر به خدمت این تشکیلات درآمد و مأمور تبلیغ تشیع گردید و لقب حجت گرفت.

بیتردید از میان شاعران قصیده پرداز فارسی، ناصر خسرو سرگذشتی شگفتانگیز و شنیدنی دارد. دوران کودکی او مصادف با اوج حکومت غزنوی و دوران جوانی او نیز مقارن با راه یافتن او به دربار پس از کسب دانش و کمال و حفظ قرآن مجید و ورزیدگی در کار دبیری و دوران میانسالی او هم زمان با فرو نشستن از همه علایق و خواستهها به واسطه بیداری از خواب چهل ساله و وورد به دنیای معنویت و تبلیغ مذهب شیعی، فاطمی و در اواخر عمر مصادف با آوارگی و تبعید و پناه بردن به دره یمگان بود.

در زبان فارسی نخستین گویندهای که شعر را در خدمت فکر اخلاقی و اجتماعی و در راستای اندیشههای مکتبی قرار داد، حکیم ناصر خسرو بود.

در سراسر دیوان عظیم و گرانقدر او، نه یک سطر ستایش - جز مدح بزرگان دین و خلفای فاطمی - و نه یک بیت در وصف معشوق و نه حتی حرفی از دلبستگیهای عادی زندگی یافت می شود. در دیوان او حتی وصف طبیعت نیز اندک است و هرچه هست سخن از خرد، دین، اعتقاد، علم، جویندگی، حقیقت نگری، کمال انسانی و سجایا و وارستگی هاست.

کلامش بسیار سرد اما روشن و بیدار کننده است و گاهی دانشهای زمان خود را از فلسفه و پزشکی و زیستشناسی گرفته تا نجوم و الهیات و حکمت و سایر علوم، همه را در یک قصیده جای میدهد. او بدین وسیله، اسرار خلقت و حکمت وجود را اثبات و بیان میکند و قدرت بیان و والایی معنا و صداقت و سوز دل، شعر او را دلنشین میسازد و تأثیر سخنش را بیش از حد تصور بالا می برد.

از سوی دیگر، کتاب گرانقدر نهج البلاغه از امهات کتب شیعه و چشمه زایا و جوشانی است که کند و کاو در آن باعث زایندگی و پویایی روحی شده و اتصال بهان هموار کننده ظهور دریای عمیق معارف الهی و اسلامی در درون انسانهاست؛ زیرا که نهجالبلاغه رهنمون یک نسل و یک قرن نبوده بلکه راهگشای همه نسلها و در همه عصرهاست و کتاب نفیسی است که تجلیگاه عشق، شناخت، سیاست، انسانیت، حکومت، عدالت، حکمت، تربیت، عبادت، فصاحت و بلاغت است. چون این کتاب از زبان علی - ع - پرورش یافته در آغوش پرمهر پیامبر - ص - و سیراب شده از منبع جوشان وحی و رشد یافته در خانه قرآن نقل شده است.

در این مقاله کوتاه ضرورت آن است تا با عنایت به تقارن ایام زندگی ناصر خسرو و سیدرضی، جامع نهجالبلاغه و با توجه به عشق و ارادات و محبت ویژه و قائل شدن مقام والا و خاص برای خاندان پیامبر - ص - خاصه حضرت علی - ع - در قصایدش با علم بر این موضوع که هدف غایی امام عارفان و مولای متقیان در بیان احادیث با موضوعات مختلف، ساختن انسان و جامعه ایدهآل و آرمانی و توصیههای اخلاقی آن در جهت نیل به نیک نامی و نیک بختی عقباست و از جانب دیگر دیوان ناصرخسرو سرشار از پند و اندرز بر پایه مذهب و حکمت است و مخاطبان را به فضایلی هم چون زهد، طاعت، خرسندی، قناعت طبع، فروتنی، دانش وحقیقت جویی دعوت از رذایلی همچون پیروی از نفس، دروغ و ریا، حرص و آزمندی، خواب و خور، دنیاپرستی، تکبر و نادانی و ستمکاری نهی میکند، نمونههایی از تأثیرات نهجالبلاغه بر اشعار ناصرخسرو را در قالب مقالهای با عنوان »تجلی نهجالبلاغه در شعر ناصرخسرو« بررسی میکنیم هرچند ممکن است پیشینیان به پارهای از این مطابقتها اشاره نموده باشند اما به نظر میرسد گردآوری جامع امری ضروری باشد.

مقایسه ی تطبیقی اشعار ناصر خسرو با نهج البلاغه

رابطه خداوند با خلق:
خداوندی که در وحدت قدیسمت از همه اشیاء نه اندر وحدتش کثرت نه مُحدث زین همه تنها 

- مع کل شیء لا بحقارنه و غیر کل شیء لا بمزایله - - خطبه 1 نهجالبلاغه - »با هر چیزی هست و بیهم نشین و یا رآن نیست. و مغایر با همه چیز است اما نه این که از آن جدا و ناآشنا باشد. چیزی از حیطه قدرت و آگاهی او بیرون نیست.

عشق و ارادت به خاندان اهل بیت: ره سر یزدان که داند؟پیمبر - ناصرخسرو، 

عیبه اسرار نبی بود علی /جز که علی را پس از رسول کرا بود / همچو یکی یارزی رسول کرا بود

»اهل بیت - ع - آنان جایگاه اسرار خدا و... مخزن دانشهای اویند. « - هم موضع سره و لجأ امره و عیبه علمه. و لهم خصایص حق الولایه - - خطبه 4 نهج البلاغه - »اهل بیت جایگاه اسرار الهی، تکیهگاه او امر پروردگار و ظرف علم خداوند هستند. « و ویژگیهای حکومت و ولایت مخصوص آنهاست.

قرآن بود و شمشیر پاکیزه حیدر //   دو بنیاد دین متین محمد
که ایستاد با ذوالفقار مجرد //   به هر حربگه بر یمین محمد

چون تیغ علی داد یاری قرآن را   // علی بود بیشک معین محمد

چه داری، جواب محمد به محشر  //  چو پیش آیدت هان و هین محمد
مرا نیز کز شیعت آل اویم  //  همی کشت خواهی به کین محمد

فلقد کنا مع رسولاالله صلیاالله علیه و آله و انالقتل لیدور علیالاباء والابناء والاخون و القربات - الاقرباء - فما نزداد علی کل مصیبه و شده الا ایمانا و مضیا علیالحق. - خطبه 122 نهجالبلاغه - ما در کنار پیامبر - ص - به سر میبردیم . مرگ هر لخظه پدران و برادران و بستگان ما را نهدید می کرد و هیچ مصیبتی و بلائی بر ما روی نمیآورد جز آنکه بر ایمان و ثبات قدم ما میافزود.

نکوهش عاملان بیعمل:
در خور قول نکو باید کردنت عمل  //  تو ز گفتار عقابی و به کردار ذُباب

قول را نیست ثوابی چو عمل نیست بر او   //   ایزد از بهر عمل کرد ترا وعده ثواب

عملت کو؟ به عمل فخر کن ایرا که خدای   // با تو از بهر عمل کرد به آیات خطاب

- کلامکم یوهی الصم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم الاعداءتقولون فی المجالس لیت و کیت فاذا جاء القتال قلتم حیدی حیاد - - خطبه 29 نهجالبلاغه - »گفتار و شعارهای شما سنگ سخت را در هم بکوبد ولی کردار شما به خاطر ضعف و زبونی شما، در رابطه با نبرد

چنین و چنان میگویید؛ لکن هنگام نبرد میگویید : ای جنگ، دست از سر ما بردار و از ما دور شو. «

دعوت به زهد و قناعت و مخالفت با زهد مآبی:
ای ناتوان شده به تن و برگزیده زهد  //  زاهد شدی کنون که شدی سست و ناتوان

و - منهم من ابعدء عن طلب الملک ضووله نفسه و انقطاع سببه فقصرته الحال علی حاله فتحلی باسم القناعه و تزیّن بلباس اهل الزهاده و لیس من ذلک فی مزاح و لا مغدی. - - خطبه 32 نهجالبلاغه - احساس حقارت و عدم زمینه برخی از انسانها را از دسترسی به ملک و مقام باز داشته است. اینان خود را به زیور

قناعت آراسته و به لباس » زهد درآمدهاند و حال آنکه در باطن نه روز و نه شب اهل زهد و قناعت می باشند. «
پیش از آن کت بکند دست قوی دهر از بیخ  //  دل از این جای سپنجت همی باید کند

- فَقَطﱠعوا عَلائقِ الدنّیا. - - خطبه 204 نهج البلاغه - »دلبستگی ها و گرایشهای نسبت به دنیا را از دل خود دور سازید.

ارزش اطاعت و عمل و دعوت به پیشهسازی تقوای الهی:
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد که درین صعب سفر، طاعت او توشه ماست 

- فاتقواالله... و استظهر زاد الیوم رحیله و وجه سبیله - - خطبه - 83 تقوای الهی را پیشه خود سازید، همانند کسی که توشهای برای روز حرکت و روز نیازمندی فراهم میآورد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید