بخشی از مقاله
از دیدگاه حکیمالمؤیّد این مفسران عباراتِ کُتب مقدس را به هیچ وجه درنیافته اند. اینان بیانات آیات الهی را که در حقیقت مثالهایی هستند که خداوند برای ما در قالب وحی فرستاده درست نفهمیده اند، و حتی این امثال کتب الهی را با تصورات و برداشتهایخامِ خود مبنی برآفرینشِعالمِجسمانی در شش روزِ 24ساعته مخلوط کرده و کاملاً مفاهیم آیات را به اشتباه فهمیده اند. منطق المیﱠؤد این است که زمان خود وابسته بهحرکت کُرات آسمانی است، و طلوع و غروب آفتاب نشانهگذرِ روزها برای بشر است.
حال اگر آفرینش هنوز وجود نداشت، و پروردگار هنوز خورشید و زمین و سیارات را نیافریده بود، چطور ممکن است این آیات به گذر زمان، آنگونه که در تصور ما می آید، اشاره داشته باشند؟ گروهی دیگر همچنین با ارجاع به آیات قرآن ادعا میکنند که برای خداوند خلقت آسمانها و زمین در شش روزمُیَسﱠر شده است که هر کدام از این روزها هزار سال به طول انجامیده است؛2امّا حکیمالمؤیّد باز هم با چنین برهانی قانع نمیشود. ژرف تر داشته باشد و می افزاید که این وظیفه علمِ تأویل است که از این معنای پوشیده پرده بردارد. ابو نصر1 ناصر خسرو، حجت و داعی معاصر المؤید که ارتباط نزدیک با هم داشتنددر، شاهکارِ تأویلی اش، کتاب وجه الدین، به تأویل این روایت می پردازد: در اخبار آمده است که ایزد تعالی آفرینش عالم را بروز یکشنبه آغاز کرد و بروز آدینه از آن پرداخته شد و روز شنبه بیاسود.
معنی این قول پوشیده است اندر میان خلق از آغاز روزها و هرکسی مر این قول را بر اندازه عقل خویش پذیرفت و جهودان بدین سبب مر روز شنبه را بزرگ دارند و در آن روز کار نکنند یعنی که این روز خدا بیاسوده است و خبر ندارند که پیغمبران که مر خلق را این خبر دادند، آن خواستند تا بدانند که شش تن بخواهند آمدن اندر این عالم بفرمان خدای تعالی تا خلق را کار فرمایند و آن هفتمین که بیاید کار نفرماید بلکه او جزا دهد مر خلق را؛ و مر آن روز را شنبه گفتند و بزرگ فرمودند داشتن و آن روز قائم قیامت است علیه السلام2 در نتیجه، طبق این تأویل، این روزها تعلق به آفرینش عالم جسمانی ندارند، بلکه متعلق به آفرینش عالم دین هستند، همان آفرینشی که با حضرت آدم شروع شد. چنانچه ناصر گوید حضرت آدم علیه السلام آدینه بود اندر عالم دین، یعنی یک شنبه و در ادامه نوح و ابراهیم و موسی و عیسی به ترتیب نمودِ دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه بودند.
محمد که جمعهنمادِ اوست، این آفرینش را به اتمام رسانیدآخرین.3 روز که خلقتِ جهانِ باطنی را به سر حد کمال می رساند، هنوز فرا نرسیده بود، روزی نه بهمنظورِامرِ به کار، که بلکه برای پاداش و ثواب. این همان شنبه یا ]روز[ قائم القیامه بود. چنانچه درباره همین روز ناصر می فرماید:4 روز شنبه را چشم همی دارند خلق که بیاید و آن روز آسایش باشد مر آن کسان را که این روزها را بشناخته اند به حقیقت و به فرمان و علم کار کردند. و هر که اندر سرای جسمانی به کالبد امروز کار کند و به نفس معنی آن بداند، فردا اندر سرای نفسانی ثواب آن بیابد.