بخشی از مقاله
چکیده
هنرها به ویژه موسیقی و معماری در طول تاریخ نقش ارزندهای در تلطیف ادراک و روحیات انسان داشتهاند. معماری ایرانی و موسیقی ایرانی به عنوان تجلی بخشهایی از هنر روح آدمی، دارای جلوههای جمالی و جلالی مشابهی در عرصه بروز و نمود میباشند. در معماری ایرانی به واسطه ژرفای مفاهیم هنری، تشابهات معنایی و محتوایی با دیگر هنرها از جمله موسیقی نمود بیشتری دارد.
هنر به عنوان عاملی مهم در شکلگیری فرهنگ یک ملت، برخاسته از روح آدمی و پیوند عمیق او با فرهنگ اوست و نمیتوان هنر یک ملت را جدای از فرهنگ یک ملت دانست. چشمانداز تاریخ فرهنگ و تمدن کشور ما، حکایت از پیوند و ارتباط تنگاتنگ بین این دو هنر دارد. معماری ایرانی و موسیقی ایرانی، از حکمت ایرانی اسلامی نشأت گرفتهاند و با تمام شئون زندگی ایرانیان در طول تاریخ عجین بودهاند، بنابراین جزئی از هویت و فرهنگ ایرانیان میباشند. هدف پژوهش حاضر مطالعه و بررسی الگوهای متشابه در موسیقی ایرانی و معماری ایرانی است.
به عنوان مطالعه موردی نیز، باغ شاهزاده ماهان کرمان، به عنوان یکی از بهترین نمونههای معماری باغسازی ایرانی انتخاب شده است. در تحلیل و بررسی موارد متشابه، نه اصل مورد بررسی قرار گرفته است. این نه اصل عبارتند از: سلسلهمراتب، درونگرایی و محرمیت، صوت، ریتم و تکرار، تقارن، عرفان، پاساژ یا مدگری، هارمونی، تزیین.
روش تحقیق در این مقاله از نوع توصیفی تحلیلی است و جمعآوری اطلاعات به شیوه کتابخانهای بوده است. اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که اصولی چون سلسلهمراتب، تقارن، ریتم و غیره که در روند شکلگیری و توسعه در موسیقی ایرانی شرکت دارند، در معماری ایرانی با بیان کالبدی در ساختاری فضایی و معنایی نمود پیدا میکنند. بدین ترتیب، کدهای معنایی و اصول نظام دهنده مشترک، در این دو عرصه هنری با بیانهای متفاوتی به منصه ظهور می-رسند.
-1 مقدمه
واژه فرهنگ در زبان فارسی از دو جزء فر و هنگ تشکیل یافته است. فر به معنای بالا و جلو، هنگ به معنای کشیدن. بنابراین، معنای لغوی فرهنگ، بالاکشیدن و پرکشیدن میباشد.
استفانچارنفسکی، جامعه شناس لهستانی، فرهنگ را عبارت از کلیه عناصر ملموس و عینی موجود در بین نسلهای پیدرپی بشری میداندکه بهصورت مشترک در گروههای مختلف انسانی وجود دارد و همچون میرایی اجتماعی در طول زمان و مکان قابلیت انتقال به دیگران را مییابد. راز پویایی عناصر مختلف فرهنگ در قابلیت گذر و انتشار آن در زمان و مکان است و توانایی پیوند از نسلی به نسل دیگر و از جامعهای به جامعهی دیگر را در خود دارد. مارگارت مید، انسان شناس آمریکایی نیز فرهنگ را نتیجه انتخاب مجموعهای از رفتارهای آموخته شدهای میداند که یک جامعه با سنتهای مشترک، آنرا به فرزندان خود بهطور کامل و نیز به افراد مهاجر که به افراد جامعه میپیوندند، منتقل میسازد.
یکی از شاخههای فرهنگ هر ملتی موسیقی است. موسیقی نماینده ذوق فطری است و باید احساسات و مترجم خیالات بشر باشد، چون ذوق، قریحه و احساس، معیار مشترکی در میان اقوام مختلف ندارد، هرکشوری موسیقی بخصوصی دارد که خاطره ایام گذشته، نمونهی احساسات و عواطف مردمی است که در آن کشور رشد و نمو یافتهاند.
وقتی میگوییم موسیقی یک زبان جهانی است، به این معنا نیست که میتوان آن را در سطح فرهنگهای مختلف درک کرد. نه فقط خود اصوات به لحاظ فیزیکی برای اعضای فرهنگی دیگر ناآشنا هستند، بلکه برای درک موسیقی یک فرهنگ باید آن فرهنگ را کاملاً بشناسیم و برای این که به آن موسیقی به شیوهای شایسته پاسخ دهیم، یعنی آن را »احساس کنیم«، باید عضو آن فرهنگ باشیم و در ارزشها و باورهایش سهیم گردیم.
تقریباً هر کشوری و یا هر ملتی، یک نوع موسیقی مخصوص به خود دارد که به گوش مردمش طبیعی و صحیح میآید.
چراکه موسیقی هر ملتی بر گرفته از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن ملت میباشد. نظامهای موسیقی مانند - ملودی، هارمونی، ریتم، طنین و... - معنی مستقلی دارند و برخی بنمایههای معنایی را میسازند و آنچه به کمک ملودی، هارمونی یا ریتم میتوان گفت معین میکنند. بیتردید، بنمایههای معنایی فقط در قالب بافتهای اجتماعی خاص تحقق مییابند
از طرف دیگر، هنر معماریای که در هر مرز و بوم وجود دارد متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم آن مرز و بوم است و لذا جزئی از فرهنگ آن ملت به شمار میرود. بنابراین با توجه به مطالب گفته شده میتوان به این نتیجه رسید که؛ بین موسیقی هر ملت و معماری آن ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی وجود دارد که نشأت گرفته از فرهنگ آن ملت و مرز و بوم است و نشان دهنده هویت آن ملت میباشد.
یکی از راههای حفظ هویت و پایداری فرهنگ هر ملتی، طراحی بناها بر اساس موسیقی آن ملت است و این همان چیزی است که معماران سنتی ما در طراحی بناها از آن بسیار بهرهبردهاند.
موسیقی ایرانی انگارهایست که سراسر وجود معنوی و تاریخی ایرانیان را دربر گرفته است و چون سایر هنرهای ایرانی، متأثر از مفاهیم جاودان و اعتقادات مذهبی مردمان این سرزمین است. موسیقی ایرانی برساخته از پیوستاری معنوی و فرهنگی است که در سراسر پیشینه تاریخی ایران زمین گسترش یافته است.
از سویی دیگر یکی از نیکوترین جلوههای صورت و معنا، برآمده از باورهای ایرانیان باغ ایرانی است. این همان فراز از تاریخ آفرینشهای پارسی است که لطیفترین ترنم طبیعت و عشق به زندگی را در پرتو استعارههای عرفانی و اسلامی به قدرتمندانهترین شکل پدیدار ساخته است.
باغ ایرانی از ترکیب ساده و موزون، رابطه صحیح و استوار، سلسلهمراتب حساب شده، منطق عقلایی، نظام هندسی مشخص، آسهبندیهای منظم، خطوط عمود بر هم، تخت کرتهای چهار ضلعی، تقسیمات متعادل، گذرگاههای مستقیم با هدف که به گاه نیاز با گشادگی فضایی میآمیزند، شبکه مترنم جهتدار آب که در فضاهای باز و پوشیده وسعت یافته و به چهره آسمان و آسمانه لبخند شادمانه میزنند، تشکیل یافته است.
اثر معماری، به وسیله شکل یا فرم خاص خودش، به بیانی که ویژه آن است، به نیروی برانگیزانندهاش یا به وسیله نمادهایی که در خود دارد، قابلیت آن را دارد که نقش یک وسیله ارتباط فرهنگی- اجتماعی را عهدهدار شود و در نهایت، پیمودن راه تعالی را در محیط اجتماعی خاصی هموار کند؛ و این راهی است که موسیقی نیز میپیماید و به این منظور است که جملهها و تمها و موتیفهایی را، به نظمی خاص و در پیروی از قواعدی که ریشه و اساس تجربی دارند و متکی بر ریاضیات- طبیعیاتاند، در چهارچوبهایی، به فرم سونات یا سمفونی یا فوگ، کنار یکدیگر قرار میدهد
باغهای ایرانی در طول تاریخ این سرزمین، جلوهای اصیل از هنر معماران ایرانی و عرصهای جهت ظهور ذوق و استعداد آنان بوده است. از سویی، همواره بین هنر موسیقی ایرانی و معماری ایرانی تشابهات نزدیکی وجود داشته است. بنابراین بررسی اصول حاکم بر طراحی باغ ایرانی از منظر وجوه تشابه آن با مفاهیم موسیقایی، ضروری به نظر میرسد.
هرچند در آغاز امر شاید چنین به نظر برسد که یافتن مفاهیم مشابه بین موسیقی که موجودیتی مجرد دارد و بر درک و احساس فردی استوار است و باغ که ماهیتی ملموس و عینی دارد دشوار میباشد، اما قدری تأمل در این مسأله، ما را به پیوندهای عمیقی که بین مفاهیم بنیادین این دو عرصه وجود دارد واقف خواهد کرد. در این مقاله، باغ شاهزاده ماهان کرمان به عنوان نمونهای کامل از باغ ایرانی، جهت مطالعه انتخاب شده و تحلیل ویژگیهای فضایی و کالبدی آن و مقایسه آن با مفاهیم موسیقی ایرانی، میتواند دیدگاهی جدید در باب ویژگیهای ساختاری این هنرها بر ما عرضه کند.